به گزارش «فرهیختگان»، همین دو ماه پیش بود که درمورد کتب درسی و ساختار مبهم و سلیقهای طراحی و گرافیک کتابهای درسی نوشتیم. بهانهاش هم تغییر عکس جلد کتاب ریاضی سوم دبستان بود و البته حواشی بعد از آن که با انتقادات فراوانی در فضای مجازی مواجه شده بود. هنوز دو ماه از این اتفاق نگذشته که دوباره رونمایی از چند مورد از همین تغییرات کتابهای درسی، باعث حرف و حدیث تازه بین کاربران فضای مجازی شده است. عمده انتقادات هم این بود که چرا تیغه سلیقه و سانسور از داخل آموزشوپرورش به جان نوشتهها و متون نویسندگان و ادیبان ایرانزمین افتاده است. ابتدا در متن نادر ابراهیمی دست برده شد و بعد هم در «قصههای مجید» هوشنگ مرادیکرمانی. مسالهای که باعث ناراحتی فرزانه منصوری، همسر نادر ابراهیمی شد و حالا هم هوشنگ مرادیکرمانی به تغییر در داستانش معترض شده است. البته این اتفاق مرسومی است که در کتب دورههای مختلف درسی از آثار ادبی نویسندگان و شاعران ایران و جهان فقط بخشهای کوتاهی انتخاب شود و در برخی موارد حذفیاتی هم شاهد بودیم. اما اینبار آنچه باعث اعتراض مرادیکرمانی شده، عدم احترام و امانتداری نسبت به اثری است که در سرلیست ادبیات داستانی نوجوانان ایرانی قرار دارد و حتی برداشت سینمایی از آن هم نسخه خاطرهانگیزی برای جوانان ایرانی شده است. واضح است که برداشت از یک اثر ادبی، ظرافتهای خاصی را میطلبد و کمتر نویسندهای را در ایران دیدیم که حاضر شود، اثرش را به قلم بازتولید هنرمند دیگری بسپارد. با هوشنگ مرادیکرمانی درمورد آنچه رخ داده است، به گفتوگو نشستیم و او از حساسیتهایش در برداشت از آثارش برایمان گفت. برای این گزارش سراغ کیومرث پوراحمد، کارگردان سریال ماندگار «قصههای مجید» هم رفتیم تا او هم از ظرافتهای لازم اقتباس از یک اثر ادبی برایمان بگوید.
هوشنگ مرادیکرمانی: به من توهین کردند
قصه از جایی شروع شد که بخشی از داستان «سفرنامه اصفهان» از سری داستانهای «قصههای مجید» در متن کتاب فارسی پایه هفتم تغییر کرد. اما مگر در متن اصلی کتاب چه چیزی آمده و این تغییر چه بود. در متن اصلی آمده است: «بیبی برایم بار و بندیل بست. من هم بیکار ننشستم، ناشتایی خورده و نخورده پریدم روی چرخ...» که در کتاب درسی به این صورت تغییر کرده است: «بیبی وقت نماز صبح بیدارم کرد، برایم بار و بندیل بست. من هم نماز خواندم، ناشتایی خورده و نخورده، پریدم روی چرخ...» جای دیگری هم در متن اصلی داستان مرادیکرمانی آمده است: «ظهر شد. صدای اذان میآمد. کار اکبرآقا تمامی نداشت. حوصلهام سر رفته بود...» اما در کتاب درسی بچهها داستان را اینگونه تغییر دادهاند: «ظهر شد، صدای اذان میآمد. وضو گرفتم و نماز خواندم. کار اکبرآقا تمامی نداشت. حوصلهام سر رفته بود... .»
این شکل دستبردن و عدم امانتداری نسبت به متن اصلی، باعث اعتراض هوشنگ مرادیکرمانی نویسنده «قصههای مجید» شده است و حتی بعد از چند روز هم که سراغش رفتیم باز هم گلایه دارد. او در اینباره به «فرهیختگان» گفت: «حرفهایم را زدهام اما آنقدر این اتفاق برایم ناراحتکننده بوده که هر چقدر هم بگویم، کم است. در متن اصلی اینطور نیست که مجید نماز بخواند؛ به هرحال بدون مجوز نویسنده و بدون اطلاع من دست به چنین کاری زدهاند. من رضایت ندارم و اطلاع هم ندادهاند. هر شخصیتی که نویسندهای مینویسد، طبیعتا برای او کارهایی میگذارد که در حد توان و سوابق آن شخصیت است. نمیدانم با این کار چه هدفی را دنبال میکنند. به نظر من این موضوع بیشتر ضرر میزند، زیرا معلمان و بچهها متن اصلی قصه را میخوانند، آن هم در متنی که نویسندهاش زنده است، دست میبرند و اطلاع نمیدهند؛ این کار درستی نیست.»
مرادیکرمانی در تکمیل صحبتهایش گفت: «مجید به سنی نرسیده که نماز بخواند. در هیچکدام از داستانها هم نماز نخوانده است اما بیبی نماز میخواند و چندجای داستان سر سجاده است که کار خیلی خوبی هم هست. اما مجید یک بچه ۱2-۱0 ساله است و به سنی نرسیده که نماز بخواند. در این داستان این بچه میخواهد به اصفهان برود و جاهای دیدنیاش را ببیند. تغییر در شخصیتها و داستان به ضرر مخاطبان است، فکر کنید اگر الان یک بچهای که داستان واقعی را خوانده است، در مدرسه با یک داستان دیگری مواجه شود.»
مرادیکرمانی ازجمله نویسندگان معتقد به آیین و مرام ایرانی است و این شکل دستبردن در داستانش را توهین به خود میداند و میگوید: «ببینید من نویسنده، بسیار به امور سنتی در جامعهام آگاه هستم. آن هم زمانی که قصههای مجید را نوشتم، در تکتک، داستانهای قصههای مجید این مساله وجود دارد. حالا یک نفر که نمیدانم نامش را چه بگذارم، این کار را میکند و من احساس میکنم این کار، توهین به من است. منی که مجید را خلق کردم میدانم این بچه در چه زمانی متولد شده است و با همه آن سختگیریها، وقتی کسی آنقدر بدون فکر عمل و فکر میکند، بهتر از من میبیند و بهراحتی داستان را عوض میکند، دیگر حرفی برای گفتن ندارم. بسیار از این مساله ناراحت و دلگیرم. نمیدانم چطور باید حرفهایم را بزنم تا این افراد متوجه شوند. کاش اقلا به خودم این مساله را میگفتند. اما بدون اجازه این کار را کردند.»
نمونهای مشابه و عذرخواهی آموزشوپرورش
اواسط آبانماه امسال تصویری از دو صفحه کتاب فارسی پایه هفتم منتشر شد که آنزمان هم جنجال زیادی به پا کرد. این تغییر در متنی از نادر ابراهیمی، نویسنده معاصر و موفق ایرانی رخ داده بود. در واقع دو کلمه «به خاطر اسلام» به متن داستان «قلب کوچکم را به چه کسی هدیه بدهم» اضافه شده بود و به همین دلیل باعث شد فرزانه منصوری، همسر نادر ابراهیمی به این مساله اعتراض کند.
فرزانه منصوری در گفتوگویی که همان زمان با ایبنا انجام داده بود درمورد این موضوع گفته است: «چند روز پیش متوجه شدم که یکی از داستانهای نادر ابراهیمی که در کتاب هفتم دبستان منتشر شده با تغییراتی چاپ شده است که مورد تایید من نبود؛ ازاینرو بیانیهای را آماده کردم که در کانال تلگرامی نادر ابراهیمی منتشر شد و دوستان هم لطف کردند و این مطلب را در شبکههای اجتماعی به اشتراک گذاشتند. این داستان از کتاب «قلب کوچکم را به چه کسی بدهم» انتخاب شده و در کتاب هفتم دبستان آمده است. البته این را هم باید بگویم که این داستان و سایر داستانهایی که از نادر ابراهیمی در کتابهای درسی آمده، بدون اجازه من و خانواده بوده و به من اطلاعی داده نشده است. بااینحال من این موضوع را نادیده گرفتم، چراکه حتما قصد دوستان این بوده که کودکان و نوجوانان با آثار ارزشمند نویسندگان معاصر آشنا شوند. با همه این تفاسیر دستبردن در آثار نادر ابراهیمی را نمیپذیرم و معتقدم کار درستی نیست و اگر این اتفاقات رواج پیدا کند، دیگر نمیتوان جلوی اتفاقات بد آینده را گرفت.»
او در بخش دیگری از این نامه اعتراضیاش آورده بود: «این کتاب قریب به 30سال است که در خانوادهها میچرخد و بهصورت پویانمایی هم ساخته شده است. پدر و مادرهای امروز، در کودکی آن را خواندهاند و حال برای فرزندشان میخوانند و تغییرات آن را میفهمند. در دنیای امروز که هر اتفاق کوچکی در هر گوشه دنیا، بیدرنگ به چشم و گوش همه میرسد، چطور فکر کردهاند که «این نیز بگذرد و کسی نخواهد فهمید بدون اجازه صاحب اثر دستی در آن بردهایم»؟! بارها متوجه شدهام که بدون اطلاع و مجوز از ما، آثار نوشتاری و سرودهای ملی میهنی همسرم، نادر ابراهیمی را در کتابهای درسی گذاشتهاند و با تصاویر نامربوط و نازیبایی تزئینش کردهاند که نسبتی با پیام و مفهوم اثر ندارد. تذکر دادهام، امید که نتیجهبخش باشد. قبل از آنکه اقامه دعوی کنم.»
در واکنش به این اعتراض، آموزشوپرورش هم در بیانیهای اعلام کرد که برای سال آینده حتما این مساله را لحاظ خواهد کرد. سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی با صدور اطلاعیهای تاکید کرد که نسبت به این تحریف، تذکر و برخورد جدی با ناظر امر، صورت میگیرد و در کتاب سال آینده اصلاح میشود.
چرا با مرادیکرمانی هماهنگ نکردند؟
«قصههای مجید» را هوشنگ مرادیکرمانی نوشته اما وقتی این اسم را میشنوید یاد سریالی میافتید که کیومرث پوراحمد برای کودکان دهه 60 ساخته بود. پوراحمد هم نسبت به این تغییر معترض بود و تاکید کرد که اتفاقا هوشنگ مرادیکرمانی ازجمله نویسندگان ایرانی است که آثارش توسط فیلمسازان اقتباس شده است. او درباره تعامل مرادیکرمانی با فیلمسازانی دیگر همچون مهرجویی و طالبی، گفت: «همیشه هماهنگی بین من و او وجود داشت و هیچوقت مشکلی نداشتیم. اما برای تبیین این مساله باید یک مثالی بزنم. قبل از انقلاب مسعود کیمیایی، کتاب «اوسنه باباسبحان» محمود دولتآبادی را فیلم کرد و کارشان به دعوای شدید کشید و حاشیههای زیادی به وجود آمد. ببینید ما آنقدر در این کشور فقط منممنم داریم که همه درگیر این مساله هستیم که نمیشود از یک داستان فیلمی ساخته شود و به مشکل برنخوریم. من با ناصر ایرانی همکاری کردم و هیچ مشکلی نداشتیم و از آنطرف همکاری با هوشنگ مرادیکرمانی هم همینطور بود. شما توجه کنید که تنها نویسنده ایرانی که بیش از هر نویسنده دیگری، داستانهایش به فیلم تبدیل شده، هوشنگ مرادیکرمانی است. «قصههای مجید» که بنده تماما آن را به سریال تبدیل کردم. آقای مهرجویی و آقای طالبی هم از داستانهایش فیلم ساختهاند و خیلیهای دیگر هم ساخت فیلم را با داستانهای مرادیکرمانی داشتهاند. علتش هم این است که آقای مرادیکرمانی اولا سینما را خوب میشناسد و میداند سینما مدیوم دیگری است و ادبیات هم مدیوم دیگری. علت بعدی این است که آقای مرادیکرمانی خلاقیت را میشناسد و میداند که نویسنده، داستان را خلق میکند و فیلمساز هم فیلم را خلق میکند و میداند ممکن است این دو مخلوق خیلی شبیه هم نباشند و مهمتر از همه اینها این است که آنقدر به خود و آثارش اعتماد دارد که میگوید من قصه خودم را مینویسم و تو هم قصه خودت را میسازی. هرکدام از این قصهها به اندازه ارزشهایشان ماندگارند. چون او اینها را میداند و هر تغییری را در داستانش بدهید برایش مهم نیست چون دید سینمایی دارد و حتی گاهی میگوید این تغییر چه جالب است. ما هرگز اختلافی با هم برای ساخت قصههای مجید نداشتیم، چون همهچیز را با هم هماهنگ میکردیم. اگر تغییری ایجاد میشد با هماهنگی او بود اما معمولا راضی به تغییرات بود.»
با دروغ که نماز یاد نمیدهند
افشین شحنهتبار، مدیر انتشارات شمع و مه است، انتشاراتی که قصههای مجید را به زبان انگلیسی منتشر کرده است. شحنهتبار در اینباره میگوید: «شاید خیلیها بگویند اصلا مساله مهمی نبوده و تغییر در حد چند کلمه بوده است، درحالیکه متاسفانه هنوز عادت نکردهایم که بدانیم داستان یک شخص یا یک نویسنده جزء اموال آن فرد حساب میشود و با دستبردن در داستانش، انگار که وارد منزل او بشوید و وسیلهای را در آنجا جابهجا کنید. چون دیدمان نسبت به مسائل فرهنگی و ادبی، سطحی است، در طول این سالها با این موضوع اخت گرفتهایم و خیلی این موضوع را عجیب نمیدانیم.»
او به صحبتهایی که با هوشنگ مرادیکرمانی داشته است، اشاره میکند و میگوید: «ایشان بسیار از این مساله دلخور و ناراحت است. ببینید یک سازمانی برای ترویج کودکان به نمازخوانی یک کار غیرشرعی انجام میدهد. این موضوع مهمی است که هنوز به آن دقت نکردهایم. کسی تا بهحال به این موضوع دقت نکرده است. یعنی شما یک گناهی را انجام میدهید برای اینکه یک موضوع دینی را به بچهها بیاموزید. وقتی یک ناشر متنی را جابهجا میکند با اجازه نویسنده است یا یک ویراستار درحال بازخوانی متن بارها و بارها، با نویسنده هماهنگی انجام میدهد، اما چطور میشود که یک سازمان رسمی کشور بدون اجازه از نویسنده این کار را انجام دهد. درحالیکه صاحب اثر در قید حیات است و میتوانستند خیلی راحت از او اجازه بگیرند، حالا یا او اجازه این کار را میدهد یا نه. اما در این کار خطا پشت خطا انجام میدهیم و چون نهاد بالادستی هستیم به خودمان اجازه میدهیم هر کاری بکنیم.»
شحنهتبار با اشاره به جرم بودن این اقدام میگوید: «نمیدانم چه کسی باید جوابگوی این مساله باشد، در زمانی که پشتسر هم این اتفاق دارد میافتد و هیچکس درمورد این مساله صحبت نمیکند. جای تعجب است که یک حقوقدان در این سازمان بزرگ وجود ندارد که به این افراد بگوید، کارشان از نظر قانونی بسیار اشتباه است و واقعا آدم تعجب میکند و این مساله اصلا قابل چشمپوشی نیست. باید این اصلاح هرچه زودتر انجام بگیرد و از نویسنده عذرخواهی شود.»
او با اشاره به آموزنده بودن داستانهای مرادیکرمانی میگوید: «قصههای مجید در دهه 60 پخش میشد. شما میبینید که در این داستان، آموزشهای زیادی را شاهد هستیم و به لحاظ جامعه سنتی همهچیز در آن رعایت شده است. در همان دهه 60 که سختگیری بیشتر بود، مثلا میتوانستند در متن اصلی دست ببرند و برای اینکه ترویج راستگویی کنند، مجید را که یک زمانهایی دروغهای بچهگانه میگفت، حذف کنند، اما میبینیم که این اتفاق نیفتاد. این نشان میدهد که این اثر از همه لحاظ کتاب آموزندهای بوده است.»
نگاه زبانشناس: تغییرات بدهند اما...
تغییر در کتابهای درسی ممکن است اتفاق بیفتد، اما اگر قرار است در داستانی تغییر ایجاد شود، باید با هماهنگی صاحب اثر باشد تا هیچ مسالهای را ایجاد نکند. مهدیه محمدی، زبانشناس معتقد است ما نمیتوانیم از تغییر در کتابهای درسی فرار کنیم و باید این اتفاق بیفتد، اما شرایطی دارد. او در اینباره میگوید: «تغییرات در کتابهای درسی لازم است، نباید این تغییرات را مساله بدی بدانیم، چون هر نسلی باتوجه به اقتضای زمان خودش، احتیاج به یک نوع آموزشی دارد. برای همین تغییر را هرچند سال یکبار در کتابها لحاظ میکنند، اما این موضوعاتی که پیش میآید، مساله دیگری است. ببینید، وقتی داستانی در یک کتاب منتشر میشود، این داستان اگر برای یک نویسنده خارج از بحث درسی باشد، برای هرگونه تغییر در متن کتاب از نوبسنده اثر باید اجازه گرفته شود. این مسالهای است که همیشه در جلسات سازمان پژوهش از ناظران و کسانی که در تدوین کتب درسی فعالیت میکنند خواسته میشود که اتفاق بیفتد، اما گاهی حاشیههایی بهوجود میآید و این مساله را زیر سوال میبرد.»
محمدی باتوجه به تجربهای که در جلسات تدوین کتب درسی داشته است، میگوید: «همیشه در این جلسات تاکید میشود که باید برای هر تغییر در کتابها جلسه گذاشته شود و اگر تغییری در متن داستان داریم، باید با رضایت نویسنده باشد نه اینکه خودمان همینطور تغییر بدهیم. ولی گاهی برخی از کسانی که در سازمان پژوهش هستند، خودشان مستقل این تغییر را لحاظ میکنند و درنهایت میبینیم که چه حاشیههایی بهوجود میآید، درحالیکه اگر با رضایت نویسنده و هماهنگی او باشد، دیگر اینقدر دچار مشکل نمیشویم که بچهها هرسال یک تغییر را در کتابهایشان ببینند و دچار تناقض شوند.»
نگاه جامعه شناس: بچه ها را دچار دوگانگی نکنیم
این تغییراتی که بدون اجازه نویسنده انجام میشود، اثرات مخربی دارد. اگر کسی که این تغییر را اعمال میکند از این اثرات مخرب آگاه بود، هیچوقت این کار را نمیکرد. برای این موضوع و اثرات مخربش بهسراغ محمد ایجابی رفتیم که جامعهشناسی خوانده و همیشه این تغییرات کتاب درسی را رصد کرده و درمورد این موضوع میگوید: «ببینید، ما الان در زمانی قرار داریم که تقریبا هیچ مسالهای از دید مردم پنهان نمیماند. با فضای مجازیای که وجود دارد، ما میبینیم که مردم از همه مسائل آگاه هستند. بچههای الان با آموزشهای مجازی و دسترسی به اینترنت، بهراحتی میتوانند از این اطلاعات خبردار شوند. شما فکر کنید که همین تغییر اخیر را بچهها در کتاب اصلی آقای مرادی کرمانی ببینند، آنها دچار یک دوگانگی میشوند.»
ایجابی اضافه کرد: «ما نباید بچهها را در این سن با این دوگانگیها مواجه کنیم. اگر قرار است تربیتی برای کودکانمان داشته باشیم، راهش این نیست که با دروغ او را تحتتاثیر قرار دهیم. میتوان با گفتن واقعیت و همان داستانی که نویسنده نوشته است، او را با مسائل دینی آشنا کرد. داستان «قصههای مجید» سرشار از اتفاقات خوب است و میتواند برای نوجوانان و حتی کودکان ایرانی سرشار از درس زندگی باشد. اگر کودک یا نوجوان دروغ را ببیند و متوجه این دروغ شود، دیگر اعتمادش به کتابهای درسی از بین میرود و حتی ممکن است آن را نخواند.»
* نویسنده: عاطفه جعفری، روزنامهنگار