به گزارش «فرهیختگان»، در فیلم سینمایی مزاحم (1380) به کارگردانی سیروس الوند و نویسندگی مرحوم خشایار الوند شاهد هنرنمایی مرحوم خسرو شکیبایی نیز هستیم که پیش از این فیگور مجنون او را در فیلم سینمایی هامون بررسی کردیم. در این فیلم امین حیایی نیز حضور دارد و حضورش پل ارتباطی با فیلم اثیری (که در آینده بررسی خواهیم کرد) برقرار میکند. مزاحم نخستین فیلمی است که در آغاز دهه80 شمسی از مضامین جنونآمیز برخوردار است.
خلاصه داستان فیلم مزاحم از این قرار است که نیما دادگر و همسر جوانش غزل درحال بازی در یک فیلم هستند. تلفنهای مشکوک زیادی باعث ناراحتی نیما و غزل میشود. مزاحم به نیما میگوید که او قاتل همسر سابق نیماست و حالا قصد دارد غزل را به قتل برساند. مزاحمتها با صدای یک زن است و به همین خاطر شک و ظن غزل تحریک شده و نیما و غزل درگیر میشوند. بالاخره نیما دختر مزاحم را پیدا میکند و اتاق او را پر از عکسهای خود میبیند و در حضور غزل با مزاحم روبهرو میشود، ولی در آنجا میفهمند که او درواقع پسری است که دوست سابق غزل بوده و حالا میخواهد انتقام عشق ازدسترفتهاش را بگیرد. نیما با اسلحه او را نابود میکند و همهچیز بهخوبی خاتمه مییابد.
فیلم مزاحم از آن دسته محصولات فرهنگی است که اصطلاحا فیلمهای ویدئوکلوپی نامیده میشوند و جهت سرگرمی و تفنن جوانان برای آخر هفتهها ساخته میشد. در این فیلم شاهد پرداختن به یکی از دلمشغولیهای جوانان و رسانههای زرد یعنی پیگیری زندگی خصوصی هنرمندان، ورزشکاران و سلبریتیها هستیم. بازنمایی جوانان در این فیلم و غالب فیلمهای نیمه اول دهه80، حکایت از این دارد که با نسلی سرخوش، خوشخیال و خوشگذران روبهرو هستیم که هنوز با واقعیتها، سختیها و ناملایمات زندگی آشنا نشده است و تحمل رنجهای پیشرو را ندارد. از اینجهت نیز آنچه این فیلم را برای انتخاب در فهرست تاریخ جنون در سینمای ایران کاندیدا میکند، همین مساله جنون جوانی است که با نوع خاصی از آن در این فیلم مواجه هستیم.
مزاحم که نقش آن را امین حیایی بازی میکند، پنج شکل از خود را در طول فیلم نشان میدهد. فیگور اول مزاحم، در نقش یک پاپاراتزی است که مزاحم سلبریتیها میشود و درپی این است که نکتهای از زندگی خصوصی افراد پیدا کند. فیگور دوم مزاحم، که شکل مشهور و معروف دهه80 شمسی است، همان مزاحم تلفنی است؛ زمانی که هنوز اکثر تلفنها صفحه نمایشگر ندارند و برای ردیابی شماره مزاحم تلفنیها باید به مخابرات متوسل شد. شکل سوم یک طرفدار یا همان فالوور است. فرهنگ هواخواهی جوانان در دهه80 شکل متعینی به خود گرفت و آیینها و سنتهای عجیبوغریبی پیرامون ورزشکاران و سلبریتیها آن رونق یافت. در ژست چهارم مزاحم، مزاحمت بهشکل فیلمبرداری غیرمجاز و بدون اجازه و پنهانی انجام میشود. در شکل پنجم نیز مزاحم در کسوت دزد ظاهر و بیاجازه به خانه نیما وارد میشود. این پنج شکل از اشکال مزاحمت برای این است که کار نیما به جنون بکشد و در فرآیند زندگی روزمرهاش اختلال ایجاد شود. مزاحمت پارازایتی است که میان نیما و همسرش فاصله انداخته است.
مزاحمِ فیلم مزاحم، یک مقلد صداست و صدای بازیگران ایرانی و خارجی را تقلید میکند. او که در کار و عشقش شکست خورده و نیما را مقصر میداند، به قصد انتقام وارد زندگی او میشود.
شاید بتوان سهگونه از جنون را در مزاحم فیلم ردیابی کرد؛ اول، اینکه او جنونی در نقشآفرینی خود دارد و نمیداند که نقشش چیست؛ یک مقلد، یک دلقک، یا یک کپیکار، در بهترین حالت فقط مایه خنده و سرگرمی است و کسی برای هنرش ارزشی قائل نیست و همتراز بازیگران و سلبریتیها پنداشته نمیشود. دوم، او در هنرش نیز به جنونی تصنعی رسیده است. از یک طرف عاشق بازیگری است و پوسترهای سالهای دور و نزدیک سینمای ایران را به دیوار خانه خود چسبانده و از طرف دیگر بهخاطر ناکامیها و بیتوفیقیهایش در امر بازیگری نسبتبه هنر و هنرمندان کینتوزی میکند. سوم، باید گفت که او نادیده گرفته شده و علت این دیدهنشدنش را پیرمردها میداند. او جوان است و جویای نام، اما نامهای بزرگ مجالی به نام کوچک او نمیدهند. مقابله نیما که سن و سالی از او گذشته و این جوان، میتواند موید این امر باشد. نیما رقیب عشقی خود را جوان بیتجربه خطاب میکند. نیما برای رقیبش عقلی متصور نیست، چنانکه در یکی از حساسترین گفتوگوهای فیلم میبینیم که:
نیما: «عقلتو از دست دادی.»
مزاحم: «من هیچوقت عاقل نبودم، عاشق بودم، عشق منو تو دزدیدی...»
مزاحم فیلم، جوانی است که ازنظر نیما، هنوز معنای عشق را، بهرغم ادعایش، نفهمیده است، حتی هنوز عاشق هنر نیز نشده است و تنها ادعا دارد.
مجنون این فیلم تنها جوان مزاحم نیست، بلکه همسر اول نیما نیز افسردگی دارد و برخی مشکلات روانی در او مشهود است. بهنظر میرسد این اختلالات روانی بهخاطر مشکل بچهدار نشدن اوست که درنهایت نیز بهخاطر عدم تحمل این رنج، خودکشی میکند. سوی دیگر این ماجرا، که میتوانست جدیتر و پختهتر نیز باشد، اشاره فیلم به نمایشنامه آنتیگونه سوفوکلس است. غزل که برای تست بازیگری آمده و هنوز همسر نیما نشده، دیالوگهایی از آنتیگونه را ادا میکند و نیما نیز کرئون میشود، با این فرض که مردانی که نقش کرئون را بازی میکنند، ضرورتا نباید سنگدل باشند، بلکه باید قدرتمند باشند. نیما بهعنوان کرئون، بیش از حد ممکن مهربان است و غزل، در مقام آنتیگونه، اصلا درجریان اتفاقات نیست و انقلابیگریای از او دیده نمیشود. تنها ارتباط منطقی میان آنتیگونه (غزل) و کرئون (نیما) در جریان تمرین نمایشنامه این است که قانون شایستگی زیر پا گذاشته میشود و غزل بهخاطر نیما در فیلم پذیرفته میشود. این همان قانونشکنی است که تمام رخدادهای پس از خود را رقم میزند و باعث شکلگیری جهان داستانی فیلم مزاحم میشود.