به گزارش «فرهیختگان»، پیشبینی میشود تا سال 2030 بیش از 60 درصد کل جمعیت جهان در شهرها زندگی کنند، درحالیکه هماکنون بیش از 70درصد جمعیت ایران ساکن شهرها هستند و براساس آمار رسمی حدود 21 درصد از آنها (11 میلیون نفر) در سکونتگاههای غیررسمی میزیند. ساکنان این قبیل سکونتگاههای انسانی از حداقل کیفیت زندگی درسطح محله و زندگی خانوادگی برخوردارند و غالبا با درآمد کمتر از خط فقر، روزگار را بهسر میبرند. علیرغم اینکه شهرها بهعنوان مهمترین مراکز اجتماع انسانی، فرصتهای فوقالعادهای را برای توسعه همهجانبه در اختیار ساکنان خود قرار میدهند، اما بسیار ناعادلانه توزیع شدهاند که بهتبع آن بخشی از ساکنان شهرها از فرآیند توسعه بازمیمانند. در این میان، ساکنان سکونتگاههای غیررسمی جزء بارزترین بازماندگان از توسعه شهری در قرن اخیرند و بهرهمندیشان از فرصت عظیم توسعه انسانی حاصل از زندگی شهری بسیار محدود است. درون این سکونتگاهها نیز نابرابریهای اجتماعی وجود دارد و برخی گروههای اجتماعی به نسبت بقیه دچار محرومیت مضاعفاند و کودکان ازجمله این گروهها هستند؛ آنها اولین قربانیان فقر شهریاند. بسیاری از حقوقشان بهدلیل زندگی در سکونتگاههای غیررسمی برآورده نمیشود، حق هر کودکی در داشتن شرایط استاندارد زندگی بهمنظور پیشرفت جسمی، ذهنی، معنوی، اخلاقی و اجتماعی مصرح در ماده 27 کنوانسیون سازمان ملل درمورد حقوق کودک نقض میشود. نرخ مرگومیر کودکان در این محلات بالاست. بیشتر این محلهها فاقد مکانهای امن بیرون از خانه برای بازی کودکان هستند. اوقات فراغت این کودکان در شرایط محیطی ناامن و غیرایمن سپری میشود، آنها سرگرمیهای سالمی ندارند و اکثرا مکانی برای تفریحات سالم خود نمییابند. بهحداقل امکانات آموزشی و تحصیلی دسترسی دارند و در بسیاری از موارد تبعیض جنسیتی در این خصوص مشهود است. خروج از این شرایط بهندرت برای آنها اتفاق میافتد. وضعیت شاخصهای سلامت و دسترسی به امکانات و خدمات بهداشتی تخصصی برای آنها نامناسبتر از بقیه گروههای سنی ساکن این محلات است. کودکان دچار فقر تغذیهای و مادران نیز از امکانات و دانش بهداشتی و مراقبتی اندکی برخوردار هستند. این گروه به نسبت همسالان خود در سایر محلات شهری زودتر وارد بازار کار (البته در اقتصاد غیررسمی) میشوند و این امر بهمعنای نرخ بالای ترک تحصیل در بین آنهاست. در میان آنها نیز بهدلایل متعدد فرهنگی و اجتماعی، دختران با محدودیتهای بیشتری روبهرو هستند و بهطورکلی کودکان بیش از سایر ساکنان سکونتگاههای غیررسمی در معرض خشونتهای ساختاری قرار دارند.
براساس برآوردهای وزارت راهوشهرسازی جمهوری اسلامی ایران، حدود 11 میلیون نفر از شهرنشینان در سکونتگاههای غیررسمی میزیند که از این تعداد بیش از 3.2 میلیون نفر، کودک هستند. با توجه به افزایش نرخ شهرنشینی از 47 درصد در سال 1355 به 71.4 درصد در سال 1390 و همچنین میزان بالای باروری در گذشته و جوانی جمعیت طی سه دهه گذشته، تعداد کودکان ساکن در سکونتگاههای غیررسمی از سال 1355 تاکنون دارای روند صعودی بوده است. اما صعودی بودن این روند در آینده پیشبینی نمیشود، چراکه با فرض افزایش روند مهاجرپذیری و توسعه ناموزون شهرها و درنتیجه احتمال بیشتر شکلگیری سکونتگاههای غیررسمی، اما در آینده با کاهش میزان باروری و افزایش امید به زندگی در ایران مواجه خواهیم بود و بنابراین تعداد کودکان ساکن در سکونتگاههای غیررسمی یا ثابت میماند یا حتی کاهش خواهد یافت.
براساس دادههای وزارت راهوشهرسازی (1394)، بیشتر ساکنان (و در بین آنها، کودکان ساکن) سکونتگاههای غیررسمی در محلات کمتربرخوردار کلانشهرها یا مراکز استانها زندگی میکنند که در این بین به ترتیب، سهم شهرهای سنندج (54.7درصد)، زاهدان (41.8درصد)، بندرعباس (36.4درصد)، کرمانشاه (34درصد) و اهواز (30.4درصد) از بقیه بیشتر است و شهرهای یزد (1.4درصد)، قزوین (6.2درصد)، خرمآباد (6/6درصد)، قم (9.3درصد) و ساوه (10درصد) دربردارنده کمترین میزان کودکان ساکن سکونتگاه غیررسمی هستند. در بین این شهرها، بدترین وضعیت (از لحاظ داشتن بیشترین میزان جمعیت شهری ساکن در سکونتگاههای غیررسمی) مربوط به سنندج، زاهدان، بندرعباس، کرمانشاه و اهواز است؛ بهطوریکه کودکان ساکن سکونتگاههای غیررسمی در این شهرها، درمعرض انواع ناامنی محیطی (طبیعی و اجتماعی) قرار دارند و بهدلیل میزان بالای محرومیت شهرهای مذکور، کودکان نیز از دسترسی کمتری به زیرساختهای بهداشتی، گذران اوقات فراغت و تحصیلات برخوردارند.
با چه پیامدهایی روبهرو خواهیم بود؟
وضعیت نامناسب کودکان (از لحاظ سلامت، تغذیه، آموزش، قرار گرفتن در معرض آسیبهای اجتماعی و...) در سکونتگاههای غیررسمی به شرایط نامناسب و غیربرخوردار این محلات و نیز تمرکز شدید فقر برمیگردد که موجب محرومیت مضاعف درخصوص آنها شده است. حقوق کودکان ساکن سکونتگاههای غیررسمی، همچون سایر کودکان، هنوز بهرسمیت شناخته نشده است و در برنامهریزیهای ملی و محلی جایگاهی ندارند. نتیجه این عدم دربرگیری، فقدان فضاهای کافی برای بازی، تفریح و اجتماعی شدن است. با این اوصاف نبود رویکرد برنامهریزی مشارکتیِ حساس به حقوق، دغدغهها و نیازهای کودکان باعث شده که آنها در اینگونه محلات در وضعیت بسیار نامناسبی بهسر ببرند. این وضعیت بهنوبه خود باعث میشود که آنها از تحصیل باز بمانند، دچار نارساییهای مختلفی شوند، از مهارتهای اجتماعی و ارتباطی پایینی برخوردار باشند و میزان موفقیت تحصیلیشان بسیار پایین باشد. سطح پایین سرمایه انسانی در بین آنها سبب میشود که عمدتا به بخش غیررسمی اقتصاد رو بیاورند و این امر بهنوبه خود موجب تشدید چرخه فقر در این محلات میشود. این مساله بهخصوص برای دختران حادتر است.
محیطزیست شهری ناکارآمد موانع جدی بر سر راه تامین رفاه اجتماعی بهویژه درمورد کودکان ایجاد میکند و حتی باعث پسرفت میشود. همچنین وضعیت فقر موجود در بین خانوارهای ساکن این محلات سبب میشود کودکان به نسبت بزرگترها از سوءتغذیه بیشتری رنج ببرند و رشد اندامهایشان دچار مشکل شود. ناآگاهی مادران از بهداشت باروری و پایین بودن آگاهی در بین آنان باعث میشود کودکان دچار نقصهای مادرزادی شوند و عدم توجه خانوارها به بهداشت کودکان درکنار عدم دسترسی مناسب و ارزان به خدمات بهداشتی و درمانی تخصصی سبب شده که بیماریهای خاص کودکان در سطح این محلات بسیار بیشتر از سایر محلات شهر و نرخ مرگومیر کودکان زیر پنج سال نیز بالاتر باشد، بنابراین آسیبپذیری دربرابر بیماریها و امراض باعث افزایش نرخ نامتعارف مرگومیر در این سکونتگاهها میشود. همچنین وضعیت آسیبزای اینگونه محلات موجب میشود کودکان بیش از دیگران در معرض آسیب قرار گیرند و انواع تعرضات جنسی و روانی در ارتباط با آنها صورت گیرد. احتمال سوءمصرف مواد مخدر در بین آنان بهدلیل دسترسی راحتتر، بیش از همتایانشان درسایر محلات است. فقر شدید در اینگونه مناطق بعضا موجب میشود که کودکان درهمان اوان کودکی، موضوعی برای قاچاق انسان باشند و در سنین بالاتر به کودکان کار تبدیل شوند.
* نویسنده: جمال رشیدی، دانشجوی دکتری برنامهریزی رفاه اجتماعی معاون برنامه و بودجه معاونت اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران