به گزارش «فرهیختگان»، در سه روز گذشته رسانههای داخلی و بینالمللی بیش از «چگونگی» ترور شهید محسن فخریزاده به تحلیل «چرایی» این اقدام پرداختند و از این زاویه، به تحلیل وقایعی که احتمالا در ایران، منطقه و جهان رخ خواهد داد، نشستند. هم در تهران و هم در رسانههای جهانی، برخی تحلیلگران، ترور شهید فخریزاده، معاون وزیر دفاع جمهوری اسلامی ایران را به تحولات پس از انتخابات ریاستجمهوری در آمریکا گره زدند و این طور نتیجه گرفتند که دونالد ترامپ با همکاری بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیمصهیونیستی، با این ترور خواستهاند پوست موز زیر پای دولت بایدن برای شکست هر شکل و سطحی از مذاکره بین تهران و واشنگتن بیندازند. به باور آنها ترامپ که از ابتدا مخالف توافق هستهای (برجام) با ایران بود، در آخرین هفتههای ریاستجمهوریاش و پیش از اینکه کلید کاخ سفید را به جو بایدن و دموکراتها تقدیم کند، با کمک رژیمصهیونیستی ترور شهید فخریزاده را طراحی کردند تا حتی اگر بایدن هم بخواهد، ایران حاضر به مذاکره با دولت بعدی آمریکا نشود. رسانههای عربی و غربی این دوگانه را بهدرستی تبیین کردند و نوشتند که «هدف از ترور فخریزاده تحریک ایران و مجبور کردنش به نشان دادن واکنش است... ایران نیازمند پاسخ به این جنایت است اما همزمان از افکار ترامپ باخبر است و میداند فرصت بزرگی برای احیای توافق هستهای و کاهش تحریمها با ریاستجمهوری بایدن وجود دارد.» در میان دهها تحلیلگر و روزنامهنگاری که چنین تحلیلی را ارائه دادند، بهعنوان نمونه میتوان به توئیت روز یکشنبه برنی سندرز سناتور ایالت ورمانت اشاره کرد. او با غیرقانونی، تحریکآمیز و بیملاحظه خواندن ترور شهید فخریزاده، نوشت که «این اقدام آشکارا با هدف تضعیف دیپلماسی آمریکا-ایران، همزمان با روی کار آمدن دولت جدید بود.»
سندرز با به اشتراک گذاشتن لینک یک تحلیل از روزنامه «نیویورکتایمز» مبنیبر اینکه ترور شهید فخریزاده با هدف تهدید برنامه «جو بایدن» رئیسجمهور احتمالی جدید آمریکا برای احیای توافق هستهای ایران بود، ادامه داد: «ما نباید اجازه دهیم این اتفاق بیفتد. دیپلماسی، نه جنایت، بهترین راه به سمت جلو است.» تمام کسانی که به چنین تحلیلی باور دارند، در پاسخ به سوال که «چه باید کرد؟» به مراکز تصمیمگیر در تهران توصیه میکنند که بیش از هر چیز، آرامش و خونسردی خود را حفظ کنند و از نشان دادن هرگونه واکنش که منجر به تحتالشعاع قرار گرفتن مذاکرات احتمالی با دولت آینده میشود، خودداری کنند و اجازه ندهند بدخواهان! با این اقدامات تنشزا، آینده توافق هستهای را تیره و تار کرده و مسیر بازگشت آمریکا به برجام را سختتر از این و حتی ناممکن کنند.
با کنار هم قرار دادن گزارههایی همچون نسبت دونالد ترامپ با برجام و اذعان مقامات دولت او برای مینگذاری در مسیر بازگشت به برجام، این تحلیلها واقعبینانه و قابل تامل هستند و با وجود هزینههای داخلی و تبعات بینالمللی تحمیلشده به تهران بابت این ترور، عاقلانه است تهران نرمش بیشتری از خود نشان دهد و در مسیری که خواست ترامپ، رژیمصهیونیستی و دولتهای مرتجع عربی حاشیه جنوبی خلیجفارس است، گام برندارد. این تحلیل، مبنای عمل دولت حسن روحانی و جریان همسو با آن پس از ترور دانشمند ایرانی قرار گرفت. روحانی و تیم سیاست خارجی او، ترور این دانشمند هستهای کشورمان را تله نتانیاهو و رئیسجمهور آمریکا در آخرین هفتههای حضور ترامپ در کاخ سفید برای نابودی برجام میداند و بر همین اساس نیز رئیسجمهور در پیام تسلیت خود برای این شهید، از به کار بردن حداقلیترین کلمه که در آن ردی از پاسخ ایران باشد، خودداری کرد. اما اگر بتوان با استناد به رفتار و اقدامات سابق آمریکا این گزاره را تایید کرد که ترور شهید فخریزاده نقش ابزار کمکی برای دولت بایدن را خواهد داشت، آنگاه به واکنشی متفاوت از آنچه تحلیلگران داخلی و غربی درباره «چه باید کرد؟» در این چند روز گفتند، باید فکر کرد.
ترور؛ پوست موز یا تله؟
جو بایدن از همان ابتدای ورود به رقابتهای درونحزبی برای کاندیداتوری در انتخابات 2020، به صراحت از ضرورت بازگشت به برجام سخن گفت. او با انتصاب، آنتونی بلینکن و جیک سالیوان یعنی دو عضو موثر در توافق هستهای، در تیم سیاست خارجیاش، این گزاره که دولتش بهدنبال احیای برجام است را تقویت کرد. مذاکره مجدد بین تهران و واشنگتن بر سر برجام بهقدری روشن بود که فیصل بن فرحان آلسعود، وزیر خارجه عربستان اعلام کرد کشورش در هرگونه گفتوگوی احتمالی آتی بین آمریکا و ایران باید مشارکت داشته باشد. در تهران تقریبا همهچیز برای مذاکره با دولت بایدن فراهم بود. حسن روحانی با وجود هشدارهای نهادهای مشورتدهنده مبنیبر عدمارسال پالس مذاکره، روز چهارشنبه 5 آذرماه به طرف آمریکایی پیشنهاد داد که دو طرف میتوانند به شرایط پیش از ژانویه 2017 بازگردند. دو روز بعد از این پیشنهاد، در آبسرد یکی از بزرگترین دانشمندان هستهای کشور به شهادت میرسد و بهدنبال آن تحلیلهای داخلی و خارجی منتشر میشود که به ایران میگوید این ترور تله دولت ترامپ و نتانیاهو برای ایران است تا با دست خودش، برجام را آتش زده و در دیپلماسی را برای مدت نامحدودی ببندد. برپایه این تحلیل هر واکنش نظامی ایران، دقیقا کمک به ترامپ، رژیمصهیونیستی و حکام حاشیه خلیجفارس است.
ضربات میتواند ادامه پیدا کند
این تحلیل مشابه همان تحلیلی است که سال گذشته و پس از ترور سردارشهید قاسم سلیمانی در فضای رسانهای ایران و جهان مطرح شد. همان چهرههای داخلی که رخداد امروز را تلهای برای کشور میدانند، در ماه سال گذشته میگفتند اگر ایران به ترور فرمانده سپاه پاسخ نظامی بدهد، دیوانهای همچون ترامپ فرمان جنگ علیه ایران را صادر خواهد کرد. این البته تحلیل صرف نبود چراکه بهدنبال آن، آمریکا علاوهبر ارسال پیامی غیرمحترمانه به تهران، مدعی شده بود درصورت پاسخ ایران به جنایتش، بیش از 50نقطه کشور را هدف قرار خواهد داد. ایران بدون توجه به این هشدار، درحالی که میتوانست این جنایت را بهمثابه جنگ علیه خودش در نظر بگیرد و پاسخی قاطع به طرف آمریکایی بدهد، با برخی فشارهای سیاسی، پاسخی نسبتا ضعیف به ترور سردار داد. موشکباران عینالاسد که هیچ تلفاتی نیز بهدنبال نداشت، معیار بسیار ارزشمندی برای سایر کشورها شد تا بدانند پس از ترور رسمی بالاترین مقام نظامی ایران، دست تهران برای پاسخ تا چه میزان باز است. بهطور حتم اگر در آن زمان تهران بدون درنظر گرفتن کسانی که نگران پاسخ آمریکا بودند، اقدام قاطعانهتری از خود نشان میداد، دیگر شاهد یک رشته انفجار در مجتمع موشکی خجیر و تاسیسات هستهای نطنز نمیبودیم و سانتریفیوژهایی را که برای چرخه هستهای ایران وجودشان اجتنابناپذیر بود از دست نمیدادیم. عدم پاسخ مناسب به ترور سردار سلیمانی و رخدادهای بعدی درکنار شعلهکشیدن امید به مذاکره در دولت، بازدارندگی ایران را با چالشی بسیار جدی مواجه کرد. در ماجرای ترور سردار سلیمانی، علاوهبر ترامپ و جمهوریخواهان، دموکراتها نیز خوشحال بودند و حتی جو بایدن رئیسجمهور منتخب این کشور در توئیتی نوشت: «هیچ آمریکایی در مرگ قاسم سلیمانی عزاداری نمیکند. او مستحق بود برای جنایاتش علیه نیروهای آمریکایی... در برابر قانون بایستد.» درواقع هر دو جریان سیاسی در آمریکا موافق این اقدام بودند اما همواره نگرانی دموکراتها پاسخ تند ایران به این ماجراجوییها بوده است. آنها هم در دولت اوباما فرصت چنین اقدامی را داشتند اما این کار را نکردند چراکه از یکطرف نگران جان چندده هزار سرباز آمریکایی در منطقه بودند و ازسوی دیگر از تبعات جهش بزرگ در قیمت نفت هراس داشتند.
با ترور سردار سلیمانی، ترامپ به دموکراتها و سایر کشورها این را فهماند که حداقل پاسخ محکمی در کار نیست و میتوان با کمترین هزینه، بالاترین مقام نظامی را هدف قرار داد و مسئولیتش را هم پذیرفت و از هرگونه گزندی نیز در امان ماند. ایران در دیماه 98 فرصت طلایی پاسخ کوبنده به دشمن و تقویت بازدارندگیاش را از دست داد تا رژیمصهیونیستی با دست بازتر برای عملیاتهای بعدی برنامهریزی کند. دومین و سومین عملیات نیز علیه تاسیسات هستهای ایران اجرا شد و بازهم پاسخی ارسال نشد تا اینکه روز جمعه شهید محسن فخریزاده توسط رژیمصهیونیستی و با حمایت اطلاعاتی آمریکا به شهادت رسید.
چه قبول کنیم و چه نکنیم، پیام واکنشهای انفعالی ایران به تهاجمات دیگران به بهانه حفظ برجام، آنان را به این نتیجه رسانده که تهران نهتنها وارد جنگ نخواهد شد بلکه پاسخ متناسبی نیز برای عرضه ندارد. اینکه میتوان در ایران ترور کرد و نگران جنگ نبود، عنوان یادداشتی است که روز شنبه در جروزالمپست منتشر شد. «یوناح جرمی باب» در یادداشتی با عنوان «چگونه میتوان با ترور و خرابکاری از جنگ با ایران اجتناب کرد»، مینویسد: «با اینکه هریک از ترورها و خرابکاری میتوانست به تشدید مناقشه و بهراه افتادن جنگ بینجامد اما شواهد نشان میدهد چنین اقداماتی احتمال وقوع چنین جنگی را کاهش داده است... اگر چنین اقدامات خطرناکی از وقوع عملیات پیچیده و واکنش شدید ایران پیشگیری کند، در آن صورت باید گفت ترورها و خرابکاری، درنهایت به حفظ صلح متزلزل یا دستکم رخ ندادن جنگ تمامعیار، کمک کرده است.» اوضاع از اینهم میتواند بدتر و خطرناکتر نیز باشد. تحلیلگران غربی از تبدیلشدن این رخدادها به یک روند منظم نیز سخن میگویند. رلی موفق در القدسالعربی دراینباره مینویسد: «آنچه حتمی است اینکه فشارها و ضربههای اطلاعاتی و عملیاتهای ویژهای ادامه مییابد و مسئولیت آن را کسی برعهده نخواهد گرفت. روند حوادث در چارچوب جنگ سری و حملاتی میان جنگها پیش خواهد رفت.» او با طرح این پرسش که «چه میشود اگر حملات بیشتر و شدیدتر ادامه پیدا کند؟» به اشاره اخیر ترامپ به تاسیسات نطنز ارجاع میدهد و تلویحا اعلام میکند احتمالا هدفها به این سمت خواهد رفت و اگر ایران به این تجاوزها پاسخ ندهد، «ضربات علیه برنامه هستهای شدت میگیرد.» عبدالباری عطوان نیز در رایالیوم دراینباره مینویسد: «از طریق تجربه و پیگیری حوادث منطقه میدانیم عدم پاسخگویی یا تاخیر آن باعث بیاعتباری طرف موردنظر و کماهمیت شدن نظریه بازدارندگی میشود و توازن قدرت را بهنفع دشمنانی تغییر میدهد که به عملیات تحریککننده خود ادامه خواهند داد.»
شهید برجام؟
برخلاف آنچه بسیاری از تحلیلگران غربی و هواداران داخلی «هر شکلی از توافق» میگویند، ترور شهید محسن فخریزاده تلهای برای ایران و یا پوست موز زیر پای دولت بایدن نبوده و نیست و برعکس این ترور میتواند یک امتیاز قابل توجه برای دولت بایدن در تحمیل دیدگاههایش به ایران باشد. رد چنین دیدگاهی را میتوان از توئیت مارک دوبوویتز، مدیر اندیشکده بنیاد دفاع از دموکراسیها یافت. او پس از ترور دانشمند هستهای کشورمان نوشت در فرصت دو ماه تا روی کار آمدن بایدن، «آمریکا و اسرائیل فرصت زیادی دارند تا آسیب سختی به نظام ایران وارد و اهرم فشاری برای دولت بایدن ایجاد کنند.» توئیت او که مدیر اندیشکدهای است که بهعنوان لابی قدرتمند رژیمصهیونیستی در آمریکا شناخته میشود، نشان میدهد که این ترور میتواند دست دولت بایدن را برای مذاکره با ایران بازتر از قبل کند. اما چگونه میتوان باور داشت که نتانیاهو با تروری که بیشتر به ایجاد مانع بر سر مذاکره منجر میشود، به مذاکره کمک کرده است؟ برای پاسخ باید کمی به عقب بازگردیم. همانطور که در کتاب اخیر باراک اوباما نیز آمده، او پس از ورود به کاخ سفید تلاش کرد تا با دیپلماسی با ایران وارد تعامل شود و در این راستا نیز دو نامه به رهبرمعظمانقلاب مینویسد و حتی تیم مذاکرهکنندهاش را نیز معرفی میکند اما با بروز فتنه 88، او دیپلماسی را کنار میگذارد و همانند ترامپ و با همکاری متحدان اروپاییاش، فشار حداکثری با اعمال تحریمها را در دستور کار خود قرار میدهد. چند ماه بعد در 22 دیماه 88، شهید مسعود علیمحمدی دانشمند فیزیک دانشگاه تهران ترور میشود.
در بازهای دوساله، مجید شهریاری، داریوش رضایینژاد و مصطفی احمدیروشن نیز توسط سرویسهای بیگانه به شهادت میرسند. از بین این 4 دانشمند، رضایینژاد و احمدیروشن در مرداد و دی 90 یعنی برههای به شهادت رسیدهاند که عمان واسطه مذاکرات محرمانه بین تهران و واشنگتن شده بود. براساس آنچه علیاکبر صالحی، وزیر امور خارجه وقت ایران گفته رهبر انقلاب از اواسط سال ۱۳۹۰ به او مجوز مذاکره با آمریکا را داد. دقیقا پس از پذیرشمذاکره و فراهم کردن شرایط برای دو دور مذاکره در اوایل تابستان و اواخر زمستان 91 بود که روند ترور دانشمندان ایرانی برای چند سال متوقف میشود. به عبارت دیگر، ترور دانشمندان ایرانی ابزار فشار آمریکا بر تهران برای آمدن پای میز مذاکره بود. واشنگتنپست در یادداشتی که روز گذشته منتشر شد در این باره نوشته «آن ترورها بیش از آنکه راهبند رسیدن به یک راهحل دیپلماتیک باشند زمینههای رسیدن به آن را فراهم کردند. آن رشته از قتلها بههمراه رژیم قدرتمند تحریمهای بینالمللی و حملات سایبری آمریکا و اسرائیل، فشارها بر ایران برای رسیدن به یک دستاورد دیپلماتیک در دوران اوباما را افزایش دادند.» در آن سالها، آمریکا با بررسی گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی پی به توسعه برنامه هستهای ایران برده بود و بهدلیل اینکه ابزارهایی همچون تحریم و حملات سایبری، فاقد کارایی لازم بودند، واشنگتن بهدنبال مهار ایران در پای میز مذاکره بود. اوباما یک سال بعد و کمتر از دو هفته پس از توافق ژنو در آذر 92 در مرکز سابان موسسه بروکینگز بهصراحت گفت اگر گزینهای داشت که در آن «ایران یکیک پیچها و مهرههای برنامه هستهای خود را از بین میبرد و امکان داشتن برنامه هستهای را برای همیشه از دست میداد و در اثر آن، از شر همه تواناییهای نظامیاش رها میشد» این گزینه را انتخاب میکرد اما بهدلیل اینکه چنین امکانی فراهم نبود، او وارد مذاکره با دولت روحانی شد تا به گفته خودش جلوی دستیابی ایران به سلاح هستهای را بگیرد.
بازگشت آمریکا به تنظیمات اوباما
براساس رفتار دولت سابق آمریکا که جو بایدن معاون رئیسجمهور در آن دولت بوده و تیم وزارت امور خارجه دولتش نیز در همان دستگاه خدمت کردهاند، آیا نمیتوان ترور شهید فخریزاده را ابزار فشار برای مذاکرات جدید برجامی دانست؟ آمریکاییها خیلی خوب میدانند که علیرغم تمایل فراوان حسن روحانی برای مذاکره مجدد، این رهبر انقلاب هستند که باید چنین مجوزی را صادر کنند. با توجه به ناکامی کارزار فشار حداکثری دونالد ترامپ و عدم تمایل ایران برای مذاکره بهجز بازگشت کامل به برجام، آنها دوباره دستورکار سابق یعنی ترور را در پیش گرفتهاند. ایالات متحده و رژیمصهیونیستی بهخوبی میدانند که برخلاف 10 سال گذشته، ترورها نمیتواند سانتریفیوژها را از کار بیندازد چراکه دانش هستهای ایران بومیشده و ایران با وجود این ترورها برنامه هستهایاش را ادامه میدهد. در همین دوسال گذشته ایران توانسته ذخایر اورانیومی خود را بیش از 12برابر دوره برجام کند. در این بین نباید این نکته را نیز فراموش کرد که دانشمندی همچون شهید فخریزاده در طول چند دهه تدریس در دانشگاه و فعالیت در حوزه اجرا، چندده دانشجو را تعلیم داده است و فقدان او علیرغم هزینه سنگین، نمیتواند در چرخه رشد علمی کشور وقفه ایجاد کند. با این حال رژیمصهیونیستی اقدام به ترور او کرد تا اهرم فشاری در دست تیم بایدن قرار دهد و تهران را ناچار به مذاکره جدیتر از هستهای و در حوزههای موشکی و منطقهای کند.
اگر شهادت فخریزاده بتواند فشارها بر ایران برای دستیابی به یک توافق بهتر را افزایش دهد و این فشارها منجر به پاسخ تند ایران نشود، دموکراتها ابایی از موافقت با رژیمصهیونیستی برای چنین ترورهایی ندارند. آنها بهخوبی میدانند که هیچ راهی مطمئنتر و سادهتر از توافق برای متوقفکردن و عقبراندن برنامه هستهای ایران وجود ندارد و تا روزی هم که در قدرت باشند برای این مذاکرات هزینه میدهند. اما اگر ایران به بهانه دستیابی به یک توافق جدید از پاسخ به جنایت صهیونیستها سر باز زند، نهتنها اعتبار خود که توان منطقهایاش را نیز از دست خواهد داد. فراموش نکنیم رژیمصهیونیستی حداقل در دو دهه گذشته در هیچ جنگی پیروز نبوده است. بزرگترین دشمنی که شکست را بر آنها تحمیل کرده، بیش از چندهزار نفر نیروی شبهنظامی نداشته است. بیپاسخ گذاشتن ماجراجوییهای صهیونیستها، پالایشگاهها و صنایع پتروشیمی ایران را در معرض خطر قرار میدهد. حمله به این تاسیسات بهسادگی و با پهپادهای دستساز نیز امکانپذیر است. صبر بیشتر از این، هزینههایی بهمراتب سختتر از جنگ دارد.
نویسنده: صادق امامی، دبیرگروه بینالملل