از فردی که بیش از ۳۰ سال در سمت‌های بسیار بالای کشوری اعم از معاون وزیر، وزارت و معاونت ریاست‌جمهوری در دولت‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران حضور داشته است، حداقل انتظار این است که ماهیت آن را مطالعه کند و براساس مطالب روزنامه‌های ضدانقلاب، به تحلیل آن نپردازد.
  • ۱۳۹۹-۰۹-۰۹ - ۱۰:۴۲
  • 00
از مقاله احمد رشیدی‌مطلق تا مصاحبه عیسی کلانتری

به گزارش «فرهیختگان»، فرزاد جهان‌بین، معاون فرهنگی و دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: عیسی کلانتری طی مصاحبه‌ مفصلی در حدود دو ساعت نظرات خود را درباره مسائل مختلف بیان کرده است. اصلاحات ارضی و پیامدهای آن، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، بازگشت خودش به ایران از آمریکا در سال ۱۳۶۰، مسئولیت‌های خود در وزارت کشاورزی، سیاست کشور در باب مدیریت آب، دولت‌های مختلف در جمهوری اسلامی ایران، تسخیر لانه جاسوسی و مسائل متنوع دیگر، موضوعات صحبت‌های او را تشکیل می‌دهند.  آنچه در این میان مهم است، اظهارات نامبرده درباره انقلاب اسلامی و حضرت امام‌خمینی(ره) است. کلانتری می‌گوید: «آنها پشت شاه را خالی کردند و حضرت امام از فرصت استفاده کرد. در واقع حضرت امام فرزند ناخلف برای آنها بود.» این جمله عیسی کلانتری اوج ناتوانی او از تحلیل انقلاب اسلامی ایران و ناآگاهی او از تحولات انقلابی ایران و عدم‌درک اندیشه و عمل سیاسی حضرت امام‌خمینی(ره) است.

عیسی کلانتری که خود در تمام مدت سال‌های ۱۳۵۴ تا ۱۳۶۰ در آمریکا بوده و تحولات انقلاب اسلامی ایران را از دور ( احتمالا) دنبال می‌کرده است، عملا از فهم درست ماهیت انقلاب اسلامی ایران ناتوان بوده و صرفا تحلیل‌های ژورنالیستی سلطنت‌طلبانه را ملاک سخنان خود قرار داده است. به آقای کلانتری توصیه می‌کنیم اگر حوصله مطالعه تحولات انقلاب اسلامی ایران از سال ۱۳۴۱ به بعد را ندارد، حداقل حوادث دوسال آخر از دی‌ماه ۱۳۵۶ به بعد را بخواند. اتفاقا در ۱۷دی ۱۳۵۶ نیز یک فرد موهومی، که به احمد رشیدی‌مطلق موسوم شده بود، به دستور دربار پهلوی تلاش کرده بود که با توهین به ساحت مقدس امام‌خمینی(ره) ماهیت اسلامی نهضت انقلابی ملت ایران به رهبری حضرت امام را زیرسوال برده و آن را به استعمار پیر انگلیس مرتبط کند. دقیقا دو روز پس از این توهین وی، شهر قم به پا خاست و قیام ۱۹دی قم شکل گرفت. این قیام علاوه‌بر اینکه خود جرقه انقلاب و نقطه‌عطفی برای تحولات انقلابی مردم ایران بود، منشاء شروع سلسله‌چهلم‌های مختلف در شهرهای گوناگون ایران شد. این چهلم‌ها، تحولات انقلابی را به سال ۱۳۵۷ کشانید. سپس راهپیمایی عظیم روز عید فطر در تهران در شهریور سال ۱۳۵۷ و بعد از آن قیام ۱۷ شهریور رخ داد.

 رژیم پهلوی عامل این حوادث را حضرت امام‌خمینی(ره) می‌دانست که در عراق و نزدیک ایران به صورت تبعیدی زندگی می‌کرد؛ لذا به فکر ناقص آن رژیم خطور کرد که رهبر انقلاب را از نزدیک ایران دور کند. رژیم شاه با همکاری رژیم بعث عراق بر امام‌خمینی و یاران ایشان به سختی فشار آوردند که دست از اقدامات انقلابی بردارند، ولی امام‌خمینی به درخواست آنها پاسخ مثبت نداد و لذا مجبور شد عراق را ترک کند. پس از آن که دولت کویت علی‌رغم اینکه به ایشان و هیات همراهش ویزا داده بود، از ورود ایشان به خاک کویت جلوگیری کرد، حضرت امام با مشورت مرحوم سیداحمد خمینی راه فرانسه را در پیش گرفت.  هرچند ژیسکاردستن، رئیس‌جمهور فرانسه و دوست صمیمی شاه، از حضور امام‌خمینی(ره) در آن کشور ناراحت و عصبانی بود و درصدد اخراج امام از فرانسه بود، ولی بنا به صلاحدید محمدرضا شاه وی از تصمیم خود منصرف شد. با حضور امام در فرانسه تحولات انقلابی شدت گرفت که اوج آن تظاهرات میلیونی تاسوعا، عاشورا و اربعین سال ۱۳۵۷ در تهران بود. در واقع در اربعین سال ۱۳۵۷ کار رژیم پهلوی به پایان رسیده بود و عملا رهبری تحولات ایران به دست امام خمینی(ره) افتاده بود. این حقیقت در خاطرات سولیوان آخرین سفیر آمریکا در ایران نیز به وضوح بیان شده است.

در این شرایط بود که به ابتکار ژیسکاردستن و به دعوت او، رئیس‌جمهور آمریکا و نخست‌وزیران آلمان و انگلیس در دی ماه 1357 در جزیره گوادلوپ فرانسه گردهم آمدند تا چاره‌ای برای نجات ایرانِ وابسته به بلوک غرب و ثانیا حفظ سلطنت پهلوی و جلوگیری از پیروزی انقلاب اسلامی بیندیشند.

 مکر آنها بیرون بردن شاه از کشور برای فروکش کردن توفان انقلابی در ایران و بازسازی سناریوی کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ بود که با هوشیاری رهبر فرزانه انقلاب اسلامی و همراهی مردم انقلابی با حضرت امام خمینی رحمت‌الله‌علیه، حیله آنها با شکست مواجه شد و با بازگشت امام خمینی به ایران طومار رژیم پهلوی پیچیده شد: «و مکروا و مکرالله والله خیرالماکرین»

اگر آقای کلانتری، حوصله ندارد صحیفه امام را مطالعه کند، حداقل خاطرات دولتمردان آن دوره آمریکایی و غربی را مطالعه کند تا بفهمد که آنها با چنگ و دندان و تا آخرین لحظه از حکومت فاسد پهلوی حمایت کردند و حتی با ارسال نمایندگانی از امام‌خمینی رحمت الله‌علیه خواستند که از فرانسه به ایران نرود. حداقل خاطرات هایزر فرستاده نظامی کارتر به تهران، خاطرات گری‌سیک، خاطرات کارتر و ژیسکاردستن را بخواند و از شدت حمایت کامل غرب از شاه باخبر شود که آنها هیچ‌گاه پشت شاه را خالی نکردند و همواره درصدد جلوگیری از پیروزی انقلاب اسلامی ایران بودند.

از فردی که بیش از ۳۰ سال در سمت‌های بسیار بالای کشوری اعم از معاون وزیر، وزارت و معاونت ریاست‌جمهوری در دولت‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران حضور داشته است، حداقل انتظار این است که ماهیت آن را مطالعه کند و براساس مطالب روزنامه‌های ضدانقلاب، به تحلیل آن نپردازد.

مهم‌تر از تحلیل نادرست انقلاب اسلامی، توهین گستاخانه وی به حضرت امام‌خمینی(ره) و «فرزند ناخلف آنها» خواندن حضرت ایشان است. ما دعا می‌کنیم نامبرده هنگام ادای این جمله عقلش سر جای خود نبوده باشد و هذیانی از دهان این توهین‌کننده ناچیز بیرون پریده باشد.

با وجود این، وظیفه موسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی(ره) است که در مقام مقابله با توهین به ساحت ایشان و دفاع از ماهیت اسلامی انقلاب خمینی‌کبیر رحمت‌الله‌علیه قیام کند و با سکوت در مقابل حرف‌های باطل هم‌حزبی‌های خود سرای جاوید را با متاع ناچیز دنیوی و مناسبات جناحی معامله نکند.

«و السلام علی من اتبع الهدی»

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰