به گزارش «فرهیختگان»، اینکه تربیت معلم مساله مهمی است که شکی در آن وجود ندارد. همیشه این بوده و همیشه هم خواهد بود. اصلا همین که اینقدر قیلوقال حول مساله تربیت معلم وجود دارد، نشاتگرفته از اهمیت بالای آن است. منتها مساله اینجاست که چرا ماجرای تربیت معلم برای دولتی که خود از مسببان فاجعه امروز در حوزه تربیت معلم و کمبود معلم و این داستانهاست مهم شده است؟ که این هم پاسخ روشنی دارد. این دولت از همان ابتدا در حوزههایی که هزینهای به او تحمیل میکرده است و مکلف بوده تا بارش را به دوش بکشد، شانه خالی کرده است. آموزش باشد یا درمان، فرقی نمیکند. میخواهد با کمترین هزینه و حتی بهصورت برونسپاری، بار را از دوش خودش بردارد و هزینهها را یا کاهش دهد یا از جیب مردم بردارد. اسمش را هم شوک میگذارد یا جراحی مهم نیست، مهم این است هزینهاش را مردم میپردازند و دانشجویان و جوانانی که با هزار امید و آرزو در سیستم سیاسی، اقتصادی و اجتماعی این مملکت رشد پیدا میکنند، وقت میگذارند و هزینه پرداخت میکنند و سرآخر هم هیچ امید و آینده روشنی دربرابر خود نمیبینند. اصل مطلب هم این است که با چنین مدل حکمرانی و مواجهه با مطلوبات و احتیاجات عمومی، چرا هیچکس پاسخگو نیست و هر روز هم نسخههای جدی برای امور مردم پیچیده میشود؛ نسخههایی پرشبهه و پرحاشیه که در هر حوزهای اجرا شده است، عایدی دندانگیری نداشته و برعکس فاجعهآفرین هم بوده است. فانی، مگر وزیر آموزشوپرورش همین دولت نبود؟ مگر اعتقاد نداشت که کمبود معلم نداریم و حتی نیروی مازاد هم وجود دارد؟ چه شد که حالا و دوباره در همین دولت ناله وااسفای وزیر و مدیر به آسمان رفته است که چندصد هزار نفر کمبود معلم داریم؟ مگر آن قبلی پای ادعایش ایستاد و این دولت جور آن اظهارات نپخته و نسنجیده را کشید که حالا هر روز ایده جدید از درون دولت تراوش میکند که برای کمبود معلم این کار را بکنید و آن کار را نه؟ القصه اینکه دومینوی جدیدی که از بین بحث و جدل وزرای علوم و آموزشوپرورش بر سر کنکور نظام قدیمیها آغاز شد و به دانشگاه فرهنگیان رسید، سرآخر تمام پیکره این نظام آموزشی نیمبند و پرمساله را هم به زمین خواهد زد و دولتی که چندماهی بیشتر به پایان حیاتش نمانده، کما فیالسابق مسئولیت هیچ چیزی را قبول نخواهد کرد. بنابراین پیش از اینکه مسیر پذیرشهای فلهای در نظام تربیت معلم کشور هموارتر شود، باید قاطعانه جلوی آن گرفته شود و یکجایی این بدعت نامیمون پایان بپذیرد و همانطور که رهبری گفتند، مسیر تربیت معلم فقط و فقط از دانشگاه فرهنگیان و تربیت دبیر شهید رجایی بگذرد، آنهم نه با راهکارهای اورژانسی و شعاری شبیه به ماده 28 و اینطور چیزها! ایران هم باید مثل خیلی دیگر از کشورهای موفق دنیا در این حوزه، تربیت معلم را پروسهای طولانیمدت، ریشهای و اصولی دنبال کند. روشی که هم در قانون و هم در اصل، آموزش مداوم حداقل 4 ساله در این دانشگاهها را طلب میکند.
رونمایی از مسیری که مدتهاست طی میشود!
وقتی سیاستها با آمدن و رفتن آدمها تغییر کند، بهتر از این هم نمیشود. سطح این اتفاق هم خیلی توفیری نمیکند، چه میخواهد در سطح رئیسجمهور و عالیترین مقام اجرایی کشور باشد، چه در سطح وزیر و مدیر، هزار و یک سند و برنامه و چشمانداز هم که تهیه شود، مادامی که ضمانت اجرایی برای آنها نباشد و اشخاص تعیین بکنند که چه بشود و چه نشود، وضعیت همین میماند که هست! یک روز یکی حرف از مازاد و اضافی میزند، روز دیگر آن یکی حرف از کمبود و کاستی! کمی بعدتر هم یکی دیگر از همینها، نسخه میپیچد که حالا که اینطور شده است، چه کنیم! منصور غلامی، وزیر علوم، تحقیقات و فناوری، اخیرا نامهای را به رهبر انقلاب نوشته است که حسابی در فضای رسانهای و آموزشی کشور سروصدا بهپا کرده است؛ نامهای که البته خیلی شگفتانگیز نبود و صرفا استجازهای برای مسیری است که فیالحال درحال طی شدن است، فقط شاید چراغ خاموش! او در این نامه خطاب به رهبری نوشته است: «دانشـگاه فرهنگیان با هدف تربیت نیروی انسانی مبتنیبر آموزههای وحیانی و فلسفه تعلیم و تربیت اسـلامی، بهمنظور تـامین نیروی موردنیـاز وزارت آموزشوپرورش ایجاد شـده است.
براسـاس مفاد ماده 28 اساسـنامه این دانشگاه، یکی از روشهای تامین کادر آموزشی موردنیاز وزارت آموزشوپرورش انتخاب و پـذیرش دانشآموختگان رشـتههای مرتبط و موردنیاز از سایر دانشـگاههای تحت پوشش وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، با برگزاری دورههای یکساله کسب شایسـتگی معلمی است. چنانکه اسـتحضار داریـد، دانشـگاههای کشور در شـرایط فعلی توانایی بالایی را در تأمین نیروهای توانمند (بهلحاظ علمی)، متعهد و دلسـوز دارنـد؛ درصورتی که این موضوع به شـیوهای جـدی در دسـتورکـار قرار گیرد، وزارت آموزشوپرورش میتوانـد بـهجـای پـذیرش دانشجومعلـم از سـطح دیپلـم، با هماهنگی این وزارت و با اتخاذ تدابیر لازم نسبتبه گزینش نیروهایی که حداقل چهار سال در دانشـگاههای معتبر تحصـیل کرده و شایستگیهای علمی و اخلاقی لازم را از خود نشان دادهاند، اقدام کند. دانشـگاه فرهنگیان با حرکت در جهت تحقق منویات حضـرتعالی در تربیت معلم شایسـته، در چارچوب مفاد ماده 28 اساسـنامه با برگزاری دورههای یکساله یا بیشتر، شایستگی معلمی آنها را برای خدمت در آموزشوپرورش آماده کند. با اتخاذ این تـدبیر میتـوان بـا تکیـه بر ظرفیتهای دانشـگاهی موجـود در کشـور و دانشآموختگـان شایسـتهای که هماکنون آمادگی خدمت دارند، ضـمن تأمین نیروی انسانی کارآمد، هزینهها و زمـان موردنیاز برای تربیت معلم و تأمین کـادر وزارت آموزشوپرورش را کاهش داد و این امر میتواند ترغیب به تحصـیل در رشتههای علوم پایه که بایستهای مهم و مورد تأکید معظمله است، نیز در پی داشـته باشـد؛ افزون بر این بـا این اقـدام میتـوان بخش مهمی از مأموریت دانشگاه فرهنگیان را بهجای پذیرش دانشجومعلم از سطح دیپلم بهسمت آموزش شایستگیهای معلمی (در بدو ورود و ضمن خدمت)سوق داد و از توسعه غیرکارشناسی آن درجهت رفع نیاز انبوه مقطعی اجتناب کرد.» البته بعد از واکنشهای تندی که ازسوی بسیاری از کارشناسان و فعالان نظام آموزشی به این نامه و درخواست صورت گرفت، غلامی مصاحبههایی در تشریح و توضیح مطالبه طرحشده و نامه نوشتهشده ارائه کرد، منتها این توضیحات هم چیزی بیشتر از آنچه در نامه بود را تبیین نمیکند.
شاید در نگاه نخست چنین مطالبهای آن هم در شرایط بحرانی فعلی خیلی غیرمنطقی بهنظر نرسد (آن هم بهخاطر سیاستهای غلط و مدیریت ناصحیح تربیت معلم در کشور)، اما چند مساله جدی وجود دارد که با فهم و تجربهای که از آنها داریم، میدانیم این مطالبه نه برای رفع کاستیها و گامی به جلو بلکه، ادامه روند سابق و بیشتر برآمده از نگاهی اقتصادی است که در ابتدا بیشتر در رابطه با آن نوشتم. در این نامه به مفاد ماده 28 اساسنامه دانشگاه فرهنگیان اشاره شده است تا با تکیه بر آن فارغالتحصیلان سایر دانشگاهها با گذراندن دورهای کوتاه در دانشگاه فرهنگیان، به سیستم تعلیم و تربیت کشور وارد شوند؛ کاری که اگر محدودیت زمانی آن را توجیه کند، تجربیات گذشته و مدل اجرایی که ما از این دولت در این زمینه سراغ داریم بهکلی آن را رد میکند. قبلتر در رابطه با گفتوگویم با بطحایی، وزیر سابق آموزشوپرورش نوشته بودم. او در رابطه با جذب ماده 28ایها و نیروهای خرید خدمات گفته بود که این یک راهحل اورژانسی برای مقطعی بود که نیاز فوری به معلم داشتیم، منتها رفتهرفته به راهکار اصلی تبدیل شد و دانشگاه فرهنگیان به حاشیه رفت. در ارتباط با دورههایی هم که قرار بود برای اینها برگزار شود هم میگفت، ابتدا قرار بر دورههای یکساله بود، بعد بهخاطر کمبود بودجه و... این دورهها به 6 ماه تقلیل پیدا کرد، این هم نشد و بعد گفتند دورههای سهماهه، باز هم نشد و قرار بر دورههای یکماهه بود! اما بازهم همراهی نشد و بودجهای درنظر گرفته نشد و بسیاری از نیروهای خرید خدمات و ماده 28 بدون اینکه آموزش معلمی دیده باشند، سر کلاسها حاضر شدند! پس چنین ادعایی و چنین مسیری، پیشتر هم رفته شده و هنوز هم جریان دارد، ولی نه با این شمایل ادعایی، بلکه به بدترین و بیدروپیکرترین حالت ممکن!
ماده 28 برای شرایط اضطراری است، نه راهکار اصلی
یکی دو هفته پیش، شورایعالی انقلاب فرهنگی هم تصمیماتی در رابطه با پروسه جذب و تربیت معلم گرفت و جزئیات آن منتشر شد که در یک نگاه کلی بخشی از آن تکرار سخنان رهبری است که البته انتظار بود پیش از آن که رهبری به این ماجرا ورود کند، این شورا تصمیماتی را اتخاذ و اجرایی کند و بخش دیگر هم در پازل سخنان وزیر علوم و وزیر آموزشوپرورش تعریف و فهم میشود و نمیتوان خیلی به آن امید داشت.
پیرو همین موضوعات، با حجتالله بنیادی، مدرس دانشگاه فرهنگیان گفتوگویی انجام دادیم و او در این رابطه به «فرهیختگان» گفت: «اصل ماده 28 یک راهکار اضطراری برای شرایط خاص است، یعنی در اساسنامه گفته دانشگاه فرهنگیان که تاسیس شد رشتههای موردنیاز اعم از ابتدایی، علوم انسانی و... که عام هستند را خود تربیت کند.(ماموریت دانشگاه فرهنگیان تربیت نیروی انسانی برای کل آموزشوپرورش است) ولی رشتههای خاص را وقتی نمیتواند تربیت کند و مقرون بهصرفه نیست که در رشته خاصی استاد تربیت کند، از دانشگاههای دیگر فارغالتحصیلان را بگیرد و دوره مهارتی را با کیفیت برگزار کند و آنها را بهکار گیرد. اینکه در دانشگاه فرهنگیان رشته آموزش ابتدایی در دوره چهارساله داشته باشیم و در ماده 28 هم رشته آموزش ابتدایی داشته باشیم یعنی اینکه رشته خاصی نیست. یعنی رشته آموزش ابتدایی باید در دوره 4 ساله متمرکز شود و استناد به تربیت و تامین معلم از طریق ماده 28 در رشتههایی که دانشگاه فرهنگیان دارد خطاست. ما میگوییم شرایط خاص و کمبود معلم هم خاص است. کمبود معلم وجود داشته باشد و اضطراری باشد ایرادی ندارد. آیا دوره تربیت معلم در دوره 4 ساله مقرون بهصرفهتر است یا در دوره 5 ساله؟ قطعا در دوره 4 ساله! وقتی شرایط خاص است و مثلا 100 هزار معلم نیاز دارید چرا باید اجازه دهید طرف لیسانس را بگیرد و بعد دوره یک ساله برای او تدارک ببینید؟ سال دوم این دانشگاه را انتخاب کنید و دو سال همراه با دروس دیگر دوره مهارتی برگزار کنید. کافی است یک تعامل نزدیکتری بین وزارت علوم و آموزشوپرورش شکل گیرد، نه این تعاملی که غلامی پیشنهاد داد. دانشگاه فرهنگیان نیاز خود را از سال دوم دانشگاههای دیگر انتخاب کند و مهارتآموزی را از سال دوم دانشگاه شروع کند و کیفیت بیشتر و نظارت دقیقتری داشته باشد و وزارتخانهها همراهی کنند. بهجای اینکه افراد 5 ساله فارغالتحصیل شوند 4 ساله فارغالتحصیل میشوند. این درخصوص ماده 28 است.»
هم غلامی اشتباه کرد و هم شورای عالی انقلاب فرهنگی
بنیادی ادامه داد: «سوای مساله ماده 28، خود اصل این پیشنهاد غلامی به چند دلیل ناصحیح است. یک اینکه فکر میکنم اخیرا شورای عالی فرهنگی مصوبهای را بهعنوان سیاستهای کلان جذب معلمان در آموزشوپرورش داشت که در این سیاستها یک ماده واحده داشت که در پیرو صحبتهای شهریور حضرت آقا بود. ورود شورای عالی انقلاب فرهنگی به این موضوع ناصحیح بود. مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی حرف حضرت آقا را تکرار کرده بود که مسیر ورود به آموزشوپرورش و حرفه معلمی دانشگاه فرهنگیان و شهید رجایی است. مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی همان حرف را بیان کرده بود و یکسری بندهای دیگری که ناصحیح و اجرایی بودند را ذیل مصوبه آوردند. غلامی خواست ورود کند، او بهعنوان عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی باید به آن مصوبه شورا پایبند میبود و اگر احیانا بنا بود دیدگاه حضرت آقا را بدانید حضرت آقا شهریورماه یعنی دو ماه قبل دیدگاه خود را بیان کرده بودند. این درخصوص اقدامی است که غلامی داشت. این ایده غلطی است. در گذشته کشور ما حتی قبل از انقلاب، به این باور رسیده است به کسی که ریاضی خوب بلد است نمیتوان گفت معلم ریاضی خوبی است. کسی که معلم ریاضی خوبی است ممکن است روش آموزش ریاضی را نتواند به معلم دیگری انتقال دهد. برای اینکه بتوانیم معلم خوب تربیت کنیم باید دانشش را داشته باشیم و بتوانیم آن دانش را به دیگران انتقال دهیم و روش آموزش دانش را بتوانیم به کسانی که میخواهند در دانشگاه آموزش ببینند، آموزش دهیم. یعنی سه ویژگی باید داشته باشد، بنابراین علم آموزش دو شرط دارد. یک اینکه فرد علم را بلد باشد و دوم اینکه آموزشگر خوبی باشد. اینها فقط در دانشگاه تربیت معلم محقق میشود. بنابراین نمیتوان گفت در بلندمدت یا مقیاس کلان دانشگاههای دیگر برای ما لیسانس فیزیک تربیت میکنند و ما طی یک سال بخواهیم اینها را معلم فیزیک کنیم. این ناشدنی است. روش آموزش فیزیک را باید چه کسی درس دهد؟ همان کسی که فیزیک را تدریس میکند باید روش آموزش فیزیک را همراه با تدریس فیزیک تدریس کند.»
نگاههای سیاسی غلطی بر دانشگاه فرهنگیان غلبه دارد
این مدرس دانشگاه فرهنگیان افزود: «اصل این ایده که دانشگاه فرهنگیان در قالب دوره یکساله معلم باکیفیت تربیت کند، باز ایده غلطی است. چرا به این وضعیت رسیدیم؟ شاید اگر برگردیم و با نگاه منصفانه بنگریم، متاسفانه بر دانشگاه فرهنگیان هم در تاسیس و هم الان در مواجههای که با آن میشود نگاههای سیاسی بسیار غلبه دارد. آن زمانی که دانشگاه فرهنگیان تاسیس شد این دانشگاه در نظام آموزش عالی ما و در ساختار وزارت آموزشوپرورش جای خود را پیدا نکرد. به این معنا زمانی که دانشگاه فرهنگیان تاسیس شد رشتههای علوم تربیتی در دانشگاههای دیگر کشور باید امکانات و تجهیزات را ذیل دانشگاه فرهنگیان قرار میدادند. به این دلیل که ما دانشگاه فرهنگیان تاسیس کردیم بنا نشد ظرفیت دانشگاههای کشور را افزایش دهیم. اینکه تعدادی دانشگاه در یک دوره زمانی خاص نیاز داشته باشیم و تاسیس کنیم. بنا شد 4 میلیون دانشجو داشته باشیم و نیرو برای مشاغل مختلف کشور تامین کنیم. سه میلیون و 900 نفر در دانشگاههای تابع وزارت علوم تربیت شوند و 100 هزار نفر در دانشگاه فرهنگیان باشند. بنابراین تقسیمبندی تغییر کرد. همان زمان باید بخشی از امکانات دانشگاههای علوم تربیتی و دانشگاههایی که به امر تعلیم و تربیت رشتهها اختصاص داشت به دانشگاه فرهنگیان منتقل میشد؛ یعنی دانشگاه فرهنگیان بهنوعی متناسب تغییراتی در آموزش عالی ایجاد میکرد. این تغییرات نهتنها به شکل درست اتفاق نیفتاد بلکه سه دانشگاه بزرگ تربیت معلم کشور همزمان با تاسیس دانشگاه فرهنگیان به وزارت علوم بهعنوان دانشگاه عام منتقل شد. همین وضعیت سبب شد دانشگاه فرهنگیان از بابت تجهیزات و فضا و امکانات در فقر خیلی شدید به سر میبرد و این مسئولیت را هم از وزارت علوم گرفتهایم و وزارت علوم در خیلی از زمینهها دارای ظرفیت مازاد شده است. در بحث توسعه دانشگاه فرهنگیان یک دیدگاه که خنیفر دارد این است که دوباره ساختوساز جدید کنیم. این طرح عقلایی نیست. وقتی دانشگاههای دیگر کشور ظرفیت خالی دارند یا اعضای هیاتعلمی داریم که روی روشهای تربیتی کار کردهاند، نمیگویم همه واجد شرایط برای کار کردن در تربیت معلم هستند، ولی وقتی این ظرفیتها و این امکانات و این منابع انسانی و اعتبارات و بودجه در آنجا وجود دارد باید به وزارت آموزشوپرورش منتقل شود. خب چرا این اتفاق نیفتاده است؟ همان زمان تقابلی شکل گرفت. وزیر آموزشوپرورش معتقد بودند وزارت آموزشوپرورش تا دیپلم وظیفه دارد و با همین استدلال آموزشکدهها و مراکز فنیوحرفهای را باید به وزارت علوم واگذار کند. برای این موضوع تقابلی بین این دو وزارتخانه شکل گرفته است. به جای اینکه بگویند همه ما میخواهیم به کشور خدمت کنیم، اگر دانشگاه فرهنگیان تاسیس کردیم تمام ظرفیتهایی که در گذشته در ذیل وزارت علوم به امر تعلیم و تربیت دانشجو بودند به دانشگاه فرهنگیان بدهد اما این اتفاق نیفتاد. از زمان تاسیس دانشگاه فرهنگیان تاکنون دانشکدههای علوم تربیتی و رشتههای علوم تربیتی در دانشگاههای مختلف فارغالتحصیل دارند. این فارغالتحصیل میگوید من رشته علوم تربیتی خواندهام یا من رشته مدیریت آموزشی خواندهام و اگر آموزشوپرورش بگوید راه برای اینها بسته است پس کجا باید بهکار گرفته شوند؟ این موضوعی است که شورای عالی انقلاب فرهنگی باید حل میکرد. به عبارت دیگر شورای عالی انقلاب فرهنگی در تاسیس دانشگاه فرهنگیان به خوبی تدبیر نکرد و آن غلبه نگاه سیاسی باعث شد دانشگاه فرهنگیانی که وجود آن و اصل وجودی آن ضرورت است و حضرت آقا بارها بدان تاکید کردند که امر تربیت معلم در دانشگاههای دیگر نمیتواند محقق شود. این اتفاق رقم نخورده است.»
سهم 25 درصدی ماده 28 به 55 درصد رسیده است!
بنیادی در پایان گفت: «نکته دیگری که وجود دارد ماده 28 اضطرار است و به نظر من در خیلی از رشتههایی که دانشگاه فرهنگیان معلم از طریق ماده 28 جذب میکند و دوره بیکیفیتی برگزار میکند در اضطرار نیستند ولی متاسفانه در قانون برنامه ششم ذیل برنامه در سال 96 بیان کردند حداکثر ظرفیت ماده 28 در دانشگاه فرهنگیان باید 25 درصد باشد یعنی 75 درصد دوره 4 ساله و 25 درصد در دوره ماده 28 باشد. این امر غلط است. ماده 28 اضطرار است و ممکن است یک سال 2 درصد و سال دیگر صفر درصد شود. یعنی باید سمتوسو به سمت صفر شدن باشد. در سال 97 این درصد بیشتر و در سال 98 بیشتر شد و در سال 99 به شکلی شده که 55 درصد در ماده 28 است و 45 درصد در دوره چهار ساله است. به عبارت دیگر ماده 28 بر اصل تربیت معلم دانشگاه غلبه میکند. اگر غلامی هم این حرف را بیان نمیکرد عملکرد مدیران آموزشوپرورش و ظرفیت و امکانات محدود دانشگاه فرهنگیان و رویکردهای ناصحیحی که دانشگاه فرهنگیان داشته سبب شده همان اتفاق بیفتد. این به معنای از بین رفتن تربیت معلم است و عملکردی که آموزشوپرورش داشته تیر خلاصی است که به دانشگاه فرهنگیان و تربیت معلم اصلی زده است. راهکار این است که ظرفیتهایی که در گذشته در وزارت علوم به امر تربیت معلم اختصاص داشتند اعم از سه دانشگاه خوارزمی، دانشگاه تربیت معلم آذربایجان و تربیت معلم... همزمان با دانشگاه فرهنگیان به وزارت علوم واگذار شوند و دانشکدههای علوم تربیتی یا اصل آن یا عین آنها و آن فضاها فضای معادل و امکانات معادل و بودجه معادل آن ذیل دانشگاه فرهنگیان قرار گیرد و این رویکرد که دانشگاه فرهنگیان بودجه جداگانه داشته باشد و پردیس بسازد اشتباه است چون کشور نه آن بودجه را دارد که به ساختوساز اختصاص دهد و نه زمان این امر را میطلبد. الان نیاز داریم به سرعت یکسری امکانات و تجهیزات در اختیار تربیت معلم قرار دهیم که از این بحران عبور کند. اگر این اتفاق نیفتد چه غلامی این نامه را میزد و چه نمیزد عملا دوره 4 ساله دانشگاه فرهنگیان سال به سال کمتر میشود و ماده 28 بیشتر میشود چون ظرفیت دانشگاه فرهنگیان حداکثر 80 هزار نفر است. یعنی خروجی هر سال 20 هزار نفر است. نیاز آموزشوپرورش در هر سال 60 هزار نفر است و اگر بنا باشد 60 هزار معلم تامین کند باید بخش عمدهای را از ماده 28 تامین کند و 30 درصد را از دوره 4 ساله تامین کند.»