به گزارش «فرهیختگان»، گویا این چندروزه ویروس منحوس کرونا بهسراغ خاطرات دوران کودکی ما رفته است. صبح دیروز، کامبوزیا پرتوی کارگردان آثاری چون ماهی، گلنار، بازی بزرگان و کافه ترانزیت هم بهدلیل ابتلا به کرونا درگذشت. پرتوی که متولد ۱۳۳۴ است، ابتدای سالجاری نیز دچار سکته مغزی شده بود.
پرتوی تاکنون چهاربار موفق به دریافت سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه از جشنواره فیلم فجر شده و همچنین بهعنوان یکی از نویسندگان پروژه سینمایی «محمد رسولالله(ص)» حضور داشته است. او درمورد شیوه نگارش این فیلمنامه گفته بود: «در فیلمنامه «محمد رسولالله(ص)» آنچه مدنظرمان بود، تامل و تعقل بود تا احساسینگری، وگرنه خیلی راحت میشد آن را در قالب یک داستان سرراست نوشت و احساسات را برانگیخت. ولی برای ما تعقل مهمتر بود. به همین دلیل این شیوه را انتخاب کردیم؛ شیوهای که معمولادر فیلمهای سفرنامهای استفاده میشود.» مجید مجیدی، کارگردان این فیلم هم با انتشار پیامی درمورد درگذشت این هنرمند گفت: «کامبوزیای عزیز، برای سالهایی که به عشق پیامبر قلم زدی و مرا در ساخت فیلم «محمد رسولالله(ص)» یاری کردی، این خدمت به پیامبر مهربانیها شفیع تو در آخرت باشد.»
اگرچه پرتوی جزء تیم نویسندگان «محمد رسولالله(ص)» بود، اما او را بیشتر به آثار سینمای کودک میشناسند. خودش علاقه زیادی به مفهومسازی برای دنیای کودکان داشت. «گلنار» یکی از خاطرهانگیزترین آثار این هنرمند است که در سالهای جنگ برای کودکان دهه شصتی اکران شد؛ اثری که با خود شکل جدیدی از اجرا را برای سینمای کودک به ارمغان آورد.
پرتوی در گفتوگویی که اردیبهشتماه امسال با «فرهیختگان» داشت، به شرایط ویژهای که در ایام کرونا بر کودکان این کشور تحمیل شده بود اشاره داشت و بر اهمیت تولید اثر برای کودکان تاکید کرد. او نقدهای جدی به شیوه حمایت از سینمای کودک داشت و بخش مهمی از این نقدهایش متوجه مسئولان فرهنگی کشور بود که گفت: «هنوز نیاز به تولید محتوا در این ژانر را احساس نکردهایم. بچهها برای ما اولویت جدی نبودهاند. وقتی مسئولان فرهنگی بهرغم شرایط بحرانی کرونا، به تولید محتوا در ژانر کودکونوجوان احساس نیاز پیدا نکردهاند، پس باید چنین شرایطی را طبیعی دانست. وقتی تولید چنین فیلمهایی نیاز شود، این مساله هم حل خواهد شد. در گذشته که مسئولان فرهنگی به ساخت و تولید این فیلمها همانطور که در تمام نقاط جهان مرسوم بود، احساس نیاز کرده بودند، دوران طلایی خوبی برای سینمای ایران و بخش فرهنگی جامعه ایران شکل گرفت؛ اما حالا این نیاز احساس نمیشود و اگر بازهم این نیاز توسط مسئولان حس شود، این نوع سینما دوباره شروع به فعالیتهای مکرر خود کرده و پا میگیرد. یک مساله این است که سینماهای کمتری برای نمایش این آثار وجود دارد؛ اما این یک مشکل قابلحل است، همانطور که در دهه 80 میلادی حل شد و سینماهایی را برای نمایش این ژانر اختصاص دادند، چراکه سینماداران به این نتیجه رسیدند که خانواده به این نوع فیلمها نیاز دارد و برای تولید و ساخت فیلم کودکونوجوان با رغبت فعالیت کردند. حالا هم میتواند همینطور شود.»
برای پرتوی مساله اکران سینمای کودک از اهمیت زیادی برخوردار بود و آن را عامل پیشبرنده چرخه تولید فیلم میدانست، با اینحال در شرایطی که سالنهای سینما بهدلیل شیوع ویروس کرونا، به حالت تعطیل درآمدهاند، پیشنهاد تقویت پلتفرمهای توزیع فیلم را مطرح میکرد. این کارگردان قدیمی در این مورد به «فرهیختگان» گفته بود: «درحال حاضر با یک سیستم کهنه و قدیمی بهنام سیستم چرخه تولید و پخش فیلم مواجه هستیم. تصور کنید زمانی که قرار بود سینما دربرابر تلویزیون قرار گیرد، برای سینما چه اتفاقی افتاد و چه تکاملی پیدا کرد؟ در دوران کرونا هم چند نظریه درباره فرصت VOD منتشر شد، آیا از این فرصت استفاده شد؟ نه، حتی اگر سعی در استفاده از این فرصت هم شد، نوعی ریسک فردی بعضی افراد بوده است. در قدیم دو سینمای خوب در تهران داشتیم، دو سینمای اصولی و مطابق با سیستم جهانی؛ سینماهایی بهنامهای «دیاموند» و «شهر فرنگ». در آن زمان که جهان، سینما را بهعــنــوان صنعت پذیــرفــتــه بود، کوچکترین تغییری که باید در سینمای ایران هم رخ میداد، صنعتی برخورد کردن با پدیده سینما بود. همینجا میشود دید تغییراتی که در سینما رخ داد، چه فرصتهایی را برای مردم سایر نقاط دنیا پیش آورد. سال 1974 مارک رابسون فیلمی به نام «زمینلرزه» ساخته بود. ازآنجاکه دنیا سینما را بهعنوان صنعت پذیرفته بود، در ایران هم حاضر شدند به یکسری تحولات تن بدهند. مثلا ما مدتی میدیدیم که سینما دیاموند تعطیل است. بعد فهمیدیم در این مدت داشتهاند سینما را طوری پیریزی میکردند که هنگام نمایش همین فیلم «زمینلرزه»، صندلیها بلرزد و حس زلزله به تماشاچی القا شود. ببینید مساله تا این اندازه مهم بوده است. همیشه تغییر سیستم اهمیت داشته است. وقتی صداهای مختلف جدید وارد سینما شد، هربار برای اینکه مردم را به این سیستم و صنعت نزدیک کنند، برای مدتی سینما را تعطیل میکردند تا سیستم را بهروزرسانی کنند؛ چون در جهان، نه فقط در ایران، سینما صنعت محسوب میشد. پس بهروز نگهداشتن مردم، شرط اصلی برای بقای سینماست. کرونا هم بهنظر من فرصتی برای جا انداختن مساله VOD بود.»