به گزارش «فرهیختگان»، مهدی مطهرنیا، کارشناس مسائل بینالملل در گفتوگو با «فرهیختگان» درباره تغییر رفتار اروپاییها ناظر به اظهارات آبرام، نماینده آمریکا مبنیبر تمدید بندهای زوالپذیر برجام و دلایل این تغییر رویکرد اروپا همزمان با انتخاب بایدن نکاتی را مطرح کرد که در ادامه میآید.
با تغییر رئیسجمهور تغییر حکومت ایجاد نمیشود، چراکه رئیسجمهور دولت فدرال رهبری ایالاتمتحده آمریکا را برعهده دارد و در عینحال تابع مختصات تعریفشده در قوانین ایالاتمتحده آمریکا ازنظر ساختار و عاملیت قدرت است.
او یک حلقه ارتباط میان ساخت و بافت قدرت در ایالاتمتحده آمریکا است و یک بافت قدرت ناشیاز جهتگیریهای سیاسی تعریفشده در تاریخ ایالاتمتحده آمریکا که براساس پارادایمهای امنیتی و سیاسی در این کشور حاکم است، شکل گرفته است.
اکنون چهلوششمین رئیسجمهور آمریکا به کاخسفید راه مییابد. روسای جمهور گذشته تاکنون 10 پارادایم و 10 سیاست کلان و استراتژیهای برخاسته از آن را دنبال کردند تا بتوانند هژمونی ایالاتمتحده آمریکا را در منطق مغناطیسی قدرت در روابط بینالملل در امتداد منافع و درراستای اهداف ملی تعریفشده ایالاتمتحده آمریکا بپردازند و پیش ببرند.
یک نظام فدراتیو با تاکید بر آزادی در قالب دموکراسی آمریکایی و جلوگیری از دیکتاتوری اکثریت در ایالاتمتحده آمریکا براساس نظر واشنگتن شکل گرفت و اکنون نیز استقرار رئیسجمهور جدید ایالاتمتحده آمریکا یک نظام سیاسی امنیتی فراحزبی را شکل میدهد که در آن اگرچه حزب دموکرات و حزب جمهوریخواه درکنار چند حزب کوچک دیگر یک نظام سیاسی را ازمنظر ساختاری شکل میدهد، اما بافتار قدرت در مسائل مربوط به نظام فدراتیو در ایالاتمتحده آمریکا فراحزبی است.
لذا شاهد هستیم اوباما که بر سرکار بود، تئوری قدرت هوشمندتر آمریکایی بهعنوان دکترین ایالاتمتحده آمریکا در سال 2007 به بعد و با آمدن اوباما در سال 2008 کاملا عملیاتی شد، درحالیکه این امر سال آخر دوران بوش دوم شکل گرفته بود و تحریمهای ایالاتمتحده آمریکا علیه ایران در زمان اوباما و معاون رئیسجمهور بودن بایدن به تحریمهای فلجکننده و درنهایت نزدیک به آنچه تحریمهای هوشمند خوانده میشد، وارد شد.
با آمدن ترامپ این تحریمها حداکثری شد و همانگونه که در دوران اوباما از ناتوی عربی سخن گفته شد، در زمان ترامپ ادامه پیدا کرد و بالطبع نام صلح ابراهیم یا معامله بزرگ قرن صورت پذیرفت، درحالیکه ریشههای همه اینها در زمان بوش دوم و حتی قبل از آن در زمان کلینتون وجود داشت و تحت عنوان خاورمیانه بزرگ از آن یاد میشود.
بنابراین آمدن بایدن یک نسیم سیاسی در مسائل مربوط به ایران و آمریکا ایجاد میکند و به تبع آن در ایران جناحهای سیاسی از این امر استقبال کرده و بعضی دیگر نگران آن هستند، چراکه برخی دیگر به منافع جناحی خود میاندیشند، درحالیکه در عمل این نسیم سیاسی در مسیر حرکت اقتصادی ایران صرفا یک زنگ تفریح ایجاد میکند، ولی در مسیر حرکت ایالاتمتحده آمریکا انتقال قدرت به بایدن توسط ترامپ دیر یا زود انجام میشود و در 20 ژانویه شکل عملیاتی به خود میگیرد.
بعد از آن است که اروپای متحد باتوجه به جهتگیری بایدن در بینالمللگرایی و نوعی روند جهانی شدن زمینهای را ایجاد میکند که دوسوی اقیانوس وحدت بیشتری علیه جمهوری اسلامی ایران باشد.
آنچه بهنظر میرسد یک امر منطقی مبتنیبر همگرایی اروپا و آمریکا درجهت اعمال فشار بیشتر بر ایران در قالب تحریمهای هوشمند خواهد بود، بازگشت آمریکا به برجام نیز آنگونه که در ایران شرطگذاری میشود، در ایالاتمتحده آمریکا ازنظر منطق آمریکاییها قبلا شروطی مشخصشده داشته است، لذا بایدن ضمن آنچه میخواهد به سنت توافقنامه اوبامایی درجهت بازگشت به برجام عمل کند، باوجود این، مشروط وارد عمل میشود و ایران بالطبع با رویکردهای ایدئولوژیکی که در زمینه انقلاب اسلامی دارد، پارادایم «نه جنگ نه صلح» را مطرح میکند.
اخبار مرتبط: