به گزارش «فرهیختگان»، پخش پنج سری و تولید بیش از 500 قسمت از هر برنامهای در تلویزیون کار سختی است. خاصه اینکه موضوع آن کتاب و کتابخوانی هم باشد. صحبت از برنامه «کتاب باز» است که از سال 95 و با اجرای امیرحسین صدیق میهمان خانههای مردم شده و هنوز هم بیرون نرفته است. تداوم و ساخت فصلهای بعدی یک برنامه تلویزیونی عموما نشاندهنده موفقیت آن برنامه است و تداوم ساخت و پخش «کتاب باز» از شبکه نسیم موید همین نکته است. اما مساله بزرگ درباره این برنامه آفتی است که اکثر برنامههای چندفصلی دچارش میشوند. وقتی رسانهای با بحران یا کمبود مخاطب مواجه است از هر برنامهای که بتواند مردم را پای گیرندهها بنشاند حمایت و استقبال میکند و با قرار دادن امکانات و بودجه بیشتر درصدد این است که آن تعداد مخاطبان را حفظ کند یا حتی افزایش دهد. کتابباز هم وارد فهرست برنامههای پربیننده شد. پس از پایان فصل اول و با تغییر مجری و آوردن سروش صحت که از بین چهرههایی مانند اشکان خطیبی، هومن سیدی و محمدحسین میثاقی انتخاب شده بود این پیام به مخاطبان منتقل شد که قرار است با یک کتابباز متفاوت روبهرو شوند. این تفاوت از دکور و مجری و میهمانها در فصل دوم شروع شد و تا فصل پنجم آن ادامه داشت.
کتابباز دیده میشود و خوب هم دیده میشود. نمونهاش دیده شدن فوقالعاده شاهنامهخوانی غلط مسعود فراستی بود که به کمک فضای مجازی تعداد تماشاگران و کنشگرانش بیشتر هم شد. قسمتهایی که مهران مدیری، عادل فردوسیپور، محمد اصفهانی و رضا امیرخانی در آنها حضور داشتند موردتوجه بیشتری قرار گرفت و آمار فوقالعادهای را بهخود اختصاص دادند. مساله مهم در همین دیده شدن است. برنامههای پرطرفدار بهراحتی و با سرعت زیاد میتوانند از جاده موفقیت منحرف شوند و در مسیر دیگری قدم بردارند. کتابباز با وجود اینکه از طرف سازندگانش مراقبت فرمی و محتوایی زیادی میشود اما مقایسه این پنج فصل نشان میدهد که اهداف اولیه کتابباز با آنچه در فصل تازه میبینیم تفاوت کمی ندارد.
کتابباز از جایی آسیب میخورد که مشکل اساسی کتاب و کتابخوانی ماست؛ یعنی تقدم کمیت بر کیفیت و عدم یک تصمیم قاطع برای اولویتبندی در این بخش مهم. ترویج کتابخوانی چند سالی است که یکی از شعارهای مهم وزیران ارشاد و مدیران صداوسیماست. اما هیچگاه مشخص نشد که صرفا قرار است میانگین سرانه مطالعه بالاتر برود و اوضاع آمارهای ارائه شده مدیران بهبود پیدا کند یا آنچه خوانده میشود هم اهمیت دارد. کتابباز همگام با مسئولان تلویزیون و دو سه وزیر آخر ارشاد ترجیح داد که بهجای اینکه به «چه خوانده شود» بها دهد به «چقدر خوانده شود» توجه نشان دهد و حضور میهمانهایی مانند گلریز آشپز، مستر تستر و زیبا کرمعلی و... در همین راستا بود.
گوش بنگاههای اقتصادی در حوزه نشر تیز است تا ببینند چه عاملی باعث فروش بالایشان میشود و به سرعت سراغ آن بروند. کتابباز توانسته به کمک حضور چهار ساله خود تبدیل به مرجعی برای مردم و نه همه اهالی کتاب شود و همین نکته آفت بزرگی است. بعضی از اپلیکیشنهای تخصصی کتاب، بخشی را بهعنوان «کتابهای معرفی شده در کتابباز» راهاندازی کردهاند که خروجیشان پرفروش شدن کتابهای ترجمه و تالیف سطحی و عامهپسند است. داستانها یا کتابهای روانشناسی که صرفا باعث سرگرمی هستند و محتوای چندانی ندارند. مرجع شدن و برند شدن یک برنامه و تداوم این موفقیت نیاز به سلامت و تخصص سازندگانش دارد.
مشکل «کتابباز» مخاطبان کمش نیست، اتفاقا مخاطبان زیاد این برنامه باعث میشود تا علاقهمندان و فعالان حوزه کتاب احساس خطر کنند که مبادا این جلوهگری، باعث افزایش سرانه مطالعه بدون توجه به کیفیت کتابها شود. یک کتاب خوب میتواند در زندگی افراد تاثیر داشته باشد و معیاری باشد برای بالابردن سلیقه کتابخوان در انتخاب کتابهای بعدیاش. تجربه سالهای اخیر نمایشگاههای کتاب و طرحهای فصلی کتاب نشان میدهد که نیازمند توجه بیشتر به چه خواندن هستیم تا چقدر خواندن.
* سیدمهدی موسویتبار، روزنامهنگار