به گزارش «فرهیختگان»، برای همه دنیا شاید پرتکرارترین خبری که در چندماه اخیر شنیدهاند و حسابی اذیتشان کرده، ماجرای کرونا بوده و تعداد ابتلا و مرگومیر ناشی از این ویروس کشنده. همه دنیا یعنی ما هم شامل این همه دنیا میشویم و اتفاقا روز به روز در ایران به مرحله هولناکتری از شیوع این ویروس میرسیم. منتها درکنار این خبر و اخبار این چندوقت اخیر درباره اینکه ترامپ برنده انتخابات آمریکا میشود یا بایدن، یکی از پرتکرارترین اخبار در کشور ما مربوط به مسائل محیط زیستی و در راس آن هم آتشسوزی جنگلها و مراتع بود؛ ماجرایی که قصد پایان یافتن هم ندارد و انگار از ترسالی اگر آبش عایدمان نشد و استفادهای از آن نکردیم، آتشش حسابی به جان منابع طبیعی ما افتاده و دستبردار هم نیست. حقیقتا ماجرای دردناکی است، خصوصا وقتی میدانیم در منطقهای گرم و خشک قرار داریم و اصلا نام ایران در بین کشورهای با پوشش گیاهی چشمگیر نیست و اتفاقا حسابی هم در این مورد فقیریم، اما چه کنیم که سالبهسال به پهنههای سوخته و جنگلهای آتشگرفتهمان اضافه میشود و کسی هم از مسئولان و هم از مردم ککش نمیگزد که چه بلایی بر سر کشور میآید. الان هم البته چشمم آب نمیخورد جماعتی که یک چشمشان به نتیجه انتخابات آمریکا و تثبیت رنگ آبی است و چشم دیگرشان هم به تابلوهای قیمت دلار چهارراه استانبول است، اتفاق خاصی را رقم بزنند و در اصلاح این رویه گام بردارند. نه، فقط چون دلمان میسوزد، چون در مسیر حفظ منابع طبیعی شهید دادیم و مردم با دست خالی برای حفظ این منافع و میراث ملی تلاش کردند و جان دادند و چون اندک آب و هوایی هم که هست، صدقهسر همین اندک پوشش گیاهی باقیمانده است. اگرنه مسئولان که بارها گفتند و نشان دادند اولویتی برای حفظ محیط زیست قائل نیستند، جز اینکه نفعی را به زادگاه یا حوزه انتخابیهشان برساند، والسلام!
از چی حرف میزنیم؟
بگذارید این بار طور دیگری از مساله بنویسم. بهنظرم لازم است تفکیکی قائل شویم بین چیزی که ما از آن حرف میزنیم و به آن اعتقاد داریم با واکنشی که مسئولان به گفتهها و مطالبات ما دارند و درنهایت هم البته نظرات کارشناسان را با هم مرور میکنیم. همانطور که بالاتر گفتم، حدود یک سالی است بیش از هر خبر دیگری، درکنار ماجرای کرونا و اخبار مربوط به آن، ما از آتشسوزی جنگلها و مراتع در کشور میشنویم و میخوانیم؛ اتفاقی که هیچجوره و براساس هیچ متر و معیاری مطلوب وضعیت کشور ما نیست و نباید اتفاق بیفتد. اولین چالشی که در این رابطه داریم و انجام هرگونه بحث و نتیجهگیری را دچار خدشه میکند، آمارهای پرت و متناقضی است که از سوی مسئولان مربوط به آتشسوزی جنگلها منتشر میشود؛ آمارهایی که همین تناقضشان نشاندهنده عدم وجود امکانات کافی و اشراف لازم بر منابع طبیعی کشور ازسوی نهادها و سازمانهای متولی است. با این همه به گوشهای از آمارهای منتشرشده که البته بخشی از آن مربوط به ماههای نخست سال است، اشاره میکنم. تیرماه سالجاری بود که سازمان فضایی ایران بعد از وقوع آتشسوزیهای سریالی در بهار و تابستان 99 گزارشی با پیوست تصاویر ماهوارهای بسیار منتشر کرد که براساس اطلاعات موجود در آن فقط در یک ماه چیزی حدود 41 هزار هکتار از جنگلهای کشور در آتش خاکستر شدند! اطلاعی که خیلی زود سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور به آن واکنش نشان داد و آن را تکذیب کرد.
رضا بیانی، مدیرکل دفتر مهندسی و مطالعات سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور در ارتباط با این آمار اعلامشده ازسوی سازمان فضایی کشور گفت: «سالانه بهطور متوسط ۱۶ هزار هکتار از عرصههای منابع طبیعی دچار حریق میشوند. همچنین آمار رسمی منتشرشده از آتشسوزیهای اخیر در کشور تفاوت زیادی با تصاویر ماهوارهای دارد. آمار سازمان جنگلها از آتشسوزیهای جنگلی در کشور طی سال گذشته ۳۰۰۰ هکتار است و نمیتوان ادعا کرد که ۴۰ هزار هکتار از جنگلها و مراتع کشور طی یک ماه سوختهاند.» تا این جا ما با سه عدد مواجهیم؛ یک 41 هزار هکتار برای آتشسوزی جنگلها در یک ماه، یک 16 هزار هکتار برای آتشسوزی جنگلها در یکسال و یک 3 هزار هکتار برای آتشسوزی جنگلها در چندماه نخست سال 99، اما این پایان راه نیست. به این اعداد، 12 هزار هکتار، 40 هزار هکتار، 8 هزار هکتار و... را هم برای آتشسوزی سالانه جنگلها در کشور اضافه کنید تا بدانید بلبشوی عجیبی است در این آماردادنهای مسئولان در ایران! با اینهمه اما 99 سال عجیبی ازنظر آتشسوزی جنگلها بود، یعنی سوای اخبار متعدد در این رابطه، واقعیت هم واقعیت عجیب و ترسناکی بود.
طبق خبری که روزنامه همشهری اوایل مهرماه سالجاری منتشر کرده است و براساس آماری که سازمان جنگلها داده، سال98 حدود 3هزارو905 هکتار از مراتع و جنگلها در سراسر کشور در آتش سوختند که این رقم در سال97 حدود 3هزار و976 هکتار بود. اما آمار سازمان جنگلهای کشور حاکی از بروز 1700 آتشسوزی طی چهار ماه نخست امسال است که موجب خاکستر شدن 17.5 هزار هکتار جنگل و مرتع در کشور شده است. طبق گزارش سازمان فضایی ایران، طی هفت سال اخیر ۱۱هزار حریق در کشور در منابع طبیعی رخ داده که ۱۲۵هزار هکتار از پوشش گیاهی کشور را از بین برده است. در سال 98، 60درصد آتشسوزیهای رخداده در منابع طبیعی کشور توسط عامل انسانی آغاز شد و 40درصد آن طبیعی بود. درعین حال عامل انسانی آتشسوزی در سال99 به 90درصد رسید. البته گفتیم که این آمار همه قبل از آتشسوزیهای اخیر جنگلهای توسکستان استان گلستان بود؛ آتشسوزیهایی که به جان جنگلهای هیرکانی افتاد و اصلا بهانه نوشتن این گزارش بود. قبل از فروکش کردن نسبی آتشسوزی در این جنگلها و موهبت الهی و بارش باران که موجب مهار آتش شد، اخبار از نابودی 15 هکتار از جنگلهای این منطقه میگفتند. حالا باید منتظر ماند و دید برآورد دقیق خسارات و نابودی جنگلها چقدر است.
واکنش مسئولان چیه؟
از چه میگوییم را گفتیم، نوبت به واکنش مسئولان به گفتههای ما رسید! اینجا هم میتوان خیلی چیزها از خیلیها گفت و نوشت، اما بهجای خیلیهایی که خیلی چیزها میگویند، فقط به مرور سخنان رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست که متولی حراست از منابع طبیعی کشور است، بسنده کنم؛ سخنانی که بهخوبی مشی دولت و متولیان حوزه منابع طبیعی و همچنین نوع نگاه آنها به این میراث گرانبها را نشان میدهد.
عیسی کلانتری، رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست در رابطه با اطفای حریق جنگلها معتقد است: «در قدیم یکی از روشهای اصلاح جنگل آتشسوزی بوده است. ما خیلی نباید بیش از حد بهاصطلاح به هرچیزی مشکوک باشیم. تجهیزات نداریم، البته تقریبا هیچجای دنیا هم نیست. اگر بخواهیم کشور را بسیج کنیم تا با هر آتشسوزی مقابله کنیم، باید حداقل سالانه یکمیلیارد دلار برای آتشنشانی هزینه کنیم. در آتشسوزیهایی که در طبیعت اتفاق میافتد، دسترسی مهمترین چیز است. معتقدم سرمایهگذاری در این زمینه توجیه اقتصادی ندارد. البته ما باید ۴ تا ۶ پایگاه هوایی آتشنشانی داشته باشیم، اما نداریم و البته بیش از این نباید باشد. سال گذشته در آتشسوزیهای هورالعظیم چهار بالگرد داشتیم، درحالیکه یک بالگرد روزی چهار سرویس بیشتر نمیتوانست آب برای خاموش کردن آتش ببرد. هر سرویس هم فقط میتواند سه تن آب ببرد که در کل ۱۲ تن آب یعنی به اندازه یک تانکر میشود. این اقدامات بیشتر نمایش است و اثرات معنیداری ندارد. درحدود چهار تا پنج سال پیش در کشور پرتغال جنگلها آتش گرفت؛ تمام اروپا بسیج شد، بیش از ۳۵ هواپیمای آتشنشانی برای اطفای این جنگلها رفتند، اما تا زمانی که جنگل بهطور کامل نسوخت، آتشهم خاموش نشد. واقعا بخشی از این اقدامات نمایش است و اثرات جدی ندارد. این اقدامات شاید تنها ازنظر روانی برای مردم خوب باشد، وگرنه هیچ اثر معنیداری درمقابل هزینههای واردشده ندارد. نباید توهم توطئه در همه موضوعات داشته باشیم، بخش بزرگی از این آتشسوزیها یعنی درحدود ۸۰ تا ۹۰ درصد آن عادی است. خیلی بیش ازحد بدبین شدهایم، متاسفانه در جامعه مسائل فنی، علمی و حتی اجتماعی نیز سیاسی شده است.» بله، نگاه رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست کشور اینچنین است. کاری با درست یا غلط بودن این ادعاها ندارم، مسالهام بیش از هر چیزی مسئولیت و جایگاه گوینده این سخنان است که بهجای دلسوزی برای طبیعت و تلاش برای حفظ آن دم از توجیه اقتصادی میزند و بهراحتی سهلانگاریها و عقبافتادگیها را به گردن نبود توجیه اقتصادی میاندازد. الباقی متولیان هم همینند، تغییر شگرفی وجود ندارد و تا وقتی چنین است، اتفاق مثبتی نخواهد افتاد.
کارشناسها چی میگن؟
در رابطه با آتشسوزیهای اخیر ابتدا با سمیه رفیعی، رئیس فراکسیون محیط زیست مجلس شورای اسلامی گفتوگویی انجام دادیم. رفیعی ابتدا در پاسخ به این مساله که علت این حجم بالای آتشسوزیها از چی و برای چیست و مجلس چه واکنشی به وضعیت نابسامان اطفای حریق جنگلهای کشور دارد، به «فرهیختگان» گفت: «اینکه مجلس و فراکسیون محیط زیست چه برنامهای برای آتشسوزیهای جنگلها و مراتع در کشور دارد را برای زمان تصمیمگیری درمورد بودجه گذاشتهام تا بودجه خوبی را به این بخش اختصاص دهند، چون باتوجه به گستره بزرگ اراضی و منابع طبیعی کشور که در دست دارند برای حفاظت، چه در اختیار منابع طبیعی و چه دراختیار محیط زیست، تجهیزاتشان اصلا کافی نیست، درحالیکه باید بهطور مداوم پایش شوند. متاسفانه ما در کشور دربخش حفاظت از اراضی طبیعی کمترین بهره را از فناوری دنیا میبریم؛ یعنی یک پهپاد نداریم که بخواهد این اراضی را پایش کند، یک اپلیکیشن یا نرمافزار فعال یا انواع سنسورهای موجود برای این مساله را نداریم، لذا تمام اتکایمان به یکسری از تجهیزات نیروی انسانی است. ما داریم این عرصهها را به حالت اپراتوری اداره میکنیم؛ یعنی کاملا متکی به نیروی انسانی، همین نیروی انسانی هم تجهیزات ناکافی و قدیمی دارند و مضاف بر آن هم تعدادشان بهنسبت مناطق تحتپوشش و حراست کم است. پایش خوبی نداریم و لزوما وقتی پایش خوبی انجام نمیدهیم، حفاظت ما هم درست و کامل نیست و فقط یک جاهایی به مردم عادی و عامه میگوییم نیایید و رفتوآمد نکنید. فقط این محدودیتها را بلد هستیم ایجاد بکنیم و اقدام خاصی برای پیشگیری از وقوع بحران انجام نمیدهیم و وقتی دچار بحرانهایی میشویم، نمیتوانیم بحرانها را مدیریت کنیم؛ یعنی در سهوجه دچار مشکل جدی هستیم؛ نه میتوانیم مدیریت کنیم و نه میتوانیم کنترل و نه پیشگیری کنیم. اینها ایراد اصلی ما در مدیریت و حفاظت اراضی طبیعی است.»
رفیعی در تشریح اقدامات مجلس افزود: «باتوجه به مواردی که گفته شد، کارهایی که مجلس میتواند انجام دهد یکی در بحث بودجه است که انشاءالله برای بودجه 1400 قدری ردیف بودجه بهتری را درنظر بگیریم تا ارتقای تجهیزات، تامین تجهیزات بهروز محیطبانی و جنگلبانی را تسریع کند و بهلحاظ ساختاری و تشکیلاتی، منابع انسانی هم ارتقا یابند. بحث دیگر هم معطوف به وظایف نظارتی است و وظایف نظارتی مجلس مدنظر است که از این به بعد حتما نظارت را افزایش میدهد و دستگاههای متولی حفظ منابع طبیعی باید مجهز و کارآمد شوند، چراکه هرچقدر بودجه تعیین کرده و برای نیروی انسانی هزینه کنیم تا زمانی که اینها مجهز به فناوری روز نشوند، کافی نیست و انگار کاری نکردهایم. این را مجلس بهجهت بعد نظارتی میتواند وارد شود و این مساله را از دولت مطالبه خواهد کرد.»
رئیس فراکسیون محیطزیست مجلس شورای اسلامی خاطرنشان کرد: «بحث دیگر این است که باید عمده تمرکزی که از دولت طلب میشود در بحث پیشگیری باشد و البته دفاع و حمایت از کسانی که در دل این بحرانها میروند و میخواهند کمکی کنند. منظور نیروهای داوطلب و البته خود محیطبانان و جنگلبانان است. قانون و دولت باید از اینها حمایت حداکثری داشته باشند. در آتشسوزیهایی که در زاگرس و هیرکانی رخ داد، چندنفر جان خود را از دست دادند و نتوانستیم از آنها بهخوبی حمایت کنیم. این نقص قانون را نشان میدهد، درحالیکه قوانین باید از این افراد حمایت کافی داشته باشد. اینها مواردی است که پیگیری میکنیم و انشاءالله به ثمر بنشانیم.»
رفیعی در پایان با انتقاد از رویه سازمان حفاظت از محیطزیست و موضع رئیس این سازمان در رابطه با آتشسوزی جنگلها گفت: «در رابطه با نوع نگاه سازمان حفاظت از محیط زیست و واکنش رئیس این سازمان به ماجرای حریق جنگلها من اصلا این امر را قبول ندارم، چون سازمان حفاظت محیطزیست سالها دم از ارزشگذاری اقتصادی میزند و همچنان نتوانسته بگوید ارزش اقتصادی یک اکوسیستم طبیعی چقدر است. یعنی همواره شوآف آن را داشته و نتوانسته این را محاسبه و احصا کند و فقط در حد مسائل تئوری باقی مانده است. درعمل محاسبهای انجام نشده است. این یک ضعف است که بالاخره در برنامهریزیها، خصوصا برنامهریزیهای کلان، کشور را دچار مشکل میکند. این امر کلا متوجه سازمان محیطزیست است. مساله دیگر این است که سازمان محیطزیست بهعنوان یک دستگاه حاکمیتی نمیتواند بگوید اطفای حریق جنگلها چقدر برای من توجیه اقتصادی دارد. وظیفه او حفاظت از منابع طبیعی است و باید بابت این هزینه کند. این مخالف فلسفه وجودی سازمان است که بگوید برای ما توجیه اقتصادی ندارد. این مساله به هیچوجه پذیرفتهشده نیست.»
کارشناسها دیگه چی میگن؟
بعد از رفیعی با محمد درویش، فعال و پژوهشگر محیطزیست به گفتوگو پرداختیم. درویش با انتقاد از وضعیت موجود و آتشسوزی جنگلهای ارزشمند کشور به «فرهیختگان» گفت: «آماری که سازمان جنگلها هرسال از میزان آتشسوزی جنگلها و مراتع اعلام میکند رقم هشت هزار هکتار تا 40 هزار هکتار است که بستگی به این دارد که یک سالی ترسالی یا خشکسالی باشد. میزان آتشسوزی در ترسالی بیشتر میشود و تا 40 هزار هکتار هم سازمان جنگلها اعلام کرده است. امسال در مردادماه سازمان فضایی کشور که با استفاده از دوربینهای ماهوارهای سطح جنگلهای زاگرس را رصد میکرد، اعلام کرد این رقم تا اوایل تابستان به حدود 40 هزار هکتار رسیده است و بعد از مرداد هم آتشسوزی اتفاق افتاده است. بعد از این سازمان محیطزیست و منابع طبیعی این رقمها را تکذیب کردند و گفتند حدود 20-15 هکتار سوخته و مساله خاصی نیست و سازمان فضایی هم بعد از این رقمی را اعلام نکرد و همانند ماجرای وقف قله دماوند خواستند دورهمی ماجرا را حل کنند و صدای این را درنیاورند، احتمالا اینجا هم خواستند دورهمی مساله را حل کنند و صدای این را درنیاوردند. میدانیم که سازمان فضایی سنجنده دارد و مرتب رصد میکند و به عدد دقیقی میرسد. متاسفانه محیط زیست و منابع طبیعی واقعیت را بیان نمیکنند. طبیعی است قاعدتا امسال باتوجه به میزان بارندگیها و وسعت آتشسوزیها رقم بالاتر از 40 هزار هکتار بوده، ولی اینکه دقیقا چه میزان است من خبر ندارم و طبق معمول شفافسازی هم ازسوی مسئولان و متولیان نمیشود.»
درویش در پاسخ به این سوال که آیا این میزان زیاد از آتشسوزی در جنگلهای کشور طبیعی است یا خیر و اینکه چه باید کرد که دیگر شاهد چنین مسائلی نباشیم، گفت: «برای اینکه آتش جنگل را مهار کنیم نیاز به یگان اطفای حریق داریم. ولی با اینحال چیزی به نام یگان اطفای حریق در شرح وظایف یگان جنگلداری و منابع آبخیزداری کشور و سازمان حفاظت محیطزیست تعریف نشده است. تلاشهایی انجام شد تا این یگان تعریف شود. آقای کلانتری گفت سرمایهگذاری برای اطفای حریق در جنگلها توجیه اقتصادی ندارد، بنابراین اینها با بخشی از یگان حفاظت خود یعنی همان نیروهای نظامی که زیرنظر سرهنگ محبتخانی و سرهنگ حسینخانی در سازمان منابع طبیعی دارند، سعی میکنند با همین امکانات بدوی همچون دمنده و آتشکوب این آتشها را خاموش کنند، ولی ماجرا این است که در همه کشورهای دنیا که جنگل دارند و جنگل آنها ارزشمند و راهبردی است، یک یگان حرفهای مختص اطفای حریق در رویشهای جنگلی وجود دارد. ما این یگان را نداریم و وقتی این را نداریم، بنابراین همانطور که آقای کلانتری گفت، دعا کنیم یک زمانی باد بیاید آلودگی از بین برود، یک زمانی دعا کنیم باران بیاید تا آتش خاموش شود. ما فقط میتوانیم دعا کنیم و متاسفانه کار خاصی انجام نمیدهیم، درحالیکه بهراحتی میتوان این یگان را مجهز کرد. اگر بهخاطر تحریمها نمیتوانیم هواپیماهای اطفای حریق تهیه کنیم، البته بعید میدانم این مساله باشد، چون اتحادیه اروپا گفته بود تهیه هواپیماهای اطفای حریق از شمول تحریمها خارج است، ولی درخواستی از سوی ایران نشده است. مضافبر این، ایران میتواند فانتوم جنگی بسازد و خیلی از چیزهای دیگر. پس سخت نخواهد بود هواپیمای اطفای حریق بسازد. چرا در این 40-30 سال که همواره درگیر آتشسوزی بودیم، این امر محقق نشده است؟ یکسالی شما میگویید اتفاقی پیش آمد و نمیدانستیم و برای آن فکر میکنیم، اما این امر قصه همیشه منابع طبیعی ما است. چرا برای این کاری انجام نمیشود؟ بهنظر من دلیل این است که روسای محیطزیست و منابع طبیعی پیگیر این ماجرا نیستند و دغدغههای دیگری دارند.»
تعداد زیادی از هموطنانمان خصوصا در یکیدو سال اخیر بهخاطر همین ماجرای آتشسوزی جنگلها آنهم حین کمکرسانی داوطلبانه برای اطفای حریق جانشان را از دست دادند. اما حمایت خاصی گویا از خانواده اینها بهعمل نیامده و تغییری هم در وضعیت مدل اطفا نمیبینیم. درویش در این رابطه خاطرنشان کرد: «در دوسال اخیر 11 نفر از داوطلبان ما جان خود را از دست دادهاند که این امر در دنیا بیسابقه است. چنین اتفاقی هیچجای دنیا رخ نداده است و معمولا از نیروهای آتشنشانی، هلالاحمر و صلیبسرخ تلفاتی گزارش میشود، ولی از نیروهای داوطلب به این شکل تلفاتی گزارش نمیشود. این کشتهشدهها را شهید هم حساب نکردند. آقای محبتخانی بیان کرده بود این داوطلبان با ما هماهنگ نکردند و خودسرانه کار کردند و مستحق هستند این اتفاق برسر آنها بیاید. این صحبتها باعث میشود همین تعداد نیروهای داوطلب مردمی هم منبعد حین آتشسوزی جنگلها به کمک نخواهند رفت. برای چه بروند؟ منزلتی به خانواده آنها میدهند؟ ارج و قربی برای آنها مشخص میکنند؟ متاسفانه ما هم در حوزه تلفات محیطبانی و جنگلبانان بالاترین رکورد را داریم که بیش از 140 شهید است. در حوزه داوطلبان هم بالاترین رکورد را داریم که با فاصله معنیدار از بقیه کشورها است.»
این فعال و پژوهشگر محیطزیست به خطری که میتواند آتشسوزیها در جنگلهای هیرکانی برای ثبت این میراث طبیعی ملی ایجاد کند، اشاره کرد و گفت: «حتما این اتفاقات در ثبت در یونسکو اثرگذار است. من در جریان ثبت جنگلهای هیرکانی در دولت احمدینژاد بودم. روسای وقت سازمان جنگلها و مراتع بهشدت مخالف ثبت بودند و اینگونه استدلال میکردند که اگر اینها ثبت شود دست و بال ما بسته میشود، اگر بخواهیم در جایی برداشت چوب داشته باشیم، تغییر کاربری بدهیم یا جادهای بکشیم یا آتشسوزی اتفاق افتد و دیر اقدام کنیم، باید به یونسکو هم جواب بدهیم. برای چه برای خود دردسر درست کنیم. به هرحال وقتی دیدند آذربایجان این جنگلها را بهنام خود ثبت میکند، اینها مجبور شدند درخواست دادند تا جنگلهای هیرکانی ثبت شود. آذربایجان بهخاطر یک روستا که اسم آن هیرکانی است این را بهنام خود ثبت میکرد. ایران درخواست داد و درنهایت بهصورت مشترک ایران و آذربایجان این جنگلها را ثبت کردند. کسانی که در سازمان جنگلها هستند، همان ارادهای که الان طرح تنفس جنگل را دور میزند، همانها بدشان نمیآید ایران از هیرکانی و ثبت آن در یونسکو بیرون بیاید تا برداشت چوب و تغییر کاربری راحتتری داشته باشند.»
* نویسنده: ابوالقاسم رحمانی، دبیرگروه جامعه