بعید است در ایران کسی از شکست ترامپ در انتخابات ایالات متحده ناراحت شده باشد، خروج از برجام با استفاده از ضعفهای متن و فرامتن توافق هستهای که منجر به تشدید تحریمهای اقتصادی شد و ترور ناجوانمردانه حاجقاسم سلیمانی که هر دو بهنمایندگی از هیاتحاکمه آمریکا صورت گرفت از مهمترین دلایل حس عمومی مثبت نسبت به شکست ترامپ فارغ از ارزیابی جانشین او است.
اما بهنظر میرسد دو گروه سیاسی بیشتر از همه از رفتن ترامپ شگفتزده و دستپاچه شدهاند، دو گروهی که سرنوشت سیاسی خود را آویزان انتخابات آمریکا کردهاند و میتوان تسامحا آنها را ساکنان ایالت آویزونای سیاست نامید، گروه اول براندازهای ترامپیست خارجنشین در شبکههای ماهوارهای مانند منوتو و ایراناینترنشنال و... که با جابهجایی ساکنان کاخسفید، کاخ آرزوهایشان فرو ریخته است و باید شیفتشان را تحویل عدهای دیگر بدهند که کمی پیچیدهتر هستند و با دموکراتها هماهنگتر و دسته دوم برخی گروههای سیاسی داخل که فکر میکنند با آمدن بایدن مسیری که خودشان در سیاستورزی مسدود کردهاند حالا با دستان باکفایت جانشین ترامپ باز میشود.
اگرچه ظاهر این دو گروه متفاوت است و یکی خود را در لبه پرتگاه سقوط میبیند و دیگری در آستانه فتح و ظفری بزرگ، اما واقعیت این است که مبنای تحلیل هر دو از یک خاستگاه توهمی ایجاد شده است. دسته اول خیال میکردند با تکیه بر ترامپ و نوکری ستاد براندازی ایران در وزارت امور خارجه آمریکا میتوانند جلوی مردم ایران بایستند و اصطلاحا کار را تمام کنند که هرچه در این چهارسال زدند به در بسته خورد و دسته دوم که فکر میکنند عامل همه سقوط و هبوط آنها در سیاست دونالد ترامپ بوده است و حالا به صرف رفتنش مشکل آنها هم حل میشود؛ درمورد گروه اول این روزها کموبیش قلم زده شده است اما درمورد گروه دوم و ذوقزدگیشان کمتر.
اینکه این روزها همهچیز را به رنگ آبی ببینی و هنوز شمارش آرا در برخی ایالتهای آمریکا تمام نشده از پوستر انتخاباتی نامزد مورد علاقه در 1400 هم رونمایی کنی نامش میشود ذوقزدگی و حداقل سه پیام غلط واضح دارد.
پیام اول به طرف آمریکایی است، قطعا دولت جدید آمریکا که از اوایل بهمن زمام امور را در دست میگیرد درحال ارزیابی موقعیت ایران در ابعاد مختلف برای تعیین راهبردهای مواجهه است، دقیقا درحالی که باید تلاش شود از طرف ایران پیام قوت و اقتدار در حوزههای مختلف سیاسی، اجتماعی، نظامی و منطقهای صادر شود بروز این ذوقزدگی که ناشی از یک ضعف پیشینی عمیق است، حتما اقدامی خلاف عقل و امنیت ملی است و در آینده شطرنج با طرف مقابل اثر منفی علیه کشور خواهد داشت.
پیام غلط دوم به مردم است، کاهش 20درصدی قیمت ارز و طلا در همین چند روز حتما اتفاقی خوشایند است، بالاخره هرچقدر فشار اقتصادی روی مردم کم شود اتفاق مثبتی است اما همین مردم که الان رقم 22هزار تومانی دلار را روی تابلوی صرافیها میبینند فراموش نمیکنند که این دلار بایدنی 5 برابر دلار جهانگیری است که دولت حسن روحانی چندده میلیارد آن را به باد داد. سکه 12میلیونی هرچند ارزانتر از هفته پیش است اما هنوز قیمتش 10برابر سکهای است که بانک مرکزی دولت روحانی حراج زد و چند نفر خاص بخش عمده آن را خریدند و... آمدن بایدن میتواند پوششی برای بخشی از ناکارآمدی دولت روحانی و حامیان سیاسی او باشد اما نه آنقدری که همه آن را پوشش بدهد، در ذهن اکثریت مردم دولت روحانی همان دولتی است که فاجعه بنزینی آبان 98 را رقم زد که هیچ ربطی به ترامپ و تحریم و... نداشت و صفر تا صد ایده و اجرا دست خود دولت بود، دولت روحانی همین دولتی است که از اتخاذ یک تصمیم ساده و موثر و البته اجرای آن در شرایط کرونایی عاجز است و غول کرونا هرروز در کوچه و خیابانهای تهران و بقیه ایران جولان میدهد و رکوردهای ترسناک را میشکند.
واقعیت این است که حتی اگر همه پیشبینیهای محال ذوقزدگان بایدنی محقق شود تازه به نقطه انعقاد برجام برمیگردیم آنهم در چندماه پایانی دولت روحانی که نه پایگاه مردمی قابل اعتنایی دارد و نه میان حاکمیت مقبولیت اعتمادسازی، آنوقت با این شرایط مردم حق ندارند این سوال را بپرسند که تکرار دیکته پرغلط برجام آنهم از نقطه ضعف قرار است چه چیزی عاید ما کند؟
پیام غلط سوم به فضای سیاسی کشور و البته حاکمیت است. بالاخره یک جریان چقدر امکان آزمون و خطا دارد؟ تا کی میشود به این سادهسازیها در فضای سیاسی میدان داد؟ اگر دوباره سری به تیترهای روزنامههای حامی برجام و وعده و وعیدهای آن زمان بیندازیم میبینیم آنچه الان اتفاق میافتد یک تیزر کوتاه از همان زمان است. هیجانیکردن فضا، قدیسسازی و منجیسازی از کاخسفیدنشینان و تضعیف خواسته یا ناخواسته مولفههای قدرت ملی دوباره میتواند تهدیدهایی از جنس آنچه را در این چند سال رخ داد پدید بیاورد.
بایدن حتما با ترامپ متفاوت است و رفتن ترامپ میتواند فرصتهایی را برای کشور پدید آورد اما بازی شطرنج با دموکراتهای پیچیده، عقلانیتی بیشتر از ذوقزدگانی که نشان دادهاند میتوانند همهچیز را هزینه قدرتطلبی داخلی کنند، میطلبد. بازی پیچیدهای که از ژانویه شروع میشود پیشنیازهایی دارد که مهمترینش بازسازی ظرفیت اجتماعی از مسیر کاهش تبعیض و برقراری عدالت و احترام به آزادیهای مشروع مردم است و بعد تقویت مولفههای میدانی قدرت ملی در حوزه دفاعی و منطقهای.