چرا 270 روز باقی‌مانده از دولت از 270 رای رئیس‌جمهور آمریکا مهم‌تر است؟
اگر قرار باشد بازهم همان روال قبلی در دولت طی شود، معنایی جز این نخواهد داشت که تا مرداد 1400 و زمان تحویل دولت به فردی دیگر نباید هیچ امیدی به تغییر داشته باشیم و مردم همچنان باید شاهد نابسامانی در اقتصادی باشند که حالا و بعد از حکمرانی روحانی بر قوه مجریه، به عطسه رئیس کاخ‌سفید هم پیوند خورده و ممکن است با هر اتفاقی متلاطم شود.
  • ۱۳۹۹-۰۸-۱۵ - ۰۱:۴۳
  • 00
چرا 270 روز باقی‌مانده از دولت از 270 رای رئیس‌جمهور آمریکا مهم‌تر است؟
سوم نوامبر تمام شد کار کنید
سوم نوامبر تمام شد کار کنید

به گزارش «فرهیختگان»، اگر روزی آیندگان بخواهند قضاوتی درمورد دولت‌های حسن روحانی داشته باشند، احتمالا بیش از آنکه از برجام و فراز و فرودهای آن بگویند، قدری کلان‌تر نگاه کرده و با دقت در عملکرد کابینه او خواهند گفت هشت سالی که دولت به‌اصطلاح تدبیر و امید بر سر کار بود، نه از تدبیر نشانه‌ای دیده شد و نه از امید؛ هشت سالی که همواره توام با کرختی در کار و امیدوار بودن به غرب گذشت، ایامی که همواره دولت به‌جای تلاش در عرصه داخلی و دل‌بستن به امکان حل مشکلات درون کشور با استفاده از پتانسیل مردمی و دیگر سرمایه‌های مادی و معنوی، در انتظار رسیدن فرجی از خارج مرزها بود.

آیندگان ازنظر می‌گذرانند که در این چندسال دولت  همه‌چیز را معطل و منتظر نگه داشت تا شاید از مسیر سیاست خارجی مشکلاتی که ریشه در داخل دارد، برطرف شود. آیندگان می‌بینند و از آن ساده عبور نمی‌کنند که دولت این کشور دو سال و اندی را در دوره «آب خوردن هم مذاکره می‌خواهد» گذراند و چندماهی را مشغول فشار ایمیلی بود، یکی‌دو سالی را به مذاکره و فشار به اروپایی‌ها مشغول بود و باقی ایام را در انتظار بایدن.

بله، اگر قدری دقیق‌تر نگاه کنیم، خواهیم دید که دوران کاری دولت روحانی از سال ۹۲ تا به امروز قابل‌تقسیم به چهار بازه زمانی دوساله است؛ چهار قسمتی که وجه مشترک همه آنها آرام نشستن و انتظار کشیدن است، بیماری مزمنی که طبیعتا به کلیت جامعه و عرصه اقتصادی هم سرایت کرده و آنها را نیز درگیر ساخته است.

از شهریور ۹۲ تا سال ۹۴ دولتی‌ها منتظر امضای برجام بودند، خزانه را خالی توصیف می‌کردند و راه‌حل همه مشکلات را در بستن با کدخدا می‌دیدند؛ اتفاقی که در تابستان آن سال رخ داد، ولی خب منجربه آغاز حرکت جدی برای کاهش مشکلات و حل مسائل مختلف کشور نشد. در آن دوسال همه‌چیز تعلیق و در انتظار نتیجه مذاکرات بود و نیمی از دولت یازدهم به همین منوال گذشت.

از اواخر ۹۴ تا پایان سال ۹۶ باوجود اینکه برجام امضا و ازسوی ایران رسما اجرای آن آغاز شده بود، اما اتفاق ویژه‌ای روی نداد. در آن ماه‌ها دولت منتظر بود تا این اجرا نتیجه میدانی برای گشایش اقتصادی داشته باشد. آنها منتظر بودند غربی‌ها هم گام‌های وعده داده‌شده را بردارند، روابط بانکی برقرار شود، سرمایه‌های خارجی به ایران بیاید و تحریم‌ها در عمل برداشته شود؛ اتفاقی که نه‌تنها هرگز محقق نشد، بلکه به‌تدریج بر تحریم‌ها نیز افزوده و طبعا مشکلات و چالش‌های پیش‌روی روحانی و دوستانش بیشتر شد. مشکل اینجا بود که بخش مهمی از این چالش‌ها در دولت اوباما برقرار شده بود و بعدا با حضور ترامپ در کاخ‌سفید تشدید شد.

این فرآیند اما بازهم دولتی‌ها را به سمت‌وسوی حرکت و فعالیت درون‌زا هدایت نکرد. با فروریختن برجام و بازگشت تحریم‌ها از اردیبهشت۹۷ که البته امر قریب‌الوقوعی بود و بسیاری از کارشناسان (برخلاف اعضای ارشد دولت ازجمله اسحاق جهانگیری که گفت از اقدام ترامپ غافلگیر شدیم) آن را پیش‌بینی کرده بودند، دولت پا به دوران انتظار جدیدی گذاشت؛ دورانی که نام طنزآمیز صبر راهبردی را به آن الصاق کرده بودند. دولتی‌ها این دوسال را منتظر پا پیش گذاشتن اروپایی‌ها و جبران خسارتی بودند که آمریکا به ایران وارد کرده بود؛ انتظاری تمام‌نشدنی که تا همین اواخر نیز تداوم داشت و یک روز با اهرم SPV تمدید می‌شد، روز دیگر اینستکس و یک روز هم کانال سوئیس.

بازه‌ آخر اما عجیب‌تر از سه دوره قبلی بود و هست. این روزها شاهدیم که دو سال آخر دولت روحانی به انتظار برای تغییر در کاخ‌سفید سپری می‌شود. عده‌ای ماه‌هاست که نشسته‌اند و انتظار می‌کشند تا شاید بایدن کاندیدای دموکرات‌ها در انتخابات بتواند در رقابت با دونالد ترامپ به پیروزی برسد و دوباره باب مذاکره و گفت‌وگو باز شده و علاوه‌بر اینکه از فشارهای خارجی کاسته بشود، آنچه در دوران اوباما محقق نشد، در دوران بایدن اجرایی شده و تحریم‌ها بالاخره برداشته شوند؛ خیال خامی که البته پیش از این به تفصیل درموردش حرف زده و گفته بودیم با هیچ عقل و منطقی سازگار نیست و بیشتر به رویای کودکانه می‌ماند تا تدبیر و استراتژی برای اداره کشور.

در این وانفسا انتخابات آمریکا بالاخره برگزار شد، هرچند که به سرانجام نرسیده و هنوز معلوم نیست سرنوشت دولت آتی کاخ‌سفید چگونه خواهد بود، از یک‌سو ترامپ اعلام پیروزی کرده و ازسوی دیگر بایدن و بعید نیست این وضعیت تا ماه‌های آینده و حتی سال جدید میلادی تداوم داشته باشد؛ وضعیتی که طبیعتا درصورت وقوع درصد بالایی از ابهام را به‌دنبال خواهد داشت و تصمیم‌گیری را برای کسانی که آینده خود را منطبق بر رفت‌وآمدهای کاخ‌سفید تنظیم کرده‌اند، دشوار خواهد کرد. ابهام و تعلیق در چنین فضایی اگر تا پایان پاییز تداوم داشته باشد، بدین معناست که تا فاصله 6 ماه مانده تا انتخابات ایران وضع همین است و در آن 6 ماه هم فرصتی برای گفت‌وگو با بایدن (به‌فرض پیروز شدن در انتخابات) نخواهد بود و لذا بازهم این مردم ایران هستند که بابت خطای استراتژیک دولت‌شان متضرر می‌شوند. اینها البته همه صرف‌نظر از این است که بایدن و تیم امنیتی و سیاست خارجی‌اش بارها گفته‌اند که هیچ بنایی برای بازگشت به عقب ندارند و اگر هم قرار باشد وارد برجام شوند باید حداقل در دومورد، یعنی بندهای غروب و اضافه شدن موضوعات موشکی و منطقه به توافق با ایران، مذاکره جدید صورت پذیرد.

با لحاظ کردن چنین شرایطی، اگر قرار باشد بازهم همان روال قبلی در دولت طی شود، معنایی جز این نخواهد داشت که تا مرداد 1400 و زمان تحویل دولت به فردی دیگر نباید هیچ امیدی به تغییر داشته باشیم و مردم همچنان باید شاهد نابسامانی در اقتصادی باشند که حالا و بعد از حکمرانی روحانی بر قوه مجریه، به عطسه رئیس کاخ‌سفید هم پیوند خورده و ممکن است با هر اتفاقی متلاطم شود.

از امروز که نیمه آبان است، تا پایان دولت قریب 9 ماه فرصت باقی مانده؛ روزهایی که برای مردم هر روزش با چالش‌های زیادی می‌تواند همراه باشد اگر دولت نخواهد رفتار خود را تغییر دهد و طبعا شرایط بهتر می‌شود و چالش‌ها کمتر اگر الگوی دیگری برای اداره کشور برگزیده و اجرایی شود.  

 

اخبار مرتبط:

 
مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰