پاسخ پروفسور ولنتین مقدم به پرسش‌های دکتر پگاه مصلح
بحران مالی 2007-2008 باید زنگ بیدارباشی می‌شد که دولت‌ها، بانک‌ها و شرکت‌ها را مهار کنند و به‌طور دقیق‌تری به تنظیم فعالیت‌های آنها بپردازند؛ از ثروتمندان و شرکت‌ها مالیات بگیرند و در سیستم سلامتی و آموزش عمومی و مسکن ارزان سرمایه‌گذاری کنند. اما این اتفاق نیفتاد. شاید کووید-19 زنگ بیدارباشی باشد که به دگرگونی‌های ساختاری در اقتصاد جهانی و اولویت دادن به مردم، صلح و زمین بینجامد.
  • ۱۳۹۹-۰۸-۱۰ - ۱۵:۵۱
  • 00
پاسخ پروفسور ولنتین مقدم به پرسش‌های دکتر پگاه مصلح
پرسش از عدالت اجتماعی پیش کشیده خواهد شد
پرسش از عدالت اجتماعی پیش کشیده خواهد شد

به گزارش «فرهیختگان»،   پروفسور ولنتین مقدم، استاد جامعه‌شناسی و امور بین‌الملل در دانشگاه نورث‌ایسترن ایالت ماساچوست آمریکا، یکی از مشارکت‌کنندگان در طرح «پدیده کرونا و پرسشگری فلسفی و سیاسی» است که دکتر پگاه مصلح، عضو هیات‌علمی پژوهشگاه علوم‌انسانی و مطالعات فرهنگی، طراحی و هدایت آن را در سطح بین‌المللی برعهده داشته است. آنچه در ادامه می‌خوانید بخشی از پاسخ‌های پروفسور مقدم درباره وجوه سیاسی و بین‌المللی پاندمی کنونی است.

هدف از انتشار این مطلب، ملاحظه دیدگاه انتقادی یک استاد دانشگاه آمریکا درباره نظام سیاسی و عملکرد دولت آمریکا و شخص ترامپ است و به‌معنای موافقت با همه اظهارات پاسخ‌دهنده نیست.

پگاه مصلح

سخن‌گفتن از ویروس جدید کرونا- بیماری کووید-19- در ایالات‌متحده سیاسی شده است. رئیس‌جمهور ایالات‌متحده و دستیارانش، میزان بالای شیوع بیماری و تلفات ناشی از آن را در این کشور، به گردن چین و سازمان بهداشت جهانی (WHO) انداخته‌اند. درحالی که باید می‌پذیرفتند که نخستین واکنش خودشان در برابر این بیماری ضعیف بوده است. اینکه آزمایش‌های لازم در دسترس همه نبود، بیمارستان‌ها برای پذیرش آن تعداد بیمار به قدر کافی مجهز نبودند و برخی دولتمردان نپذیرفتند که استفاده از ماسک و در خانه ماندن را الزامی کنند. من فکر نمی‌کنم که پاندمی کنونی در هیچ کشور دیگری تا این حد سیاسی شده باشد. البته پیش از این، موضوعات دیگری نیز سیاسی شده بودند، مانند بحران بدهی در دهه 1980 و بحران مالی 2007-2008 اما آن بحران‌ها به‌درستی به‌عنوان نمونه تصمیم‌های سیاسی نادرست و نامناسب مورد نقد قرار گرفته بودند.

به‌نظر می‌رسد نظام‌های سیاسی متفاوت توانسته‌اند پاندمی را به‌خوبی مدیریت کنند. در شرق آسیا کشورهایی مانند چین، ویتنام و کره‌جنوبی به‌خوبی از عهده مدیریت مشکل برآمده‌اند. خواه به‌خاطر نظام‌های سیاسی سوسیالیستی و متمرکز آنها، مانند چین و ویتنام، یا به‌خاطر اعتماد به دولت، مانند کره‌جنوبی. اعتماد به دولت و هیات حاکمه را در سه کشور دیگری که به‌خوبی پاندمی را مدیریت کرده‌اند، یعنی آلمان، دانمارک و نیوزیلند هم می‌شود مشاهده کرد.

ایالات‌متحده هم به سبب ضعف رهبری این کشور و هم به این سبب که بسیاری از شهروندان نگران وظایف و مسئولیت‌های اجتماعی خود نیستند و فقط دغدغه حقوق و آزادی‌های فردی خود را دارند، نتوانست پاندمی را به‌خوبی مدیریت کند. به‌علاوه، ایالات‌متحده برخلاف بسیاری از کشورهای اروپایی، از نظام سوسیال‌دموکرات با دولت رفاه و سیستم بهداشت و درمان همگانی نیرومند برخوردار نیست. در آمریکا همه‌چیز پولی شده است، همراه با نابرابری عظیم درآمد و ثروت.

طی چهل‌سال گذشته، طبقه کارگر سفیدپوست آمریکایی کاملا دچار محرومیت شده، اما بزرگ‌ترین محرومیت را، از لحاظ سلامتی، اسکان، اشتغال و درآمد، طبقه متوسط و طبقه کارگر آفریقایی-آمریکایی تجربه کرده که از ویروس کرونا هم آسیب بیشتری دیده است.

درباره این پرسش که آیا پاندمی کرونا سبب شده اهمیت مرزها و ساختار سیاسی مبتنی‌بر دولت-ملت برجسته‌تر شود یا لزوم کمرنگ‌تر شدن مرزها و نیاز به برقراری ساختارهای سیاسی جدیدی را نشان داده که تعامل بین‌المللی را آسان‌تر کنند، شاید هنوز خیلی زود باشد که بتوانیم پاسخ دهیم. از یک‌سو، جهانی شدن حتی پیش از پاندمی هم زیر حمله قرار داشت. نخست از سوی چپ‌ها (از دهه 1990 میلادی) و سپس در این قرن از سوی راست‌های پوپولیست-ناسیونالیست در اروپا و دیگر کشورهای غربی، شامل ایالات‌متحده. حجم تجارت جهانی نیز تا حدودی به سبب مناقشه‌های جاری میان چین و آمریکا، رو به کاهش بود. راست‌های پوپولیست-ناسیونالیست حتی پیش از پاندمی هم خواستار مرزهای حفاظت‌شده‌تر بودند. از زمان پاندمی آشکار شده است که رفت‌وآمدهای بین‌المللی، بیشتر از چین به کشورهای دیگر، سبب گسترش ویروس شده است بنابراین می‌شود حدس زد که استدلال علیه جهانی‌شدن و مرزهای باز قوی‌تر شده باشد. از سوی دیگر، این را نیز می‌دانیم که پاندمی هم مانند مسائل محیط‌زیستی و تغییرات آب و هوایی، حریم مرزها را رعایت نمی‌کند. از این‌رو، همکاری‌های بین‌المللی و حمایت از چندجانبه‌گرایی در رویارویی با چنین مشکلاتی باید در اولویت قرار گیرد.

درباره عملکرد سیستم‌های متمرکز و نامتمرکز در برابر شیوع بیماری، می‌شود گفت اگرچه در چین و ویتنام سیستم متمرکز به‌خوبی عمل کرده اما در برخی کشورهای دیگر و ازجمله در ایران چنین نبوده است. البته ایران زیر فشار تحریم‌های سخت و خشن ایالات‌متحده نیز قرار داشت. اما به‌نظر می‌رسد سوء‌مدیریت دولت یک علت شیوع بود و علت دیگر، دست‌کم در آغاز، نوعی تعصب مذهبی بود که حاضر نمی‌شد جدی‌بودن ویروس را بپذیرد (پاسخی مشابه واکنش ترامپ!).

کشورهای فقیر مانند ایران، عراق، سوریه و یمن که مورد حمله نیروهایی از خارج قرار داشته‌اند، و جز ایران و عراق پس از شکست داعش، [بقیه‌شان] دچار جنگ‌های داخلی هستند، برایشان بسیار دشوارتر شده است که از عهده مدیریت پاندمی برآیند. پاپ فرانسیس خواستار پایان‌دادن به تحریم‌ها، نزاع‌ها و تجارت اسلحه شد اما پاسخ ایالات‌متحده به او، افزایش سطح تحریم‌های ایران و سوریه (تحت قانون سهمگین سزار) بود. همچنین، انگلستان و آمریکا به فروش سلاح به عربستان سعودی ادامه دادند که آن را علیه مردم فقیر یمن به کار می‌برد. دنیای ناعادلانه‌ای است!

درباره تاثیر پدیده کرونا بر فرآیند دموکراتیک‌شدن دولت‌ها، من امیدوارم که در ایالات‌متحده، آمریکایی‌ها به‌قدر کافی هوشمند باشند که در انتخابات نوامبر 2020 دوباره ترامپ را انتخاب نکنند. در کشورهایی مانند ایتالیا، فرانسه، انگلیس و اسپانیا که میزان شیوع کووید-19 و مرگ‌ومیر ناشی از آن بالا بوده است، شهروندان باید سیاستمداران محافظه‌کار و نئولیبرال را کنار بگذارند، که در دهه گذشته با سیاست‌های ریاضتی مسئول ویرانی نظام بهداشت و درمان کشورها بوده‌اند و به احزاب سیاسی سوسیالیست و سوسیال‌دموکرات بازگردند. به‌نظر می‌رسد این اجماع وجود دارد که الگوی سوسیال‌دموکرات/ رفاهی-سرمایه‌داری، مانند سوئد، دانمارک، فنلاند، آلمان و...، از لحاظ حقوق و به‌همان اندازه تکالیف شهروندان، بهتر از الگوی نئولیبرال/ پس‌مانده، به‌ویژه در آمریکا و استرالیا، است.

این واقعیت که دولت‌ها طی دوران پاندمی «ناگهان» آنقدر پول پیدا کرده‌اند که هم حقوق [کارمندان] را پرداخت کنند و هم به مشاغل کوچک و در برخی موارد به مشاغل بزرگ(!) کمک کنند، به این معناست که شهروندان آگاهند که دولت‌هایشان همیشه بودجه لازم را داشته‌اند اما پیش از این، آن را به‌طور متفاوتی خرج/ توزیع می‌کرده‌اند. بنابراین، پرسش از عدالت‌ اجتماعی پیش کشیده خواهد شد و تقاضاها برای بخشودگی وام‌ها (مانند وام‌های دانشجویی) و سرمایه‌گذاری در بخش سلامت عمومی و احتمالا درخواست افزایش مالیات ثروتمندان و شرکت‌ها بیشتر می‌شود. مساله آزادی هم به سبب فرهنگ سیاسی فردگرا و اهمیت آزادی‌های فردی در ایالات‌متحده بیشتر از کشورهای دیگر مجادله‌انگیز بوده است.

درباره تاثیر پاندمی بر مناسبات سیاسی جهانی، کشورها ممکن است منزوی‌تر یا گشوده‌تر بشوند. در ایالات‌متحده اگر دوباره ترامپ انتخاب بشود، افزایش یک‌جانبه‌گرایی، کاهش سطح تجارت و مرزهای بسته‌تر خواهیم داشت. اما درسی که کشورهای دیگر باید از کووید-19 بگیرند، چندجانبه‌گرایی بیشتر و افزایش همکاری‌های بین‌المللی است.

در یک نگاه انتقادی به جامعه علمی باید گفت، دانشمندان چنان مشغول کار برای شرکت‌های سودآور بودند یا سرشان گرم چاپ مقاله بود که دغدغه گسترش دانش در میان همگان را نداشتند. بسیاری از شهروندان عادی چیزی از پاندمی‌های پیشین و چگونگی گسترش آنها نمی‌دانستند و از اینکه واکنش خوب یا بد دولت و سیاستگذاری بهداشت و درمان در برابر آن چگونه باید باشد، آگاه نبودند. این باید تغییر کند.

بحران مالی 2007-2008 باید زنگ بیدارباشی می‌شد که دولت‌ها، بانک‌ها و شرکت‌ها را مهار کنند و به‌طور دقیق‌تری به تنظیم فعالیت‌های آنها بپردازند؛ از ثروتمندان و شرکت‌ها مالیات بگیرند و در سیستم سلامتی و آموزش عمومی و مسکن ارزان سرمایه‌گذاری کنند. اما این اتفاق نیفتاد. شاید کووید-19 زنگ بیدارباشی باشد که به دگرگونی‌های ساختاری در اقتصاد جهانی و اولویت دادن به مردم، صلح و زمین بینجامد.

*نویسنده: سیدحسین امامی، روزنامه‌نگار

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰