به گزارش «فرهیختگان»، فیلمهای پلیسی و معمایی همیشه یکی از ژانرهای پرطرفدار در سینما و تلویزیون هستند و مخاطبان خاص خود را دارند. مخاطبانی که برای دیدن سریال موردعلاقهشان منتظر میمانند و با گرههای پیدرپی باز هم مشتاق هستند تا درنهایت ببینند چه اتفاقی میافتد؟ و گرههای فیلم یا سریال موردعلاقهشان چطور به پایان میرسد. به بهانه هفته نیروی انتظامی سراغ نقش پلیس در سینما و تلویزیون رفتیم تا ببینیم چقدر در این ژانر موفق بودیم و به چه مسائلی باید در فیلمهایی با این ژانر توجه شود.
در دهه 60، آثار سینمایی پلیسی، بیشتر به موضوع موادمخدر و قاچاق میپرداخت و کارگردانها سعی میکردند در این ژانر بسازند، با توجه به اینکه مخاطب هم به این مدل فیلمها علاقه نشان میداد.
فیلم «تیغ و ابریشم» یک نمونه از فیلمهای پلیسی است که سال 1364 به نویسندگی و کارگردانی مسعود کیمیایی ساخته و اکران شد. این اثر یکی از فیلمهای پلیسی قدیمی ایرانی محسوب میشود که سراغ سوژه موادمخدر و دستگیری باندهای تبهکاری رفته است. فیلم تیغ و ابریشم نیز مانند فیلمهای دیگر مسعود کیمیایی یک فیلم حادثهای و معمایی است که در دهه 60 و در ژانر خود توانست توجه مخاطبان این مدل فیلم را به خود جلب کند. تیغ و ابریشم ازجمله آثاری بود که جمشید هاشمپور را در این ژانر بهعنوان یک قهرمان نشان داد.
دهه 70 اما آغاز مدل جدیدی از فیلمهای پلیسی بود؛ فیلمهایی که همچنان به بحث موادمخدر میپرداختند و در کنارش موضوعاتی مثل قتل و نقش پررنگ پلیس باعث جذابیت بیشتر برای مخاطب میشد. فیلم «قافله» یک فیلم پلیسی اکشن ایرانی است که سال 71 توسط مجید جوانمرد ساخته شد و توانست توجه مخاطبان و علاقهمندان فیلمهای پلیسی را به خود جلب کند. این فیلم سینمایی درباره درگیریهای پلیس با قاچاقچیان و رسیدگی به ماجرای قتل و پیدا کردن قاتل است که در نوع خود یکی از فیلمهای پلیسی جذاب محسوب میشد. داستان فیلم قافله درباره کشته شدن یک افسر پلیس در جریان درگیری نیروی انتظامی با قاچاقچیان است. موضوع موادمخدر و قاچاقچیان همچنان برای کارگردانها جذاب است و با ساخت این مدل فیلمها میخواهند همان روند موفقیتآمیزی را که در این دهه وجود داشت، ادامه دهند.
فیلم سینمایی «نیش» هم ازجمله آثار این دهه بود که با استقبال مخاطب همراه بود. داستان فیلم نیش درباره یک افسر تجسس نیروی انتظامی است که بهتازگی باعث اعدام شدن یک قاچاقچی شده بود و این موضوع باعث اتفاقهای جدید میشود. در دهه 70 فیلمهای پلیسی جزء فیلمهای محبوب دستهبندی میشد. البته باید این مساله را درنظر بگیریم که همراه با موضوعات پلیسی، معما و گره هم به این فیلمها اضافه میشد و جذابیت آن را برای مخاطب زیاد میکرد.
«عقرب» هم مثل همان فیلمهای دهه 70 در ژانر پلیسی ساخته شد اما بهخاطر موضوع اکشن و معماگونه در نوع خود موفق بود. فیلم عقرب نیز حول محور قاچاقچیان موادمخدر و تلاشهای پلیس برای دستگیری آنهاست؛ اما بهخاطر شگفتزدگیای که در طول فیلم برای مخاطب ایجاد میکرد، جذابیت بیشتری نسبت به فیلمهای دیگر داشت.
سال 75 یک فیلم دیگر در ژانر پلیسی، اکشن و معمایی ساخته شد که در نوع خود فیلم موفقی بود. «شب روباه» نیز همانند فیلمهای دیگر دهه 70، در زمان اکران، بازخوردهای خوبی از سوی مخاطبان دریافت کرد. این فیلم درباره یک قاچاقچی حرفهای و سابقهدار موادمخدر به نام «روباه» است.
دهه 80، اما ژانر پلیسی وارد مرحله دیگری شد. حالا پلیسها فقط قهرمان نبودند و گاهی هم ضدقهرمان میشدند. فیلمسازان سعی میکردند در فیلمهایشان بهجای موضوع موادمخدر و قاچاقچیان که در دهه 70 بسیار جذاب بود، مسائل دیگری را موردتوجه قرار دهند. یکی از این نمونهها فیلم «چه کسی امیر را کشت» ساخته مهدی کرمپور است. یک فیلم پلیسی و معمایی که روایتگر یک داستان جنایی پرفرازونشیب است که مخاطب در ابتدای فیلم ممکن است کمی گیج شود و نتواند با آن ارتباط برقرار کند. شیوه روایت داستان فیلم چه کسی امیر را کشت با سایر فیلمهای ساختهشده در این ژانر کمی متفاوت است و به همین دلیل ممکن است مورد پسند تمام مخاطبان واقع نشود. اما این فیلم با نگاه و سبکی متفاوت به مقوله قتل میپرداخت. این فیلم درباره تحقیقات پلیس برای پیدا کردن قاتل شخصی به نام «امیر» است. پلیس در طول روند داستان سراغ دوستان و آشنایان امیر میرود تا بتواند سرنخی پیدا کند. آشنایان امیر در ابتدا بهخوبی از او یاد میکنند، اما کمی بعد تمام آنها شروع به بدگویی از او کرده و پلیس را گیج میکنند.
فیلم سینمایی «صحنه جرم ورود ممنوع»، به کارگردانی ابراهیم شیبانی، یکی دیگر از فیلمهای سینمایی است که در ژانر پلیسی و اکشن در سال 1384 ساخته شده. این فیلم، یک اثر جنایی و اجتماعی است و به برخی مشکلات جامعه میپردازد و داستان پنج شریک است که مشغول ساختن یک برج هستند و در میان آنها مشکلاتی به وجود میآید و پلیس وارد ماجرا میشود.
نکته مهم در فیلمهای پلیسی دهه 80، کم شدن مخاطبان این فیلمها بهخاطر ضعف در ساخت بود و مهمترین مساله هم به این برمیگشت که وارد دههای از سینمای ایران شدیم که مسائل اجتماعی پررنگ شد و همین مساله باعث شد ژانر پلیسی و اکشن کمرنگ شود. مثلا فیلم سینمایی «مخمصه» به کارگردانی و نویسندگی محمدعلی سجادی که برای ساخت آن، هزینه زیادی هم انجام شد، درنهایت از فیلم استقبال خوبی نشد.
نیمههای دهه 80 دیگر فیلمهای پلیسی برای مخاطب جذابیتی نداشتند و با تغییر ژانرها، سینما بهسمت فیلمهای اجتماعی رفته بود. حالا دیگر رویکرد به پلیس در فیلمها درحال تغییر بود، پلیسها از آن قهرمانهایی که برای حفظ امنیت، همه کار انجام میدهند و آرامش را برای مردم میآورند به پلیسهایی به شخصیت خاکستری تبدیل میشوند که دیگر قهرمان نیستند.
دهه 90 نیز ادامه روند دهه 80 است، اما با این تفاوت که شاید شخصیت پلیس، به شخصیت پلیسهایی که در واقعیت وجود دارد، نزدیک است و همین مساله باعث میشود مخاطب همزادپنداری بیشتری با این پلیس داشته باشد.
فیلم سینمایی «گنهکاران» ساخته فرامرز قریبیان که در سال 91 ساخته شد، ازجمله آثاری است که توانست با غافلگیریای که برای مخاطب داشت، او را جذب کند اما آنچنان هم در گیشه موفق نبود. اما پلیس این فیلم سینمایی را میتوان با پلیسهای دهه 60 و 70 مقایسه کرد که شخصیت قهرمان داشتند.
فرزاد موتمن در سال 94 فیلم سینمایی «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» را ساخت. فیلمی که نمیتوان آن را در طبقهبندی فیلمهای اکشن پلیسی آورد. نقش پلیس در این فیلم هم با توجه به اجتماعی بودن فیلم پررنگ میشود. فیلمسازان سینمای ایران هرچه جلوتر آمدند، تصمیم گرفتند که به دنیای پلیسها و مجرمها نزدیکتر شوند و دوربین هرچه به جزئیات زندگی دنیای تبهکاران نزدیکتر میشد، آثار پلیسی سیاسی هم به فضای سینمای اجتماعی بدل میشد. تبهکاران قربانیان فضای اجتماعی بودند که در آن رشد کرده بودند و اتفاقا با همین ترسیم بود که دیگر پلیس وجوه قهرمانی را بروز نمیداد.
شهرام مکری فیلمساز خوبی است، وقتی وارد ساخت فیلم پلیسی هم میشود باز هم میتواند فیلم خوبی را رقم بزند. فیلم «هجوم» را میتوان جزء آثار پلیسی، جنایی دانست. فیلم هجوم درباره یک پرونده قتل است که پلیس با کمک دوستان مقتول سعی در پیدا کردن قاتل دارد. این قتل در یک ورزشگاه اتفاق افتاده است و پلیس با ورود به صحنه قتل، سرنخهایی به دست میآورد؛ اما دوستان مقتول قصد ندارند با پلیس همکاری کنند. این فیلم با اکران در کشورهای خارجی هم توانست نظر آنها را هم جذب کند و یک دلیل آن شخصیت پلیس است که شخصیتی باهوش دارد و نزدیک به پلیسهایی است که در فیلمها و سریالهای خارجی میبینیم.
با گسترده شدن فضای مجازی و دسترسی همه به این فضا و نگاه به سریالها و فیلمهای خارجی خیلیها معتقد بودند که پلیس در فیلمهای ما شبیه پلیس واقعی نیست و فیلمسازان بسیار سعی کردند این ضعف را در فیلمسازیشان در دهه 90 تغییر دهند. پلیسی که در فیلم «متری شیشونیم» سعید روستایی میبینیم، پلیس متفاوتی است. خیلیها معتقدند وقتی گذرشان به آگاهی و با پلیس موادمخدر افتاده است دقیقا مانند همین شخصیت فیلم را بسیار دیدهاند. اما وقتی این فیلم اکران شد، نیروی انتظامی معتقد بود که شخصیتهای پلیس هیچ شباهتی به واقعیت ندارند و شخصیتها غلوشده هستند. اما سعید روستایی میگفت برای نوشتن فیلمنامه چند ماهی را در آگاهی بوده است تا بتواند تصویر درستی از پلیس نشان دهد.
مطمئنا مواجهه شبانهروز پلیس با انواع و اقسام جرمهای مختلف نشان از این دارد که میتوان سوژههای زیادی برای ساخت فیلمهای سینمایی پیدا کرد. نکته مهم این است که پلیس در سینمای ایران یک حضور و جایگاه محکم ندارد. در سالهای اخیر درست است که سعی شده پلیس فیلم به پلیس در واقعیت تبدیل شود اما آن وجهه امنیت و آرامشی که همیشه برای پلیس قائل هستیم، کم شده و سمتوسوی دیگری پیدا کرده است.
در سینمای جهان معمولا شخصیت پلیس جذاب و کاریزماتیک به تصویر کشیده میشود و آن نیروی مقتدر و مجری قانون، در قالب قصههایی نفسگیر و تماشایی اجازه نفس کشیدن به افراد مجرم و هنجارشکن را نمیدهند. البته پلیس فاسد هم بارها در این فیلمهای سینمایی جهان تصویر شده است اما باز هم درمقابل آنها کسی را داریم که بهعنوان نیروی مقتدر و برقرارکننده نظم و امنیت در جامعه و حامی مردم دربرابر قانونشکنی و بیعدالتی میایستد.
* نویسنده: عاطفه جعفری، روزنامهنگار