به گزارش «فرهیختگان»، از روز ۲۷ سپتامبر (یکشنبه 6 مهر) تنشها بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان بار دیگر بر سر منطقهای موسوم به قرهباغ (آرتساخ) به اوج خود رسید و طرفین وارد یک جنگ تمامعیار شدند. این منطقه در زمان اتحاد جماهیر شوروی، جمهوری خودمختار در داخل جمهوری سوسیالیستی آذربایجان بود تا اینکه پس از ایجاد فضای باز سیاسی (گلاسنوست) در اتحاد جماهیر شوروی، شورایعالی قرهباغ در سال ۱۹۸۸ در تصمیمی بدون حضور آذریها، خواهان الحاق این منطقه به ارمنستان شد. این موضوع بلافاصله مورد پذیرش شورایعالی وقت ارمنستان قرار گرفت. همین رخداد منجر به بروز جنگ از ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۴ بین ارمنستان و آذربایجان شد که بر اثر آن علاوهبر قرهباغ که قریب به پنج درصد از خاک جمهوری آذربایجان را تشکیل میدهد، هفت شهرستان دیگر این جمهوری در خارج از قرهباغ نیز به تصرف ارمنستان درآمد و درمجموع 20درصد از خاک جمهوری آذربایجان اشغال شد.
در طول سالهای اخیر، اقداماتی برای حل این مناقشه صورت گرفته اما راه به جایی نبرده و این مناقشه را نیز همچون دیگر مناقشههای قومی-نژادی به مسالهای لاینحل تبدیل کرده است. جمهوری آذربایجان با تمسک به اصل تمامیت ارضی کشورها و خدشهناپذیر بودن مرزهای بینالمللی بر تعلق قرهباغ به این کشور تاکید دارد؛ اما ارمنستان و جداییطلبان ارمنی قرهباغ با رد مواضع جمهوری آذربایجان و با تاکید بر اینکه 80درصد ساکنان قرهباغ را ارامنه تشکیل میدهند، معتقد هستند که براساس اصل حق تعیین سرنوشت، این منطقه باید مستقل شود.1
ازاینرو بحران قرهباغ را میتوان یکی از پیچیدهترین مناقشات قومی و ارضی در جهان به شمار آورد که سالهاست منطقه قفقاز را به خود مشغول کرده است.
ورود بازیگران به مناقشه
با وجود این، مناقشه قرهباغ صرفا به جدال باکو و ایروان محدود نشده و بازیگران بسیاری را با منافع متنوع، وارد این بحران کرده است؛ بحرانی که همانند دیگر مناقشههای منطقهای، برای بازیگران بینالمللی فرصتی فراهم آورده است که از طرف آن بتوانند قدرت خود را در منطقه استراتژیک قفقاز افزایش دهند و منافع اقتصادی-سیاسی خود را بیش از پیش تامین کنند. در این میان رژیمصهیونیستی یکی از بازیگرانی است که هرچند در سایه، اما بهطور تاثیرگذار وارد مناقشه قرهباغ شده است. بهطوریکه مقامات رژیمصهیونیستی شاید در عرصه دیپلماتیک از جمهوری آذربایجان حمایت آشکاری نکرده باشند اما در بعد نظامی و امنیتی پشت آذربایجان درآمده و باکو را در رسیدن به اهداف نظامی و سیاسی یاری رساندهاند. تلآویو با وجود دارا بودن رابطه با ارمنستان، حمایت خود را در عمل از باکو نشان داده و روابط خود با آذربایجان را بیش از پیش عمیقتر ساخته است. بهطوریکه لیبرمن، وزیرخارجه اسبق رژیمصهیونیستی و رهبر حزب «اسرائیل بیتنا» درخصوص حمایت تلآویو از باکو در مناقشه قرهباغ ابراز کرد: «آذربایجان دوست ماست و دوستی درمواقع بحرانی آزمایش میشود، من بهشدت توصیه میکنم که دوستی خود را با آذربایجان حفظ کنیم.»2 علاوهبر این لیبرمن در سال ۲۰۱۲ در اهمیت جمهوری آذربایجان برای رژیمصهیونیستی گفته بود: «آذربایجان برای اسرائیل از فرانسه مهمتر است.»3
گزارشهای نظامی اخیر نشان میدهد که آذربایجان با کمک تجهیزات نظامی رژیمصهیونیستی و با استفاده از پهپادها و موشکهای صهیونیستی، توانسته است در کارزار جنگ دست برتر را داشته باشد و در جبهههای گوناگون بر ارمنستان فائق آید. به سخن دیگر از ابتدای دهه ۹۰ میلادی، رژیمصهیونیستی حمایت خود را از آذربایجان اعلام کرده و حتی در طول بحران قرهباغ و پس از آن، تلآویو به دفعات متعدد تجهیزات نظامی متنوعی را به باکو ارسال کرده است. ازاینرو در این نوشته برآنیم تا دلایل حمایت رژیمصهیونیستی از آذربایجان را مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم و ابعاد همکاری باکو-تلآویو را روشن سازیم.
گذری به روابط باکو-تلآویو
مطلب را میتوان با این گفته الهام علیاف، رئیسجمهور آذربایجان، شروع کرد که روابط آذربایجان با رژیمصهیونیستی را به کوه یخی تشبیه کرده که تنها بخش اندکی از آن درمعرض دید قرار دارد و نُهدهم آن در عمق آب قرار گرفته و قابل رویت نیست۴ و البته واقعیت نیز، همین گفته رئیسجمهور آذربایجان را تصدیق میکند. ابعاد همکاریهای نظامی، امنیتی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و دیپلماتیک طرفین، نشان از روابط بسیار مستحکم و روبهرشد باکو و تلآویو دارد؛ روابطی که میتوان آن را در سطح استراتژیک توصیف کرد و آذربایجان را نزدیکترین کشور مسلمان به تلآویو به شمار آورد. آذربایجان بعد از به دست آوردن استقلال در سال ۱۹۹۱و بهدنبال آن شکست در جنگ قرهباغ و واگذار کردن یکپنجم از خاک خود، سعی کرد با یافتن متحدان استراتژیکِ قدرتمند اولا از حلقه قدرتهای بزرگ منطقهای و بینالمللی (روسیه در شمال، ایران در جنوب) رهایی یابد و دوما بتواند با کمک این کشورها تمامیت ارضی خود را حفظ کند و در مناقشه قرهباغ دست برتر را داشته باشد. باکو با عنایت به حمایت روسیه از ارمنستان و به بهانه ترس از ایران و انقلاب اسلامی، تلاش کرد که از همان روزهای اول با غرب از در دوستی درآید و حمایت آنها را برای پیروزی در جنگ قرهباغ و نقشآفرینی بیشتر در قفقاز جلب کند. ازاینرو رژیمصهیونیستی و آذربایجان از همان سالهای اولیه روابط دیپلماتیک خود را آغاز کردند و در سال ۱۹۹۳سفارت رژیمصهیونیستی در باکو افتتاح شد و ملاقاتهای دیپلماتیک طرفین افزایش یافت؛ بهگونهای که نتانیاهو، نخستوزیر وقت رژیمصهیونیستی در ۱۹۹۷ به باکو سفر کرد و شیمون پرز، رئیسجمهور وقت این رژیم در سال ۲۰۰۹ و ایهود اولمرت، نخستوزیر وقت دولت یهود نیز در همان سال از باکو دیدن کردند. علاوهبر این وزرای هر دو کشور نیز در برهههای مختلف، به پایتختهای یکدیگر سفر کردهاند که نشان از گستردگی روابط آذربایجان با رژیمصهیونیستی است. تلآویو بعد از فروپاشی شوروی با سایر کشورهای جداشده از شوروی سابق ارتباط برقرار کرد اما رابطهاش با هیچکدام از این کشورها همچون رابطه رژیمصهیونیستی با آذربایجان مستحکم و همهجانبه نبوده که این امر نشاندهنده اهمیت فراوان آذربایجان برای دولت یهود است.
دلایل حمایت تلآویو از باکو
همانگونه که گفته شد، رژیمصهیونیستی و آذربایجان علیرغم تفاوتها در زمینه قومیت، دین، فرهنگ و سطح توسعه اقتصادی، در طول این سه دهه روابط مستحکمی با یکدیگر برقرار کردهاند. درحقیقت این روابط نیازمند علل و انگیزههای متعددی است که موجب شده رژیمصهیونیستی به طرف جمهوری آذربایجان کشیده شود. این انگیزه را میتوان در چهار بعد سیاسی-دیپلماتیک، امنیتی-نظامی، تجاری-اقتصادی و درنهایت بعد فرهنگی عنوان کرد.
1- انگیزههای سیاسی-دیپلماتیک، یکی از مهمترین علل نزدیکی تلآویو به باکو است. در این بُعد میتوان یکی از دلایل نزدیکی رژیمصهیونیستی به آذربایجان را در مسلمان بودن این کشور دانست. رژیمصهیونیستی از زمان تاسیسش (۱۹۴۸) همواره بهدنبال برقراری ارتباط با کشورهای مسلمان غیرعربی همچون ایران، ترکیه و آذربایجان بوده است. این رژیم در منطقهای متولد شد که کشورهای عربی مشروعیت او را به رسمیت نمیشناختند و بهدنبال نابودی این موجودیت بودند، از این رو با پیگیری دکترین پیرامونی (Periphery doctrine) در پی ارتباط با کشورهای مسلمان غیرعرب بود تا از این طریق هم بتواند دیوار عدم مشروعیت در بین کشورهای مسلمان را فرو بریزد و هم اینکه قادر باشد در بعد منطقهای و بینالمللی بهعنوان کشوری مستقل و مشروع شناخته شود. بنابراین یافتن متحدان خاصی فراتر از جهان عرب و در میان کشورهای مسلمان ازجمله اهداف استراتژیک رژیمصهیونیستی برای مدت زمان طولانی به حساب میآمده که با نزدیکی به باکو تا حدودی این هدف تلآویو تامین شده است. از سوی دیگر این رژیم با فهم پیوندهای نزدیک تاریخی، قومی، زبانی و مذهبی آذربایجان با جمهوری اسلامی ایران، سعی داشته با نزدیکی به باکو و تامین احتیاجاتش و القای تهدید ایران، آذربایجان را از دوستی با ایران منصرف کند و مانع از شکلگیری اتحاد استراتژیک بین باکو و تهران شود. لذا اتحاد باکو و تهران میتواند برای تلآویو و منافع غرب تهدید جدی دربرداشته باشد و موازنه قدرت را در سطح منطقه، به نفع ایران و به ضرر رژیمصهیونیستی تغییر دهد.
2- علاوهبر بعد سیاسی، در بعد امنیتی و نظامی نیز آذربایجان فاکتوری بسیار مهم برای تلآویو به شمار میآید. موقعیت ویژه جغرافیایی آذربایجان در شمال ایران را میتوان مهمترین دلیل اهمیت باکو برای تلآویو به حساب آورد. ریچل آوراهام، تحلیلگر مرکز دیپلماسی رژیمصهیونیستی در شهر صفاد، تیرماه امسال در روزنامه «اسرائیلهیوم» نوشت که تلآویو در مناقشه قرهباغ باید کنار باکو بایستد، زیرا «آذربایجان چشم و گوش اسرائیل در برابر ایران است.»5 بنابراین از نظر رژیمصهیونیستی، درصورت شکلگیری جنگ بین ایران و رژیمصهیونیستی، آذربایجان میتواند بهعنوان برگِ برندهِ تلآویو علیه جمهوری اسلامی ایران عمل کند. در همین خصوص کارشناسان صهیونیست در جریان درگیریهای میان باکو و ایروان ابراز کردند که یکی از ملاکهای تعیینکننده در «لزوم حمایت اسرائیل از آذربایجان و کمک تسلیحاتی به ارتش این کشور»، «اهمیت راهبردی» مناسبات آذربایجان و رژیمصهیونیستی در ارتباط با ایران و بهویژه وجود مرز طولانی آذربایجان با ایران است. افزون بر موقعیت جغرافیایی آذربایجان، این کشور مکانی ایدهآل برای گردآوری اطلاعات استراتژیک علیه ایران، به شمار میآید. ازاینرو باکو در تهدیدات احتمالی تلآویو علیه تهران میتواند نقش برجستهای برای رژیمصهیونیستی داشته باشد.
3- علاوهبر موارد گفتهشده، آذربایجان در بعد اقتصادی-تجاری نیز برای رژیمصهیونیستی اهمیت فراوانی دارد. درحالحاضر آذربایجان بزرگترین شریک تجاری این رژیم در میان کشورهای تازهاستقلالیافته از شوروی است و تلآویو نیز در سالهای اخیر در میان پنج شریک تجاری برتر آذربایجان بوده است. این روابط اقتصادی-تجاری بهحدی بوده که حجم تجارت پنج میلیارد دلاری طرفین تا سپتامبر ۲۰۱۵ حتی از حجم روابط تجاری رژیمصهیونیستی با فرانسه نیز پیشی گرفت.6 روابط اقتصادی-تجاری آذربایجان و رژیمصهیونیستی را میتوان در دو بخش کلی مورد بررسی قرار داد؛ نخست وابستگی تلآویو به نفت آذربایجان و دوم صادرات تسلیحات نظامی رژیمصهیونیستی به آذربایجان. درخصوص بخش اول، از زمان تاسیس رژیمصهیونیستی، موضوع انرژی دغدغه اساسی رهبران تلآویو بوده است. رژیمصهیونیستی بهدلیل مناقشاتی که با اعراب داشته، نمیتوانسته از آنها نفت خریداری کند و ازاینرو با مشکلات عدیدهای مواجه میشد. از سوی دیگر تلآویو همانند دیگر کشورهای صنعتی بهدنبال تامین امنیت انرژی و ایجاد تنوع در مسیرهای تهیه نفت و گاز است تا از این طریق بتواند منافع خود را به نحو احسن تامین کند. لذا در این بین کشور آذربایجان از نظر بعد مسافتی و امنیت انرژی بهترین گزینه برای دولت یهود محسوب میشود و به همین دلیل در طول چند سال اخیر باکو بزرگترین تامینکننده نفت رژیمصهیونیستی به حساب میآید و حدود ۴۰درصد از نفت مصرف سالانه رژیمصهیونیستی از جمهوری آذربایجان تامین میشود.7 این نفت از طریق خط لوله باکو– تفلیس– جیهان که نفت آذربایجان را به گرجستان و ترکیه و درنهایت به حاشیه دریای مدیترانه و فلسطین اشغالی منتقل میکند، تامین میشود. علاوهبر این، رژیمصهیونیستی بهدلیل موقعیت جغرافیایی خود در مدیترانه شرقی، توانایی قرار گرفتن در مسیر انتقال نفت و گازِ آذربایجان، ترکمنستان و قزاقستان و تبدیل شدن به یک هاب انرژی همانند ترکیه را دارد. این موضوع میتواند هم از بُعد سیاسی و هم از نظر اقتصادی برای تلآویو اهمیت فراوانی داشته باشد. علاوهبر مساله نفت، از بعد صادرات تسلیحات نیز باکو برای رژیمصهیونیستی حائز اهمیت است، چراکه تلآویو ۶۰درصد از سلاحهای ارتش آذربایجان را تامین میکند و بهنوعی آذربایجان در حوزه تجهیزات نظامی وابسته به صادرات تسلیحاتی رژیمصهیونیستی است.8 صادرات تسلیحات از بعد سودآوری برای رژیمصهیونیستی اهمیت بسیاری دارد؛ بهطوریکه رژیمصهیونیستی در بین ۱۰ کشور اول تامینکننده تسلیحات در جهان است۹ و ازاینرو تلآویو اصلیترین کنشگری است که به آذربایجان سلاح صادر کرده و سود سرشاری از این موضوع کسب میکند. بهگونهای که آذربایجان پس از هند، دومین خریدار اسلحه از رژیمصهیونیستی به حساب میآید۱۰ و در سال ۲۰۱۲ میزان خریدهای نظامی آذربایجان از تلآویو به 1.6 میلیارد دلار رسید و تا سال ۲۰۱۵ حجم این معاملات به بیش از چهار میلیارد دلار افزایش یافت.11
4- آذربایجان از بعد فرهنگی نیز برای رژیمصهیونیستی حائز اهمیت است. آذربایجان بیش از ۲۰۰۰ سال محل زندگی یهودیان اشکنازی و بخارایی بوده که در باکو و شهر قوبا در شمال آذربایجان مستقر هستند. امروزه تعداد این جامعه در آذربایجان حدود 20هزار نفر برآورد میشود.12 این نکته ازاینرو برای رژیمصهیونیستی اهمیت دارد که این رژیم، خود را میعادگاه یهودیان جهان و مدافعان یهودیان دنیا میداند و حضور یهودیان در جمهوری آذربایجان زمینههای گسترش روابط بین تلآویو و باکو را افزایش میدهد.
چرایی ورود تلآویو به بحران قرهباغ
عدهای از کارشناسان دلیل اصلی مهم بودن این بحران برای رژیمصهیونیستی را دور شدن آمریکا از ایفای نقش دیرینه خود در سرزمینهای مختلفی دانستهاند که تلآویو نیز در آنها منافعی دارد یا تحولات آنها بر این کشور اثرگذار خواهد بود. بنابراین تلآویو در رقابت با رقیب منطقهای خود (ترکیه) و دشمن منطقهای خود (ایران) سعی میکند، بازیگری فعال و تاثیرگذار در بحران قرهباغ به شمار آید. از سوی دیگر رژیمصهیونیستی به این موضوع واقف است که مساله قرهباغ برای جمهوری آذربایجان موضوع بسیار مهم و حیاتی به حساب میآید و از این رو اگر دولت یهود بهدنبال حفظ روابط استراتژیک با باکو است باید در این بحران در کنار آذربایجان و در نقطه مقابل ارمنستان قرار گیرد. علاوهبر این، از بعد اقتصادی نیز این درگیری برای رژیمصهیونیستی حائز اهمیت است. در درگیریهای اخیر آذربایجان با ارمنستان منطقه «طاووس» نیز مورد نزاع قرار گرفته است. این منطقه یکی از مناطق راهبردی برای آذربایجان در ارتباط با همسایگانش است. منطقه طاووس بهعنوان راه مهمی در ارتباط با گرجستان و سپس با ترکیه و رژیمصهیونیستی به حساب میآید و گاز انتقالی به ترکیه و رژیمصهیونیستی از طریق این منطقه صورت میگیرد و پروژههایی مانند فاز آسیایی و یا خط لوله تاناپ از این منطقه عبور میکند. ازاینرو شکست آذربایجان در این مناقشه و صدمه دیدن خط لوله باکو-تفلیس-جیهان میتواند برای این رژیمدردسرساز شود.13 افزون بر این موارد، ناآرامی و شروع جنگ و حمایت رژیمصهیونیستی از باکو، بهترین فرصت برای افزایش صادرات تسلیحات نظامیاش به آذربایجان است که این موضوع هم سودآوری بیشتر اقتصادی برای این موجودیت به ارمغان میآورد و هم توانایی تسلیحات نظامی این رژیم را در بعد منطقهای و بینالمللی به نمایش میگذارد. فارغ از دلایل گفتهشده، به اعتقاد تلآویو، ایران از جمهوری ارمنستان حمایت به عمل میآورد۱۴ و ازاینرو تلآویو سعی میکند با حمایت از آذربایجان، ایران را در منطقه قفقاز شکست دهد و تهران را با مشکلاتی عدیدهای در این منطقه مواجه سازد. درنهایت میتوان ادعا کرد که درگیری در کنار مرزهای جمهوری اسلامی برای رژیمصهیونیستی رخداد مطلوبی به حساب میآید. این رژیمبا حمایت از آذربایجان و حمایت تسلیحاتی از این کشور، توانایی دامن زدن به این بحران را دارد و این بحران میتواند دشمن شماره یک تلآویو را در مرزهای شمالی خود مشغول سازد و از نقشآفرینی بیشتر تهران در منطقه غرب آسیا جلوگیری کند. به سخن دیگر تلآویو با توجه به اختلافاتی که با ایران در بحران سوریه دارد، جنگ قرهباغ را فرصتی برای ناامن کردن مرزهای ایران میداند تا به تصور خود بتواند انتقام سوریه را در قرهباغ از ایران بگیرد.15
پینوشت:
1-حجتزاده، علیرضا و کاظمی، احمد، (1393)، فصلنامه آسیای مرکزی و قفقاز، شماره 85 صفحه 3-2
-2 Keinon, Hereb (2020) Israel and Nagorno-Karabakh according to Liberman, the Jerusalem post
3- رام، فرنوش (1399) چرا اسرائیل نگران جنگ میان آذربایجان و ارمنستان است؟ رادیوفردا
4- رادگودرزی، معصومه (1395) روابط استراتژیک اسرائیل و آذربایجان: بنیادها و الزامات، فصلنامه علمی-پژوهشی سیاست جهانی، دوره پنجم، شماره سوم، پاییز 1395 صفحه 188-187
5- رام، فرنوش (1399) چرا اسرائیل نگران جنگ میان آذربایجان و ارمنستان است؟ رادیوفردا
6- رادگودرزی، معصومه (1395) روابط استراتژیک اسراییل و آذربایجان: بنیادها و الزامات، فصلنامه علمی-پژوهشی سیاست جهانی، دوره پنجم، شماره سوم، پاییز 1395 صفحه 187
-7 Shaffer, Brenada (2013) Azerbaijan’s Cooperation with Israel Goes Beyond Iran Tensions, the Washington institute
-8 Staff, Toi, (2020), Azeris use Israeli-made drones as conflict escalates with Armenia —report, the times of Israel
-9 sipri:https://armstrade.sipri.org/armstrade/html/export_toplist.php
-10 Ahronheim, Anna, (2020), Israel’s arms exports over past four years at highest ever, the Jerusalem post
11- رادگودرزی، معصومه (1395) روابط استراتژیک اسرائیل و آذربایجان: بنیادها و الزامات، فصلنامه علمی-پژوهشی سیاست جهانی، دوره پنجم، شماره سوم، پاییز 1395 صفحه 211
-12 Shaffer, Brenada (2013) Azerbaijan’s Cooperation with Israel Goes Beyond Iran Tensions, the Washington institute
13-خالقینژاد، مریم، (1399) منافع فرهنگی و اقتصادی ترکیه در تنش باکو-ایروان، مرکز بینالمللی مطالعات صلح
-14Keinon, Hereb (2020) Israel and Nagorno-Karabakh according to Liberman, the Jerusalem post
15- معرکه قرهباغ با بازارگردانی تسلیحاتی اسرائیل (1399)،
جوان آنلاین
* نویسنده: امیر رضا مقومی، دانشجوی مطالعات خاورمیانه دانشگاه تهران