به گزارش «فرهیختگان»، وقتی که رئیسجمهور میگوید «آدرس غلط ندهید، ریشه مشکلات اینجا نیست، واشنگتندیسی است» همزمان دو مساله به ذهن متبادر میشود؛ اول اینکه چگونه دولت و شخص رئیسجمهور میتواند و به خود این اجازه را میدهد که با این شدت و حدت از زیر بار مسئولیت فرار کرده و کارنامه هشتساله کارگزاران و مدیرانش را نادیده بگیرد و دوم اینکه چطور با وجود همه توصیههای کارشناسی و پیشنهادهایی که به دولت میشد و حتی فرصت آن برای مدتها فراهم بود، روحانی و تیمش از امکان توسعه روابط خارجی و تجارت بینالمللی ذیل تحکیم روابط با کشورهایی غیر از آمریکا و اروپا استفاده نکردند تا روزی چون امروز فرا برسد و مشکلاتی چون دلار 30هزار تومانی و پراید 150میلیونی را به واشنگتن دیسی حواله دهند.
اکنون که این متن نگاشته میشود محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه در سفری کاری به پکن رفته و تلاش میکند مسائل متعدد این روزهای کشور را با همکاری چینیها حل و فصل کند، از درگیری اقتصادی و سیاسی با ایالاتمتحده تا ماجراهای سازمان ملل، حتی مسائل خلیجفارس و ... . اخبار البته میگوید که یکی از دستورکارهای این سفر علاوه بر همه اینها مذاکره در رابطه با قرارداد همکاری 25ساله میان چین و ایران است. البته محمدجواد ظریف پیش از این و در دوران کاری خود سفرهای متعددی هم به چین داشته و اینها شاید استدلالی باشد برای مدافعان و حامیان دولت که ببینید ما تلاشمان را برای ایجاد روابط با همه کشورها داشتهایم، حالا یا نشده یا آنها نخواستهاند یا هر دلیل دیگر، این به ما و وزارت خارجهمان برنمیگردد! در این میان حتما آنها به توافق 25ساله و 17 سند همکاری امضاشده در سال 94 هم اشاره کرده و تلاش میکنند از این موارد هم به عنوان سندی دیگر درباره روابط ایران و چین در دولتهای حسن روحانی و در مقابل استدلالهای منتقدان سخن بگویند.
در این خصوص البته مساله جالبتوجه این است که در چنین ایامی فردی چون حسین موسویان گزارشگر استدلالهایی برای روابط ایران و چین شده و در خلال استدلالهایی که مربوط به مسائل امروز است، عنوان کرده که از مدتها پیش و از ایام اول دولت حسن روحانی این مسیر شکل و پی گرفته شده است.
در این خصوص چند نکته مهم مفروض است که در ادامه برخی از آنها مرور میشود.
اول: بسیار بیشتر از آنچه دولتیها میتوانند و برایشان ممکن است که از سفرهای وزیر امور خارجه یا شخص رئیسجمهور به چین بگویند، فکت و داده وجود دارد که دولت حسن روحانی اهتمامی به شرق نداشته است، مخصوصا در آن روزهایی که فرصت مناسب بود ولی از دست رفت. اولین نشانههای این ماجرا هم نه به دوران پسابرجام، که مربوط به ایام انتخابات و ماههای اولیه فعالیت دولت یازدهم است که از یکسو روحانی برای انتقاد از دولت قبل میگفت برای کارگران چینی شغل ایجاد کردیم و از سوی دیگر وزیر نفت میادین نفتی و قراردادهای قبلی با چینیها را نادیده میگرفت و مسبب توقف همکاری با آنها میشد.
دوم: بعد از اجرای برجام، اولین میهمان خارجی سعدآباد، رئیسجمهور چین بود، همان سفری که گفته میشود در آن 17 سند همکاری میان طرفین امضا و حتی پایه توافق 25ساله هم گذاشته شد. اتفاقا اینجا دقیقا همانجایی است که باید از دولت سوال کرد، اینکه چه شد در آن سفر توافقنامه 25 ساله پایهگذاری شد اما سال 99 پیگیری آن صورت گرفت و در این بازه پنجساله این توافقنامه کجا بود و به چه سرنوشتی دچار شد؟ البته حالا دیگر همه میدانند که در آن سفر که میتوانست سفری تاریخی برای دوره جدید روابط خارجی ایران باشد، رئیسجمهور چین به عنوان بزرگترین اقتصاد دنیا در روز دوم سفر و درحالی که طرف ایرانی مشغول فراهم کردن سفر اروپایی دولت به ایتالیا و فرانسه بود چگونه رنجشخاطر یافت و اساسا با مشاهده سردی در طرف میزبان، نوع دیگری از کنشگری با ایران را متفاوت از آن چیزی که پیشتر گمان میکرد در پیش گرفت. علاوه بر این یک سوال مهم از دولت این است که چه شد بعد از خروج آمریکا از برجام و وقوع چالشهای اقتصادی به جای رئیسجمهور، رئیس مجلس از سوی ایران و رئیس هیاتدولت راهی پکن شد و آیا این اتفاق ریشهای در دلخوری طرف چینی از رفتارهای گذشته دولت روحانی نداشته است؟
سوم: شکلگیری هرگونه توافقی با طرف چینی یا هر کشور دیگری مخصوصا در دوران تحریم الزامات و بایستههای خود را دارد. چینیها امروز خودشان با تحریمهای آمریکا مواجهند اما به هر روی به دلیل نیاز به انرژی ایرانی (به دلیل قرار نداشتن ایران در اردوگاه سیاسی طرف مقابل) و از طرف دیگر نیاز ژئوپولیتیکی که برای تجارت و البته امنیت خود احساس میکنند آماده همکاری با ایران هستند، این همکاری البته منوط به ارائه پیشنویس طرحی حسابشده از سوی دولت ایران است که علاوه بر منافع ملی کشور، منافع طرف چینی را هم تامین کند و به اصطلاح برای آنها بصرفد در ایام تحریم با ایران همکاری داشته باشند. در این خصوص ارائه طرحهایی که عدم اطمینان از آینده را برای چینیها در پی داشته باشد یا در میانه راه پای طرف یا عاملی از عوامل اردوگاه غرب مانند اماراتیها را به میان بکشاند حتما با در بسته مواجه خواهد شد و توفیقی به دنبال نخواهد داشت. البته این مساله به هیچ عنوان بدینمعنا نیست که کشور به طرف چینی فروخته شود یا منافع ملی ایران نادیده گرفته شود، چراکه حتما ایدههایی هست که به وسیله آنها چینیها بتوانند اطمینان حاصل کنند منافع بلندمدتی در غرب آسیا خواهند داشت. برای مثال اگر آنها امیدوار باشند که از مسیر امن ایران و بهصورت زمینی بخشی از نیازهای خود چون انرژی را تامین خواهند کرد یا اینکه در صورت ناامن شدن دریا در نقطهای مانند تنگه مالاکا امکان استفاده از ترانزینت زمینی و رسیدن به غرب از مسیر ایران وجود دارد، آنگاه شاید وضعیت به گونه دیگری واقع شود.
چهارم: نادیده گرفتن شرق به معنای نادیده گرفتن صرفا کشور چین نیست، بلکه به معنای نادیده گرفتن بخشی از کشورهایی است که میتوانند طرف تجاری ایران باشند و در بعدی بالاتر تامینکننده تکنولوژیها یا مواردی از این دست هم بشوند. روسها امکان قابلتوجهی برای نقشآفرینی در این حوزه دارند، اما آیا مذاکره برای تمدید توافق 20 ساله کافی است؟ یا اینکه آیا مقاومت بدنه وزارتخانهها و برخی مدیران در برقراری ارتباط و تحقق توافقات قبلی با مسکو قابل چشمپوشی است؟ همکاریها در حوزه انرژی یا امکانی که آنها برای جایگزینی واسطهگری انگلیسیها و برخی دیگر از کشورهای غربی در واردات خوراک دام دارند، اکنون فرصت بزرگی است که با بیتوجهیها درحال کنار گذاشتن است و طبیعتا بعد از این نمیتوان انتظار زیادی از آنها داشت. یا از سوی دیگر امکانی که کشورهای نزدیک به ما چون پاکستان، هند، چین و... در حوزه تولید برخی داروها یا کالاهای پزشکی چون برخی داروهای ضدکرونا دارند فرصتی است که میتواند بخشی از مشکلات این روزهای کشور را مرتفع سازد و قاعدتا در این مسیر مشکل کمتری نسبت به همکاری ایران با کشورهای غربی دیده میشود. همکاری با پاکستان که مرز مشترک بزرگی با ایران دارد و ظرفیت قابلتوجه تجاری از آن کارهایی است که مسلما تاکنون مغفول مانده و مورد استفاده قرار نگرفته است.
پنجم: نکته بسیار مهمی که در همه این موضوعات و روابط باید مدنظر داشت این است که انداختن بار تمام این مشکلات و سختیها به دوش وزارت خارجه نه عقلانی است و نه اساسا از نظر چارت سازمانی وظایف قانونی ربطی به محمدجواد ظریف و همکارانش پیدا میکند. بخش عمدهای از این مسائل، موضوعاتی است که وزارت خارجه نقش بسیار اندکی در تسهیل آنها میتواند داشته باشد و این دیگر وزارت و وزارتخانههای دولتی هستند که باید فعال شده و کار را جلو ببرند، اینکه هرکدام از آنها منتظر بمانند تا وزارت خارجه برای رفع تحریمها پیشقدم شود حتما فرصتسوزی و اشتباه راهبردی بزرگی است که هم باید مورد توجه کارشناسان و رسانهها باشد و هم مردمی که میخواهند درباره دولت قضاوت کنند.
آنچه در بالا ذکر شد البته بخشی از دهها نکتهای است که امکان بیان آنها وجود دارد و البته صدها موضوعی که جای بیان آنها در رسانه نیست و خلاصه امر اینکه دولت در تجارت خارجی و همکاری با کشورهایی که حتی در دوران تحریم هم امکان همکاری با آنها وجود دارد چوب کمکاریهایش در سالهای گذشته را میخورد.
اخبار مرتبط: