آیا اصلاحطلبان تاکنون برنامهای برای حضور در انتخابات داشتهاند و فعالیتی در این خصوص انجام شده است؟
درحال حاضر خبری از انتخابات نیست، هم در تشکیل جلسات شورای عالی سیاستگذاری که منشأ تصمیمگیری برای انتخابات است و همچنین برای تعیین مصادیق. حتی افرادی که احتمال کاندیداتوری دارند هم خودشان اعلام نکردندکه ما میخواهیم کاندیدا شویم، یعنی همهچیز در یک رخوت و سستی است. درواقع تحتتاثیر هم شرایط کرونایی است و هم بیشتر از آن انتخابات سال 98 است که فضا را برای یک جریان سیاسی یعنی اصلاحطلبان کاملا بسته نشان میدهد. بنابراین اصلاحطلبان با موانعی روبهرو هستند که در گذشته هم بود ولی الان تشدید شده و حتی اصولگرایان با اینکه این موانع را ندارند هنوز فضای جامعه را به آن صورت نمیبینند که بخواهند تحرکی داشته باشند و تصمیمی بگیرند و اعلام کنند. از سوی دیگر اما خود مردم هم با امتناعی که برای شرکت در انتخابات مجلس 98 داشتند و آن امتناعشان را در انتخابات میاندورهای به حداکثر رساندند، نشان دادند رغبت زیادی برای کنشگری ندارند و این یعنی یواشیواش انجمادی حاصل میشود که اگر به آن از طرف حاکمیت گرمی داده نشود ممکن است یخ ببندد.
زیباکلام گفته بود حتی اگر سیدمحمد خاتمی هم تایید صلاحیت شود، با این وضعیتی که روحانی به وجود آورده است، معلوم نیست کسی در انتخابات شرکت کند. اگر در ماههای آینده اتفاقی بیفتد و روحانی وضعیت مدیریت کشور را بهتر کند، آیا امیدی برای این تغییر فضا هست؟
این صحبت موید صحبتهای من است، به صورت خیلی غلیظتر، علاوهبر اینکه یک مقدار هم ابتکار عمل را برای جلب مشارکت مردم هنوز در اختیار دولت میدانند درحالی که اینگونه نیست، درست است که دولت در ایجاد این یأس و ناامیدی و سرخوردگی مردم -از این جنبه که بیوفایی کرده و به عهد و پیمانی که با مردم بسته بود، پشت کرده است- مقصر است، اما از آن طرف حاکمیت باوجود توصیه همیشگی مقاممعظمرهبری بر مشارکت حداکثری به الزامات این مشارکت حداکثری پایبند نیست و بیاعتناست. یعنی حاکمیت در اختیار جریان رقیب ماست و این اساس مشکل کار ماست، اینها جناحی عمل میکنند و به آرمانهای انقلاب و قانون اساسی کاملا بیاعتنا هستند.
از طرف دیگر این طرحی که در مجلس مطرح کردهاند هم اگر تصویب شود شرایط را متفاوتتر میکند، این طرح زیرآب جمهوریت را خواهد زد و اصلا انتخابات و نهادهای انتخابی را کلا حذف خواهد کرد. چنین اقداماتی حذف حاکمیت مردم بر سرنوشت خودشان است و هم اینکه ما را در مقابل دشمن و در مقابل بیگانگان تضعیف میکند و مشروعیت ما را زیر سوال میبرد. همچنین نباید فراموش کرد عملکردی که اکنون در عرصه اقتصادی ایجاد شده است در شکلدهی به فضای سیاسی موثر است. ما میبینیم که در حوزه اقتصادی لفظی بیشتر از جمهوری اسلامی نمانده است. یعنی از نظر اقتصادی، سرآمد سرمایهداری دنیاست و کارگزاران این حوزه از مکتب لئولیبرالیسم در حد افراطی استفاده کردهاند آنقدر که حتی در مهد سرمایهداری یعنی در آمریکا هم ما چنین چیزی را نمیبینیم. امروز همهچیز را رها کردهاند. این رها کردن دیگر به اوج رسیده است بهطوری که اقتصاد ما امروز با کوچکترین اتفاقی برای رئیسجمهوری آمریکا تحتتاثیر قرار میگیرد. با چنین توصیفاتی میتوان به این موضوع رسید که اکنون و در ماههای پیش رو اگر حاکمیت چراغسبزی نشان بدهد، جلوی برخی تندرویها را بگیرد، خب آن وقت همه امیدوار میشوند. درست است که مردم به این سادگی امیدوار نمیشوند ولی جریانات سیاسی راحتتر امیدوار میشوند و راه میافتند اما خب باید این را هم گفت که مردم بعد از عملکرد دولت روحانی، دیگر چیزی را باور ندارند. یعنی اگر رسولالله(ص) هم تشریف بیاورند و به مردم وعده بدهند که من آمدهام و وضعیت را درست خواهم کرد، مردم باز هم به فکر فرو خواهند رفت.
یک سوال گفتمانی، برخی از دوستان شما میگویند ما در گفتمان خودمان باید تغییر ایجاد کنیم و در کنار دموکراسی از عدالت هم صحبت کنیم. شما چه ارزیابیای از این اظهارنظر دارید؟ اساسا شما معتقد به چنین مسالهای هستید؟
من در دولت آقای خاتمی وزیر تعاون بودم. در حوزه کاری و اقتصاد تعاونی که یک اقتصاد اجتماعی و معطوف به عدالت اجتماعی است هم فعالیت کردهام. برای اینکه خردهپاها و سرمایههای کوچک بتوانند در عرصه اقتصاد حضور فعال داشته باشند و تولید رونق بگیرد چارهای جز فعال کردن تعاونیها نیست. در دوران دولت اصلاحات عدالت اجتماعی هم شعار مقاممعظمرهبری بود و هم شعار ریاستجمهوری یعنی خاتمی. در عین اینکه به هر حال این بحث خیلی بحث غریبی بود در حاکمیت کسی این را باور نداشت که اقتصاد تعاونی بتواند کاری کند. باوجود مطالعات تطبیقی که ما در دنیا انجام داده و دیده بودیم که در کشورهایی مثل ایتالیا یا انگلستان، یا حتی در خود آمریکا، خیلی از این برندهای مشهور، تعاونی هستند. من در جریان سفر به مالزی و کنیا دیدم برای حل مشکل چای، باغات را در قالب تعاونی به باغهای بزرگ تبدیل کردهاند و مردم صاحب کارخانه شدهاند و درنتیجه تولید برگ سبز، تولید چای خشک، و بازاریابی و تجارت چای را خودشان انجام بدهند. من دیدم که اینها همه از طریق تعاونی قابل حل است. از آن طرف ما سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی را داریم که معطوف به واگذاری بنگاهها و موسسات تجاری دولتی به بخش غیردولتی بوده است. به دستور مقاممعظمرهبری این واگذاری باید با اولویت بخش تعاون باشد و بنده در آن زمان بهعنوان وزیر تعاون، بهخاطر این دستور، دو سال با حق رأی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام شدم، نتیجه خروجی آن هم، سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی بود که گرچه مجمع تشخیص مصلحت نظام، خیلی به ما توجه کرده بود ولی، آن ایدهآل ما نبود. آن زمان از طرف مقاممعظمرهبری پیشنهادات ما در قالب بحث تعاون در سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی گنجانده شد.
اینکه الان بعضی از فعالان اصلاحطلب میگویند که ما باید دوباره عدالت را برقرار کنیم، یعنی در این چند سال یا دوره آقای روحانی حذف شده است؟ چه شده است که میگویند ما باید دوباره عدالت را به گفتمان خودمان برگردانیم؟
جریان چپ سالها پیش موسوم به جریان طرفداری از اقتصاد دولتی بود و جریان راست، موسوم به طرفداری از اقتصاد بازار، اینها بهتدریج، جایشان را عوض کردند، یعنی طوری شد که جریان راست طرفدار اقتصاد دولتی شد و جریان چپ طرفدار جریان بازار شد.
پس در 8 سال گذشته چه اتفاقی افتاده است؟
در هشت سال گذشته نیست، ببینید از زمان دولت هاشمی، این جریان چپ چرخید و اقتصاد بازار مدنظرشان قرار گرفت. در دولت هاشمی، گروهی از اقتصاددانها که به همین اقتصاد لیبرالیستی معتقد بودند فکری را تحت عنوان سیاست تعدیل اقتصادی بر دولت حاکم کردند؛ همین اقتصادی را که ما به صورت افراطی در امروز دولت میبینیم.
مثل نامهای که روحانی به آخوندی زدن؟ درست است؟
تقریبا میشود گفت همان است، یعنی آنها معتقد بودند که باید بازار و عرضه و تقاضا، قیمت را تعیین کند که در هیچ کجای دنیا بدون دخالت دولت و کنترل قیمتها، اقتصاد پیش نمیرود، ولی اینها معتقد بودند که در کشور ما برای جلب سرمایهگذاری، باید مقرراتزدایی را داشته باشیم و بیاییم اقتصاد آزاد افراطی ایجاد کنیم. این یعنی چی؟ یعنی سیاست تعدیل اقتصادی را پیاده کنیم که باعث شد انفجار قیمتها در سال 74 به وجود بیاید که مقاممعظمرهبری دستور دادند متوقف شود و هاشمی هم از مشاوران و اقتصاددانهای تیم اقتصادی خودش دلخور شد.
یعنی اگر احیانا به فرض اینکه شما و جریان متبوعتان بخواهید برای 1400 نسخه بهبود وضعیت بپیچید، عدالت را بهعنوان یک مساله مرکزی مطرح میکنید؟
قطعا، بنده چون قبلا هم طرفدار عدالت اجتماعی بودم مطمئن هستم که مقاممعظمرهبری اگر ببینند که مسئولی، رئیسجمهوری، وزیری به این بحث اقتصادی اعتقاد دارد، با تمام توان از او حمایت خواهد کرد. من به این سیاست ایمان دارم. من با مقاممعظمرهبری از نزدیک رابطه کاری داشتم. ایشان اگر خطری احساس میکردند به من میگفتند، مثلا میگفتند که حواست باشد، در مجلس میخواهند مثلا وزارت تعاون را حذف کنند، درحالی که من اصلا در جریان نبودم بعد میدیدم که بله مثلا در مجلس این اتفاق در حال رخ دادن است و من جلویش را گرفتم.
مجلس ششم؟
بله، مجلس ششم.
بقیه اصلاحطلبها هم برای سال 1400 چنین دغدغه و دردی میتوانند داشته باشند، به نظر شما اصلا چنین دغدغهای را دارند؟
اصلاحطلبان در یک شرایط آچمز قرار گرفتهاند، به این معنا که اصلاحطلبان هیچ راهی غیر از اینکه گرایششان به طرف مردم باشد و به طرف حل مشکلات معیشتی مردم باشد، ندارند. چون اصلاحطلبان تکیه و پشتوانهاش مردم بودند که الان افت کرده، بنابراین ناچارند عدالتمحور و جامعهمحور حرکت کنند. یعنی یک برنامه جامع عدالت اقتصادی را حتما در برنامهشان اعلام کنند.
اخبار مرتبط: