به گزارش «فرهیختگان»، ترامپ و فعالیتهای خلافعرفش در حوزه سیاست، حداقل در چهار سال گذشته خوراک خوبی برای سینما و تلویزیون بوده است. رفتارهایش مدام با برخی شخصیتهای سینمایی قیاس شده و پای تاریخ را هم به میان کشیده است. پیشتر درباره سریال سیمپسونها و رابطه پیشگویانهاش با ترامپ گفتهایم؛ اما سریال «خانه پوشالی» هم چنین وضعیتی پیدا میکند. فصل پنجم سریال مصادف با پیروزی ترامپ میشود. در حالی که سریال پیش از انتخابات نوشته و ساخته شده بود، فاکتورهایی در سریال نمایان شده بود که گویی شخصیت آندروود همان ترامپ است. رفتارهای خلافعرف آندروود با اعمال ترامپ قیاس میشود. مطلبی که در ادامه میخوانید یادداشت یوهانا دستا، نویسنده ونتیفر (Vanity Fair) است درباره هفتپرده از وضعیت مشابه رفتارهای آندروود و ترامپ.
«خانه پوشالی» پایش همیشه به عناوین خبری باز شده است. مجموعه سیاسی نتفلیکس، با بازی کوین اسپیسی و رابین رایت، با انعکاس وجه جذابتری از سازوکارهای ایالاتمتحده، با ترکیب در طول تاریخ آمریکا پیش میرود تا خطوط داستانیای بیابد که به روایت خود از کاخ سفید خوراکی دهد و آن را شکل دهد. سال 2017 برای این سریال درحالی رقم میخورد که رئیسجمهور کنونی آمریکا، دونالد ترامپ، به اتهام مانعتراشی برای عدالت و تبانی با روسیه، در میان بیشماری از ادعاها، در محاصره قرار گرفته بود. لحظات متعددی در آخرین قسمت «خانه پوشالی» شاید همین لحظه در تاریخ را با اندکی تفاوت بهخوبی بازتاب میداد. از تحقیقات سنا گرفته تا تاکتیکهای حیرتانگیز سیاسی که در مقاله اشارهای به تمام رویدادهایی خواهیم داشت که «خانه پوشالی» به واقعیت بسیار نزدیک شده بود.
1. همهچیز یک «حواسپرتی» است
در اپیزود نخست فصل پنجم، تام همرشمیت، سردبیر روزنامه واشنگتن هرالد یکی از تاکتیکهای سیاسی فرانک آندروود، یعنی «حواسپرتی» نسبت به موضوعات اساسی را رد میکند. در بیشتر موقعیتها، گفتن این حرف نسبتا عادلانه است؛ اما این انتخاب نیشدار واژگان است، آنهم در دورانی که منتقدان ترامپ از مردم خواستهاند توئیتها یا اظهارنظرهای عجیب ترامپ را «حواسپرتی» نپندارند، نادیدهگرفتن واژگان نیشدار دشوار است. حامیان ترامپی شخصیت آندروود استدلال کردهاند تمام «حواسپرتی» پرهرج و مرج، در واقع بخشی از طرح و توطئه اوست. البته، این فصل از خانه پوشالی با افشاگری آندروودی به پایان میرسد. او فاش میکند مقدار زیادی از هرج و مرج رخ داده در واقع بخشی از توطئه استادش بوده است.
2. کلیه دستورات اجرایی!
حمایت روسایجمهور آمریکا از دستورات اجرایی چیز جدیدی نیست؛ اما امضای مداوم دستورات جدید (که برخی از آنها آتشافروز و مسلما برخلاف قانون اساسیاند) اکنون مشخصه اصلی ریاستجمهوری ترامپ شده است. در قسمت دوم فصل پنجم، هنگامی که فرانک آندروود دستور اجرایی برای محافظت از «مراکز رأیدهی» و اعمال محدودیتهای شدید مرزی را صادر میکند، با استناد به «بخش فلان از فلان فرمان و ماده فلان، پارگراف چرند»، سایههای قلدرمآبی ترامپ ترسیم میشود. این قسمت با تولید مخفیانه هک جعلی انتخابات توسط گروه تروریستی موسوم به ICO تقویت میشود. از این گروه تروریستی استفاده میشود تا حکومت برای اعلام جنگهای هکری، حملات تروریستی و گفتوگوهای جنگ ترغیب شود. جایی که قبلا این چیزها را نشنیده بودیم؟
3. یک انتخابات مشکوک
هیچ نمایش تلویزیونی درباره انتخابات ریاستجمهوری بدون پیچوتابهای ابزورد کامل نخواهد شد. فصل پنجم «خانه پوشالی» یک مسابقه ریاستجمهوری بود که سرشار از رسوایی، رفتارهای نامشروع و نتایج تکاندهنده بود، فقط چند ماه پس از انتخابات دیوانهوار ایالاتمتحده با پیروزی ترامپ سریال برای نخستینبار به نمایش درمیآید؛ آن هم درحالی که انتظار میرفت هیلاری کلینتون پیروز رقابت ریاستجمهوری خواهد بود. در این سریال، آندروود در برابر برنده پیشبینی شده، ویل کانوی پیروز میشود، کسی که آرای عمومی را به دست میآورد؛ اما آندروود با تقلب در انتخابات در ایالتهای الکترال و سرکوب رایدهندگان، برنده رقابت میشود. در دنیای واقعی، وزارت دادگستری و هر دو مجلس کنگره دخالت احتمالی روسیه در انتخابات ریاستجمهوری 2016 تماس نامناسب با اعضای ستاد انتخاباتی ترامپ را بررسی و گزارشهایی در مورد تبانی ادعایی خود منتشر کردند. تاکتیکهای سرکوب رأیدهندگان هم از مدتها پیش از ترامپ در تاریخ ایالاتمتحده شکل گرفته بود.
قسمت بعدی نحوه واکنش شهروندان آمریکایی به انتخابات را نشان میدهد، گروهی از معترضان بیرون کاخ سفید گرد هم آمدهاند و شعار میدهند «رئیسجمهور من نیستی!» و تابلوهایی با عنوان «آندروود هرگز» در دست دارند. هر دو اقدام شبیهسازی شعارها و نشانههای واقعی است که در اعتراضات ضدترامپ دیده شده است. در اواخر فصل، وقتی کانوی پس از شکست در انتخابات در مارپیچی رو به پایین شرمآوری غرق میشود، مشاورش تلاش میکند با گفتن «تو باختی؛ ولی بیشتر از نصف کشور تو رو رئیسجمهور خودش میدونه» به او روحیه ببخشد. هرچند خلقوخوی پس از انتخابات کانوی فرسنگها با ظرافت بازتابی کلینتون فاصله دارد؛ اما تصور اینکه مردم به همان نوع، روحیه او را تقویت نکرده باشند، دشوار است.
4. اقدامات متجاوزگرایانه روسیه
«خانه پوشالی» قبلا یک فصل وسواسگونه نسبت به روسیه داشت که اگر اکنون پخش شود، حسابی موی دماغ میشود؛ اما سریال هنوز کاری با ویکتور پتروف، نسخه آن از ولادیمیر پوتین نداشته است. او در نیمه دوم سریال حضور مییابد، وقتی روسیه به تاسیسات تحقیقاتی آمریکایی مستقر در قطب جنوب نزدیک میشود و در جستوجوی نفت است. وزیر امور خارجه، کاترین دورانت در این قسمت میگوید: «این عملی پرخاشگرانه و گستاخانه است.» این سخنان وی اقدامات واقعی تجاوزگری روسیه را به ذهن متبادر میکند، همانند گزارشهایی که در مورد پرتاب بشکههای جنگندههای روسی به سمت هواپیماهای آمریکایی و هنگام پرواز نزدیک در کنار هواپیمای نظارتی نیروی دریایی آمریکا منتشر شد. این رویداد همچنین منجر به مذاکرات طولانی پشتدرهای بسته با روسیه میشود که شاید برخی افراد در دولت فعلی (جرد کوشنر) را کمی ناخوشنود کرده باشد.
5- رئیسجمهور تحت تحقیق
در اپیزود نهم فصل پنجم، رومرو، نماینده کنگره تصمیم میگیرد کمیته تحقیق درباره جرائم احتمالی، استیضاح آندروود را راهاندازی کند. با توجه به تحقیقات دولت ترامپ - و صحبت از استیضاح، همانطور که برای آندروود صورت میگیرد- مقایسه این دو آنچنان هم سخت نیست. تحقیقات در سریال همچنین منجر به طرح پرسش از ناتان گرین، معاون رئیس FBI میشود، کسی که بهشدت درگیر دولت آندروود است و کارهای غیرقانونی زیادی انجام داده است. آیا کسی به خاطر میآورد که همین الان اتفاق دیوانهواری برای FBI در دنیای واقعی رخ داده باشد؟
6. حمله گازی در سوریه
قسمت دهم یک حمله گازی ویرانگر در سوریه را نشان میدهد که آندروود سعی میکند از آن برای منافع سیاسی خود استفاده کند. این حمله بازتاب حمله شیمیایی در سوریه است که یکی از بدترین حملات در تاریخ این کشور بود. فصل پنجم قبل از وقوع حمله فیلمبرداری شده بود؛ بنابراین سریال بهطور مستقیم از سرخط خبرها گلچین نکرده بود. با این حال، هنوز هم نمونهای غافلگیرکننده (و فوقالعاده غمانگیز) است از اینکه سریال چگونه در نزدیک شدن خطرناک به زندگی واقعی تغییر جهت ایجاد میکند.
7. «به مرگ عصر خرد خوش آمدید»
این واژگان ارعابآمیز آندروود رو به دوربین در قسمت آخر داستان فصل پنجم در هنگام شهادت در برابر کمیته است. او میگوید «دیگر هیچ درستی یا نادرستی وجود ندارد. تنها حاضر بودن و غایب بودن وجود دارد.» متاسفانه سخنان او عصر کنونی «واقعیتهای جایگزین» را یادآور میشود. پیام آندروود بهویژه هنگامی درست از آب درمیآید که در برابر رفتار ترامپ موقعیت خود را حفظ میکند. رئیسجمهور کنونی مستعد اظهارات عجیب، کاملا دروغین و به شکلی بیاساس در مصاحبهها و توئیتر است؛ در حالی که علیه رسانهها با (# اخبار_جعلی) نیز میجنگد، تیم خود را برای درگیر کردن و راستوریس کردن ادعاهایش رها میکند. در همین حال، بقیه کشور با نگرانی هر جهنم تازهای در آینده را تماشا میکنند و او هم چشمانتظار میماند.
10 فیلم بزرگ انتخاباتی آمریکا
انتخابات ریاستجمهوری به روزهای داغ خود نزدیک میشود. مردم جهان شاهد یکی از فجیعترین مناظرههای تاریخ انتخابات ایالاتمتحده بودند تا بیشتر ناظران سیاسی بازنده آن را مردم آمریکا بنامند. همهچیز به یک فیلم سینمایی بدل شده است که گویی چند بدمن به جان هم افتادهاند؛ چیزی شبیه فیلم «یک مشت دلار» و تقابل دو خاندان بدنام. بااین حال در این وضعیت بازار سینما و تاریخ انتخابات هم داغ است. مرور فیلمها برای یافتن مشابهتها و پیشبینیها و البته بازتاب روشنفکرانه انتخابات در نگاه فیلمسازان. برخی از آثار سینمایی بهدلیل حاشیهنگاری بر سیاست به شهرت رسیدهاند و از انتخابات صرفا بهعنوان نشانهای از یک دوره بهره جستهاند، همانند فیلم صامت «روز انتخابات» (1929) که بهانهای بود برای نشان دادن طرفداران کودکی که هنوز از جوشش مبتذل ممانعت از خشونت گانگستری خود میگوید. برخی از فیلمها مستقیما درمورد دموکراسیاند؛ همانند کمدی تلخ «انتخابات» (1999) الکساندر پین. اما اکثر فیلمهای مشهور درباره انتخابات ایالاتمتحده در بیشتر موارد بدبینانهاند. اگر قرار است آمریکاکشور خوشبینی میهنپرستانه برای کاندیداها باشد، سینما چنین نگاه مطلقی ندارد. آنچه در ادامه میخوانید، 10 لحظه ناب سینما درباره انتخابات آمریکاست.
بتی بوپ، رئیسجمهور میشود (1932)
در منجلاب رکود بزرگ، برادران فلیشر این کارتون تکحلقهای را منتشر کردند که در آن بتی آوازخوان و متزلزل قول «غذای آماده» و «وقتی رئیسجمهور بشم یه بوسه گنده بهتون میدم» را میدهد. حریفش «آقای هیچکس» است که کاهش مالیات و هدایت شهروندان را پیشنهاد میدهد. علیرغم حضور فرانکلین روزولت، یکی از رهبران تحولآفرین آمریکا، «بتی بوپ رئیسجمهور میشود» عدمباور به مؤثر بودن طبقه حاکم و تمایل به سرگرمیهای ساده بهعنوان پادزهر شعارها را آشکار کرد. در انتهای دوران روزولت، دنبالهای با عنوان «اولیو اویل رئیسجمهور میشود» (1948) ساخته شد تا گریزی آسوده به ستارهسازی این ایده بادوام باشد.
دولت اتحادیه (1948)
اسپنسر تریسی در نقش گرنت متیوز در دیالوگی که بعدا رونالد ریگان آن را به زبان میآورد، میگوید «صدای منو قطع نمیکنی، من هزینه این پخش را میدهم!» در حالیکه این عبارات سکوی پرتابی برای حرفه ریگان بود، در «ایالت اتحادیه» برای تریسی ویرانی شخصیت بود. متیوز صنعتگر هواپیمایی میهنپرستی است که حرفه خود را براساس روابط هماهنگ بین مدیریت و کار بنا نهاده است. هنگامی که او توسط متنفذ مطبوعاتی، آنجلا لانسبری و حزب جمهوریخواه دادگاهی میشود، ادعا میکند علاقهای به ریاستجمهوری ندارد؛ اما آنان میدانند او «یک چشم به آرمانگرایی دارد و چشم دیگر به جاهطلبی.» کاترین هپبورن، در نقش همسر متیوز، بازتاب میدهد: «میدونم مرد بزرگیه، تو هم میدونی مرد بزرگیه. روزهای بد من وقتیه که اون میدونه مرد بزرگیه.» هپبورن میبیند تریسی تشنه قدرت میشود، به اغوای پیمانها و فرسایش پیامها درمیآید و فرسوده پیامهای خود است تا زمانی که او «طرف قتل خودش» میشود. فرانک کاپرا، رستگاری را علیرغم نقص و فساد سیستم مییابد. در دوران جنگ ویتنام، رابرت ردفورد «کاندید» (1972)، نسخه بدبینانه و یاسآور از فیلم را بازسازی میکند.
بهترین مرد (1964)
لی تریسی در «بهترین مرد» اشاره میکند: «قدرت اسباببازی نیست که ما به بچههای خوب بدهیم، سلاح است.» او در نقش مدیر هنری سیاستهای ترومن، صرفا بازیگر نقش دوم است؛ اما عبارات جذاب او همخوانی قطعهای است که در سال 1964 توسط فرانکلین جی شافنر از نمایشنامه گور ویدال کارگردانی شد. فیلم کنوانسیون خیالی ملی دموکراتیک را به تصویر میکشد؛ جایی که رقابت برای ریاستجمهوری به هنری فوندا در مقام مردی اصولگرا و اشرافزاده و کلیف رابرتسون، در مقام «مرد مردم» کمکننده مالیات رسیده است. پیرنگ فیلم آن است که کدام نامزد آنقدر بیرحم یا باهوش است تا موفق به تخریب طرف دیگر شود. ویدال احساسات خود را نسبتبه جناحهای حزب دموکرات از بین میبرد. فوندا دربرابر آدلای استیونسون که دو بار شکست خورده است، میایستد. رابرتسون بازتاب دیدگاه ویدال نسبتبه کندی بهعنوان نسل جدیدی از کلاهبردارهای فرصتطلب است. آنچه نمایان میشود، ملودرامی قدرتمند در فضای پیچیدهای است، بر سر اینکه آیا واقعا مبارزه منصفانهای در کار است.
تانر، 88 (1988)
سریال 11 اپیزودی به کارگردانی رابرت آلتمن درباره مقدمات ریاستجمهوری واقعی دموکراتها در سال 1988؛ اما با حضور نامزدی خیالی. مایکل مورفی در نقش جک تانر، نماینده سابق کنگره میشیگان، شخصیتی ابداعی را بازی میکند که سیاستهای واقعی باب دول، بروس بابیت و جسی جکسون را بازتاب میدهد. فیلم لکهای از خطوط میان گزارشگری و فیلمنامه است؛ طنزی که در آن دوربین سیال آلتمن، بیاعتنایی کارمندان را به تصویر میکشد، زیرا تانر ناخوشایندوار گرفتار حوادث و پوچی نامزدها در کلاسهای پویایی گفتار میشود. «تانر 88» وقایعنگاری قدرتمندی از اواخر دوران ریگان است، زیرا تانر با یادآوری آرمانگرایی دهه 60، شاهد فروپاشی خشونتآمیز داخلی آمریکاست و از «تحول منظم کشوری تأسف میخورد که زمانی بهدنبال خوب بودن برای کشوری بود که اکنون فقط بهدنبال احساس خوب است.»
باب رابرتز (1992)
تیم رابینز مستندی جعلی براساس شخصیتی کارگردانی کرد که در «شنبهشب بهصورت زنده» بازی کرده بود. با رشد فضاهای اشتراکی و درپی واکنشهای شدید علیه آرمانشهرگرایی هیپیها، باب در فیلم خود را بهعنوان یک بازیگر قدرتمند والاستریت در تجارت داخلی معرفی میکند، کاندیدای پنسیلوانیا برای سنای آمریکا میشود و خود را شاعر و علاقهمند به شمشیربازی و گیتار معرفی میکند. فیلم چشمانداز فزایندهای از روند ملی را ترسیم میکند. شخصیتی در فیلم اشاره میکند: «محافظهکار شورشی، اکنون این درخششی انحرافی است. چه شخصیت ماکیاولیواری»؛ اما در دنیایی که شاهد ظهور خوانندههای راک محافظهکاری همانند تد نیوجنت، کارشناسان عصبانی رادیکال همانند گلن بک و میلیاردری چون ترامپ بوده، ایده حاکم شورشی دیگر کمتر شبیه طنز است و معمولا هرسال چنین شخصیتهایی با سیاست مرتبط میشوند.
اتاق جنگ (1993)
دی. ای. پنبیکر در سال 1993، بههمراه کریس هگدوس فیلم را اکران کرد که تبلیغات آن را «ساخت اولین رئیسجمهور از نسل راک اندرول» صدا میکردند. بهجای بازتاب زندگی پشتصحنه بیل کلینتون، اتاق جنگ با اعتماد به فکر شخصیت فرماندار، به مدت 9 ماه عرق ریخته شد تا سبک جدیدی از مبارزات دهه 90 را شکل دهد؛ مبارزه دموکراتهایی که مصمم به سختگیری بودند. فیلم درگیر رسواییهایی همانند اتهامات طفره رفتن از رابطه خارج عرف جنیفر فلاورز و جیمز کارویل میشود. کارویل درباره رئیسجمهور وقت اعلام کرد: «او خیلی دیروزی است، وقتی به تقویمی قدیمی فکر میکنم، به چهره جورج بوش فکر میکنم.» فیلم نمایش صمیمانه از پیچومهرههای تماسهای تلفنی و جزئیات متون تبلیغاتی است. تصویری از زندگی مبارزاتی و صندلیهای تاشو، اتاقهای متل، قهوه بد و بیش از حد پیتزا خوردن و چشمهایی است که با وسواس اینسو و آنسو میرود.
رنگهاى اصلى (1998)
اگر اتاق جنگ هسته اصلی مبارزات انتخاباتی کلینتون را مستند میکرد، رمان «رنگهای اصلی» جو کلین، منتشرشده به شکل ناشناس، داستانی بسیار تخیلی است از رسوایی که شخصیتهایی از بالا تا پایین را به هجو میکشد و تأملی بر ارزشهای دوران دارد. مایک نیکولز، کارگردان فیلم، با فیلمبرداری در قالب رنگهای آبنبات گونه، از مایکل بالهاوس، شمایلی هالیوودی میآفریند. جان تراولتا در نقش جک استاتون، جعل هویتی از کلینتون، در کنار اما تامپسون، بیلی باب تورنتون و کتی بیتس مسیر مبارزات انتخاباتی را در پیش میگیرد و در برابر مخالفان استراتژی میآفریند. هرچند تصور میشد فیلم مورد توجه قرار گیرد، اما چنین نشد. فیلمنامه الین می برای رسیدن به چیزی پیچیدهتر شوخطبعی را با واقعیت سیاسی درهم آمیخت؛ یک حماسه شوخطبعانه فیلمهای جادهای آمریکایی با آمیزهای از رازهای فاسد، آرمانگرایی احیاشده و جذابیتهای ملایمی از سرنوشت نسل بومر. فیلم جورج کلونی در «نیمه ماه مارس» (2011) نیمنگاهی به فیلم بود.
سفر با جورج (2002)
الکساندرا پلوسی، دختر نانسی پلوسی، رهبر حزب دموکرات، تهیهکننده شبکه NBC بود که برای پوشش اتوبوس مبارزات تبلیغانی جورج دبلیو بوش، فرماندار تگزاس تعیین شد. او مسلح به دوربین فیلمبرداری، در مسیر فیلمبرداری کرد و دسترسی بینظیر و بدون محافظی به مردی یافت که خودش را پسر شاه مینامید. او در فیلم نشان میدهد چگونه کارمندان بوش نهتنها ساندویچ بلکه برنامه هم به اهالی مطبوعات میدهند. او میگوید: «من دیگر یک شخص نیستم، من بخشی از یک بستهبندیام؛ چیزی که ما آن را حباب مینامیم.» فیلم نشان میدهد چگونه بررسی مسائل با پوشش رسانهای با جریان اصلی سیاست همراه است. آنها از درون قفل شدهاند و از پیامدهای اجتماعی پنهان میمانند. خود بوش در مقام مردی «واقعا مستعد دست دادن با دیگران» و معاشقه و خودپسندی ظاهر میشود. درنتیجه بوش صحنهگردانی ماهر میشود. پلوسی مینویسد: «ما درمورد چیزهای بیاهمیت مینوشتیم، چون بوش ما را زهرهترک میکرد.»
نبرد خیابانی (2005)
فاصلهای بین دو نسل سیاستمداران سیاهپوست آمریکایی وجود دارد؛ افراد باتجربهای که در جدایی بزرگ شدند، در دورهای برای حقوق مدنی روی سن میآمدند و خود را بهعنوان سیاستمداران ماشینی معرفی میکردند و کسانی که مبارزه را از دور میپرستیدند، در مدارس ایویلیگ تحصیل میکردند و خیابانها را بهعنوان زیارتگاه کشف میکردند. در «نبرد خیابانی»، کوری بوکر، سناتور نیوجرسی، نبرد بیرحمانهای را با شهردار نیوآرک در سال 2002 علیه شارپ جیمز برگزار میکند. بوکر جیمز را بهعنوان نمونهای ازخودراضی و فاسد از سازماندهی و ساختوپاخت تلقی میکند، درحالیکه جیمز ریاست یک رنسانس را برعهده میگیرد. کل فیلم درطول یک روز رخ میدهد. دوربینِ مارشالِ کارگردان کاری همچنین نیروهای پلیس جیمز را در تلاش برای جلوگیری از نفوذ بوکر در بلوکهای آپارتمانی و از بین بردن نظم مبارزات انتخاباتیاش نشان میدهد. فیلم مستندی است درمورد اینکه چگونه انتخابات میتواند چنین شخصی و کثیف باشد.
هر شهری، آمریکا (2005)
مستند بازیگوش کریستین فراگا با اظهارات تیپ اونیل مبنیبر اینکه «همه سیاستها محلیاند» آغاز میشود و فیلم حالا احساسات و تنشهایی را نشان میدهد که در رقابتی برای شهردار بوگوتا، نیوجرسی در سال 2003 رخ میدهد. مالیات بر املاک بالا است، سیستم مدارس خراب است و شهردار فعلی، استیو لونگان کاملا سختگیر رفتار میکند. او در تلاش برای انتخاب مجدد است، درحالیکه مخالف دموکرات او، فرد پسس، اسم و رسم چندانی ندارد. فیلم با استفاده سرگرمکننده از موسیقی کلاسیک و برشهای کنایهآمیز برای دستیابی به لحنی هجوآمیز و شگفتانگیز کردن روایتی غیرقابل پیشبینی، گاهی اوقات باعث میشود فیلم همچون گزارشی ویژه از برنامه The Daily Show شباهت یابد؛ اما چنین ترفندهایی به احساساتی شدن شخصیتها کمک میکند و به ما یادآوری میکند که نه رسانههای خبری و نه سینما بهطور سنتی نژادهای محلی را با این سطح از صمیمیت پوشش نمیدهند. برای مدتی، با تماشای این فیلم، این حس را هرچند خیالی پیدا میکنید که در آمریکا هرچیزی واقعا ممکن است.
کاربران فضای مجازی چه میگویند؟
«خانه پوشالی» با نام لاتین House of Cards محصول مشترک دو کمپانی مطرح آمریکا، سونی پیکچرز و نتفلیکس است. این سریال در زمان پخش خود به یکی از جنجالیترین آثار نمایشی بدل شد. گفته میشود که دنیایی که برای آدمهای سریال خانه پوشالی طراحی شده، نزدیک به دنیای واقعی سیاستمداران آمریکایی است و بهخاطر همین است که مخاطبان این سریال در مسائل و رویدادهایی که در اخبار دیده و شنیده میشود، بهدنبال مشابهاش هستند. یکی از همین کشف مشابهتها که توسط کاربران شبکههای اجتماعی بازنشر وسیع داشت، مربوط به جولای 2017 و درخصوص نخستین دیدار ترامپ و پوتین بود که البته حساسیتهای خاص خود را داشت. بسیار عجیب بود که صحنه دستدادن دو رئیسجمهور با صحنهای مشابه از سریال خانه پوشالی شباهت داشت. البته برخی کاربران نیز تصویر دستدادن اوباما با پوتین را هم با تصویر دستدادن رهبران آمریکا و روسیه در این سریال در فضای مجازی منتشر کردند و بر شباهت جالب این صحنه با تصویر واقعی دستدادن دو رهبر اخیر آمریکا (اوباما و ترامپ) مهر تایید زدند.
بسیاری از طرفداران این سریال هالیوودی به طنز و کنایه بر این نکته تاکید دارند که هرچه پیشتر در این سریال آمریکایی سناریوپردازی و ساخته شده است به فاصله چند ماه و یا چند سال عین آن مساله به واقعیت میپیوندد.
کوین اسپیسی در این سریال، ایفاگر نقش فرانک آندروود یک شخصیت تخیلی است. فرانک یک سیاستمدار آمریکایی است که بهشکل مفرطی عاشق رسیدن به ریاستجمهوری آمریکاست. او برای دستیابی به این رویای خود، دست به هر کاری میزند. سرانجام بعد از استعفای رئیسجمهور مستقر، به ریاستجمهوری آمریکا میرسد اما او نیاز دارد مردم را برای دور بعد وادار کند به او رای دهند.
چند روز پیش بعد از انتشار ابتلای دونالد ترامپ به ویروس کرونا، برخی کاربران فضای مجازی، آن را توطئه و خبرسازی ستاد تبلیغاتی ترامپ دانستند. موردی که پیش از این در فصل چهارم سریال خانه پوشالی در طراحی ترور فرانک آندروود دیده شد. طراحی سوءقصد به آندروود در فصل دوم و پیش از انتخابات رئیسجمهوری رخ داده است.
البته بین کاربران فضای مجازی، نظرات متفاوتی نسبت به ابتلای دونالد ترامپ به ویروس کرونا مطرح میشود. هستند کاربرانی که میگویند ترامپ روزهای پایانی عمرش را پشتسر میگذارد. در روزهای اخیر تصویر دیگری از کارتون مشهور سیمپسونها توسط کاربران فضای مجازی منتشر شده است. سریال سیمپسونها جدای از محبوبیت، بهدلیل پیشبینیهایش هم معروف شده است، این انیمیشن آمریکایی، در سال ۲۰۰۰ در یکی از اپیزودهایش پیشبینی کرده که دونالد ترامپ به ویروس خطرناکی مبتلا میشود و درنهایت میمیرد. کاربران فضای مجازی به کنایه در اینباره میگویند که آیا ترامپ روزهای آخر زندگی خود را پشتسر میگذارد؟
* نویسنده: احسان زیورعالم، روزنامهنگار