در ابتدا اصلا چه شد که به فوتبال علاقهمند شدی؟
این داستان به برادرم مربوط میشود. ما از کودکی اتاق مشترک داشتم و وقتی کمی بزرگتر شدیم او با دوستانش به خانه میآمد. من 5سال از برادرم کوچکترم و وقتی او و دوستانش در خانه بودند سروصدای زیادی میکردم، او هم مدام میگفت برونو، برو بیرون و بازیکن! به لطف او و دوستانش بیشتر دوران کودکی من در پارک و درحال بازی فوتبال سپری شد. حتی توپم را با خودم به مدرسه میبردم. درست در همان دوران یورو 2004 برگزار میشد و من مشغول تماشای نسل فوقالعاده تیمملی پرتغال بودم. به همین دلیل عاشق فوتبال شدم و با آن زندگی کردم.
با توجه به اینکه پرتغالی هستی قطعا رونالدو را به مسی ترجیح میدهی!
در آن زمان همیشه بحث بر سر این بود که مسی بهتر است یا رونالدو، چه تیمی لیگ قهرمانان را میبرد و توپ طلا به چه بازیکنی میرسد. برادرم هوادار بارساست و او همیشه مسی را انتخاب میکرد و من هوادار رونالدو بودم.
پس به همین دلیل یونایتد را برای ادامه فوتبالت انتخاب کردی؟
یادم هست یکسال در آستانه کریسمس بههمراه برادرم راهی سوئیس شدیم. پدرم بهدلیل شغلش در آنجا حضور داشت و ما برای دیدن او رفتیم. مثل حالا نبود که خریدهای اینترنتی رایج باشد. در پرتغال هم بهندرت فروشگاهی برای فروش پیراهن تیمهای لیگ برتری وجود داشت. پدرم ما را به یک نمایندگی نایک برد و از ما خواست هرکدام یک لباس انتخاب کنیم. برادرم یک لباس زردرنگ بارسا را انتخاب کرد و من هم بهسراغ لباس منچستریونایتد رفتم. هنوز بهخوبی آن را بهخاطر دارم. یک لباس آبیرنگ با رگههای سفید و کمی قرمز. بهخاطر رونالدو تیم رویایی من در انگلیس منچستریونایتد بود.
پس وقتی که پیشنهاد این تیم را دریافت کردی خیلی هیجانزده شدی.
واقعا برایم رویایی بود. وقتی مدیربرنامههایم گفت انتقالت در مراحل پایانی قرار دارد دقیقا یاد روزی افتادم که در سوئیس لباس این باشگاه را خریدم. طی این مدت سختیهای زیادی کشیدم و قدمهای دشواری را برداشتم که کمتر کسی از آن خبر دارد. تنها خانوادهام در این مسیر در کنارم بودند. وقتی رفتنم قطعی شد به همسر و دخترم خبر دادم و نمیتوانستم جلوی اشکهایم را بگیرم. گریه خوشحالی و شوق که وقتی به برادرم زنگ زدم دوباره شروع شد. بعد از آن به پدرم خبر دادم که در تمام این سالها در کنارم بود و اصلیترین نقش را در پیشرفتم در زندگی و فوتبال داشته است. او به من کمک کرد تا برای رسیدن به آرزوهایم تلاش کنم. کسی که با فداکاری و ازخودگذشتگی راهی خارج از کشور شد تا مخارج خانوادهاش را تامین کند.
روزی که نخستین بازیات را برای تیمملی انجام دادی، بهخاطر داری؟
28 آگوست 2017 بهخوبی در ذهنم مانده است. برای حضور در دیدار مقدماتی جامجهانی برابر جزایر فارو دعوت شدم. تصور کنید 13 سال قبل از آن من یک پسربچه 9ساله بودم که صورتم را رنگ کرده بودم و با اشتیاق زیادی به میدان اصلی شهرمان رفتم تا فینال یورو 2004 بین پرتغال و یونان را تماشا کنم. ما آن مسابقه را باختیم و بهخوبی به یاد دارم که همه بازیکنان ناراحت بودند و اشک میریختند. حالا پس از سالها از آن لحظات خودم بهعنوان یک ملیپوش وارد رختکن پرتغال شدم. واقعا لذتبخش بود. وقتی کریس به رختکن آمد خجالت میکشیدم و استرس داشتم. بازیکردن در کنار رونالدو و دیگر ستارههای پرتغالی برایم افتخار بزرگی است. دوست دارم الگوی خوبی برای نسل بعدی فوتبال پرتغال باشم. پسربچههای 9سالهای که با صورتهای رنگکرده بازیهای ما را تماشا میکنند و آرزو دارند روزی پیراهن تیمملی را به تن کنند.