طبق اعلام دولت ارمنستان حضور شبه‌نظامیان تروریستی شبه‌داعشی با ملیت غیرآذربایجانی در مناطق درگیری دو کشور دیده شده که بسیار مهم و حائز اهمیت بوده و ضروری است که به‌سرعت مانع ادامه حضور سایر جریانات و گروه‌های مسلح بیگانه در منطقه شد و جلوی تبدیل‌شدن قفقاز به سوریه دوم را گرفت.
  • ۱۳۹۹-۰۷-۰۹ - ۰۹:۳۶
  • 20
چرا مناقشه قره‌باغ به نتیجه نمی‌رسد؟

به گزارش «فرهیختگان»، روح‌الله مدبر،کارشناس مسائل روسیه طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: ریشه اختلافات در منطقه قره‌باغ به بیش از 100 سال گذشته و درست به‌زمانی برمی‌گردد که در آن دوره حکومت وقت قاجار، بخش‌های بزرگی از قفقازجنوبی را که جزئی از  خاک ایران بود از دست داد. در آن دوره دستگاه حکومتی قاجار فریب وعده‌های دروغین بریتانیایی‌ها و سایر غربی‌ها  را خورد و وارد جنگی غیرضروری و بی‌موقع با تزار در شمال ایران شد. پس از شکست حکومت قاجار، بخش‌های ایرانی قفقاز ضمن جداشدن از سرزمین مادری دچار برخی جابه‌جایی‌های قومیتی و به‌عبارتی دستکاری نژادی و دینی و درمجموع تغییر ترکیب جمعیتی شد. این تغییرات باعث شد ریشه‌های یک زخم بحران‌آفرین، عمیق و بادوام در منطقه ایجاد شود. اکنون بیش از سه دهه است که درگیری‌های قره‌باغ به‌دلیل وجود همین زخم‌ها به طرق مختلف ادامه داشته و با این منوال قطعا ادامه خواهد داشت. در این مدت 18سال این درگیری‌ها به اقدامات نظامی پراکنده و فرسایشی کشیده شده است. از 14سال پیش نیز هم‌زمان مذاکرات، به معادلات درگیری برسر قره‌باغ افزوده شده است اما با وجود این، مذاکرات به نتیجه خاصی نرسیده است. یکی از دلایلی که باعث‌شده مذاکرات به نتیجه نرسد، شکل‌گیری جریانات افراطی در دو طرف منازعه در جریان جنگ نخست قره‌باغ در اوایل دهه 90 میلادی است. این جریانات افراطی حتی اقدامات جنایتکارانه و خونباری را علیه مسلمانان منطقه و کوچ اجباری آنان صورت دادند و همین موضوع بر تعمیق نفرت‌افکنی‌ها نزد آذربایجانی‌ها افزود و البته خاطره نسل‌کشی ارامنه توسط عثمانی‌ها هم نمکی بود که بر زخم‌های این اختلافات و ماندگارکردن کینه‌ها پاشیده شد، به‌عبارتی اذهان بین‌نسلی مردم منطقه به‌سمت ترویج کینه‌ها حرکت کردند تا ترویج حسن همجواری و زندگی مسالمت‌آمیز. با این حال، یکی از دلایل اصلی به نتیجه نرسیدن اختلافات برسر قره‌باغ در میز مذاکره، اختلاف بین آذربایجان و ارمنستان برسر دو اصل اساسی است؛ ارمنی‌ها می‌گویند طبق اصل «تعیین سرنوشت ملت‌ها» ما حاکم بر قره‌باغ هستیم. درسوی دیگر آذربایجانی‌ها نیز معتقد به «حفظ تمامیت ارضی» هستند و می‌گویند قره‌باغ متعلق به آذربایجان است. باکو معتقد است با توجه به اینکه این منطقه و چند شهرستان بر اثر تجاوز نظامی از سرزمین اصلی جدا شده است، برمبنای حقوق بین‌الملل و قطعنامه‌های سازمان‌ملل، خود را حاکم قره‌باغ می‌داند و ارامنه معتقدند برمبنای انتخابات مجلس محلی و تشکیل جمهوری آرتساخ دست‌برتر در حفظ منطقه را دارند. این دو مساله باعث شده مذاکرات 14ساله صلح هیچ‌گاه به نتیجه نرسد و همان آتش‌بس نیمه‌کاره نیز هرازچندگاهی نقض شود.

در مناقشه دو طرف، گروهی به‌نام مینسک که سازمان امنیت و همکاری اروپاست، مدتی مشغول رفع درگیری قره‌باغ و مذاکرات شد اما نتوانست در جریان این مناقشه به‌طور موثری عمل کند و طرفین منازعه نیز انعطافی از خود در چارچوب مذاکرات گروه مینسک انجام ندادند. واقعیت این است که بحران قره‌باغ به یک معادله چندمجهولی در نظام بین‌الملل تبدیل شده و ساختارهای حقوق بین‌الملل نیز نتوانسته‌اند راه‌حلی برای حل این معضل ارائه دهند. در این میان، بخشی از قدرت‌های خارجی منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای نیز در این معضل نقش دارند و تمایل به حل این مناقشه ندارند که نقش ترکیه بر توسعه اختلاف‌افکنی‌ها و هدایت بحران به سمت جنگی ایدئولوژیک و توسعه اقدامات افراط‌گرایانه بسیار پررنگ است. متاسفانه توهم عثمانی‌گرایانه اردوغان و تجربه اقدامات و حمایت‌های بی‌پرده وی از گروهک‌های تروریستی در سوریه و تجاوزهای گاه و بی‌گاه به خاک سوریه و اشغال بخش‌هایی از سرزمین سوریه باعث شده این کشور بخواهد همان ماجراجویی‌ها را در منطقه بسیار حساس و آبستن مهم حوادث بزرگ یعنی قفقاز تکرار کند و متاسفانه دولت آذربایجان هم بستر این ماجراجویی خطرناک را برای ترکیه فراهم کرده و از آن‌طرف چراغ‌سبزهایی که در گذشته آذربایجان به رژیم‌صهیونیستی برای حضور نظامی و اطلاعاتی در این کشور داده بود مزیدی شده بر توسعه این ماجراجویی، چراکه هر نوع بی‌ثباتی و ورود جریانات افراطی شبه‌داعشی متحد ترکیه در درگیری قفقاز و تبدیل آن به نبردی ایدئولوژیک و فرسایشی، مرزهای ایران و روسیه را هم ناامن خواهد کرد؛ مساله‌ای که کاملا در راستای منافع رژیم‌صهیونیستی است.

 طبق اعلام دولت ارمنستان حضور شبه‌نظامیان تروریستی شبه‌داعشی با ملیت غیرآذربایجانی در مناطق درگیری دو کشور دیده شده که بسیار مهم و حائز اهمیت بوده و ضروری است که به‌سرعت مانع ادامه حضور سایر جریانات و گروه‌های مسلح بیگانه در منطقه شد و جلوی تبدیل‌شدن قفقاز به سوریه دوم را گرفت. اکنون نقش ترکیه با هدف توسعه نفوذ خود در منطقه قفقاز و رسیدن به مابقی آسیای میانه و تسلط نسبی بر دریای کاسپین با بهره از موقعیت فعلی آذربایجان و دمیدن بر آتش اختلافات بسیار حائز اهمیت است و برخی تحلیلگران معتقدند ترکیه خواهان صلح و آتش‌بس طرفین نخواهد بود و به همین منظور علنا اعلام حمایت نظامی از آذربایجان می‌کند.

در این بین به‌دلیل ریشه حضور روسیه در منطقه و اینکه بخش عمده‌ای از خاک قفقاز در خاک روسیه است و مردم قفقاز اغلب روس‌زبان هستند و همچنین جایگاه ویژه روسیه در دوران ریاست‌جمهوری ولادیمیر پوتین، در میانجی‌گری و رفع موفق مخاصمات بین‌المللی به‌نظر می‌رسد روسیه می‌تواند برای حل بحران قره‌باغ بسیار موثر و بی‌طرفانه با رویکرد رفع و جلوگیری از گسترش تخاصم اقدام کند، چراکه امنیت و ثبات در این منطقه ارتباط مستقیم با منافع ملی روسیه دارد و ثبات این منطقه بخشی از دکترین امنیت ملی این کشور است. پس از وقوع درگیری‌های اخیر، پوتین با رئیس‌جمهور ارمنستان گفت‌وگوهایی انجام داده و سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه نیز با وزیر امورخارجه آذربایجان به تبادل‌نظر پرداخته و به‌عبارتی مسکو در جریان رایزنی‌های خود، دو طرف باکو و ایروان را به خویشتنداری دعوت کرده است. اگر طرفین درگیر از مسائل اصلی و عدم انعطاف‌شان خارج شوند و حکمیت روسیه را بپذیرند و به‌ویژه طرف آذری وارد دام ترکیه نشود بهتر می‌توانند موضوع درگیری میان خود را رفع کنند. البته ناگفته نماند رفع بحران ریشه‌ای قره‌باغ برای ایران هم به علت همسایگی با دو کشور درگیر در این ماجرا بسیار مهم است؛ با توجه به سیاست‌های دوستانه و بی‌طرفانه جمهوری اسلامی ایران طی دوران تخاصمات مذکور و دعوت طرفین به حسن همجواری، احترام به حقوق یکدیگر و ترویج برادری به‌جای خصومت و نفرت‌پراکنی می‌توان با مدل حکمیتی ایرانی-روسی به‌عنوان دو کشور موثر در قفقاز که دارای ریشه عمیق تاریخی در منطقه هستند مانع سوءاستفاده کشورهای فرصت‌طلب در توسعه بحران پیش‌آمده و گسترش آن به سایر نواحی منطقه شد.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰