به گزارش«فرهیختگان»، برخلاف سیاستمداران و نامزدهای انتخاباتی که سعی میکنند در لفافه سخن بگویند، مشاوران و تحلیلگران صریح و بیپرده نظر میدهند. مشاوران وظیفه دارند بهجای سیاستمداران فکر کنند و طرح و ایدههایی را که نقشه راه فعالیت کاندیدا درصورت پیروزی در انتخابات است، تدوین کنند. بنابراین با شناخت دقیق از مشاوران هریک از کاندیداها میتوان به جزئیات آنچه سیاستمداران سعی میکنند در لفافه آن را بیان کنند، پی برد. در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، مشاوران کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری موتور محرکه کمپین انتخاباتی کاندیداها هستند. آنان هستند که علاوهبر تدوین بستههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و... موظفند برنامه دولت احتمالی آینده را نیز اعلام کنند و کاندیداها هم موظفند در چارچوب همان برنامه عمل کنند. هرقدر فرد پیروز در انتخابات از این برنامهها فاصله بگیرد، بههمان میزان اقبال عمومی از او کم خواهد شد و در انتخابات بعدی موفق عمل نخواهد کرد. بر همین اساس کاندیداها سعی میکنند از افراد زبده در تدوین برنامههای خود بهره بگیرند. در انتخابات ریاستجمهوری 2020 برخلاف جمهوریخواهان که بیش از هر چیز، بر غرایز دونالد ترامپ متکی هستند، دموکراتها برنامه مدون و منسجمی دارند. آنان ابتدای مردادماه از پیشنویس بسته پیشنهادی 80 صفحهای خود درصورت پیروزی در انتخابات رونمایی کردند و نشان دادند که قرار است یک تغییر ریل اساسی در اقتصاد، سیاست داخلی و روابط بینالملل ایجاد کنند. این پیشنویس که توسط کمیتهای متشکل از اعضای حزب دموکرات در کمپین انتخاباتی جو بایدن و برنی سندرز تهیه شده، بسته بسیار رقیق شده و در لفافه واقعیاتی است که مشاوران حزب دموکرات برای فردای پیروزی تدوین کردهاند. مهمترین بخش این سند در ایران، بخشهایی بود که به برنامه هستهای و شیوه تعامل با ایران درصورت پیروزی جو بایدن اشاره داشت. دموکراتها در این سند، به نسبت سند سال 2016 ادبیات منعطفتری را بهکار برده و ضمن رد حرکت بهسمت جنگ با ایران، از در دستور کار قرار گرفتن «دیپلماسی هستهای، تنشزدایی و گفتوگوهای منطقهای» و بازگشت مجدد به برجام سخن گفته بودند. این تغییر ادبیات و احتمال بازگشت به برجام، در ایران ازسوی برخی گروههای سیاسی به فال نیک گرفته و پیروزی بایدن بهمثابه بازگشت به پیش از تحریمها تلقی شد. هرچند کمی بعد با بررسی دقیق این سند، مشخص شد آنچه دموکراتها برای بازگشت به برجام در سر دارند، تکرار طرح ترامپ است و یادداشت بایدن در سیانان نیز آن را تایید کرد، با این حال برای درک درستتر آنچه دموکراتها بهدنبال آن هستند، لازم است کمی به عقب برگردیم و دیدگاههای طراحان این سند را بررسی کنیم.
در رسانههای غربی، از «ایلان گلدنبرگ»، «ریچارد نفیو»، «ویلیام برنز» و «جک سالیوان» بهعنوان تیم سیاست خارجی جو بایدن که در تدوین پیشنویس سند حزب دموکرات نقش داشتهاند، نام برده میشود. از این لیست، نفیو، برنز و سالیوان با توجه به نقششان در مذاکرات هستهای دولت اوباما با ایران، شناختهتر هستند اما گلدنبرگ کمی ناشناخته است. گفته میشود درصورت پیروزی بایدن، او از سایر افراد نامبرده نقش مهمتری را ایفا خواهد کرد.
دیدگاههای گلدنبرگ
سوابق گلدنبرگ نشان میدهد او احاطه قابلتوجهی به غرب آسیا دارد. او اگرچه مخالف درگیر شدن آمریکا در یک جنگ جدید در این منطقه است اما با این حال تلاش کرده تا دیدی واقعگرایانه به غرب آسیا داشته باشد و قدرت را بخش تفکیکناپذیر برای آمریکا در غرب آسیا بداند. این کارشناس ارشد سیاست خارجی، جنگ را بدترین گزینه برای آمریکا میداند ولی پاسخهای متمرکز نظامی به اقدامات ایران را امری واجب و قابل تامل معرفی کرده است. گلدنبرگ پس از حادثه برای نفتکشهای اماراتی به دولت ترامپ توصیه کرد که یک منطقه نفتی ایران را به صورت غیرعلنی هدف قرار دهد و از کانالهای غیرسمی به تهران اعلام کند این پاسخی به اقدامات تنشزا در منطقه بوده است. او در مقالهای دیگر پیشنهاد کرده است که آمریکا همچون رژیمصهیونیستی در منطقه خاکستری ایران را هدف قرار دهد تا از اقدامات جسورانه تهران در منطقه کم کند. در برنامه هستهای، نیز او دیدگاههای منحصربهفردی دارد و از دولت آتی آمریکا میخواهد که حتما در کنار برنامه هستهای، فعالیتهای منطقهای را نیز به صورت همزمان مدنظر قرار دهد.
ساخت اجماع بینالمللی علیه ایران
برخی از مقالات گلدنبرگ به پیش از خروج رسمی آمریکا از توافق هستهای بازمیگردند ولی با این حال بررسی آنها نشان میدهد مشاور بایدن به چه چیزهایی فکر میکرده. او 10 اکتبر 2017 (18 مهر 96) 7 ماه پیش از خروج آمریکا از برجام، به ترامپ توصیه کرده بود تا با ایجاد اجماع با شرکای بینالمللی خود، به جای خروج از برجام، یک رژیم تحریم و استراتژی تعامل دیپلماتیک را ایجاد کند. او توصیه کرده بود ترامپ ضمن عدم تایید پایبندی ایران به برجام، یک استراتژی سخت را برای اقدامات محدود نظامی و اطلاعاتی برای مقابله با اقدامات منطقهای ایران اعلام میکرد. او اقدامات محدود نظامی را «ارسال یک سیگنال محکم» به تهران دانسته و به دنبال آن خواسته تا آمریکا خواهان همکاری فوری با اروپا برای برطرف شدن بزرگترین نگرانیهای خود در مورد توافق هستهای شود. پس از این همکاری، به زعم گلدنبرگ آمریکا و شرکایش باید حزبالله لبنان را بهعنوان یک سازمان تروریستی اعلام و تحریمهای اضافی را به بهانه توسعه موشکهای بالستیک ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی علیه تهران فعال میکردند. پس از این مرحله، آمریکا باید به سراغ بندهای محدودیتدار برجام میرفت و با ارائه پیشنهادهایی همچون آزادی نقلوانتقالات از طریق سیستم مالی ایالات متحده یا همکاری در زمینه فناوری هستهای، این بندها را مرتفع میکرد.
بازگشت به برجام چگونه؟
گلدنبرگ 12 فوریه 2019 (23 بهمن 1397) در مقالهای که در قالب توصیهنامه برای تقویت کاندیداهای حزب دموکرات در مورد چالشهای اصلی امنیت ملی نوشته، به پیروز انتخابات ریاستجمهوری آمریکا مشورت داده که درباره برجام چه راهکاری را در پیش بگیرد. او با تایید اینکه رئیسجمهور بعدی باید دوباره وارد معامله با ایران شود، یک سوال اساسی مطرح میکند: «سوال پیچیدهتر این است که چگونه ایالات متحده باید دوباره وارد برجام شود؟» او خود به این سوال اینگونه پاسخ میدهد که «بازگشت ساده به توافق -همانطور که بود- اشتباه است.» گلدنبرگ تاکید میکند که باید از دستاوردهای ترامپ در برابر ایران به خوبی بهره برد: «رئیسجمهور آینده باید از اهرمهای بهدست آمده از خروج ترامپ - هرچند ممکن است با این تصمیم مخالف باشند - استفاده کند تا در مورد بسیاری از موضوعات اختلاف نظر باقی مانده در روابط و آینده برنامه هستهای ایران به تفاهم مقدماتی با ایران برسد. پیام به ایران و جهان باید این باشد: «ما کاملا آمادهایم که دوباره به برجام ملحق شویم، اما ابتدا باید صحبت کنیم.» او بازگشت ایالات متحده [به برجام] و کاهش تحریمها را «یک امتیاز یکطرفه به ایران» تلقی میکند و از واشنگتن میخواهد که «در ازای آن چیزی بخواهد.» به عبارت سادهتر در صورت پیروزی بایدن، بازگشت آمریکا به برجام، منوط به ارائه امتیازهای جدید ایران به آمریکاست ولی گلدنبرگ تاکید میکند که این خواستهها باید «واقعبینانه» باشد و [آمریکا] «بیش از حد درخواست نکند، زیرا به نفع ایالات متحده است که به توافقنامه برگردد.»
او در همین مقاله به ضرورت تعمیم مذاکرات به برنامه موشکی ایران اشاره کرده ولی با این حال با اشاره به اینکه «موشکهای ایران ستون فقرات توانایی دفاعی و بازدارندگی آن است» و رهبر ایران حاضر به مذاکره در این باره نیست، نقطه آغاز آمریکا باید گسترده باشد، مینویسد: «هدف در اینجا حل مساله موشک قبل از بازگشت به توافق هستهای نخواهد بود، بلکه صرفا برای ورود به آن، در دستور کار است.» او میافزاید: «ایران و ایالات متحده همچنین باید توافق کنند که بحث گستردهتری را درباره مسائل منطقهای مانند سوریه و یمن آغاز کنند. برخلاف موضوعات بندهای غروب آفتاب هستهای و برنامه موشکی -که میتوانند بهعنوان تمدید توافق هستهای تلقی شوند- این مسائل باید در قالب جداگانهای مورد بررسی قرار گیرند که نهتنها امضاکنندگان اصلی [1+5] همچنین بازیکنان دیگری از جهان عرب یا حتی اسرائیل [در آن مشارکت داشته باشند].» این مشاور برجسته تیم بایدن، بازگشت ایالات متحده به توافق هستهای را صرفا اقدامی برای اصلاح اشتباهات گذشته دولت ترامپ نیز نمیداند، بلکه آن را «آغاز یک تلاش جدید برای ایجاد توافق برجسته» خوانده است.
حمله به مراکز نفتی
او 25 سپتامبر 2019 ( 3 مهر 98) در مقالهای برای فارن پالیسی ضمن مخالفت صریح با سیاستهای جستوگریخته ترامپ در قبال ایران، نوشت که به جای توئیت زدنهایی که پس از آن عقبنشینی وجود دارد، آمریکا باید یک اقدام عملی بکند و اگر نکند، ایران جسورانهتر به فعالیتهایش ادامه میدهد و درنهایت آمریکا را ناچار به یک پاسخ بزرگ میدهد که این به معنای جنگ است. گلدنبرگ در این مقاله که پس از سلسله عملیاتها علیه کشتیهای نفتکش نوشته شده، رویکرد ترامپ در مواجهه با ایران را ناموفق ولی رویکرد رژیم صهیونیستی در برابر ایران در سوریه را موفق میداند و مدعی میشود که «[تلآویو] بیش از 1000 هدف ایرانی را در حدود 200 حمله هوایی جداگانه بدون اینکه پاسخی دریافت کند، منهدم کرده است.» او بر همین اساس به دولت ترامپ پیشنهاد کرده که برای کنترل اوضاع به صورت غیرمستقیم، یک مرکز مهم نفتی ایران را هدف حمله قرار گیرد: «تصور کنید اگر دولت ترامپ بدون توئیت این رویکرد [رژیم صهیونیستی] را دنبال میکرد. فقط یک مرکز مهم نفتی در ایران به طرز مرموزی منفجر میشد و یک پیام از ایالات متحده یا از طریق کانالهای خصوصی یا نشت[اطلاعات] به تهران مخابره میشد که این حمله در پاسخ به رفتارهای غیرقابل قبول تهران انجام شده است. این نوع اقدامات پیام درستی را ارسال میکند.»
حمله به ایران در منطقه خاکستری
مشاور ارشد جو بایدن در امور ایران، فروردین ماه سال جاری در مقالهای مشترک، با عنوان «مقابله با ایران در منطقه خاکستری؛ آنچه باید ایالات متحده از عملیات اسرائیل در سوریه بیاموزد» به دولت این کشور توصیه میکند که در منطقه اصطلاحا خاکستری با ایران وارد نبرد شود. او مینویسد: «سالهاست که سیاستگذاران ایالات متحده اظهار داشتهاند که ضرورت دارد ایالات متحده در برابر رفتارهای بیثباتکننده ایران در خاورمیانه واکنش نشان دهد. با این حال، دولتها یکی پس از دیگری تقریبا منحصرا بر تحریمها متمرکز شدهاند.» او پیشنهاد میکند آمریکا مانند رژیمصهیونیستی با ایران مقابله کند: «اما تجربه اسرائیل در سوریه نشان میدهد آزادی عمل آمریکا در حمله به اهداف ایرانی در «منطقه خاکستری» ممکن است بیش از ارزیابی قبلی باشد. ممکن است ایالات متحده گزینههای بیشتری از آنچه تصور کرده است داشته باشد، به شرطی که بخواهد مدل اسرائیلی را هم علیه ایران و هم احتمالا علیه دشمنانی مانند روسیه یا چین در درگیریهای دیگر در منطقه خاکستری تکرار کند.» «منطقه خاکستری» جایی بین صلح و درگیری آشکار است. منطقه خاکستری عمدتا شامل استفاده از نیروی نظامی با حداقل عواقب و مخاطره درگیری نظامی است. او معتقد است واشنگتن برای دستیابی به نیروی بازدارندگی و در عین حال به حداقل رساندن خطر درگیری باید تهران را در منطقه خاکستری و با حداقل اقدامات نظامی به چالش بکشد؛ عملیاتی که مشهود نباشند، اما ایران بداند که عامل آن ایالات متحده بوده است.
برنامه تعامل با ایران
در شیوه مواجهه با ایران، قابل توجهترین نوشته گلدنبرگ، مقاله او و همکارانش در اندیشکده «مرکز امنیت نوین آمریکا» با عنوان «بازتعامل با ایران» است. گفته میشود نسخهای از این گزارش، اواخر ماه جولای در اختیار ستاد انتخاباتی بایدن و احتمالا «جِیک سالیوان» مشاور ارشد نامزد دموکراتها در حوزه سیاست خارجی، قرار گرفته است. محتوای این سند به خوبی بیانگر این است که برخلاف دونالد ترامپ و جمهوریخواهان، مشاوران و تیم سیاست خارجی بایدن، برنامهای منسجم، چندمرحلهای و پیچیده برای پرونده ایران طراحی کردهاند. مشاوران بایدن در این سند تاکید دارند که ایالات متحده آمریکا قادر است بهطور یکجانبه فشار اقتصادی را کاهش و گسترش دهد و این انعطافپذیری بیشتری برای کسب امتیازات و همچنین اهرمهایی جهت اعمال فشار در مذاکرات آینده با ایران را بهوجود میآورد. مشاوران بایدن تاکید دارند که حتی اگر برجامی هم در میان نباشد، ابزارهای دیگر برای ورود به مذاکرات جدیتر با ایران و جود دارد اما با این حال، بازگشت به برجام میتواند نشاندهنده حسننیست آمریکا باشد و این کشور از این طریق میتواند مذاکرات جدیتر در حوزه منطقه و پس از آن موشکی را به دنبال داشته باشد.
آنها معتقدند که باید در ازای برخی امتیازات، ایران را راضی کنند تا بندهای غروب آفتاب را طولانیتر کند. در طرح آنان باید برجام با تمام امکانات فنی و تکنیکیاش حفظ شود و برای رفع نواقص آن یا برای رسیدن به یک توافق جایگزین با همه ظرفیتهای فنی لازم، تلاش شود. همچنین ملاحظات طرفهای منطقهای، یعنی نقش منطقهای و برنامه موشکی ایران، در مذاکرات آینده با هدف به حداقل رساندن امکان تاثیرگذاری منفی متحدان کلیدی منطقهای آمریکا بر هرگونه توافقی در آینده لحاظ شود و درنهایت یک کارگروه دوحزبی (دموکرات و جمهوریخواه) شکل بگیرد و آنها بهعنوان یک نهاد ناظر در مذاکرات آینده، حضور داشته باشند تا همچون دولت اوباما کنگره دور زده نشود. این تیم در این سند، بخش قابلتوجهی از پیشنهادهایش را قابل پیگیری حتی در دولت دوم ترامپ میداند و از او میخواهد پیگیر یک توافق محدود، کاهش تنشها شامل کاهش تحریم در ازای توقف برنامه هستهای و بازگشت مجدد همراه با «آرامش در برابر آرامش» در منطقه باشد. ایالات متحده میتواند انعطافپذیری خود را برای دستیابی به یک توافق جدید هستهای همراه با بند غروب آفتاب طولانیتر یا یک توافق هستهای جامعتر حفظ کند که شامل اختلافات منطقهای نیز باشد.
مجموع این دیدگاهها بهطور واضحتر نشان میدهد که برخلاف جمهوریخواهان، دموکراتها با طراحی قبلی و هوشمندانه به پرونده هستهای ایران و سایر مسائل نگاه کردهاند و برای آن برنامهریزی کردهاند. دیدگاههای این مشاور بایدن نشان میدهد که در صورت پیروزی دموکراتها، باید احتمال تقابل محدود نظامی بین دو کشور را بیشتر از قبل در نظر گرفت. نباید این نکته را فراموش کرد که دونالد ترامپ در چهار سال گذشته تمایلی برای به راه انداختن جنگ نداشته و بیش از هر چیز متکی به عملیات روانی بوده است اما دموکراتها اینگونه به نظر نمیرسند و به جای غریزه، بر محاسبات دقیق تکیه دارند. آنها حتی برای بازگشت به برجام، از تمام گزینههایی که ترامپ روی میز قرار داده، استفاده میکنند و بهدنبال یک برنامه جامع و بزرگ که همه نگرانیهایشان نسبت به تهران را مرتفع کند، هستند.
ایلان گلدنبرگ کیست؟
وی درحالحاضر مشاور اصلی بایدن در امور مربوط به ایران و برنامه جامع اقدام مشترک محسوب میشود و مدیر برنامه امنیت خاورمیانه در مرکز امنیت ملی نوین آمریکاست. گلدنبرگ لیسانس مطالعات بینالملل از دانشگاه پنسیلوانیا و فوقلیسانس بینالملل از دانشکده امور بینالملل دانشگاه کلمبیا را دارد. او کارشناس سیاست خارجی و دفاعی باتجربه در زمینه برنامه هستهای ایران، درگیریهای رژیمصهیونیستی و فلسطین و چالشهای گستردهتر پیشروی خاورمیانه است. پیش از مرکز امنیت ملی نوین آمریکا (CNAS) او در سالهای 2009 تا 2012 بهعنوان مشاور ویژه در خاورمیانه و سپس بهعنوان رئیس تیم ایران در دفتر معاون وزیر دفاع فعالیت میکرد. گلدنبرگ بخشی از تیم جان کری وزیر خارجه اسبق آمریکا بود که مذاکرات ناموفقی را بین رژیمصهیونیستی و فلسطین در سالهای ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ مدیریت میکرد. وی اگرچه عضو تیم مذاکراتی آمریکا در توافق هستهای با ایران نبود، ولی بخشی از یک گروه کوچک بود که روی این مساله سالها قبل از اینکه مذاکرات هستهای با ایران جدی شود، کار کرده است. از سال 2012 تا 2013، گلدنبرگ بهعنوان یک کارمند ارشد حرفهای در کمیته روابط خارجی سنا که مسائل خاورمیانه را برای کری و منندز پوشش میداد، خدمت کرده است. او یکی از تهیهکنندگان طرحی بود که اختیارات بیشتری را برای مسلح کردن مخالفان سوریه فراهم میکرد و همچنین استاد کمکی در برنامه مطالعات امنیتی دانشگاه جورج تاون است.