این موجها به هنرمندان چه ضربهای میزند؟شایع در برنامه «گنگ» علی ضیاءتنها گفت: «من از ایران نمیروم و دوست دارم اگر بشود اینجا کار کنم.» این جمله نه شعار است، نه رجزخوانی. فضای دو قطبی شبکههای اجتماعی کاری کرده که حتی سادهترین خواستهها هم گروگان برداشتهای سیاسی شوند و دیکتاتورها مشغول بهکار شدند!
دیکتاتورها علیه شایع

محمدرضا شایع در یک برنامه تصویری در فیلیمو حاضر شد؛ گفتوگویی ساده، صریح و حتی گاهی در بخشهایی محتاط؛ اما همین حضور برایش تبدیل به آغاز موجی از حملهها شد، سوءتعبیرها و قضاوتهایی که کمتر ارتباطی با واقعیت حرفهای او داشت. از روز پنجشنبه که این برنامه منتشر شد، بخشی از فضای مجازی علیه او چرخید؛ نه بهخاطر توهین، نه بهخاطر یک موضع تند سیاسی، بلکه تنها به این دلیل که گفته بود: «دوست دارد در کشور خودش کار کند و مسیر رسمی را برای فعالیت حرفهای طی کند.» اگر این جمله را در هر شرایط عادی بخوانیم، چیزی جز یک خواسته طبیعی نیست. هنرمندی که سالها کار کرده، امروز میخواهد در چهارچوب رسمی فعالیت کند؛ نه اولین نفر است و نه آخرین. اما مشکل دقیقاً همینجاست؛ در بخشی از فضای مجازی، «ماندن» بهنوعی تبدیل به جرم شده؛ گویی هنرمندی که تصمیم میگیرد در کشور خودش ادامه دهد، به چیزی متهم است که هیچکس قادر به تعریف دقیق آن نیست. این اتفاق اولینبار نیست. چند ماه پیش شروین حاجیپور نیز با موجی مشابه روبهرو شد؛ تنها به این دلیل که تلاش کرد برای ادامه کارش، راه رسمی را انتخاب کند و حالا نوبت شایع است؛ هنرمندی که سالها دور از جنجال و نزاع، مسیر خودش را رفت، حالا باید پاسخگوی قضاوتهایی باشد که هیچ مبنای مشخصی ندارند و در نهایت او را وادار به عذرخواهی برای چیزی میکنند که نیاز به این کار ندارد.
برخی نمیتوانند «انتخاب» را تحمل کنند
ریشه این حملهها را نمیتوان فقط در یک سلیقه موسیقایی یا اختلافنظر ساده خلاصه کرد. مسئله عمیقتر است. بهنظر میرسد بخشی از کاربران شبکههای اجتماعی تحمل «انتخاب متفاوت» را ندارند. اگر هنرمندی مهاجرت کند، به او میگویند چرا رفتی؟ اگر بماند، به او میگویند چرا ماندی؟
این نگاهِ افراطی، هنرمندان را در یک دوگانه غیرواقعی گیر میاندازد؛ یا باید کاملاً هماهنگ با خواست بخشی از کاربران باشند، یا به محض کوچکترین زاویه، مورد هجوم قرار بگیرند. در چنین فضایی، انتخاب شخصی، حتی اگر درباره زندگی، شغل و آینده خودشان باشد به «حق عمومی» تبدیل میشود که هر کسی احساس میکند اجازه دارد دربارهاش حکم صادر کند!
شایع چه گفت؟
شایع در برنامه «گنگ» علی ضیاء نه موضع سیاسی تندی گرفت، نه به کسی حمله کرد، نه ادعایی جنجالی مطرح کرد. تنها گفت: «من از ایران نمیروم و دوست دارم اگر بشود اینجا کار کنم.» این جمله نه شعار است، نه رجزخوانی؛ بلکه یک خواسته طبیعی است؛ اما فضای دو قطبی و پرتنش شبکههای اجتماعی کاری کرده که حتی سادهترین و طبیعیترین خواستهها هم گروگان برداشتهای سیاسی و جناحی شوند و دیکتاتورها مشغول بهکار شدند!
در واقع، مشکل این نیست که شایع چه گفت؛ مشکل این است که در فضای مجازی امروز، هر حرفی بهسرعت به معنایی تبدیل میشود که گوینده آن را نگفته. فضایی که در آن «تفسیر» جای «شنیدن» را گرفته است.
این موجها به هنرمندان چه ضربهای میزند؟
خطری که این نگاه ایجاد میکند، فقط متوجه یک هنرمند نیست. در درازمدت، چنین برخوردهایی هنرمندان زیادی را از بیان صریح خواستهها و انتخابهایشان میترساند. همه یاد میگیرند که سکوت کنند که کمتر صحبت کنند که کمتر در گفتوگوها شرکت کنند، چون هر کلمه ممکن است علیهشان استفاده شود. کمکم در چنین جامعهای گفتوگوی فرهنگی میمیرد. هنرمند برای خلق اثر نیاز به آزادی ذهن دارد؛ آزادی از قضاوتهای عجولانه و حملههای بدون مبنا.
نفع دوقطبیسازان
مسئله اصلی شایع نیست. مسئله ما هستیم. جامعهای که در آن «ماندن» بهسرعت محکوم میشود، درست بهاندازه جامعهای که «رفتن» را برنمیتابد دچار افراط است؛ افراطی که در نهایت، هنرمند زیر چرخهای آن له میشود در این میان انگار عدهای نفعشان در آن است که مدام بر طبل دوقطبی بکوبند؛ چه به اسم انقلابیگری، چه به نام روشنفکری. ادامه این مسیر نه فقط گفتوگو را تعطیل میکند، بلکه هر هنرمندی را که بخواهد در کشورش بماند، کار کند و مسیر قانونی را طی کند، به هدفی برای حمله تبدیل میکند.
حضور شایع در یک برنامه یا تصمیم او برای پیگیری مسیر رسمی، نه باید ستایش افراطی داشته باشد و نه حمله تند. اینها انتخابهای شخصی است که سالها با زحمت و علاقه کار کرده و امروز هم میخواهد همان مسیر را در چهارچوبی تازه ادامه دهد. شاید اگر کمی آرامتر و با انصاف بیشتری نگاه کنیم، خواهیم دید که بخش مهمی از این هیاهوها اصلاً ربطی به شایع ندارد؛ بلکه حاصل فضایی است که تحمل انتخاب متفاوت را از دست داده و این، مسئلهای بسیار بزرگتر از یک گفتوگو در یک برنامه است.
مطالب پیشنهادی












