«احساس میکنی اگر بخواهی (نسبت به بمبارانها) ترس و وحشتی به دل راه دهی، در برابر این جماعت مقاوم، احساس حقارت خواهی کرد.» این جملات را که میبینید، روایت راحله امینیان است از حالوهوای لبنان. چند سالی میشود که مخاطبان سیما، امینیان را بهعنوان مجری و پای ثابت برنامه «به خانه برمیگردیم» میشناسند.
کسی که بهعنوان اولین زن از رسانه ملی در دوران جنگ به لبنان اعزام شد تا گوشی باشد برای روایت زنان لبنانی زیر بمبارانها و چشمی باشد برای دیدن آنچه در کوچه و پسکوچههای ضاحیه میگذرد. پیش از آنکه امینیان به لبنان برود در پویش «ایران همدل» شرکت کرده بود اما با اعزامش به سفر لبنان، او باید از قامت مجری درمیآمد و راوی آنچه میشد که زیر بمبارانها رخ میداد.
راوی آن بخشی از قصه لبنان که کمتر کسی به آن پرداخته و کمتر در قاب دوربین رسانهها جای گرفته. او حالا باید نمای لانگشات جنگ را بستهتر میکرد تا درباره آدمها و بهخصوص زنان مقاومت صحبت کند. امینیان در ضاحیه پای صحبتهای زنانی نشسته که به گفته او حالا چند لقب وجه اشتراکشان شده؛ القابی چون خواهر، همسر یا مادر شهید.
«فرهیختگان» هم فرصت را مناسب دانسته و در گفتوگویی به بررسی روایت تنها زن رسانه ملی در این روزهای لبنان پرداخته و پای صحبتهای او درباره آنچه پیش و پس از قطعنامه دیده و شنیده، نشسته است. بخشهایی از مشاهدات راحله امینیان در لبنان و بازنمایی رسانهای آن را در زیر بخوانید:
- مردم لبنان خودشان اصلاً دوست نداشتند از واژه «آواره» و «بیپناه» برایشان استفاده شود. میگفتند ما «نازحین» و مهاجر هستیم.
- آنچه دیدم، غرور شگفتانگیزی بود در اثبات اینکه «ما با این مسائل خسته نخواهیم شد.» با قاطعیت میگویم که هرجا رفتم، غرور، تعصب و غیرتی را در این مردان و زنان دیدم که نشان میداد با تمام غمها و سختیها، مصمم به پیروزی هستند.
- من شخصاً فکر میکردم اعلام خبر آتشبس برای خانواده بزرگ حزبالله لبنان خبر خوشایندی نباشد. من کنجکاوانه از آنها میپرسیدم: «خبر دارید که آتشبس برقرار میشود؟» پاسخ میدادند: «بله، ما کاملاً مطلع هستیم و نسبت به تصمیم مسئولان ارشد حزبالله یقین داریم که درستترین و بهترین تصمیم است.»
- مردم چند ساعت زودتر آمده بودند و جلوی خانههای ویران را آب و جارو میکردند، با یکدیگر روبوسی میکردند و به هم تبریک میگفتند. شادیای وجود داشت که مرا هم حیرتزده کرد. مطمئن شدم که این تصمیم حزبالله لبنان برای شیعیان لبنان چقدر درست بوده و چقدر همه در کنار هم، همدل هستند و نسبت به این تصمیم یقین دارند که بهترین تصمیم است.
- من با اغلب زنان حوزه مقاومت که صحبت کردم یا همسر شهید بودند، یا مادر شهید، یا دختر شهید و یا خواهر شهید. اکنون وجه مشترک اغلب زنان حزبالله این است که یکی از این عناوین را دارند.
- من جز مقاومت، صبوری، آرامش، یقین، ایمان و توکل، چیز دیگری ندیدم. اتفاقی که افتاد این بود که دیگر کم آوردم؛ چراکه کارم دائماً گفتوگو با زنان جبهه مقاومت بود، با روایتهای مختلفی که هرکدامشان قهرمان هستند. من واقعاً هفته گذشته کم آوردم و بعد از گفتوگو با همان خانم ۲۹سالهای که مثالش را زدم، وقتی خداحافظی کرد و رفت، دیگر تاب نیاوردم، بغضم ترکید و با صدای بلند گریه میکردم.
- من صبر زینبی را به معنای واقعی در زنان حزبالله لبنان دیدم و میبینم. آنها بینظیرند و هرچه بخواهم توصیفشان کنم، واژهای نمییابم. در این چند روز بارها به آنها گفتم که واژه «مقاومت» برایشان بسیار کوچک است. شما واژه مقاومت را که از نظر ما به معنای اوج اقتدار یک زن و مرد برای تحمل سختیها و رسیدن به اهداف بزرگ است، کمارزش کردهاید. کاش واژه جدیدی برای این میزان مقاومتِ صبورانه و مقتدرانه این زنان و مردان پیدا میشد.
- واقعیت این است که وقتی به بیروت رسیدم، با وجود اینکه جنگندهها بالای سرمان در آسمان حرکت میکردند و صداهای مهیب انفجارها و اصابت موشکها را بارها میشنیدیم، احساس ترس نداشتم.
متن کامل این گفتوگو را در روزنامه فرهیختگان بخوانید