سهیلا عباسپور، خبرنگار گروه ایده حکمرانی: حمید دهقانیان، مدیر اندیشکده مطالعات ایران بهعنوان دبیر نشست «وعده صادق و جامعه ایرانی» با اشاره به هدف برگزاری این برنامه بیان کرد عمده تحلیلهای صورتگرفته از وعده صادق به ابعاد امنیتی، نظامی، فناوری نظامی و نیز دیپلماسی در سطح منطقهای و نیز بینالمللی اختصاص داشته است، لذا بررسی تاثیر این عملیات بر جامعه ایرانی از بعد آوردههایی که در میانمدت یا بلندمدت میتواند برای کشور به همراه داشته باشد، در دستور کار نشستهای علمی پژوهشکده شهید صدر قرار گرفته است. در این نشست، محمدعلی فتحاللهی، دانشیار گروه علوم سیاسی و رئیس پژوهشکده مطالعات سیاسی بینالمللی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و نیز طیبه محمدیکیا، عضو هیاتعلمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و عطاءالله بیگدلی، عضو هیاتعلمی دانشگاه جامع امام حسین(ع) و رئیس مرکز مطالعات علم و تمدن پژوهشگاه صدر، پیرامون تاثیرات وعده صادق در سطح منطقه و بینالملل به ارائه دیدگاههای خود پرداختند تا تاثیر این رخداد و دستاوردهای آن در جامعه ایرانی را تشریح کنند.
عطاءالله بیگدلی در آغاز این نشست گفت ما شاهد حجم زیادی از تحلیلهای سیاسی، بینالملل، نظامی و امنیتی بودیم؛ اما به نظر میآید اصحاب علوم انسانی و علوم اجتماعی بیشتر باید در رابطه با این مساله تامل کنند و کمتر تحلیلهای فرهنگی هویتی را در سطحهای بالاتر تمدنی از این مساله دیدیم. جنگها، یکی از عوامل تغییرات تمدنی و هویتی در کشورها هستند. شاید ما بتوانیم بگوییم این دست پیروزیهایی که به دست میآوریم، با توجه به یک تجربه شکست طولانی که دیدم -آقای دهقانیان در مصاحبهای با «فرهیختگان» و طرح پرسش عباسمیرزایی نیز بیان کرده بودند- مبنیبر اینکه بعد از جنگهای ایران و روس، چه در ابتدای دوره وبای ناصری و جنگهای ایران مثل دوره فتحعلی شاه قاجار به هر حال جامعه ایران دائما تجربه شکست را چشیده است؛ تجربه مرگومیرهای بزرگ، شکست در حوزه سلامت و شکست در حوزه امنیت را داشته و این تهنشینشدن هویت ایرانی را 20۰ سال گذشته موجب شدهاست و این خلقیات ایرانی شاید ناشی از این ۲۰۰ سال شکست باشد. این پیروزیها شاید سرآغازی باشد و یک سوال اصلی که سعی میکنیم با چیدن تکههای پازلها در این سلسله نشستها آن را تکمیل کنیم، این است که آیا این دست پیروزیها امکان ایجاد یک تکانه موثر هویت ایرانی و گام نهادن آن در راستای تغییر جهان و تمدن جدید را دارد یا خیر؟ لزوما هم این یک عملیات مدنظر ما نیست و این میتواند یک نمونه از پیروزیای باشد که تا این لحظه بهواسطه پیامدهای جانبی خیلی تلخ نشده است و تحتتاثیر قرار نگرفتهاست.
دومین سوال این است که اصحاب علوم اجتماعی و رسانه چطور میتوانند این وقایع را روایت کنند که آن تاثیر هویتی و تمدنی را بر جامعه ایران بگذارد؛ یعنی خودش چقدر ظرفیت دارد و روایتش چطور میتواند باشد.
امیدوارم که بتوانیم در دو سه ماه آینده و با حدودا ۱۰ یا ۲۰ جلسهای که برگزار میشود و مجموعهای که با محوریت این دو پرسش آماده میشود، ببینیم که این دست پیروزیها خودشان اولا چه ظرفیتی دارند و ثانیا چطور باید روایت شوند تا بتوانند آثار هویتی تمدنی بیشتری داشته باشند.
موازنه قدرت فعال رهاورد آگاهانه وعده صادق بود
طیبه محمدیکیا: عرض ادب و احترام دارم و سپاسگزارم از پژوهشکده صدر که موضوعات روز را مدنظر قرار داده و از چشمانداز متفاوت به عملیات وعده صادق میپردازید و به نظر من جای کار دارد و امیدوارم آغاز یک سلسله نشستهای علمی باشد که همه ما از آثار آن و ثمره کار بهره ببریم. من عرایضم را در دو بخش ارائه میکنم؛ نخست به شکل بسیار کوتاه به تحول سیاست خارجی در ایران پس از انقلاب اسلامی اشاره میکنم و پس از آن با بازگشت به عملیات وعده صادق، دو تاثیر سیاسی و تمدنی را ذیل تاثیر راهبردی -نظامی و سیاسی- هویتی و همینطور در پایان تاثیر تمدنی آن عرض خواهم کرد.
ما میتوانیم بگوییم که در فضای سیاست خارجی ایران پس از انقلاب اسلامی نقاط عطفی داشتیم که منتهی به در پیشگرفتن راهبردهای کلانی شد و نقاطعطف خارجی که پس از انقلاب رخ داد، پیامدهایی هم داشت. اگر کوتاه و به شماره بخواهم بگویم، نخستین اتفاقی که آن نقطه عطف اولیه را در سیاست خارجی ما زد، به ورود دانشجویان امام در تسخیر سفارت آمریکا یا آنچه که به لانه جاسوسی بود مربوط شد. این آغازی بود که سیاستگذاریهای کلی ما در امتداد ما تعریف شد، و در ادامه آن قرار گرفتیم. نقطهعطف دیگری که شاید خیلی مربوط به میدان نباشد و به بحث دیپلماسی مربوط است، بنا بر گفته برخیها این است که باید برجام را هم بهشمار بیاورید. میخواهم بگویم که برجام تلاشی در عرصه دیپلماسی بود و این استعداد بالقوه را داشت که یک تحول در فضای سیاست خارجی ما باشد؛ منتهی نتوانستیم به آن درجه برسیم؛ شاید آن قابلیت محتوایی را نداشت یا اینکه طرفین این اراده را از خود نشان ندادند و تحولاتی که در دوره ترامپ شاهد آن بودیم در واقع بیاثر شد و بنابراین در عرصه دیپلماسی این نقطهعطف برای ما خیلی اتفاق نیفتاد، جز فضای انقلابی ما و ویژگی طبیعی جامعه ایران که این اجازه را به آن نداد که دیپلماسی برای ما رهاوردهای بزرگی داشته باشد؛ شاید هم بعد از این داشته باشد. آن را باید به آینده بسپاریم.
خروج ایران از فضای تدافعی
اما اگر به امروز برگردیم، عملیات وعده صادق را میتوانیم بهعنوان نقطهعطف بشناسیم که میتواند رویکردهای سیاست خارجی ما را بازتعریف کند. یک برنامه گسترده حمله هوایی مستقیم از خاک ایران به خاک اسرائیل که ما دیگر از فضای تدافعی خارج شدیم؛ از تکیه بر نیروهای نیابتی خارج شدیم و از تلاش برای دیپلماسی که بسیار به طول انجامید -بهعنوان نماد دیپلماسی بعد از جنگ جهانی حتی مطرح شد- از آن هم ناکام بودیم و خارج شدیم و الان با این عملیات وعده صادقی که رخ داده، شاهد شکلگیری موازنه قدرتی هستیم که به شکل مستقیم رخ داد.
بحث این است که در فضای تنش هم ما با اسرائیل در نردبان تنش پیش رفتیم و تا آخرین پله نردبان تنش را گذراندیم و در واقع نشان دادیم یک وضعیتی را میتوانیم مدیریت کنیم که دارای ظرفیت تصاعدی بالقوه برای افزایش درگیری مستقیم با اسرائیل باشد و در این فرآیند، ما توان مدیریت و تصمیمگیری و سیاستورزی آگاهانه را داریم، با وجود همه فضای جهانی که شکل گرفته و همه ارتباطات دیپلماتیک و تهدیدها و تطمیعهایی که در ارتباط با دولت ایران شاهد آن بودیم. خود این رویارویی مستقیم بهعبارتی یک نقطهعطف است؛ چراکه ما بیش از این با اسرائیل در مرحله آمادگی یا در مرحله تهدید بودیم و اکنون میتوانیم بگوییم یک مرحله از نردبان بالا آمدیم؛ بردار تصاعد یا خطر تصاعد ریسک پیشرونده را ارتقا دادیم و به مرحله امکان عملیاتی شدن نبردهای مستقیم در زمانهای دیگر هم رسیدیم. آیا ما توان این را داریم که به این رویارویی مستقیم ادامه دهیم یا خیر؛ اگر از واژه نمایش به معنای خوب آن و نه ساختگی استفاده کنیم، باید عرض کنم آن کاری که در وعده صادق اتفاق افتاد، این را نشان داد که بله، ایران توانایی این را دارد که نبرد رویاروی و مستقیم داشته باشد و اسرائیل هم به آن ائتلافی که چیده بود و حامیانی که چه در منطقه و در چه در سطح جهانی و در اطراف آن قرار داشتند نشان داد که این توان را برای خود تعیین کرده است. بنابراین، ایران توان لجستیکی -مبتنیبر نوعی برنامهریزی پیچیده با تمام تکنولوژی تهاجمی- خود را اثبات کرد و دیگر در سطح جهانی مسالهای نیست که محل تردید قرار بگیرد؛ چون پیش از جنگ روسیه و اوکراین ما شاهد این بودیم که خیلی جاها این را مورد تردید قرار دادند که آیا ایران توان موشکی دارد که به آن تکیه کند یا خیر؟ و پس از آن با گذر زمان این تردید کمرنگتر شد؛ اما الان اثبات شده است که این تردید وجود ندارد. اسرائیل هم با ائتلافآفرینی بینالمللی گسترده خود، دفاع و تهاجم را برای خود تعریف کرد و توان تکنولوژی تدافعی هم به شکلهای مختلفی تعریف شده و این نشان میدهد که هر دو در قامت این هستند که توان روبهرویی مستقیم را داشته باشند.
نقش وعده صادق در امنیت
اما در حوزه امنیت، اتفاقی که در فضای تاثیر سیاسی افتاد ایجاد دوگانه امنیت ناامنی در جامعه ایرانی بود، چون ایران درعینحال که توان دفاعی و درکنار آن تهاجمی بهموقع قابلتوجه خود نشان داد، نقش حفاظتی نیروهای مسلح کشور برای مردم بهشکل ملموس احساس شد. اما با توجه به شرایط میتوانیم بگوییم در فضایی که کنسولگری ما مورد حمله قرار گرفت تا وقتی که این عملیات اتفاق بیفتد، جامعه ایرانی نوعی فضای پردلهرهای را تجربه میکرد و تا آستانه عملیات وعده صادق شاهد این تصور ذیل سایه جنگ قرار گرفتیم که چه خواهد شد؟ بهخاطر همین دوگانه امنیت و ناامنی تجربه شد، خود این میتواند بستری برای روایتسازی قرار بگیرد که چگونه میتوانیم با این دستاورد برخورد کنیم. در فضای جهانی هم ما وجوه پرستیژی و رپرتاژی جالبی از ایران میبینیم، یعنی شاهدید بهرغم اینکه رسانههای بزرگ جهانی در خدمت اسرائیل بودند و در دوره جنگ غزه، فجایع را به آن شکل حداکثری- که اتفاق میافتاد- انعکاس ندادند. اما در این عملیات، ایران هوشمندانه و کمنظیر بود برای هشتساعت همه فضای رسانهای جهان را دراختیار داشت. درکنار آن در این فضای رسانهای سبدی از پرتابهای متنوعی را بهنمایش گذاشت که با سرعتهای متفاوت، طی ساعات گوناگون این رسانهها را مشغول خود کرده بود و نوعی روایت جهانی را ارائه میکرد که شاید آن اهریمنسازی که از ایران اتفاق میافتاد، درکنار آن افتاده بود.
بحث دیگر همان چهره اهریمنی از اسرائیل در جنگ غزه و دشمنی بود که علمش بر دوش ایران افتاده است و آن را حمل میکنیم. در باب پیامد تمدنی باید بگویم ذهنیت ایرانی به تصوری برمیگردد که از خودش دارد و آن تصور تمدنی است و ایرانی بودن را خیلیوقتها بیرون از مرزهای امروز جغرافیایی تعریف میکنیم که میشناسیم. بهخاطر اینکه نگاه ما هویتی و تمدنی است.
توافق صلح ابراهیم به حاشیه رفت
تاثیر دیگری که در فضای تمدنی است، این است که برنامه صلح ابراهیمی را بهتعویق میانداختیم، یعنی بعد از ۷ اکتبر و همینطور این عملیات، درحقیقت آن حوزه تمدنی که امروزه در ارتباط با اسرائیل و نظم جدید عموما عبری-عربی و ضلع دیگر آن غربی ترجمه میشد، حالا یک ضلع ایرانی بهخود گرفته است و منطقه بیشتر در سهضلع ایرانی، عربی و عبری تعریف میشود که توقع ایران خروج نیروهای غربی از منطقه است. این تاثیر تمدنی و حمله خونبار و ظالمانه اسرائیل به غزه، نشان داد آن ضلع عربی منطقه ظرفیت این را دارد حتی در شرایط جنگی خود را کنار بکشد، حتی در شرایط جنگ و عملیات وعده صادق که ما در آن بودیم، ظرفیت آن را داشت با اسرائیل همکاری کند. همین آشکار میکند که از دولتهای عربی دیگر نمیتوان انتظار داشت بخشی از ماجرای دفاع از آرمان فلسطین باشند که یک آرمان مشترک بود.
مدیریت بیطرفی فعال از موضع نه شرقی نه غربی
محمدعلی فتح اللهی: این عملیات هم آثار جاری و هم جنبه نمادین دارد که با مباحث هویتی اتصال پیدا میکند. در رابطه با مسائل جاری بهنظر میرسد دلیل مورد تاییدش این است که درکی جدید و بهنوعی واقعبینانه از جنگ با اسرائیل و آمریکا برای مردم ما پدید آورد ولی بههرحال همیشه سایه جنگ در پسزمینه ذهنی ما بوده که آمریکا تا کی ما را تحمل میکند و آیا جنگ جدید را با ما آغاز خواهد کرد یا نه یا خود اسرائیل؟ بههرحال روزی اتفاق خواهد افتاد. وقتی ترامپ آمد این بحث جدی شد. برای دوره دوم هم اگر ترامپ رای بیاورد، حتما با ایران درگیری سنگینی خواهد داشت. این دفعه هم در افکار عمومی بحث ترامپ است که اگر رای بیاورد جنگی جدید با ایران خواهد داشت. این سایه جنگ است. ما بیشترین بهانه را دست اسرائیل دادهایم، یعنی با این عقیده به این وسعت که اتفاق افتاد باید جنگ را شروع کنند و عملا بگویند فضای جنگ نیست. عربی که هویتش در جنگ با اسرائیل تعریف میشد، بهجایی رسیده که میگوید مصلحت ما این است که صلح کنیم، خیلیمهم است. ایران امپراتوری است و این از حرفهای عجیبوغریبی است که میگویند امپراتوری ایران شکل بگیرد این ایران است که میجنگد. تهش این است که این جنگ مال اعراب نیست. جنگ برای ایران است. خب واقعیت چیست؟ ما در ایران موضع داریم که اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود، آیا به این معنی است که جنگ مستقیم کنیم؟ چه زمانی اراده جنگ مستقیم با اسرائیل را داشتیم؟ اگر ما از نیروهای مقاومت عربی حمایت نکنیم، اینها با اسرائیل جنگ نخواهندکرد؟ یعنی اصلا جنگ خشکیده است و ما هستیم که این جنگ را پمپاژ میکنیم؟! این واقعیت نیست. میخواهم بگویم دچار توهم بودیم و این عملیات، حوادث غزه و امثال اینها کمک میکند ما مقداری واقعبینی سیاسی پیدا کنیم.
حتی برای «بیطرفی» باید قدرت داشت
ما یک سیاست بنیادین نه شرقی و نه غربی داریم که آن را هم میشود به بیطرفی ترجمه کرد. این بیطرفی در منازعات جهانی همیشه نقض شده است. در جنگهای اول و دوم جهانی هم گفتیم بیطرف هستیم و آن را نقض کردند. علتش این است که بیطرفی ضمانت میخواهد. دولت سوئیس وقتی میگوید من بیطرف هستم، چون دولتهای قدرتهای بزرگ بیطرفی او را تضمین کردهاند وگرنه آدم دلش میخواهد بیطرف باشد و باید بقیه رعایت کنند. دولتهای بزرگ که نمیآیند ما را تضمین کنند که در بین شرق و غرب بیطرف باشیم. ما باید قدرت درونزایی را بتوانیم تولید کنیم که آن بیطرفی ما را ضمانت کند. قدرت یکشبه تولید نمیشود؛ ۴۰، ۵۰ سال است که ما ساخت درونی قدرت را کار میکنیم. اما این عملیات نماد و یک نشانه بوده که قدرت وجود دارد و در آن قد و قواره است که میتواند بیطرفی ایران را ضمانت کند. اگر در منازع ادعای بیطرفی کردیم، یکی از طرفین هست که بهخاطر منافع خاص بیطرفی ما را نقض کند و قدرتی هست که از آن حفاظت کند.
ایران ما با کشورهای دیگر تفاوتی دارد و در یک موضوع خیلی فرق میکند؛ از چه نظر؟ ما یک ایران فرهنگی داریم و یک ایران جغرافیایی؛ این را در کم کشوری میشود پیدا کرد. نمیخواهم بگویم که اصلا نیست. پاکستان فرهنگی و جغرافیایی یکی است. اروپا، یک مفهوم فرهنگی است، ولی یک کشور نیست. کشور جغرافیایی نیست. مفهوم فرهنگی آن یعنی اتحادیه اروپا، بهخاطر همون مخدوم فرهنگی اروپا دارد شکل میگیرد. ولی این نیست که فرانسه فرهنگی دارد اتحادیه را شکل میدهد. ولی ایران فرهنگی بسیار جدی است. یک ایران جغرافیایی داریم و ایران فرهنگی بسیار مهم است و ارزش دارد؛ اما نمیتوانیم ترجمه سیاسی و جغرافیایی از آن داشته باشیم و اگر بخواهیم تعریف کنیم ممکن است ایران فرهنگی لطمه ببیند و همین ایران جغرافیایی هم از دست برود. چون وقتی میگوییم ایران فرهنگی اصیل است و مرزهای جغرافیایی اصالت ندارد و مثلا تاجیکستان هم ایران فرهنگی است و مرزها مهم نیست، کشور ایران بگوید چند کشور بشویم، چون جز ایران فرهنگی هستیم، در این صورت همین کشور ایران جغرافیایی هم ضربه میبیند.
واقعیت این است که دو تا جنگ بود؛ یکی ۱۰ سال و دیگری دو سال طول کشیده است. این جنگ ۱۰ ساله اگر واقعیت صحنه را ببینید، فقط استان آذربایجان ایران با دولت روسیه تزاری میجنگید. تمام ایران نبود. یعنی یک نفر از تهران، شیراز یا کرمان در جنگ نبود. فرمانفرما والی فارس بود، یک سرباز را نمیفرستاد. از خراسان کسی نبود. یعنی صرفا مردم آذربایجان ایران با دولت روسیه تزاری میجنگیدند. فکر نکنیم که دو دولت میجنگند و بعد بگوییم که شکست خورد یا نخورد. سیاست ایرانی به این صورت بود که ارتباط برقرار نشده بود. دلایل آن را کار ندارم، سطح قصه را اگر شکستی بوده باید بدانیم چطور بوده است. یک استان است که با یک ارتش ورزیده و منظم میجنگد. این یک بحث. مطلب بعدی اینکه در این ۱۰ سال بارها ایران پیروز شده است، اینطور نبوده که همیشه شکست بخورد. این جنگ ۱۰ سال طول کشیده است؛ بارها روسها را عقب راندند و دومرتبه آمدند.
وعده صادق آغاز یک دوره هویتی جدید در تاریخ ایران
عطاءالله بیگدلی: بحثم را با این پرسش آغاز میکنم و از نکته اخیر آقای دکتر وام میگیرم. ما میدانیم جامعه ایران دارای شکافهای عرضی یا یک شکاف اصلی طولی است. همواره این مساله پیشآمده که بین حاکمیت جمهوری اسلامی ایران و فرهنگ میدانی و واقعی مردم ایران چه نسبتی برقرار است و در تاریخ چه بده، بستانی بین حکومت و بدنه جریان اصلی مردم ایران اتفاق افتاده است. مساله این است فرض کنید این عملیات اتفاق نیفتاده و ما اینجا در سپاه نشستهایم و میگوییم که میخواهیم این عملیات را انجام دهیم. این چه پیامدهای فرهنگی در ایران خواهد داشت؟ احتمالا عمده تحلیلگران فرهنگی به این جمعبندی میرسند که شکاف بین حکومت و مردم ممکن است با این عملیات تشدید شود. به این معنا که دوباره این تلقی ایجاد شود که تندروهای حکومت در بخشهای نظامی تصمیم گرفتند که یک حرکت ایدئولوژیک علیه اسرائیل انجام دهند که با منافع ملی ایران سازگار نیست و مخالف اقتصاد، منافع اقتصادی و سیاست خارجی ایران است و این حرکتی تندروانه است. اما زمانی که عملیات اتفاق افتاد به صورت جالبی که من الان برآورد دقیق ندارم ولی شهودی است -هرچند در طول این روزها نظرسنجیهایی شده است و موید این مساله است- برخلاف پیشبینی و تصور اولیه، این عملیات از طرف بدنه عمومی مردم اینطوری روایت نشده است و اتفاقا یک روایت شکوهمندانهتری از همدلی جامعه ایران را نشان داد.
پایان بندی خوب دو اتفاق
در ۱۰ سال گذشته، به نظرم دو اتفاق افتاده که آرام آرام پایانبندیهای خوبی دارد میگیرد؛ یکی بحث کروناست در حوزه سلامت که جامعه ایران تکانه و بحران را تجربه کرده است و به نسبت پایانبندی قابل قبولی دارد. یادتان هست که اوایل کرونا همه میگفتند تمام میشویم و میمیریم و واکسن بیاورید؛ چرا اینطوری میکنید. دوباره جامعه التهاب را تجربه کرد و بعد از مدتی دید که واقعا واکسن ساختیم، زدیم و کنترل شد. نکته بعدی اینکه موضوع سوریه و غلبه بر داعش مقداری این پایانبندی را نداشت؛ شهادت حاج قاسم و هواپیمای اوکراین کمی آن را تلخ میکرد. تا اینجا بحمدالله به نظر میآید که عملیات وعده صادق با توجه به اینکه چند پیروزی درپی داشت، پیروزی دیپلماتیکی در پی داشت که ما دیدیم بهندرت در شورای امنیت اینطور دعوا بین طرفین شده و نماینده کشورها به تمسخر کشورهای دیگر بپردازند و یک گفتوگوی خیلی جدی در شورای امنیت اتفاق افتاد و ما پیروز شدیم و قطعنامه نگرفتیم. خبرهای نظامی حاکی از آن بود که اسرائیل قصد حمله جدی به ما دارد. دوشنبه هفته بعد ما پیروز شدیم و موفق شدیم که با تهدید و پیام دادن و دیپلماسی جلوی پاسخ سهمگین را بگیریم و چیزی که شاهد بودیم، خود فضای طنزی ایجاد کرد که فعلا پایانبندی آن مثبت است.
جهت دیدن متن کامل گزارش، اینجا را بخوانید.