محمد منصورنژاد، استاد علوم سیاسی و پژوهشگر: کتاب «کنشگران مرزی» نوشته مقصود فراستخواه که در سال 1401 به بازار نشر آمد (نکات مطرحشده در این یادداشت از چاپ سوم اثر: فروردین 1402) از امتیازات و قوتهای زیادی برخوردار است. در بررسی این کتاب در نشستهای مختلف، از امتیازات آن از سوی استادان سرشناس ایران تا حد خوبی سخن به میان آمده است، برای رعایت ایجاز، از خوبیها و نکات ارزشمند کتاب گذر میکنم و به تاملات و نکاتی میپردازم که برایم مبهم است و اگر این نکتهسنجیها وارد باشد (که ممکن هم هست از نظر نویسنده وارد نباشد) با لحاظ آنها این کتاب خواندنی، خواندنیتر و موثرتر میشود:
ملاحظات: مجموعه نکات و ملاحظات نگارنده به قرار زیرند:
1. نگاه اجمالی: در یک نگاه اجمالی واقعیت این است که مواد و محتوای کتاب کنشگران مرزی تا (ص 96) از سطح نوشته استادان ایرانی واقعا بالاتر است و مطالب فوقالعاده دقیق، عمیق، ذوابعاد، محکم، نثر خوب و در اوج نوشته شده است، اما بلافاصله پس از آن، مطالب اثر نسبت به مباحث پیشین، بسیار افت میکند و هم سطح نوشتههای خوب (نه نوشتههای ضعیف) دوستانمان در علوم انسانی کشور قرار میگیرد.
2. مفهومبندی: تعابیر «کنشگر» و «مرز» و ترکیب آن کنشگران مرزی، در این اثر جای تامل دارند. مهمترین مشکل اثر از جهت مفهومبندی آن است که مفهوم ابداعی کنشگران مرزی، درعینحال که در جایجای کتاب حضور دارد و خصایصش گفته میشود، اما بهصورت متمرکز و دقیق در مقدمه تعریف نمیشود. چه خوب بود که در مدخل سخن تیتری تحتعنوان مفهومبندی گشوده میشد و کنشگران مرزی به تعبیر نویسنده «در معنای خاص» (ص31)، ابتدا در «لغت»، سپس در «اصطلاح» و به جهت انتزاعی و درنهایت به صورت «عملیاتی» و انضمامی تعریف میشد.
مشکل عدم تعریف دقیق آنجا مضاعف میشود که گاه ویژگیهای بیانشده برای این مفهوم، ابهامآفرین نیز است. چنانکه بهعنوان شاهد در سطور آخر (ص35) کتاب، در توضیح توسع در عاملیت، درباره مفهوم مورد بحث میخوانیم: نوعی نگرش، نوعی دانش، توانایی و مهارت و یک نوع قابلیت انسانی و بهطورکلی نشانی از کیفیت انسانی تصور میکنیم که ممکن است صادقانه یا فرصتطلبانه و با اهداف شخصی یا اهداف اجتماعی به کار گرفته شود. در توضیحات بعدی آوردهام که اگر غایات اینقدر وسیع فرض شود، تشخیص کنشگران دیگر، از کنشگران مرزی مورد نظر نویسنده دشوار، بلکه ناممکن میشود.
یک- کنشگر: گفتهاند که «تُعرف الاشیاء باضدادها»، مفاهیم نیز این چنینند. «کنش» در مقابل «واکنش»، معنایش ظهور مییابد. معنای کنش، مساوی با کار و عمل نیست، بلکه نوعی کار و عملی است که دستکم و قطعا واکنشی نباشد، فعالانه باشد، ارادی، خلاقانه، سنجیده و... باشد. این مضمون در بخشهایی از کتاب نیز آمده است. مثلا در (ص20) کتاب، نویسنده برای ایضاح مفهوم و مصداق کنشگر مرزی، بر ابتکاری و خلاقانه بودن عملی اجتماعی تاکید دارد یا در مواضع متعدد روی عاملیت در مقابل ساختار متمرکز میشود.
این معنا از کنش خودبهخود هر نوع عمل حتی اجتماعی را برنمیتابد و حتما در مقابل کنشهای اجتماعی منفعلانه و واکنشی قرار میگیرد. این نکته مهم اگر در مفهومبندی کتاب و در ابتدا خوب پرداخته شود، لاجرم نقش برخی کنشگرانی که در این کتاب مطرح شدهاند، در این اثر جای طرح نمییابد، چون در مواردی در این نوشته، بنابر شرحی که درپی میآید، کنشها و واکنشهای افراد، مورد تقریر و تحریر قرار گرفتهاند.
برای خواندن متن کامل گزارش، اینجا را بخوانید.