راضیه مهرابیکوشکی، عضو هیاتعلمی پژوهشکده مطالعات فناوری: فیلم «اوپنهایمر» به کارگردانی «کریستوفر نولان» در سال 2023 تولید شد و توانست در بخشهای مختلف، جایزه اسکار 2024 را از آن خود کند. این فیلم به زندگی «جی.رابرت اوپنهایمر» دانشمند فیزیک نظری میپردازد که بهعنوان پدر بمب اتمی آمریکا و رهبر علمی «پروژه منهتن» شناخته میشود. این اثر به مناسبات پیچیده میان این دانشمند با سیستم حکمرانی آمریکا میپردازد و نشان میدهد چگونه این ظرفیت علمی، در مسیر اهداف نظامی این کشور و توسعه یک فناوری مخرب و غیرانسانی به خدمت گرفته میشود. درعینحال این روایت میتواند در خدمت اهداف مشروع، انسانی و دفاعی نیز بازخوانی شود با این پرسش که ظرفیتهای برتر فناور و علمی چگونه در مسیر اهداف توسعهای و حیاتی کشور تجمیع شوند؟
چهارچوب تحلیل فیلم: هرمنوتیک مفسرمحور
هدف این نوشتار نقد و بررسی و فیلم اوپنهایمر نیست بلکه به شیوه «گادامری» در علم هرمنوتیک هدف آن است که از این فیلم بهمثابه یک «متن سیاستی» نگاه شده و معانی جدید و کمتر دیدهشدهای احصا شود که میتواند در خدمت حکمرانی بهتر جامعه نوآوری و فناوری کشورمان قرار گیرد. درسهای سیاستی که «مفسر» از بطن مناسبات طراحیشده میان کاراکترها یافته و در یک تعامل رفت و برگشتی میان فضای تاریخی فیلم و اقتضائات امروزی نظام نوآوری آنها را صورتبندی کرده است. لذا گزارههای احصا شده لزوما انعکاسی از منظر اصلی مولف فیلم نیست و افراد بنا به افق معنایی و تجربی خود میتوانند گزارههای بیشتری به این متن اضافه یا کسر کند.
درسهای سیاستی
از منظر جامعهشناسی عرصه سیاست، صحنه تعیین کردن منابع و ارزشهای اصلی جامعه و توزیع آن در کل سیستم اجتماعی است. بهعلاوه کارکرد ویژه حوزه سیاست، افزایش نفوذ و اقتدار در عرصه ملی و بینالمللی و نیز راهبری آثار مطلوب در حوزههای راهبردی چون اقتصاد و فرهنگ است. از سوی دیگر عرصه علم، نوآوری و فناوری منبع و ابزاری بنیادین برای توسعه فنی و اقتصادی و افزایش رفاه در زندگی قلمداد میشود. تعامل همافزای این دو عرصه یعنی سیاست و نوآوری میتوانند اقتدار و امنیت ملی و توسعه و رفاه را برای یک ملت رقم بزند. بروز عینی این ارتباط (اعم از همافزا و تقابلی) را میتوان میان نماینده هر دو عرصه یعنی سیاستمداران و مدیران اجرایی و دانشمندان و فناوران ملاحظه کرد. فیلم اوپنهایمر تا حدی این رابطه را نشان میدهد. دریافت جایزه اسکار توسط این فیلم و برجسته شدن محتوای این فیلم در میان افکار عمومی، بهانهای شد گزارههای مربوط به تعامل سیاست و نوآوری و نحوه حکمرانی جامعه نوآور، درشتتر بازگو شود. مهمترین این درسها عبارتند از:
- لزوم جامعهسازی در حوزه فناوریهای حیاتی و عدمکفایت حمایتهای مقطعی و موردی: فیلم اوپنهایمر و نیز عملکرد رهبران علم و فناوری در دنیا بهویژه آمریکا نشان میدهد زمانی که یک فناوری اهمیت حیاتی و راهبردی برای امنیت و رفاه یک جامعه پیدا میکند پیرامون آن، جامعهای حمایتی تشکیل میشود بهبیاندیگر زمانی که تغییر بنیادین اقتصاد و امنیت جوامع به توسعه یک نوآوری علمی و یا فنی وابسته میشود، دولتها با تمام ظرفیت و امکانات، پیرامون آن یک جامعه حمایتی ایجاد میکنند. در این جامعه همه امکانات مادی، اجتماعی و فردی و خانوادگی با یکدیگر ادغام میشود تا حمایت سیستمی لازم برای بروز نوآوری فراهم شود. در فیلم ملاحظه شد زیست شهری و فیزیکی بهنحوی سامان یافت تا خانواده در کنار فناوران و نوآوران به کارکردهای حمایتی و روانی خود ادامه دهد و جامعه علمی به دور از دغدغههای معیشتی و روانی بر اهداف حیاتی تعیینشده متمرکز شود. در این جامعه لزوما افراد به لحاظ گرایشهای سیاسی و فکری همسان نیستند اما انرژی، تعهد و تخصص آنها در رسیدن به یک هدف واحد تجمیع و حمایت میشود. در این رویکرد جذب و حفظ استعدادهای برتر نیز تسهیل میشود. لذا توسعه در حوزه فناوریهای حیاتی امروز چون هوش مصنوعی، محاسبات کوانتومی و... نیز ایجاب میکند سیاستمداران و مدیران از حمایتهای مقطعی، موردی و جوایز کم اثر، فراتر رفته یک سیستم اجتماعی- رفاهی و حمایتی طراحی کنند. هر میزان اولویت و اهمیت یک فناوری برای سیاستمداران بیشتر شده باید اهتمام آنان برای ایجاد یک جامعه حمایتی از آن بیشتر شود. - توجه به ساختارسازی ارگانیک و پرهیز از نگاه مکانیکی و متصلب: جامعه فناوران نوآوران زمانی به بازدهی مطلوب نزدیک میشود که در یک ساختار ارگانیک مستقر شوند. در این سیستم تنوعی از نقشهای متنوع نظری و تجربی با رویکردهای مختلف حاضر میشوند تا نوآوری در بستری از دیدگاههای مختلف اما تخصصی خلق شود. در این چهارچوب بهجای دستکاری و استاندارد کردن هویت علمی افراد و به کارگیری آنها در جایگاههای غیرمرتبط، از افراد خواسته میشود خود واقعی خویش را در مناسبترین جایگاه، بروز دهند تا زمان و انرژی افراد درگیر یادگیری مجدد و تطبیق با شرایط متصلب نشود. در فیلم ملاحظه شد از افراد خواسته میشود تا متناسب با هویت و دانش خود مشارکت کنند و درگیر ساخت هویت نمایشی، استانداردشده و تحمیلی نشوند.
- توجه به روایتسازی و هویتسازی در حوزه نوآوری: در پروژههای راهبردی و حیاتی لازم است انگیزه و توجه نخبگان علمی و فناور در مطلوبترین حالت خود قرار گیرد، در این راستا قرار دادن ماموریت فرد در نقطه عطف تاریخی و سرنوشتساز کشورش، یک اصل اساسی است. در فیلم اوپنهایمر این مهم در تبیین مسابقه سرنوشتساز میان «ما» و «دیگرانی» روایتسازی شد که استحقاق پیشی گرفتن از ما را نداشت و سرنوشت جنگ جهانی دوم و توقف کشتار بیشتر انسانها به برتری جبهه خودی در ساخت بمب اتم وابسته شد. - شفافیت در اهداف و رویهها: گاهی ایستایی، تردید و توقفها، مربوط به عدم شفافیت در اهداف و ناکافی بودن اطلاعات زمینهای است. این مساله اعتماد میان نوآوران و مدیران اجرایی را تضعیف میکند و گاهی برخی از مسیرهای نوآوری بیآنکه مدیران متوجه شوند مسدود میشود. در فیلم ملاحظه شد اوپنهایمر بهدلیل عدم شفافیت اهداف پروژه منهتن که خود مدیر علمی آن بود و تردید در اهداف اعلام شده در استفاده از بمب اتمی، از تمرکز تحقیقات روی بمب هیدروژنی جلوگیری کرد.
- اهمیت آزادی بیان و گفتوگوی درونگروهی و لزوم حیطهبندی برونگروهی: پتانسیل خلاقیت و نوآوری در فضای آزاد، محترمانه، امن و سالم به حداکثر خود میرسد چه بسیار گرههای کور و لاینحلی که در طوفان گفتوگو و تعامل آزاد بازشده و البته چه بسیار از راهحلها که در فضای خفقان و سنگین بروکراسی عقیم مانده است. اساسا نیرویهای علمی زمانی به سرمایه علمی تبدیل میشوند که در شرایط آزاد و حمایت گونه قرار بگیرند، در غیر این صورت، یا گروه را ترک کرده و یا در انزوا و بازدهی حداقلی حبس میشوند. البته این به معنای آزاد بودن تبادل اطلاعات خارج از جامعه علمی نیست. اقتضای توسعه فناوریهای حیاتی ایجاب میکند اطلاعات طبقهبندی و حیطهبندی شده، از معرض انتشار بیضابطه مصون بماند. این مهم البته نیازمند شفافسازی و تعیین مرزها توسط مدیران است. فیلم نشان میدهد علیرغم فضای آزاد گفتوگو میان دانشمندان، دولت در حوزه حیطهبندی به کنترل و نظارت افراطی روی آورد که این مساله خود باعث ایجاد بیاعتمادی، سوءبرداشت و نارضایتی میان افراد میشد و گاهی تبادل اطلاعات ضروری میان دانشمندان را دشوار میکرد. - تقویت سیستم حل تعارض: در هر جامعهای اعم از کوچک و چه بزرگ؛ وجود اختلاف در نظر و روش انجام کار بسیار طبیعی و اجتنابناپذیر است. تسهیل امکان بروز و بیان این اختلافات و طراحی مکانیسم همافزا جهت مدیریت آن، از انباشت سوءتفاهمات، اغراض شخصی و تبدیل اختلافات به بحران در اجرا و تصمیمسازی جلوگیری میکند. پنهانکاری، سکوت و عدمواکنش به وقایع از نشانههایی است که نشان میدهد سیستم برای حل تعارضات خود دچار بنبست شده و در رسیدن به اهداف خود ناکام خواهد ماند.
- پرهیز از رقابت با سرآمدان علم و فناوری: گاهی رقابت منفی ناشی از عدمدرک جایگاه سیاستمدار و دانشمند در حکمرانی نظام علم و فناوری است. این فیلم نشان میدهد تعادل بین قدرت سیاسی و اجرایی و قدرت علمی میتواند چالش برانگیز باشد. درحالیکه سیاستمداران مسئول تصمیم نهایی در مورد استفاده و کاربست علم و فناوری هستند، دانشمندان نیز بهعنوان صاحبان نوآوری باید نقش کلیدی در مشاوره و ارائه چشمانداز کاربستی و اخلاقی در فناوری و نوآوری داشته باشند. این نه صرفا مربوط به توان تخصصی آنان که مرتبط با منزلت اخلاقی و اجتماعیشان است. در بسیاری از جوامع، جایگاه علمی از بالاترین منزلت اجتماعی برخوردار است و گاهی این جایگاه به مثابه یک نیرو و رسانه اجتماعی میتواند روندهای سیاسی و اجتماعی جامعه را تعیین یا تغییر دهد. این جایگاه ذاتا ارزشمند، گاه موجب غبطه دیگر افراد ازجمله سیاستمداران و راهبران اجرایی میشود. رقابتهای غیرحرفهای و شخصی در هر سیستمی وجود دارد اما در تعامل دو سیستم اجرایی و علمی بهنظر نمیرسد بازنده اصلی دانشمندان، اعضای هیاتعلمی و فناوران باشند. آنان ضمن برخورداری از مقبولیت و اعتماد اجتماعی اساسا کمتر زمان خود را برای غرضورزیهای شخصی تلف کرده و برعکس انرژی خود را برای فتح افقهای جدید در علم و فناوری متمرکز و ذخیره میکنند. در فیلم ملاحظه شد باوجود سوءبرداشتهای استراوس (رئیس کمیسیون انرژی اتمی) از انیشتین و اوپنهایمر، این دو افق فکری خود را در موضوع نحوه اثر استفاده از بمب هستهای بر جهان هستی تنظیم کرده بودند نه خصومت با مدیران بالادستی و اجرایی. درحالیکه استراوس انرژی خود را برای بیاعتبارسازی اوپنهایمر هدر داد و نتوانست حمایت اجتماعی و سیاسی لازم را علیه او تجمیع کند ضمن آنکه اعتبار و مشروعیت خود او نیز نهایتا آسیب دید. -جمعبندی: درمجموع میتوان گفت تفسیر فیلم اوپنهایمر بهمثابه یک «متن» سیاستی دو نکته مهم داشت؛ نخست آنکه برخلاف تصور رایج بیشتر پیشرفتهای اقتصادی و فناورانه ناشی از نوآوری شرکتها و افراد نبوده بلکه ناشی از سرمایهگذاری و توجه ویژه سیاست به آن و سرمایهگذاری انبوه، افق گشایی و سیاستگذاری دولتی (لشکری و کشوری) بوده است. به بیان ماریانا مازوکاتو (اقتصاددان آمریکایی- ایتالیایی) اساسا این توقع که ریسکهای شکلگیری و توسعه فناوریهای حیاتی را بخشهای کوچک و ضعیف خصوصی تقبل کنند، راهبردی اشتباه است و چنین سیاستی نمیتواند کشور را در حوزه موردنظر پیشرو و سرآمد کند. نکته دوم، حکمرانی یک فناوری حیاتی باید بهنحوی باشد که یک جامعه حمایتی پیرامون آن شکل گیرد تا ریسکها و هزینهها از دوش افراد نوآور و علمی برداشتهشده و سرعت نوآوری افزایش یابد. ساختار این جامعه لازم است ارگانیک، دموکراتیک و متنوع دیده شود تا سرمایه انسانی موجود حداکثر بهرهوری را داشته باشد و با تمام توان و انگیزه در خدمت منافع ملی کشور خدمت کند. پرواضح است این گزارهها وقتی محل اجرا مییابد که سیاستگذاران و مجریان از میان گزینههای مختلف دست به اولویتبندی و انتخاب زده و به این جمعبندی رسیده باشند که با سرآمد شدن در گزینه انتخابی، میتوانند دنیای اطراف خود را بهسمت مطلوب تغییر دهند، امنیت و رفاه متفاوتی برای کشور رقم زنند و از رقبای راهبردی خود پیشی گیرند.
۲۲:۵۴ - ۱۴۰۳/۰۱/۱۸
کد خبر: 96463
راضیه مهرابیکوشکی، عضو هیاتعلمی پژوهشکده مطالعات فناوری:
فیلم «اوپنهایمر» به مثابه یک متن سیاستی
فیلم «اوپنهایمر» به کارگردانی «کریستوفر نولان» در سال 2023 تولید شد و توانست در بخشهای مختلف، جایزه اسکار 2024 را از آن خود کند. این فیلم به زندگی «جی.رابرت اوپنهایمر» دانشمند فیزیک نظری میپردازد که بهعنوان پدر بمب اتمی آمریکا و رهبر علمی «پروژه منهتن» شناخته میشود. این اثر به مناسبات پیچیده میان این دانشمند با سیستم حکمرانی آمریکا میپردازد و نشان میدهد چگونه این ظرفیت علمی، در مسیر اهداف نظامی این کشور و توسعه یک فناوری مخرب و غیرانسانی به خدمت گرفته میشود.
مرتبط ها