کد خبر: 95477

پرویز امینی، استاد دانشگاه در مجله تصویری «قاف»:

سینما باید سراغ نابرابری ساختاری برود

هفدهمین قسمت از مجله تصویری «قاف» دوشنبه هفتم اسفندماه در فضای مجازی منتشر شد. اکبر نبوی اجرا و سردبیری این برنامه را برعهده دارد و پرویز امینی، استاد دانشگاه میهمان این قسمت از مجله تصویری قاف بود.

فرهیختگان: هفدهمین قسمت از مجله تصویری «قاف» دوشنبه هفتم اسفندماه در فضای مجازی منتشر شد. اکبر نبوی اجرا و سردبیری این برنامه را برعهده دارد و پرویز امینی، استاد دانشگاه میهمان این قسمت از مجله تصویری قاف بود.

اگر موافقید سینمای سیاسی را تعریف کنید.
سیاست را می‌توانیم حوزه عمومی زندگی جمعی در‌‌نظر بگیریم؛‌ مجموعه تدابیر، وقایع، رخدادها، سازوکارها، نهادها و شخصیت‌هایی که در این حوزه و در پیشرفت و شکل‌گیری حوزه زندگی جمعی انسان‌ها تاثیرگذار هستند و به تبع آن مساله قدرت سیاسی مساله کانونی و محوری است. در حوزه سینما هم برخی جنبه هنری آن برایشان مهم است و برخی جنبه صنعتی و اقتصادی آن و برخی جنبه رسانه‌ای. از آنجایی که سینما با مخاطب تعریف می‌شود، بخشی آن را مدیوم یا پلتفرمی برای ظهور و بروز اندیشه‌ها در‌نظر می‌گیرند اما در سینمای سیاسی وجه هنری و رسانه‌ای احتمالا وجه مهم‌تری باشد یا لااقل ما این زاویه دید را برای بحث انتخاب می‌کنیم. بنابراین سینمای سیاسی آن نوع مواجهه و آن نوع رویارویی با مناسبات، پدیده‌ها، کردارها، گفتارها و رخدادهای سیاسی از طریق امکانی است که زبان سینما در اختیار ما قرار می‌دهد. تمام ظرفیت‌هایی که سینما دارد، از متن که فیلمنامه است تا موسیقی و تصویر و صوت و کلام و گفتار و دیالوگ‌ها، طراحی صحنه و لباس و هر چیز دیگری یک امکانی به ما می‌دهد که ما را واجد ظرفیتی درباره سیاست می‌کند تا درباره مجموعه چیزهایی که به‌عنوان سیاست شناخته می‌شود، صحبت کنیم.

اگر بخواهید مروری شتاب‌زده کنید، درباره سینمای سیاسی این سه دهه اخیر چه ارزیابی‌ای دارید؟ چون دوران جنگ اقتضائات خاص خودش را داشت و ما از این دهه و دوران صرف‌نظر می‌کنیم.
ما فیلمی که بتوانیم بگوییم فیلم سیاسی هست، متناسب با شرایط و اقتضائات اجتماعی داشته‌ایم. مثلا در دهه 60 بخش مهم یا تعداد زیادی از فیلم‌ها ناظر به نقد وضعیت پیشاانقلاب و موقعیت‌ها و ساختار سیاسی پیش از انقلاب هستند؛ فیلم‌هایی مثل «شیلات».
چون از دهه 60 شروع کردید، «سناتور» هست.
کارهای دیگری هست که عمدتا ساختار سیاسی و مناسبات تصمیم‌گیری در گذشته را طرح می‌کند؛ مثلا فیلم «بایکوت» یک رقیب سیاسی در جمهوری اسلامی که منشأ چپ یا مارکسیستی داشت را نقد می‌کرد و پدیده‌هایی مثل این را ما در سینمای سیاسی داریم. در دهه 70 و بعد از جنگ مسیری که در بخش اجرایی کشور انتخاب شد و کسی در رأس دستگاه اجرایی بود که امتیازات زیادی داشت؛ هم موقعیت شخصی و هم سابقه‌اش در نسل اول انقلاب اسلامی، هم جایگاهش در محیط‌های نخبگانی، اجتماعی و سیاسی، سیاستی را تحت‌عنوان سیاست توسعه در پیش گرفتند. بعضا سازندگی هم می‌گویند. این سیاست توسعه، دلالتش از توسعه یک دلالت محدودی به نام رشد اقتصادی بود و رشد اقتصادی هم لوازمی داشت. یکی از لوازم آن دست‌کم در آن دوره‌ای که اجرا شد، سیاست‌زدایی از همه حوزه‌های زندگی جمعی بود که با آگاهی اتفاق افتاد. آقای هاشمی آن‌موقع جمله‌ای داشت که می‌گفت من کابینه‌ای انتخاب کردم که کابینه کار باشد و من خودم به اندازه کافی سیاسی هستم و نیاز نیست محیط سیاسی فعال دیگری در دولت داشته باشیم. فضاهایی که در محیط اجتماعی فعال بودند، مثل دانشگاه‌ها، مورد توجه این سیاست قرار گرفتند. شما اگر به خاطرات هاشمی توجه کنید، در تعابیر ایشان هست که یکی از جاهایی که سیاست به‌روز و روزانه در آن بروز و ظهور می‌کند، رسانه‌ها هستند. شما رسانه‌های دهه 70 را با وضعیت الان مقایسه کنید، خیلی نمی‌توانید به‌عنوان یک رسانه انتقادی به آن نگاه کنید، اما تحلیل هاشمی درباره آنها، تعبیر مطبوعات مزاحم بود. آثار این سیاست‌زدایی و این نگاه در سینما هم ظهور کرد و اجازه نداد سینمای سیاسی استاندارد ظهور و بروز کند. سینمایی که کمیت و کیفیتی از فیلم‌ها ساخته شوند که هویت مشخص و معینی داشته باشند و در فضای اجتماعی کار کنند. در کنار این، مساله دیگری هم در دهه 60 داریم، آن هم اینکه بعدها و به‌تدریج تفسیری پرقدرت از جمهوری اسلامی تحت عنوان نظام مقدس جمهوری اسلامی شکل گرفت و این قداست ناظر به آن آرمان‌ها و ارزش‌ها و باورها و کسانی بود که تجسم این باورها و ارزش‌ها بودند. مثل شهدا. اما بعدا این به خود نهادها و سازوکارهای شکل‌دهنده جمهوری اسلامی و بعد از آن هم به افراد تسری یافت. بنابراین اگر سینمای سیاسی یکی از کارهایش این بود که سیاست‌ها یا سازوکارها یا نهادها یا ساختارهای اجرایی و پارلمان را نقد کند، عملا این معنای منفی‌ای داشت و بنابراین به‌طور ناخودآگاه جمعی و به‌خاطر آن ارتباط بین‌‌‌‌الاذهانی intersbjectivity که در ساختار اجتماعی کسانی بود افراد متعلق به این ماجرا وجود داشت، اینها در‌واقع خطوط غیرقابل ورود محسوب می‌شد.

برای خواندن متن کامل گفت‌وگو، اینجا را بخوانید.

مرتبط ها