کد خبر: 90601

گفت‌وگو با محمدحسین ضمیریان؛

مردم‌سالاری کارکرد اصلاح‌‌‌گرایانه برای انقلاب دارد‌

محمدحسین ضمیریان، معاون اندیشگاه بیانیه گام دوم در گفت‌‌‌وگو با «فرهیختگان» پیرامون ایده انتخابات، خاستگاه آن، جایگاه مرجعیت در رهبری فکری جامعه و تاکید بر جایگاه قانون اساسی نزد علما و امام خمینی(ره) با بازخوانی برخی جنبه‌های دوره مشروطه از منظر اندیشه، عامیانه شدن را خطری برای انتخابات در ایران برشمردند.

محمدحسین ضمیریان، معاون اندیشگاه بیانیه گام دوم در گفت‌‌‌وگو با «فرهیختگان» پیرامون ایده انتخابات، خاستگاه آن، جایگاه مرجعیت در رهبری فکری جامعه و تاکید بر جایگاه قانون اساسی نزد علما و امام خمینی(ره) با بازخوانی برخی جنبه‌های دوره مشروطه از منظر اندیشه، عامیانه شدن را خطری برای انتخابات در ایران برشمردند.

ایده انتخابات به طور کلی در دنیا و سپس در ایران از درون چه مفاهیمی در اندیشه سیاسی به وجود آمده است؟
پرسش اساسی‌تری اینجا شکل می‌گیرد که ایده‌ها چطور در اندیشه سیاسی شکل می‌گیرند. شاید در حوزه نظریه‌های سیاسی و فهم آن آنچه اسپرینگز می‌گوید، شکل‌گیری ایده‌ها خیلی با محیط انضمامی باشد؛ بنابراین، باید ببینیم که در طول تاریخ این چسبندگی مفهوم انتخابات به حوزه امر اجتماعی و به‌خصوص سیاسی چگونه شکل گرفته و مردم چگونه درک شده‌اند و از این دست مسائل که کشور به کشور متفاوت است. در چیزی که معلمان و اندیشمندان حوزه سیاست در غرب توضیح می‌دهند، آنچه خیلی ممکن است یک مدل آرمانی برای انتخابات باشد، در آتن درباره‌اش صحبت می‌شود، اما واقعیت مطلب این است که معلمان درباره حدود و ثغور این مطلب در آتن صحبت می‌کنند. 250 هزار نفری که در آتن بودند، از یک سن قانونی به بالا می‌توانستند رای دهند و بردگان و غیرآتنی‌ها نمی‌توانستند رای دهند. همین‌طور مدام تخصیص می‌خورد و کم و کوچک شده و در نهایت شاید به 20 یا 10 هزار نفر مشارکت می‌رسد؛ حتی مشارکت اولیه هم در عرصه انتخابات مشارکتی منفی بود، یعنی رای به نبودن یک نفر بود، ‌نه رای به بودن یک نفر. مشارکت منفی، تعیین‌کننده سرنوشت سیاسی یک فرد برای آینده آتن بود. در کشورهای مختلف از 1214‌-1213 گاهی صحبت از انتخابات شده؛ ‌انتخاباتی که در اروپا وجود داشته، بعد از انتخاب مردم فرانسه به‌خصوص در 1789 باز انتخابات همچنان معنادار نیست. کتابی هست که دونزلو درباره ظهور کاهش هیجانات سیاسی نوشته، یعنی هیجانات سیاسی به‌مثابه انقلاب و ظهور وضعیت‌‌های دموکراتیک و کنترل‌شده در عرصه انتخابات که آنجا هم تقریبا می‌بینید میزان تطور در انتخابات بعد از انقلاب فرانسه زیاد بوده است؛ اینکه چه کسی مشارکت بکند یا نکند و در چه حدی باشد، چه کسانی بیایند یا نیایند. این قلمروگذاری مفهوم انتخابات بعد از حتی انقلاب فرانسه هم مساله‌ بوده است. از انقلاب آمریکا هم همین‌طور. از انقلاب آمریکا تا 1870 هنوز کانون‌های انتخاباتی در ایالات متحده دچار آن هستند، حتی هنوز هم در ایالات‌متحده تداوم مباحثی که مربوط به انقلاب آمریکاست، وجود دارد؛ مثل کالج‌های الکترال برای انتخاب ریاست‌جمهوری آمریکا؛ شما تصور کنید که تا 1960 امکان مشارکت سیاه‌پوستان در انتخابات به‌عنوان‌ انتخاب‌کننده وجود نداشت. از 1870 برده‌داری الغا شده اما 100 سال طول کشیده تا امکان مشارکت سیاهپوستان در آمریکا فراهم شود. به هر حال گویی که هر جایی یک سرنوشت مخصوص به خودش را داشته است.
واقعیت این است که ایده انتخابات در ایران بعد از انقلاب شکل گرفت و آن وضعیت مترقی خودش را در نسبت با تاریخ طولانی ایران به‌خصوص در دوره پهلوی‌ها پیدا کرد. از 1304 تا 1357، یعنی تاج‌گذاری تا پیروزی انقلاب اسلامی ما به آن معنا انتخابات درست و حسابی در ایران نداشتیم. تنها در بعضی از دوره‌ها آن هم مثلا از 1320 به بعد می‌توان گفت انتخابات به آن معنا داشتیم. یکی دو دوره بعد از 1320 تا 1332 وگرنه آن هم توقف پیدا می‌کند. اساسا، پهلوی چندان تمایل به اجرای قانون اساسی مشروطه از خودش نشان نمی‌داد، چون در مقطعی قدرت پادشاه را محدود می‌کرد. از سال 1332 تا 1357 نمی‌توان انتظار یک ساختار درباره دموکراسی یا انتخابات را داشت و در مورد چیزهایی شبیه این صحبت کرد. انقلاب اسلامی این پدیده را احیا کرد. در بین انقلاب‌های دنیا، یک جایی شکل حکومت و خود حکومت و اساس انقلاب را به رای مردم نمی‌گذارند و انقلاب اسلامی این کار را کرد و از این جهت در بین انقلاب‌های جهان ممتاز است، آنگونه که رهبر معظم انقلاب در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی به آن اشاره کرده‌اند؛ طلب مشارکت از مردم برای همه عرصه‌های مداخله‌گری تا امکانی فراهم شود و مردم بتوانند در امور خود مداخله کنند، این امتیاز ویژه انقلاب اسلامی بود ولی به نظر می‌رسد که صیانت از آن مسیری طولانی داشته باشد؛ بنابراین نمی‌توانیم بگوییم ایده انتخابات و ایده‌های دموکراتیک مربوط به یک قوم و نژاد و تاریخ و یک لحظه هستند؛ هرکدام داستان خود را دارند و در داستان خود باید ارزیابی شوند و شاید یک‌جایی اساسا نوعی از دموکراسی و نوعی از انتخابات مستقیم یا غیرمستقیم لازم باشد و در جای دیگری نوع دیگری نیاز است. بالاخره اینکه این را یک ایده جهانی در نظر بگیریم و همه را بخواهیم متناسب با آن طراحی و ساختاربندی کنیم، به نظر می‌رسد اشتباهی است که از دهه‌های 60 و 70 ایالات متحده و کانون‌های غرب به آن مبتلا شدند، ولی هرچه جلو رفتند دیدند این ایده یک نوع اعلام پایان تاریخ قبل از اعلام پایان تاریخ توسط فوکویاما است. از دهه 60 و 70 و تلاش برای آن طراحی که در ساختارهای حاکمیتی و جهانی را داشتند. هر کدام داستان خود را دارند و باید داستان به داستان پیش رفت. ایده را باید اینطور دید.

ادامه مطلب را اینجا بخوانید.

مرتبط ها