فاطمه طاریبخش، خبرنگار گروه دانشگاه: شاید بتوان یکی از بزرگترین چالشهای نظام علم و پژوهش کشور را تامین مالی آن دانست. این مهم شاید تا دو دهه پیش در اولویت نبود اما حدودا در اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 سیاستگذاریهای حوزه علم و فناوری تغییر کرد، برای مثال اولین پارکهای علم و فناوری و مراکز رشد در دهه 80 شکل گرفتند یا رشد مقالات علمی و شاخص GII کشور نیز از این دهه کلید خورد. اما همانطور که اشاره شد در تمام این دو دهه یکی از مهمترین چالشهای حوزه علم و پژوهش، بحث تامین مالی بود. در ادامه گزارشی از نشست «آسیبشناسی و بازطراحی نظام تامین مالی علم و پژوهش» با سخنرانی نجمالدین یزدی، پژوهشگر پژوهشکده سیاستگذاری شریف را میخوانید.
در ابتدا باید ببینیم که تامین مالی ما برای چند سال است، یعنی پروژههایمان را چندساله تعریف میکنیم. پروژههای سه، چهار و پنجساله بیشترین درصد را دارد و این موضوع جالب توجه است. درحالیکه بهراحتی میتوان گفت پروژههای ما عموما یکساله هستند، میتوانیم حدس بزنیم که پروژههای یکساله احتمالا 70 ،80 درصد میشود و یک یا دوساله تقریبا صددرصد پروژههای ما را پوشش میدهند. شاید سهسالهها هم پنج درصد باشند، البته این برآورد شهودی من است که یک و دوساله در کشورهای OECD جمعا 15 درصد است. یک بحث دیگر تنوع نسبت جریانهای مالی یا اصطلاحا funding stream است. در اینجا چند دسته تعریف توسط پروف اتحادیه اروپا وجود دارد. در دسته یک، بحث تامین مالی بهصورتی است که چقدر پول به نهادی داده میشود و این نهاد درنهایت بودجه را به پژوهشگر یا دانشگاه نهایی میدهد. یعنی خودش پولدهنده است. مانند این است که صندوق نوآوری و شکوفایی پول بدهد به صندوق پژوهش و فناوری. دسته دوم، در این حوزه است که چه میزان بودجهای به موسسات آموزش عالی داده میشود. دسته سوم مربوط به بودجه موسسات پژوهشی دولتی یا عمومی است. دسته چهارم نیز بینالمللی است و درمورد این موضوع است که چقدر پول به پژوهشگران خارجی کشوری داده میشود که برای آنها کار و پژوهش انجام دهند که این حوزه برای کشور ما تقریبا صفر است. دسته پنجم به این صورت است که پول به آژانس تامین مالی بینالمللی داده میشود. درواقع در اروپا مرسوم است که پول را به آژانس میدهند و کشورها حق اشتراک یا سبدی دارند. برای مثال عضویت ایران در یاسایا همان سازمان طرح سیستمهای پیشرفته در اتریش از این جنس است. صندوق پژوهشگران عضو آژانس شده و پولی را میدهد و میتواند با مشارکت کشورهای دیگر پروژه تعریف کند. دسته ششم UPROها یا umbrella public research organizationها هستند. این موسسات، موسسات تحقیقات دولتیاند که چتری هستند یعنی خودشان پژوهشگر ندارند و در دل آنها چند موسسه PRO وجود دارد. دسته هفتم تامین مالیهایی هستند که تبادلات افراد را نشان میدهند، از فرصت مطالعاتی تا تبادل دانشجو یا هیاتعلمی و... در این موضوع قرار میگیرند. دسته هشتم هم بحث R&D است که قبلا داشتیم. مبحث پیچیدهای است و صرفا شامل R&D نمیشود و منظور حمایت R&D توسط دولت است. اینجا هم به نسبت تنوع بالایی داریم اما بعضی از دستهها را تقریبا همه پوشش میدهند و درصدش هم قابل توجه است و عموما پوشش خوبی دارند.
اما موضوعی که در اینجا اهمیت دارد این است که ممکن است کشورها تحلیل کنند و به این نتیجه برسند که چه چیزی کم دارند. اما اولین نکته مهم آگاهی به این دستهبندی است. نکته دیگر هدفگذاری است. یعنی ممکن است ما بگوییم که نمیخواهیم این نوع از تامین مالی را داشته باشیم مثلا پولدادن به پژوهشگر بینالمللی یا نشدنی است یا ما نمیخواهیم این کار را انجام دهیم و میخواهیم پول را به پژوهشگر خودمان بدهیم. این موضوع هدفگذاری است که چه چیزهایی را نمیخواهیم یا نمیتوانیم یا هدفگذاری 10 سال بعد ما است. یکی از مباحث مربوط به اهداف سیاستی پشت تامین مالی است. بحث دیگر، بحث نرخ موفقیت است و زمانی که تامین مالی میکنیم براساس اینکه چه کسی آن پول را میگیرد، میفهمیم چقدر نرخ موفقیت دارد. روی این نرخ موفقیت بحثهای بسیاری شده است و یکی از مواردی است که ما اصلا به آن نمیپردازیم. این نرخ نباید خیلی پایین بیاید چون یأس و ناامیدی را بالا میبرد و افراد زده میشوند. مثلا اگر نرخ موفقیتپذیری صندوق پژوهشگاه فناوران به هفت درصد برسد به این معنی است که بسیاری از افراد سرخورده میشوند و دیگر پیدایشان نمیشود. باید بهصورتی این موضوعات دستهبندی شوند که نرخ موفقیت معمولا 20 یا 30 درصد نگه داشته شود و پژوهشگر بداند با یادگیری بالاخره به آن fund میرسد. حتی تا 50 و 60 یا بالاتر هم داریم.
بحث مهم، ارزیابی سیستمهای تامین مالی است. یکی از مسائلی که ما با آن مواجه هستیم این است که در زمان آسیبشناسی در دام نظام ارزیابی میافتیم. درحالیکه اینها دو چیز هستند اما برای آسیبشناسی این دو را یکی میگیرند و میگویند ما نظام تامین مالی داریم بنابراین نظام تامین مالی یک چیز است و ارزیابی سیستمهای تامین مالی یک قسمت از آن است. ارزیابی کل سیستم آموزش عالی بزرگتر است و معمولا هم مجهز به شاخصها و ابزارهای آن نیستیم و بنابراین میغلتیم و میافتیم در ارزیابی کل نظام آموزش عالی یا علم و فناوری یا کیفیتش یا غیره، چون آنها مسائل دیگری هستند. لپولین در سال 2011 در مقالهای بحث میکنند که اصلا پله اول این است که بفهمیم نظام تامین مالی مطلوب چیست. هدف و شاخص کلی چیست و ما چه چیز را خوب میدانیم. این موضوعات شاخصهایی است که تعریف شده و اگر بخواهیم شاخصسازی یا ارزیابی کنیم به ما کمک میکنند. ما پژوهش را معادل آموزش عالی میدانیم، یعنی نظام پژوهش دانشگاه. به عبارتی اگر آموزش عالی دو قسمت آموزش و پژوهش باشد، منظور ما قسمت پژوهش آن است. حتی فناوری نیز در آن قسمت که در آموزش عالی انجام میشود با این نگاه که تجاری نیست و بنگاهی پشت آن نیست در این دسته قرار میگیرد. آنها وقتی میگویند فناوری و نوآوری منظور همان چیزی است که تجاریسازی شده و شبیه این است که شرکتها میآیند و مخاطب شرکتها میشوند و کاملا بیزینسی است. اینجا میبینید پیادهسازی و بحث هزینههای اطلاعات چقدر هست و چقدر خیر عمومی به جامعه تحویل میدهد و کارایی، برابری، عدالتش، کارایی پویا و تنوع ابزار آن چگونه است.
برای خواندن متن کامل گزارش، اینجا را بخوانید.