سیدجواد نقوی، خبرنگار گروه اندیشه: فیلمی از لیلا حسینزاده بهعنوان دانشجویی که قصد دارد در دانشگاه تهران از پایاننامه ارشد خود دفاع کند از دیروز در فضای مجازی منتشر شده است. حسینزاده که چهره شناختهشدهای است و همیشه تحرکات رادیکالی در دانشگاه داشته اینبار سعی میکند با پوشیدن لباسی خاص که بیشتر شبیه لباس تجزیهطلبان است و با نام بردن از جعفر پیشهوری و قاضی محمد که دو شخصیت رادیکال و تجزیهطلب در مقطع خود بودند نوعی ساختارشکنی یا به تعبیری حرکتی رهاییبخش را شکل دهد که در افق فکری افرادی مثل او نوعی رهایی است. حسینزاده اولین نفری نیست که در گفتار چپگونه سعی داشته در چند دهه گذشته حرفهایی بزند که بهنوعی شبیه به بحثهای چپهای رادیکال در دنیا است که تاکید بر عنصری مثل هویت کلیدواژه اصلی آنها است اما چپهای رادیکال هیچگاه نه در ایران بلکه در هیچ جای دنیا نتوانستهاند کاری را در جهت آزادی و رهاییبخشی انجام دهند، بهصورتیکه در بهترین شرایط به فرمی از لیبرالهای ارتجاعی دنیا تبدیل شدهاند.
چپهای رادیکال بیتاریخ هستند. چپها متاسفانه تصور میکنند اصول پیشینی وجود دارد و با وضعیت تاریخی هیچ نسبتی ندارند. این نوع تفکر در راستهای افراطی هم وجود دارد بدون توجه به بافت زمانی و مکانی و شکلی از سیر تطورات تاریخ کشور یا منطقهای که در آن زندگی میکنند؛ این تصور که همه جوامع و انسانها را میتوان با مانیفست اداره کرد و انسانها را بیتاریخ و بدون موقعیت مکانی و زمانی به رستگاری یا رهاییبخشی هدایت کرد، نوعی خاماندیشی افراطی است که متوجه نشده است تصورات و ایماژهای پیشینی او بیش از آنکه برای جامعه مطلوب باشد برای احزاب تندرو که قصد کودتا یا جنگ داخلی دارند مفید است. این رفتار و توهم در راست و چپ افراطی بهشدت مشابه هم است.
ستایش افراطی هویتهای جنسی و قومی جایگزین نقد سرمایهداری شده است؛ اگر دعوای اصلی سرمایهداری از ابتدای قرن 20 را در بسط دادن هویت و سرمایه و دولت قلمداد کنیم، درواقع چپ رادیکال با تاکید افراطی به عدم مرکزگرایی و تمرکزگرایی تکپاره کردن دولت مرکزی، بهنوعی قصد دارد یک مرکزگرایی هویتی را جایگزین کند که بهشدت مشابه راستهای افراطی هستند اما امثال این چپها و فردی مثل لیلا حسینزاده و این ایده دقیقا تکه پاره کردن خاورمیانه است که اتفاقا دغدغه امنیتی و سیاسی راست جهانی و لیبرالهای افراطی است که از آنجا که خاورمیانه مرکز انرژی است نباید دولتهای قوی شکل بگیرد بلکه باید دولتهای کوچک و ضعیف در پس تفکرات هویتی و قومی باعث شود در برابر ایدههای جهانی سر خم کنند و نماینده آنها در این منطقه باشند و هیچ دولتی توانایی اثرگذاری در قیمت انرژی را نداشته باشد. این دقیقا خواسته ناتو آمریکایی در تمام سالهایی است که در منطقه بودند اما تصورات چپ افراطی دقیقا همین خواستهها را در ادبیاتی رهاییبخش وجذاب قصد دارد ارائه کند و اینجا دقیقا همان مشابهتی است که چپ و راست دارند و چپها به جای آنکه نقد سرمایهداری متاخر و سیاستهای امپریالیستی را صورت دهند و اینکه چگونه با فشار به دولتهای خاورمیانه مانع آن شدهاند که آنها سیاستهای خود را بیرون از پازل مشابه سرمایهداری ترسیم کنند، با همان ادبیات و حتی به شکلی تندروتر به ادبیاتی که نفع سرمایهداری است کمک میکنند؛ گویی چپهای رادیکال فراموش کردهاند وظیفه فکری آنها نقد همین وضعیت نابرابری جهانی بوده است که از طریق گسترش سرمایه ایجاد شده است.
ادبیاتی دقیقا برای میلیتاریزه کردن خاورمیانه؛ چپهای رادیکال گویی رسانه راستهای افراطی را به صورت پروژهای برعهده گرفتند. حرفهای لیلا حسینزاده درباره قومیتها و نام بردن از امثال جعفر پیشهوری به نوعی روشن کردن موتور جنگهای قومی در منطقه است و هیچ فرقی هم ندارد که آن قوم عرب باشد یا کرد یا ترک و دقیقا مشابه همان طرحی است که سالها در بحثهایی مثل مذاهب در منطقه فعال است نوعی دعوای برساختهشده بین سنی و شیعه هم از همین قبیل است. این طرحها دقیقا همان نقشهای است که سالهاست دولتهای غربی در منطقه سعی میکنند آنها را فعال کنند و خروجی روشن کردن موتور جنگهای قومی به شکلی به میلیتاریزه شدن منطقه و دخالت دولتهای غرب ختم میشود؛ مثل کشورهایی مثل سوریه و لیبی که دقیقا براساس همین طرح وارد درگیریهایی فرسایشی شدهاند که فاجعههایی نهتنها ملی بلکه در منطقه است. آنچه چپهای رادیکال در داخل کشور ما صورت دادهاند ترجمانی از آنچه غرب و راست افراطی میخواهد است.
چپ رادیکال شیفته امپریالیسم است نه منتقدان؛ گزارشهای سیانان یا نیویورکتایمز و سایر رسانههای مهم در آمریکا را درباره خاورمیانه بارها مرور کنید، او مدام از اعراب از کردها از ترکها از شیعیان و سنیها بحث میکند. هیچگاه بحثی درباره طبقات اجتماعی سوژههای انسانی برگرفته از این طبقات نیست. پرسش اصلی که مطرح میشود؛ چطور چپ افراطی دقیقا زبان و حتی فرم زبانیاش با آنچه در آمریکا بهعنوان نماینده لیبرالیسم در دنیا میگوید یکسان است؟ واضح است که غربیها در پس این مدل خبررسانی به دنبال ساخت وضعیتی در خاورمیانه هستند که دولتها هیچ عاملیتی ندارند؛ تفاوت امثال لیلا حسینزاده و دیگر چپهای رادیکال در ایران با دولتهای غربی چیست!
رهاییبخشی وارداتی ممکن نیست؛ دانش نیازمند به میانجی است و آنچه بعد از وقایعی مثل می68 متفکران را به تامل وا داشت آن بود که چرا بعد از این حجم از معرفی اصول رهاییبخش برای جهان، جهانیان رها نشدهاند یا بهنوعی اصول رهاییبخش انسانها و جوامع را نجات نداده است. آنچه در پس این شرایط مشخص شد بحث دانش و آگاهی است که به صورت وارداتی و مانیفستی پیش نخواهد رفت بلکه دانش باید بتواند در نقش میانجی عمل کند، نه در نقش بیانیههای سیاسی و افراطی و نکته بااهمیتی که متفکران به آن پی بردهاند، جهان حول محور رهاییبخش وارداتی چه چپ و چه راست نمیچرخد بلکه حول منطق درونی و وضعیتی تاریخ خود را بازسازی کرده و امتداد داده است. این مساله با اهمیت بهنوعی حکومت شوروی و نظریه پایان تاریخ و لیبرال دموکراسی وارداتی خود را بهخوبی نشان داده است. نمیتوان هر ایده را با بلندگویی فقط فریاد زد و تصور کرد در پس این فریادها جامعه و انسانها رهاییبخش میشوند. در تجربه چپ افراطی و راست افراطی شکست فجیعی نمایان شده است که نشان از شکست مانیفستهای وارداتی بهعنوان عنصر رهاییبخش دارد.
چپ افراطی یعنی توهمفروشی بدون توجه به سیاست واقعی؛ سیاست واقعی یعنی مساله حکمرانی، یعنی ضرورت توجه به چگونگی اداره توسعه و پیشرفت کشوری در زیرمجموعههایی مثل درمان، بهداشت، آموزش و فرهنگ و... برای بحث پیرامون این مسائل نمیتوان با توهمفروشی که چپ افراطی در حال شکلگیری آن است پیش رفت؛ مثل امثال لیلا حسینزاده که مدام از ضرورت دفاع از قومیتها آن هم با خوانشی تجزیهطلبانه میگویند و بدون درک و فهم منطق حکمرانی در چرخه بحثهای نهادی و چگونگی کمک به فرودستان در قالبهای نهادی و دگرگونی حوزه دانش و آموزش در قالبهای جدید آنچه چپ رادیکال مثل راست رادیکال تولید میکند که این وضعیت را باید به نفع شکلی از وضعیت فوقالعاده تغییر داد درحالیکه چنین منطقی به سیاست واقعی بیتوجه است و اینجا همان نقطه مهم و بااهمیتی است که هیچگاه چپها و راستهای افراطی آن را درک نکردهاند. آنها مدام قصد دارند به شکلی وضعیت فعلی را بیپاسخ رها کنند و به دنبال ساخت توهماتی در اذهان هستند برای برقراری ایدههای افراطی خودشان و این شبهگفتاری است که مدام در حال بازتولید است.
پیوند ارتجاعی با شخصیتهایی در تاریخ که هیچ پیوندی با تاریخ کشور هدف ندارند؛ نام آوردن از جعفر پیشهوری و قاضی محمد که در دل تاریخ سوابق واضح و روشنی دارند و بیش از آنکه برای کشور ایران هدفی ترسیم کرده باشند برای اهداف حزبی و سیاسی خود تلاش کردهاند به نوعی خیلی مشابه به همان کاری است که راست افراطی همیشه در دل تاریخ کرده است. یعنی ساختن غیرواقعی افرادی به شکل اسطورهای که بیش از آنکه به حال امروز ما کمک کند نوعی دندهعقب است برای تطبیق خود با آن شخصیتها که تصوری کاملا ارتجاعی است. این تصور ارتجاعی چون افرادی را در دل تاریخ معرفی میکند که هیچ ارتباطی با تاریخ کشور خود نداشتهاند به هیچ عنوان نمیتوانند کمککننده باشند و بیشتر وضعیت ارتجاعی و نوعی خشونت پنهان را نمایندگی میکنند که ماحصل آن قطعا ویرانی و جنگ و خشونت بیشتر است؛ دقیقا مشابه همان رفتاری که راست افراطی در کشورهای هدف شکل داده است.
۱۱:۱۰ - ۱۴۰۲/۰۶/۲۹
کد خبر: 85008
سیدجواد نقوی، خبرنگار گروه اندیشه:
چپهای رهاییبخش همان لیبرالهای ارتجاعی هستند
فیلمی از لیلا حسینزاده بهعنوان دانشجویی که قصد دارد در دانشگاه تهران از پایاننامه ارشد خود دفاع کند از دیروز در فضای مجازی منتشر شده است. حسینزاده که چهره شناختهشدهای است و همیشه تحرکات رادیکالی در دانشگاه داشته اینبار سعی میکند با پوشیدن لباسی خاص که بیشتر شبیه لباس تجزیهطلبان است و با نام بردن از جعفر پیشهوری و قاضی محمد که دو شخصیت رادیکال و تجزیهطلب در مقطع خود بودند نوعی ساختارشکنی یا به تعبیری حرکتی رهاییبخش را شکل دهد که در افق فکری افرادی مثل او نوعی رهایی است.
مرتبط ها