کد خبر: 80987

رضا غلامی

20 دلیل وجود شکاف میان سخن و عمل در نظام حکمرانی ما

برای برخی همواره این پرسش مطرح است که چرا جمهوری اسلامی پس از ۴۴ سال از آغاز خود، همچنان نتوانسته در نظام حکمرانی، بسیاری از حرف‌ها و شعارهای جذاب خود را عملی ساخته یا به عمل نزدیک کند؟

رضا غلامی، مدرس و پژوهشگر فلسفه سیاسی:برای برخی همواره این پرسش مطرح است که چرا جمهوری اسلامی پس از ۴۴ سال از آغاز خود، همچنان نتوانسته در نظام حکمرانی، بسیاری از حرف‌ها و شعارهای جذاب خود را عملی ساخته یا به عمل نزدیک کند؟ صرف‌نظر از اینکه چه بخشی از این‌ پرسش واقعی و چه بخشی تحت‌تاثیر فضای رسانه‌ای زاییده شده، پاسخ به آن در گرو مشاهدات و تحلیل‌های چند‌جانبه است و لذا آن‌طور‌که تصور می‌شود، آسان نیست؛ از سوی دیگر جواب‌گویی به این پرسش با رودربایستی و پنهان‌کاری سازگار نیست. ممکن است بیان برخی واقعیت‌ها در این زمینه برای بعضی متعصبان، تلخکامی به‌وجود بیاورد اما مانند بیماری که برای درمان خود باید به خوردن داروی تلخ تن دهد، همه ما نیز برای عبور از این شرایط سخت، چاره‌ای جز تن دادن به این تلخکامی نداریم. به‌هر‌حال براساس اصول ثابت حکمرانی و در‌نظر گرفتن درس‌های رایج در علوم سیاسی، شاید بتوان گفت در کشور ما چند عامل در ایجاد شکاف میان حرف و عمل وجود دارد که احتمالا اشاره به آنها برای بررسی‌های تکمیلی و یافتن پاسخ مناسب‌تر، اثربخش است:

یکم. کمبود محاسبات واقع‌گرایانه در سیاست‌های کلان و به تبع آن، شعارها:هر‌چند دانش سیاسی نقش اصلی را در این محاسبات دارد اما پیش از دانش سیاسی، عقلانیت سیاسی، پیش‌فرض‌های اصلی دانش سیاسی را به‌وجود می‌آورد. برای دستیابی به عقلانیت سیاسی، گام اصلی و درعین‌حال مداوم، شکل‌گیری دیالوگ سران نظام حکمرانی با عناصر لایه‌های مختلف حکمرانی، دیالوگ سران نظام حکمرانی با کارشناسان عالی و زبده در امور مرتبط با حکمرانی و مهم‌تر از همه، دیالوگ سران نظام با نمایندگان احزاب، مجامع، انجمن‌ها و اتحادیه‌های مدنی است.
نباید از نظر دور داشت که این دیالوگ‌ها نباید تشریفاتی و با رویکرد پوپولیستی انجام شود. شاید ذکر این نکته خالی از لطف نباشد که دیالوگ به این‌ معنا، در کشور ما به‌ندرت اتفاق می‌افتد. به‌همین‌دلیل ما از فهم دقیقی از موقعیت فکری خود در میان ایسم‌های گوناگون و رایج در دنیای مدرن بهره‌مند نبوده و میان آنها غوطه می‌خوریم. مثلا نمی‌دانیم لیبرال هستیم یا مارکسیست؟ نولیبرال هستیم یا نومارکسیست؟ فردگرا هستیم یا جامعه‌گرا؟ (البته بدیهی است که بودن در اتمسفر هر یک از ایسم‌ها، بایدها و نبایدهایی را به ما تحمیل خواهد کرد.) آیا اگر هیچ‌کدام آنها نیستیم، مکتب دیگری را ابداع کرده‌ایم؟ این مکتب دقیقا چیست و چه منطقی دارد؟ و...

متن کامل را اینجا بخوانید.

 

مرتبط ها