سیدمهدی طالبی، خبرنگار : شی جین پینگ رئیسجمهور چین چهارشنبه گذشته به عربستان سفر کرد و جدا از دیدار با مقامات سعودی، در دو نشست شورای همکاری خلیجفارس و سران کشورهای عربی شرکت کرد. در ایران بیش از هر چیز این سفر، بیانیه مشترک چین با 6 کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس بازتاب پیدا کرد؛ بیانیهای که حداقل در تهران کسی انتظار آن را نداشت. در این بیانیه، دو طرف بر اهمیت گفتوگوی همهجانبه با مشارکت کشورهای منطقه برای رسیدگی به پرونده هستهای ایران تاکید کردند و بر حمایت خود از همه تلاشهای صلحآمیز، ازجمله ابتکار و تلاش اماراتمتحدهعربی برای دستیابی به راهحلی مسالمتآمیز در موضوع جزایر سهگانه (تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی) از طریق مذاکرات دوجانبه با رعایت موازین حقوق بینالملل و حل این موضوع با رعایت مشروعیت بینالمللی تاکید کردند. انتشار این بیانیه، برای بسیاری از کارشناسان مسائل سیاست خارجی بسیار عجیب و دور از ذهن بود. آنها با توجه به رویکرد نگاه به شرق دستگاه دیپلماسی کشور و خودداری پکن از ورود به مسائل مناقشهبرانگیز بین طرفین در تعاملات تجاری، از نگرانیهای خود نسبت به تداوم این رویکرد گفتند و زنگ هشدار را برای سیاست خارجی ایران به صدا درآوردند. هرچند هنوز واکنشها به این دو بند بیانیه چین و شورای همکاری خلیجفارس ادامه دارد اما بیش از پرداختن به آن، میبایست به چگونگی و چرایی همگرایی بین دو طرف پرداخت. اینکه چین بر چه اساسی در بیانیه با کشورهایی که ذیل امپراتوری آمریکا تعریف میشدند، یکی از اصول خود یعنی «احترام به حاکمیت و تمامیت ارضی» را زیر پا گذاشته است، موضوعی است که باید به بررسی آن پرداخت و پس از آن به این پرسش پاسخ داد که آیا این به معنای فاصلهگذاری جدید پکن با تهران است یا خیر؟
روابط دیپلماتیک چین و کشورهای عربی از 6 دهه پیش آغاز شد اما دو طرف نیاز چندانی به تعمیق ویژه روابط نمیدیدند؛ چراکه همانطور که کشورهای عربی صادرکننده نفت بودند، چین نیز در طول دهه های 1970 و 1980 یکی از کشورهای صادرکننده نفت محسوب میشد؛ اما در سال 1993 که پکن تبدیل به یک واردکننده نفت شده و رشد اقتصادی این کشور وابسته به نفت خارجی شد، منطقه غرب آسیا برای این کشور اهمیت بسیاری پیدا کرد. چین با هشت کشور عربی مشارکت راهبردی، مشارکت راهبردی یا مشارکت استراتژیک راهبردی ایجاد کرده است و یک مکانیسم گفتوگوی استراتژیک با شورای همکاری خلیج فارس ایجاد کرده است. اکنون کشورهای عربی درمجموع به بزرگترین تامینکننده نفت خام چین و هفتمین شریک تجاری بزرگ چین تبدیل شدهاند. در حال حاضر، رابطه چین با جهان عرب تا حد زیادی با واردات انرژی آن تعریف میشود. کشورهای عربی درمجموع به بزرگترین تامینکننده نفت خام چین تبدیل شدهاند. با وجود کوششهای چین برای تنوع بخشیدن به منابع نفتی خود، این کشور بهطور روزافزونی به نفت خلیجفارس وابسته میشود. جمهوری خلق چین در حال حاضر به دومین مصرفکننده بزرگ انرژی در دنیا و سومین واردکننده نفت خام در جهان است و برای رشد شتابنده اقتصادی خود، نیازمند افزایش میزان نفت وارداتی است. در چنین شرایطی، عربستان سعودی بهتنهایی بزرگترین تامینکننده نفت چین است و وقتی عراق، کویت، عمان و اماراتمتحدهعربی را در نظر بگیرید، جهان عرب بیش از 40 درصد از کل واردات نفت چین را به خود اختصاص میدهد.
به میزان نیاز چین به کشورهای صادرکننده نفت غرب آسیا، کشورهای نفتخیز منطقه نیز برای توسعه نیازمند همکاری با پکن هستند. آنها حداقل در دو حوزه نظامی و فناوری، نیازهایی دارند که آمریکا و اروپا بهسادگی حاضر به ارائه آن نیستند ولی چین محدودیتی برای ارائه آن به این کشورها ندارد. رفتار سخاوتمندانه چین با اعراب و درک رهبران عربی از افول آمریکا، آنها را به سمت بازیگران قدرتمند جهانی همچون چین سوق داده است.
چرا گردش به شرق
ژانویه سال جاری وزرای خارجه بحرین، کویت، عمان و عربستان سعودی در ماه ژانویه به پکن سفر کردند. پس از آن وزیر امور خارجه امارات با همتای چینی خود تلفنی گفتوگو کرد. سپس وزیر امور خارجه ترکیه در تلاش برای تقویت روابط اقتصادی به چین رفت. کشورهای عربی در جریان جنگ اوکراین نیز به مسکو سفر کردند و در اوپک پلاس نیز با این کشور توافق کردند تا با کاهش تولید نفت، مانع از کاهش قیمت آن به درخواست آمریکا شوند. این رویکردها نشان میدهد کشورهای همسو با غرب نیز در رویکرد خود نسبت به غرب تغییراتی ایجاد کردهاند. دلایل این تغییر رویکرد به این شرح است:
1- درک واقعیت جدید بینالملل
آمریکای سال 2022 فاصله معناداری با آمریکای سال 2000 و پیش از آن دارد. حداقل در غرب آسیا، امپراتوری آمریکا دیگر هراس سابق را ندارد یا اگر هم داشته باشد، واشنگتن برای جا نماندن از چین، ریسک یک جنگ یا نزاع سخت دیگر را به جان نمیخرد. سرعت رشد اقتصادی چین و پیشبینیهایی که از تبدیل شدن این کشور به اقتصاد نخست در سالهای آینده خبر میدهد، هر دولتی را ناچار به در نظر گرفتن چین می کند. وضعیت فعلی چین دیگر بهگونهای نیست که عربستانسعودی و متحدانش قادر به نادیده گرفتن آن باشند. بلکه ناچار به برقراری روابط گسترده با آن هستند.
2 -بازدارندگی در برابر ایران
ایران رابطه اقتصادی قابلتوجهی با آمریکا و اروپا ندارد و آنها از هیچ مسیری ظرفیت فشار موثر بر ایران را ندارند. با این حال بهزعم عربستان سعودی، اقتصاد تحت تحریم ایران، به پکن بسیار وابسته است و پکن میتواند با استفاده از این اهرم، مانع از تحرک تهران علیه ریاض شود.
3- بازتولید رابطه امنیت دربرابر انرژی
رابطه انرژی در ازای امنیت میان آمریکا و عربستانسعودی به جهات گوناگونی تضعیف شده است. نخست آنکه ظهور نفت و گاز شیل باعث تقویت خوداتکایی انرژی آمریکا شده است، از سوی دیگر واشنگتن بخشی از نفت وارداتی خود را نیز از منابعی غیر از خلیجفارس وارد میکند. این منابع بزرگ کانادا و مکزیک در همسایگی آمریکا و کشورهای آفریقایی هستند. به گفته اداره اطلاعات انرژی ایالاتمتحده، سعودیها زمانی بیش از دو میلیون بشکه نفت در روز به آمریکا میفروختند، اما این میزان به کمتر از 500 هزار بشکه کاهش یافته است. اکنون ایالاتمتحده بزرگترین تولیدکننده نفت جهان است و در سیاست خارجی خود همچون سابق به ریاض توجه ندارد.
همزمان با کاهش و نه برطرف شدن اهمیت انرژی برای غرب، به دلیل رشد فزاینده قدرتهای منطقهای مانند ایران، ترکیه و متحدان آنها در منطقه و حتی قدرتیابی امارات و قطر، توانایی و ظرفیت آمریکا برای حمایت پیشین از سعودیها کاسته شده است.
با این حال وضعیت گذشته در حال تکرار در رابطه چین با عربستانسعودی است. چین به منابع انرژی نیاز دارد و از طرف دیگر به نظر میرسد دارای ابزارها و ویژگیهای لازم برای تامین امنیت عربستانسعودی است. چین دارای ابزار نرمتر اقتصادی در مقابل ابزار سخت نظامی و همچین سیاست چندجانبهگرا در برابر سیاست یکجانبهگرای آمریکاست که میتواند از طریق ابزارهای اقتصادی و میانجیگری دست به تامین امنیت عربستان بزند.
عربستان اگر با شراکت یکجانبه خود با آمریکا ادامه دهد، ضمن عدم دستیابی به بسیاری از فناوریها از سوی غرب، این احتمال وجود داشت که روابط چین و ایران عمیقتر شود. از این رو ریاض با برقراری روابط سطح بالا با پکن به دنبال آن است تا روابط چینیها با ایران، به مسالهای زیانبار برای ریاض تبدیل نشود.
دلایل نزدیکی چین به اعراب
چین تا نیمهدوم قرن گذشته علاقه زیادی به خاورمیانه نداشت. زمانی که دنگ شیائوپینگ (1989-1978) برنامه نوسازی خود را آغاز کرد و به تنها منطقهای روی آورد که میتوانست مقادیر زیادی نفت و گاز را تامین کند. این امر منجر به روابط نزدیکتر و درنهایت برقراری روابط دیپلماتیک با همه کشورهای عربی در پایان سال 1993 شد.
با آغاز هزاره، چین نزدیک به 50 درصد انرژی موردنیاز خود را از خاورمیانه وارد میکرد، طیف گستردهای از محصولات خود را صادر میکرد، سرمایهگذاریهای خود را افزایش میداد، زیرساختهای خود را ایجاد میکرد و فناوری را انتقال میداد. پکن هرگز به حقوق بشر یا فقدان آن در منطقه ابراز علاقه نکرد و شرکای آن در آنجا نیز همین رویکرد را در قبال چین اتخاذ کردند.
1- خروج از انزوا
چین بهدلیل رقابتجویی آمریکا و همراهی اروپا با این کشور که در دوسال جاری افزایش نیز یافته است، بهگونهای دچار انزوای سیاسی شده است. این انزوای سیاسی در دوره محدودیتهای کرونایی چندان به چشم نمیآمد اما با برطرف شدن آن، وضوح بیشتری یافت. از این رو پکن با شتاب بیشتری بهدنبال چندجانبهسازی روابط خود حرکت کرده است.
2 -بیاثر کردن تبلیغات سرکوب مسلمانان چین
چین متهم به سرکوب مسلمانان در استان شرقی سین کیانگ است و به همین دلیل در مرکز تبلیغات رسانهای غرب قرار دارد. با وجود این بدون همراهی کشورهای صاحبنام اسلامی از این ادعا، چنین تبلیغاتی کماثر خواهد بود. حمایت عربستان سعودی از اقدامات پکن در مواجهه با اویغورها در همین چهارچوب قابلبررسی است.
3 -جلب سرمایههای عربی
مسیر سرمایهگذاریهای کشورهای عربی، از غرب بهسمت داخل و کشورهای دیگر چرخیده است. چین قصد دارد بخشی از این سرمایهگذاریها را جذب، و بخشی از سرمایهگذاریهای توسعهای اعراب را جلب کند. اسفند سال گذشته محمد بن سلمان ولیعهد سعودی در گفتوگو با مجله آتلانتیک حجم سرمایهگذاری عربستان در چین را کمتر از 100 میلیارد دلار خواند و گفت که این سرمایهگذاری بهسرعت درحال افزایش است.
این سرمایهها حتی شامل کمکهای ملی اعراب حاشیه جنوبی خلیجفارس به کشورهایی مانند سودان و یمن نیز میشود. چین میخواهد با پول عربستان و امارات، برای سودان و یمن زیرساخت ایجاد کند.
4 -گرایش سیستمی به دیکتاتوریها
چین بهدلیل غیردموکراتیک بودن، گرایشی جدی به دیکتاتوریها دارد. بر همین اساس یکی از مشکلات پکن با تهران، موضوع مردمسالاری و دفاع از جنبشهای مردمی در منطقه است. چینیها از مدتها پیش درحالیکه بهظاهر منافع مادی چندانی در لبنان و یمن نداشتهاند، مخالف جنبشهای مردمی در این کشورها بودهاند. پکن اندیشههای انقلابی و مردمسالارانه را که هویتبخش جمعیتها و ملتهای تحتفشار است، مشکلی برای خود میداند.
5 -تفاوت در تواناییها
کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیجفارس، برخلاف ایران دارای ظرفیتهای تبدیل شدن به قدرتهایی بزرگ نیستند. درحالیکه ایران درطول محافظت از خود دربرابر شوروی و آمریکا، نحوه برخورد با ابرقدرتها را فراگرفته است.
6- منافع در قبال مواضع
چین احتمالا برای همسویی با ریاض، منافع قابلتوجهی مانند سرمایهگذاریهای هنگفت و قراردادهای میلیارد دلاری دریافت کرده است. پکن از سوی دیگر میداند چنین موضعگیریای با واکنش ایران روبهرو نمیگردد، زیرا بهزعم پکن، تهران که درحال مبارزه با غرب است، توانی برای اقدام علیه چین ندارد. از سوی دیگر این مواضع چینیها جدید و مناقشهبرانگیز نیز نیست.
7 -توانایی برآوردسازی نیاز عربی
چین باید خود را گزینهای قابل جایگزین با آمریکا یا دارای قدرت برای پوشش ضعفهای واشنگتن در منطقه معرفی کند. کشورهای منطقه برای تامین امنیت خود سالها به آمریکا اتکا کرده بودند و حالا با تغییر رویکرد واشنگتن، هرچند همچنان وابسته به این کشورند اما بهدنبال یافتن جایگزین و یا کشوری هستند که بتوانند درکنار واشنگتن از آن بهره گیرند. چین در این راستا بدون تکرار این مواضع، گزینهای برای جایگزینی آمریکا یا قدرتی مشابه آن بهحساب نمیآمد. اکثر تحلیلها بر این باورند که دفاع از منافع چین، سرمایهگذاری و نیروی کار چینی (سرمایه انسانی) دیر یا زود، گسترش بیشتر امنیت و تعامل نظامی چین را ضروری خواهد کرد. توسعه درحال قابلیتهای نظامی چین (نیروی دریایی، هواپیماهای تاکتیکی نسل پنجم، هواپیماهای برد بلندتر) نشان میدهد که چنین سناریویی در میانمدت تا بلندمدت قابل رد نیست. ایجاد نخستین پایگاه نظامی چین در منطقه، در جیبوتی بهعنوان گامی در این جهت توصیف میشود.
8 -هراس از اتهام ائتلاف با روسیه و ایران
غرب درحال تاکید بر این نکته است که چین با روسیه و ایران ائتلافی علیه غرب و متحدانشان تشکیل داده است. بر این مبنا چین باید دشمن اروپا، آمریکا، کانادا، ژاپن، کرهجنوبی و کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس باشد. از این رو پکن در رأیگیری شورای امنیت سازمان ملل متحد در محکومیت تهاجم روسیه به اوکراین، رای ممتنع داد و نشان داد که اگرچه در مبارزه با هژمونی ایالات متحده از مسکو حمایت میکند، اما در آن دخالت نخواهد کرد تا حداقل بندهای این اتهام را از دور سیاست خارجی خود باز کرده باشد. بیانیههای مشترک ضدایرانی با عربستان و شورای همکاری خلیجفارس نیز در چهارچوب فاصلهگذاری پکن با تهران قابل تفسیر است.
9- چین بهدنبال کاهش اشاعه هستهای
چین قصد دارد با همراهی با عربستان در اصرار بر کاهش ابعاد برنامه هستهای ایران، و البته اندکی کمک به برنامه هستهای ریاض، حکام سعودی را تحت کنترل نگاه دارد. چین در سند همکاری با کشورهای عربی به همکاری در زمینه طراحی و ساخت نیروگاههای هستهای و آموزش فناوری هستهای به این کشورها پرداخته است.
10- نفت
هرچند توافق اوپک پلاس برای افزایش قیمت انرژی به سود روسیه و به زیان آمریکا بود، اما همزمان به زیان چین بهعنوان یک مصرفکننده بزرگ انرژی نیز بهشمار میرفت. افزایش قیمت انرژی با دامن زدن به رکود جهانی میتواند به زیان اقتصاد صادراتمحور پکن باشد. از این رو چین همواره خواهان انرژی ارزان بوده است.
چه عواملی جرات نزدیک شدن به چین را به عربستان داده اند؟
1- ناکارآمدی فشار حداکثری آمریکا
ریاض در دوره دونالد ترامپ، انواع مختلف سرویسها را به طرف غربی با هدف خروج این کشور از برجام و افزایش فشار بر تهران ارائه کرد. آمریکا بر همین اساس از برجام خارج شد و کارزار فشار حداکثری را برای سرنگونی تهران به راه انداخت. محاسبات طرف آمریکایی نشان میداد ایران ظرف شش ماه پای میز مذاکره خواهد آمد اما از آن شش ماه چند سالی گذشته است و تهران حاضر به دادن امتیاز به طرف غربی نشد. این مقاومت، به طرف سعودی این پیام را منتقل کرد که وقتی تهران میتواند در برابر این میزان فشار مقاومت کند، آنها که تنها قصد اقدامات سطح پایینتری نسبت به تهران دارند، قادر به تکرار وضعیت ایران خواهند بود.
2- ناکارآمدی دستگاه نظامی آمریکا
دستگاه نظامی آمریکا که دو دهه در منطقه فعالیت میکرد، با ناکارآمدی مواجه شده و شکستهای سختی را متحمل شده است. از سوی دیگر جنگافروزیهای واشنگتن که بخش قابلتوجهی از هزینههای آن را سعودیها باید بپردازند، میتواند دامن ریاض را نیز بگیرد.
3 -ورود روسیه به منطقه و جنگ اوکراین
برخلاف یک دهه قبل، روسیه در منطقه حضور نظامی موثری پیدا کرده است. این کشور در کنار ایران قدرت اصلی در سوریه هستند. مسکو درعینحال درحال جنگ با ارتش نیابتی ناتو در اوکراین است و با این حال موفق شده کنترل استانهای جنوبی اوکراین را در اختیار بگیرد و ضمن تسلط بر بخش اعظم نوار شمالی دریای سیاه فاصله خود تا مرکز اروپا را کم کند. این تقابلجوییها تماما نقشههای غرب را نقش برآب کرده و از توان این جناح کاسته و آن را آسیبپذیرتر ساخته است.
چرا بیانیه ضدایرانی؟
غرب آسیا و شمال آفریقا «منطقه نفوذ» شده است، جایی که چین نسبتا دیر به آن وارد شده است. درحالیکه ایالات متحده، علیرغم هدف اعلام شده خود مبنیبر رویگردانی از منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا و توجه کمتر به آن نمیتواند از آن جدا شود، سایر بازیگران خارجی، ازجمله چین، روسیه، اتحادیه اروپا و بهطور بالقوه دیگران نیز بهطور فزایندهای درحال فعالیت در این مناطق هستند. بنابراین در چنین شرایطی چین باید منافع خود را نهتنها در برابر ایالات متحده، بلکه علیه -یا درنهایت با همکاری- سایر بازیگران خارجی بیان کند. برای استقرار در منطقه، چینیها نیاز به همراهی دارند. یکی از ابزارهای ورود به حاشیه جنوبی خلیجفارس، همسویی حداقل لفظی با آنها علیه ایران است. چینیها از این همسویی اهداف دیگری را نیز دنبال میکنند.
1- پنهان ساختن جنبه ضدآمریکایی
دادن جنبه ضدایرانی به بیانیه، برای پنهان ساختن جنبه ضدآمریکایی دیدار و نشست است. در زد و خوردهای سیاسی و رسانهای فیمابین، از غلظت ضدآمریکایی بودن این نشست کاسته خواهد شد. از سوی دیگر با پررنگ ساختن ابعاد منطقهای دیدار، از وجوه بینالمللی آن مانند درخواست شی جینگ پینگ درباره خرید نفت و گاز عربستان با یوآن، کاسته میشود. در همین سفر، چین توانست ۳۴ قرارداد مرتبط با انرژیهای پاک با عربستان امضا کند، قراردادهایی که رویترز، ارزش اولیه آنها را ۳۰ میلیارد دلار برآورد کرده است.
2- جزایر سه گانه در ازای تایوان
چین بیانیه مشترکی با عربستان سعودی و اعراب حاشیه خلیج فارس درباره جزایر سه گانه امضا کرده است تا بتواند به نوعی در مقابل تایوان، حمایتی لفظی را از آن ها اخذ کند.
ایران باید چه کند؟
پس از واکنشها در ایران نسبت به بیانیه حامد وفایی استادیار ادبیات چینی دانشگاه تهران، در توییتر خود نوشت که «نگاه صفر و صدی در ارزیابی مقولات دیپلماتیک آن هم از نوع چینیاش مانعی بزرگ در فهم و تحلیل صحیح است؛ هرچند نمیتوان منکر ضعف داخلی در بهره گیری حداکثری از دوستی با چین شد اما فراموش نکنیم در گفتمان پکن بر خلاف رویه واشنگتن، رابطه راهبردی همزمان با تهران و ریاض مانعهالجمع نیست.» در چنین شرایطی اما تهران باید چه کند؟
1 -خوداتکایی بیشتر
این مساله به معنای خودکفایی و تولید هرچیز در داخل نیست. اما باید شبکههایی خارج از اراده دیگر تشکیل شود.
2 -چین نیز میتواند آمریکا باشد
چین هرچند بنابه دلایلی مخاصمه چندانی با ایران نداشته است، اما شواهد نشان میدهد اگر شرایطش همانند آمریکا فراهم شود از چنین کاری دریغ نمیورزد.
3- ایران در شرقگرایی نیز باید منعطفتر باشد
چین تنها کشور دارای تواناییهای بزرگ در منطقه نیست. روسیه، هند، مالزی و اندونزی نیز با وجود مشکلاتی که دارند و حتی ابعاد بسیار کوچک ترشان نسبت به چین درصورت معاملات محکم و قوی میتوانند برای پیشبرد امور مناسب باشند.
4- بازتنظیم چین
به زعم چین ایران قادر نیست به دلیل مشکلات بینالمللی با غرب و متحدانش در منطقه و ناآرامیهای داخلی پاسخ درخوری به پکن بدهد. از سوی دیگر به زعم چینیها بدون آنها، اقتصاد ایران دچار مشکل خواهد شد. اینها همه دادههای درستی هستند اما ایران زمانیکه در سال 1979 از فاصلهای نزدیک با آمریکایی که سلطه نظامیاش در سراسر کشور پراکنده بود برخورد کرد، نشان داد محدودیتبردار نیست. تهران روزهای سختتری را به خود دیده است، زمانیکه آمریکا و شوروی هردو به عراق کمک میکردند و چین نیز بهویژه در ابتدای جنگ ظهور و بروز چندانی نداشت. ایران باید در بحران دیپلماتیک با چین، بهویژه در شرایطی دیگران به انفعال ایران نشستهاند، پاسخی مناسب و کلان برای این بحران طراحی کند.
فرصتها
1. افزایش روابط کشورهای عربی با چین، از طریق کاستن از نقش آمریکا میتواند بهمرور باعث بهبود روابط تهران با کشورهای منطقه شود زیرا واشنگتن با تعریف ایران در مقابل همسایگانش کوشیده بود هدف بزرگتر، یعنی تامین امنیت رژیمصهیونیستی را پیگیری کند.
2. پکن اگر ظرفیتهایش را در مسیر میانجیگری صحیح میان کشورهای منطقه قرار دهد، اقداماتش در راستای منافع ایران ارزیابی میشود.
3. روسیه بهطور جدی وارد منطقه شده و حضور چینیها باعث ورود هندیها نیز خواهد شد و اینگونه منطقه شاهد حضور جدیتر قدرتهایی خواهد بود و فرصت موازنهسازیهای مختلف را برای کشورهای منطقه فراهم میآورد.
نکاتی مهم
1. اشکال وارد ساختن به روابط چین با عربستان سعودی بیجاست، اما باید دلیل همراهی پکن با ریاض در بیانیههای مشترک که شامل مواردی علیه تهران بود مورد بررسی قرار گیرد. در سیاست پدر و مادری برای بهانهگیری وجود ندارند که با ابراز ناراحتی، اقدامات بازگردند.
2. مواضع چین علیه برنامه هستهای ایران و نیروهای مقاومت به خودی خود چندان مناقشهبرانگیز نیست زیرا از گذشته همینگونه بوده است. مساله مهم اشتراک بیان آن با محور رقیب ایران و از سوی دیگر دخالت پکن در تمامیت ارضی کشور است.
شبکه دولتی چین پیشتر در سال 1391 در بحبوحه بحران بر سر برنامه هستهای ایران اقدام به مصاحبه با رضا پهلوی فرزند محمدرضا پهلوی کرده بود که با واکنش شدید ایران مواجه شد. در آن برهه پکن با ورود به مسالهای حساس مرتبط با نظام سیاسی کشور تلاش کرده بود پیامی جدی در رابطه با نارضایتیاش از برنامه هستهای ایران به تهران صادر کند.
3. اقدام چین تاثیراتی علیه ایران دارد اما قادر به تغییر کلان وضعیت نیست، همانگونه که حمایتهای آمریکا از متحدانش و ورود مستقیمش نیز از رسیدن به این نتیجه ناکام ماندند. سفر جو بایدن رئیسجمهور آمریکا به عربستان در سال جاری میلادی و حضور در نشستهایی مشابه با نشستهای اخیر مقامات چین با کشورهای عربی از لحاظ اهمیت جدیتر از سفر شی جینگ پینگ بود.
۴. سیاست چین چندجانبهگرایی براساس رویههای مرسوم جهانی است و بر همین مبنا وارد ائتلاف سیاسی بر ضد دیگران نشده ولی مخالف تجدیدنظرطلبی است. کشورهای عربی قادر به ایجاد تغییرات کلان نیستند، اما ایران از طریق حمایت از جنبشهای آزادیخواه و طرفدار مقاومت زمینهساز شکست قدرتهای بزرگ، حفظ کشوری مانند سوریه از تهاجم و توطئه قدرتهای بزرگ و گسترش مردمسالاری در منطقه شده است.
۵. با این حال پکن قائل و قادر به دشمنی با ایران آنگونه که از تفسیرها بر میآید نیست. چین نفعی در تضعیف ایران ندارد و از سوی دیگر اگر قرار بر انزوا و فشار بر تهران بود، هیچ فشاری قابل قیاس با غرب نیست.
۶. بهزعم چین، روابط ایران و غرب به وضعیت غیرقابلبازگشتی رسیده است و پکن میتواند با مانورهای دیپلماتیک امتیازات بیشتری به دست آورد.