بهبهانه تصویب قطعنامه حقوقبشری اخیر علیه کشورمان با میدانداری دولتهای غربی و همچنین تلاش آنها برای افزایش فشارهای روانی و رسانهای علیه کشورمان در تمامی حوزه ازجمله اجتماعی، فرهنگی و حتی فوتبالی، با عبدالرضا فرجیراد، کارشناس مسائل بینالملل گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
اقدامات دولتهای اروپایی در افزایش فشارهای روانی و رسانهای علیه کشورمان و همچنین تصویب قطعنامه حقوقبشری ضدایران را بیشتر ناشی از چه دلایلی میدانید؟
پیش از هرچیز باید گفت هم این قطعنامه حقوق بشری که روز پنجشنبه در ژنو تصویب شد و هم قطعنامهای که هفته پیش در نشست شورای حکام در وین اتفاق افتاد، هردو دارد در راستای یک تفکر و بینش جلو میرود که میتوان چند عامل را به آن وابسته دانست. یک، همین مشکلات داخلی است که برای ایران پیش آمده و باعث شده طرفهای اروپایی و تاحدودی آمریکایی تحت فشار افکار عمومی قرار گیرند که به آن عکسالعمل نشان دهند. دوم آنکه میتوان این فشار را عکسالعملی درمقابل آن دانست که از نظر غربیها دو سال است ایران این توافق را به امضا نرسانده. آنها معتقدند توافق تا مرحله امضا رفته و کار نهایی شده بود که یکدفعه از سوی ایران متوقف شد و این فشارشان برای بهنتیجه رسیدن توافق است. سوم، مساله اوکراین و ادعایی است که غرب درخصوص همکاری نظامی ایران و روسیه دارد. معتقدند ایران وارد یک بازی استراتژیک شده و به این دلیل خیلی عصبانی هستند. میخواهند فشار بیاورند تا ایران همکاری با روسیه را متوقف کند. این سه عامل باعث شده که فشارها بر کشورمان بیشتر شود. که بروز آن هم بهصورت قطعنامه آژانس است و هم بهصورت قطعنامه حقوق بشری. اگر درباره این سه نکتهای که به آن اشاره کردم _که البته عامل اولش داخلی و وابسته به اقدامات خود ماست_ فکری نشود و ایران نتواند با غرب، چه آمریکا و چه اروپا به توافق برسد، این روند ادامه پیدا خواهد کرد.
از ترکیب آرایی که در شورای حقوق بشر سازمان ملل علیه کشورمان شاهد بودیم میشود نتیجه گرفت آن اجماعی که غربیها قصد داشتند علیه کشورمان ایجاد کنند به هدف خود نرسید؟ یا اینکه میتوان گفت ظرفیت نهادهای بینالمللی کارایی خود برای فشار علیه کشورمان را از دست داده؟
نه، تعداد آن کشورهایی که در این نشست به نفع ایران صحبت کردند محدود بود. روسیه که از شورای حقوقبشر اخراج شده است، این چین بود که بیشترین حرف را در حمایت از ایران زد. این وسط ما انتظار نداشتیم که مثلا پاکستان برای دفاع از ایران به میدان بیاید. علت این دور از انتظار بودنش هم آن بود که پاکستانیها باوجود آنکه اکثر اوقات بهنفع ایران رأی میدادند اما باتوجه به نزدیکی شهباز شریف نخستوزیر فعلیشان به عربستان، حدود یک هفته قبل در جلسه آژانس رأی ممتنع دادند. باوجود این مساله تصور نمیشد آنها به میدان آمده و به نفع ایران رأی بدهند. در واقع با این رأی دو کار انجام دادند. میخواستند به ایران این پیام را بدهند که رأی هفته گذشته ما در آژانس یک رأی عربی و از سر ناچاری بود. یعنی آن رأی ممتنع پاکستان و قطر در آژانس برآیند یک تفکر عربی بود و چون دولت فعلی پاکستان به امارات و عربستان نزدیک است از او خواسته بودند که اینطور رأی دهد. به همین دلیل میتوان گفت پاکستانیها آمدند اینجا آن مورد را جبران کردند چون کشورهای عربی در مسائل حقوقبشری هم خودشان مثل عربستان بعضا تحت فشار هستند. لذا من در نسبت آرا تغییر خاصی نمیبینم. انتظار میرفت که همین اتفاق با دو، سه رأی کمتر و بیشتر رخ دهد. مثلا بولیوی ازجمله کشورهایی بود که میتوانست به نفع ایران رأی دهد اما این اتفاق نیفتاد.
درباره نماینده اعزامی از ایران در این نشست و حاشیهای که درحین سخنان ایشان ایجاد شد چه نظری دارید؟ نمیشد از وقوع آن اتفاق جلوگیری کرد تا نماینده ایران در جلسهای با این اهمیت مسلطتر ظاهر شود؟
متاسفانه فقط مورد نشست اخیر نیست. در دولت سیزدهم در بسیاری از موارد شاهد بودهایم افرادی که بهنمایندگی از ایران در سازمانهای بینالمللی، منطقهای، اقلیمی و تجاری شرکت کردهاند، اشکالاتی داشتهاند. پارسال، زمانیکه یکی دو ماه از تشکیل دولت گذشته بود شخصی را به اجلاسی فرستادیم که سطح انگلیسی صحبت کردنش مایه آبروریزی شد. این اتفاق در چند مورد بعد هم رخ داد. درمورد اخیر هم شاهد بودیم شخصی که متن را میخواند بهنظر میرسید صفحات خود را یکبار هم کنترل نکرده است تا از این اتفاق جلوگیری شود. متاسفانه بهنظر میرسد دولت نسبت به این موارد چندان توجهی ندارد. اتفاقات مشابه این در روحیه مردم هم اثر زیادی میگذارد. این اتفاقات باید برای دولتمردان تجربه شود. افرادی در این مجموعهها دیده میشوند که چند کلامی هم انگلیسی متوجه هستند اما معلوم است تجربه لازم در آنها وجود ندارد. خب اینها اهمیت دارد. ترکیبی از تجربه و زبان مهم است. بالاخره در آن سازمانی که تا این حد اهمیت دارد و مخالفان ایران بیرون تجمع کردهاند و منتظر نتیجهاند، لازم است تجربه بیشتری بهخرج داد. این موارد کار را خرابتر میکند. نباید چنین اشتباهاتی باز تکرار شود.
باوجود این فشارهای سیاسی و روانی، رویکرد ایران باید چگونه باشد؟ بهخصوص در بحث ادامه روند مذاکرات هستهای چه رفتاری را درست میدانید؟
اعتقادم این است که آمریکاییها میخواهند توافق بشود. آن ابتدای کار هم که اوضاع داخلی ما مقداری به هم خورده بود آمریکاییها تحت فشار افکار عمومی آمدند و حرکتهایی کردند اما الان میتوان گفت چندهفتهای است که در حد یک جمله میگویند و رد میشوند. دیگر مثل سابق حرکات عملی ندارند. اما اروپا الان تندتر و حساستر شده است. حتی احساس میکنم دولتهای اروپایی میخواهند از یکدیگر عقب نیفتند. مثلا حرکتی که آقای مکرون کرد و با عجله هم این کار را کرد، بابت آن هم بهنوعی در بالی اندونزی عذرخواهی کرد، بهنظر میرسید برای آن بود که میخواست از آلمانیها عقب نیفتد. چون آنها هم خیلی تند جلو آمدند. هم صدراعظم و هم وزیرامورخارجهشان حرفهای خیلی تندی زدند.
بنابراین اعتقاد دارم اولا ما باید این اوضاع داخلی را سروسامان بدهیم، باید یک مفاهمه ملی صورت بگیرد. چه حرکاتی که یکسری در خارج میکنند چه اتفاقاتی که در داخل شاهد آن هستیم باید براساس یک مفاهمه ملی تمام شود و افکار عمومی در خارج از کشور هم دیگر روی دولتهای غربی فشار نیاورند. در کشورهای اروپا و کشوری مثل کانادا افکار عمومی خیلی مهم است. افکار عمومی رأی میآورد. درک اروپاییها نسبت به مسائل ایران خیلی بیشتر است تا آمریکاییها که نسبت به مسائل بیرونی خیلی اطلاعاتی ندارند و دولتشان بیشتر میتواند براساس اراده خود کار را جلو ببرد. پس پیش از هرچیز این مفاهمهای که به تأخیر افتاده باید انجام شود. اصل اساسی آن هم اقتصادی است. دوم آنکه مساله توافق باید جدی گرفته شود. من معتقدم اگر این توافق صورت گرفته بود و پولی به کشور تزریق میشد و فضاهایی براساس آن باز میشد این اتفاقات هم در این سطح نمیافتاد. باید سریعتر مساله آن را حل کرد و کمتر مته به خشخاش گذاشت. هم آمریکا بهدلیل نزدیک بودن انتخابات ریاستجمهوری خود به این توافق نیاز دارد، هم ایران به آن نیاز شدیدی دارد. سومین مسالهای که خیلی اهمیت دارد بحث همکاری ایران و روسیه در جنگ اوکراین است. مساله باید روشن شود. اگر روسها قرار نبوده از تسلیحات ایرانی استفاده کنند و استفاده کردهاند، ایران باید شفاف این را مورد توجه قرار داده و درباره اصل مساله با اروپاییها به مذاکره بپردازد. نکته آنکه ایران سالهاست با روسیه همکاری نظامی دارد و کسی نمیتواند بگوید ایران باید این همکاری را داشته باشد یا نداشته باشد. اما مساله اوکراین استراتژیک است. دعوای ناتو با روسیه است. این وسط دارد با اوکراین بازی میشود. بنابراین ایران نباید خود را وارد این بازی استراتژیک بکند چون ضربه میخورد. بنابراین باید شفاف شود، هم باید با روسیه صحبت کرد و هم با اروپا. اگر روسها استفاده کردهاند توضیح داده شود که ما مسئول آن نیستیم و درنهایت این مساله بهطور قطعی حلوفصل شود. مساله چهارم هم که به مساله دوم برمیگردد آن است که باید هرچه زودتر گروسی را به ایران دعوت کرد و با ایشان بهطور مفصل گفتوگو کرد. فکر میکنم اگر آمریکاییها احساس کنند ایران قصد دارد توافق کند، روی بستن پرونده کشورمان در آژانس، به یک نوعی که ایران هم راضی شود توافق کنند. لذا برای جمعبندی باید گفت ما در سیاست خارجیمان باید یک تغییر رویکردی براساس منافع ملیمان داشته باشیم. تغییر رویکردی که بتوانیم طی آن براساس عزت کشور بر این مشکلات غلبه کنیم.