کد خبر: 75825

نخ تسبیح ما باش...

سرانجام روز موعود فرارسید و تیم ملی کشورمان در اولین دیدار خود در جام‌جهانی 2022 قطر از ساعت 16:30 امروز در ورزشگاه خلیفه به مصاف انگلیس خواهد رفت. شیرهایی که برای قهرمانی به قطر آمده‌اند و امید زیادی دارند تا بعد از سال‌ها بتوانند در جام‌جهانی پرفروغ ظاهر شوند. ساوت‌گیت برای اینکه تیمش برای فتح جام بجنگد هیچ‌چیز کم ندارد، اما آنها چند ماهی است که از شرایط ایده‌آل خود در یورو 2020 فاصله دارند. به خاطر همین هم سرمربی انگلیسی روزهای پرتنشی تا برای رسیدن به جام‌جهانی طی کرد. که حال آدم را خوب می‌کند.

هومن جعفری، خبرنگار:چهارسال قبل، پیش از دیدار ایران با اسپانیا، در همین «فرهیختگان» نوشته بودم:
سرانجام روز موعود فرارسید و تیم ملی کشورمان در اولین دیدار خود در جام‌جهانی 2022 قطر از ساعت 16:30 امروز در ورزشگاه خلیفه به مصاف انگلیس خواهد رفت. شیرهایی که برای قهرمانی به قطر آمده‌اند و امید زیادی دارند تا بعد از سال‌ها بتوانند در جام‌جهانی پرفروغ ظاهر شوند. ساوت‌گیت برای اینکه تیمش برای فتح جام بجنگد هیچ‌چیز کم ندارد، اما آنها چند ماهی است که از شرایط ایده‌آل خود در یورو 2020 فاصله دارند. به خاطر همین هم سرمربی انگلیسی روزهای پرتنشی تا برای رسیدن به جام‌جهانی طی کرد. که حال آدم را خوب می‌کند. تا ساعت بازی با اسپانیا، هرثانیه‌اش برای من صدای یکی از این تسبیح‌های آبی فیروزه‌ای قدیمی پیرمردهای مسجد را دارد که چه حالی می‌کنند با انگشتر و تسبیح‌شان. این همان راز خوشبختی است که نسل ما هرگز یاد نگرفته.»
حالا چهار سال از آن روزهای خوش‌بینی، گذشته و من 40 سال پیرتر شده‌ام. 40سال پیرتر و شکسته‌تر و داغ‌دیده‌تر و کی‌روش هنوز سرمربی تیم‌ملی است و طارمی هنوز آن موقعیت بازی با پرتغال یادش نرفته و ما هنوز وقتی یاد دقیقه آخر بازی با مراکش می‌افتیم، حال‌مان ارغوانی می‌شود.
ما امروز عصر با انگلیس بازی داریم و توی دل من رخت می‌شورند. تا بازی شروع شود و بچه‌های تیم ملی، تنهاتر از همیشه، بروند سراغ نبرد با سرنوشت، ثانیه‌ها در کنار هم همچنان همان تسبیحی هستند که 60 مهره دارد و تو باید اینها را بگذاری کنار هم و آنقدر بچینی و بچینی و بچینی تا دانه‌های آبی فیروزه‌ای‌اش، آنقدر تق‌تق کنند که برسیم به سوت داور برزیلی.
تا آن زمان، چقدر بحث‌های داغ شکل بگیرد بین آنها که امروز بازی را نگاه می‌کنند با آنها که بازی را نگاه می‌کنند. چقدر بحث بین آنها که می‌خواهند ببازیم با آنها که می‌خواهند ببریم و من، نشسته‌ام یک گوشه و با دانه‌های تسبیحم بازی می‌کنم. بی‌توجه به آنکه چه‌کسی چه چیزی بگوید.
در این زمانه پرهیاهو، من با خودم در صلحم. با آنچه رخ می‌دهد در صلحم و با دانه‌های تسبیح آبی فیروزه‌ای‌ام، در صلحم. یاد دیالوگ کارتون ریک و مورتی هستم که آخر هرچیز قشنگ است و اگر حالا چیز قشنگی نمی‌بینی، برای این است که هنوز آخرش نرسیده. هنوز یاد چیزی هستم که چهارسال پیش اینجا نوشتم و هنوز در سایت «فرهیختگان» هست.
«بازی ایران و اسپانیا برای من، یک تسبیح آبی فیروزه‌ای یا قرمز رنگ است با دانه‌های درشت که باید بلد باشی صدایش را در بیاوری. حریف از آن پیرمردهای بازاری تسبیح بلد است که توی خواب هم می‌تواند دانه بیندازد. حساب کن تاجر فرشی در حجره‌ای سنتی و ما در تقابل با ثروت و مکنتش، شاگرد بازاری حجره بغلی. این‌طوری هم می‌توانی به بازی امشب نگاه کنی، به مسابقه تسبیح انداختن جوانکی در این سمت میدان و کهنه‌بازاری تسبیح به‌دستی در آن سمت میدان. عقل می‌گوید آن سمت و چه خوب که ما هیچ‌وقت حرف عاقل جماعت را گوش نکردیم. این بار هم گوش نمی‌کنیم.»
امروز عصر، دعوتیم به تماشا کردن یا نکردن. دعوتیم به تشویق کردن یا هو کردن. هر طور دلت می‌خواهد پای تلویزیون بنشین رفیق نادیده. امروز اما اشک خواهی ریخت. چه ببریم و چه ببازیم. چه گل بزنیم و چه گل نخوریم. امروز همه ما با هم، در کنار همه اختلافات و تفاوت‌ها و اشتراکات‌مان، پای تلویزیون و ماهواره و اینترنت اشک می‌ریزیم. اشک، همان تسبیح آبی فیروزه‌ای است که ما دانه‌هایش هستیم و نخش ایران ماست.

مرتبط ها