کد خبر: 73387

بازخوانی کارنامه نظریه‌پردازان توسعه

نسخه‌پیچی توسعه برای جایی که نمی‌شناسیم

از نظر دکتر محمود سریع‌القلم، از لوازم یک شخصیت توسعه‌یافته عبارت است از انتقادپذیری، حساسیت به زمان، اعتمادبه‌نفس، اصلاح‌پذیری، تحمل اندیشه متفاوت، ظهور انسان‌های کیفی در کار و حکومت‌داری.

علی عسگری، خبرنگار: نزدیک به دو قرن است که تاریخ شاهد تکاپوی گسترده جامعه ایرانی برای تحول و پیشرفت است. نظریه‌پردازان متعددی تلاش کرده‌اند توضیح دهند چرا جامعه ایران پیشرفت نکرده و به‌دنبال آن راهکاری دهند برای ارتقاع وضع آن. دو انقلاب بزرگ مشروطه و اسلامی، ده‌ها جنبش و نهضت و چندین دولت به‌دنبال ایجاد تحول و پیشرفت جامعه ایرانی بوده‌اند. البته در این میان هریک از جریان‌های اجتماعی طرح و ایده خاص خودشان را از مقوله پیشرفت داشته‌اند، اما هرچه هست، جامعه امروز ما برآورد طرح‌های مختلف جریان‌های اجتماعی در زمینه تحول، پیشرفت و «تقلای تغییر» است. اگر جامعه امروز ما نتیجه و حاصل تلاقی تلاش‌های مختلف جریان‌های گذشته برای تغییر و پیشرفت بوده است، جامعه فردا نیز بلاشک حاصل تلاقی و کنش‌ها و واکنش‌های جریان‌های مختلف فکری و نظری پیرامون تغییر و تحول در جامعه ایرانی است. از همین‌رو بررسی نقشه نظریات ترقی‌خواهی در کشور و ایده‌های نظریه‌پردازان جریان‌های مختلف، برای فهم آینده جامعه ایرانی امری ضروری است. در ادامه و طی سلسله‌ای از گزارش‌ها، تلاش داریم معرفی از افکار توسعه، منتقدان و جایگزینان ایده توسعه که توسط نظریه‌پردازهای مختلف به بحث گذاشته شده، داشته باشیم. دکتر محمود سریع‌القلم نخستین کسی است که فکر وی پیرامون توسعه به بحث گذاشته می‌شود.

  توسعه، اصولی جهانی و مدلی بومی
فکر توسعه و مدرن‌شدن، طی دو قرن گذشته به‌عنوان یکی از بهترین راه‌ها برای جبران کژی‌ها و کاستی‌های جامعه ایرانی، توسط روشنفکران پیش‌پای کشور نهاده شده است. این فکر در مدل اولیه خود علاوه‌بر تقلید مدل توسعه از غرب در زمینه علم‌وفناوری، بر تقلید از سبک زندگی، باورها و... نیز تاکید داشته و نهایتا برخی از نظریه‌پردازان آن به‌عنوان دلالان قراردادهای استعماری، فکر وابستگی سیاسی به‌عنوان راه پیشرفت کشور را نیز در سر می‌پروراندند. ایده توسعه و مدرنیزاسیون اما در این حد متوقف نماند و طی تطورات مختلفی به زمان معاصر رسیده است. توسعه‌گراهای فعلی نیز در این زمینه با سلف خود هم‌فکر هستند که توسعه امری جهانی، فراگیر و غیربومی است و لذا نمی‌توان سخن از مدل جایگزینی برای فرآیند مدرن‌شدن غربی طرح کرد، البته در این مسیر لازم است استقلال سیاسی و تصمیم‌گیری مستقل حفظ شود اما فرآیند توسعه تنها آن چیزی است که در غرب رخ داده است. دکتر سریع‌القلم نیز از نظریه‌پردازان فکر توسعه در کشور بوده که بر همین مسیر مشی می‌کنند. در نظر وی، اصول و مبانی توسعه، علمی، فرمولی و قاعده‌مند است، در حدی که قابلیت گوگل‌شدن دارد. اما در این بین مدل توسعه امری بومی و متناسب با ظرفیت کشورهای مقصد است. برای نمونه صنعتی‌شدن یکی از اصول و مبانی توسعه بوده که هیچ ملتی گریزی از آن ندارد، اما اینکه صنعتی‌شدن براساس چه فرآیندی شروع شود، امری است بومی و متناسب با ظرفیت هر کشور. برای مثال درست است که انگلستان آغاز مسیر صنعتی‌شدن خود را بر صنایع ریسندگی بنا کرد، اما این مدلی مخصوص انگلستان است، در کشور دیگر می‌تواند معدن محل حرکت باشد یا ...1

  توسعه درونی و نخبه‌گرا
برای فهم توسعه از منظر دکتر سریع‌القلم، لازم است ابتدا دو دوگانه مختلف در توسعه توضیح داده شود. نخستین دوگانه مربوط به «توسعه از بالا یا از پایین» است. طبق این دوگانه ما دو مدل از توسعه را می‌توانیم پیگیری کنیم. نخست توسعه‌ای که در غرب به وجود آمد (توسعه از پایین)، مبتنی‌بر محقق‌شدن عزم تحول و ترقی در توده مردمی، وجود نظام حزبی و رقابت آزاد سیاسی، گزینش رهبران نخبه و علم‌گرا و سپس نظارت مردمی و... این مدل فرآیندی است که در خود غرب برای توسعه پیموده شد. تغییر در نظام مشروعیت، ایجاد نظام سیاسی مبتنی‌بر دموکراسی، تحقق بنیه‌های تئوریک و مبانی معرفتی دموکراسی، وجود رسانه‌های آزاد و چیزی که دکتر سریع‌القلم از آن به بزرگ‌تر بودن جامعه از دولت یاد می‌کند ازجمله لوازم این مدل از توسعه است. اما مدل توسعه دوم با عنوان توسعه از بالا، چیزی است که از ناحیه اتحاد نخبگان فکری و نخبگان ابزاری (سرمایه‌داران و مدیران) به وجود آمده و سپس به مردم کشیده می‌شود. دکتر سریع‌القلم در میان این دوگانه معتقد است توسعه از روش اول، زمان‌بر بوده و امری نیست که امروزه و در جهان فعلی و با توجه به ساخت قدرت بین‌الملل و همچنین ساخت قدرت داخلی جهان سوم، بتوان برای کشور ما و جهان سوم تجویز کرد، از همین‌رو مدل توسعه دوم مدل مطلوب برای جهان سوم است.2
اما دوگانه دوم که باید مورد بررسی قرار گیرد، دوگانه توسعه از درون یا توسعه خارجی است. در این زمینه دو نظر متفاوت مطرح است که عامل اصلی توسعه یک کشور، روابط خارجی او بوده یا باید اتفاقی درون یک ملت رخ داده تا درنهایت روابط بین‌الملل به‌عنوان محرک او عمل کنند؟ در این بین اما دکتر سریع‌القلم طرفدار نظریه توسعه درونی بوده و معتقد است تا زمانی که اتفاقاتی درون یک کشور رخ ندهد، نمی‌توان انتظار داشت روابط خارجی کمکی به توسعه آن انجام دهد. وی همین مطلب را درخصوص انحطاط یک تمدن نیز ذکر می‌کند. از نظر دکتر سریع‌القلم، ایران از یونان، اعراب و مغول شکست نخورد، بلکه از حکومت‌های ناکارآمد خود ضربه خورد که با تهی‌کردن پایه‌های این تمدن، باعث شدند از دشمن خارجی مغلوب شود.
مبتنی‌بر این مطلب اکنون می‌توان این پرسش را طرح کرد که اصول و مبانی که براساس آن باید تحولات درونی را به‌سمت توسعه هدایت کرد و همچنین اصول و مبانی که طبق آن باید نخبگان فکری و ابزاری، توسعه کشور را رقم بزنند، چیست؟

  اصول توسعه درون‌گرا
دکتر سریع‌القلم همان‌گونه که در ابتدا گفته شد، اصول توسعه را امری جهان‌شمول می‌داند که غرب به آن رهنمون شده است، از همین‌رو برای بحث و بررسی از آنکه در داخل یک ملت و کشور چه اتفاقاتی باید رقم بخورد که رو به‌سمت توسعه آورد، به مواردی پیرامون شخصیت جامعه ایرانی می‌پردازند.
از نظر وی، از لوازم یک شخصیت توسعه‌یافته عبارت است از انتقادپذیری، حساسیت به زمان، اعتمادبه‌نفس، اصلاح‌پذیری، تحمل اندیشه متفاوت، ظهور انسان‌های کیفی در کار و حکومت‌داری. همه این عوامل چیزی است که به‌نظر دکتر سریع‌القلم درقالب اصلاح نظام مشروعیت در غرب رخ داده است، اما شاخصه‌های دیگر که در قالب تفوق عقلانیت ابزاری توسط ایشان طرح می‌شود، عبارت است از محاسبه‌گری، آینده‌نگری، فردگرایی، مدیریت به‌جای کنترل، کنترل احساسات، نخبه‌پروری و... همه این موارد به ضمیمه نظام آموزش عقلایی وضعیتی را ثمره می‌دهد که به‌دنبال خود، حالت توسعه‌یافتگی از درون ایجاد می‌شود.3
دکتر سریع‌القلم در طرح بحث خویش، چند مانع جدی پیش‌پای تحقق شخصیت توسعه‌گرا را معرفی می‌کند. از نظر وی، استبداد و فرهنگ قبیلگی، موجبات آن را فراهم آورده تا روحیات ایرانیان در نقطه مقابل آنچه در شخصیت توسعه‌گرا بیان شد قرار گیرد، یعنی ایرانیان به‌واسطه این ساختارهای سیاسی و فرهنگی، شخصیت‌های انتقادپذیر، اهمیت‌دهنده به زمان، آینده‌نگر، دارای فردیت و خلاقیت و... نیستند. از طرف دیگر دکتر سریع‌القلم در این میان برتری و تورم برخی قسمت‌های آموزه‌های اسلامی همچون زهد و تقدیرگرایی را علت دیگری برای شخصیت فعلی ایرانیان معرفی می‌کند.
اما پرسشی که در اینجا لازم است تا به آن توجه شود، آن است که مجری ایجاد چنین تحولات گسترده‌ای چه کسی خواهد بود؟ چه کسی باید جامعه را به‌سمت تغییر در نظام مشروعیت، ایجاد خرد محاسبه‌گر، نظام آموزش عقلایی و درنتیجه توسعه پیش ببرد؟
در پاسخ باید گفت از نظر دکتر سریع‌القلم، این نخبگان ابزاری و نخبگان فکری هستند که در همکاری با یکدیگر باید چنین اتفاقی را رقم بزنند.

  واقعیت‌های جهانی و آرمان‌های کهکشانی
تا اینجای کار به‌نظر می‌رسد دکتر سریع‌القلم تنها تقریری منظم از فکر توسعه را که در اندیشه تمدن غرب بازتولید شده است ارائه دادند، اما نقطه چالشی این نظریه در جایی است که می‌خواهد در مرز و بوم ایران اسلامی پیاده شود. کشور ایران در جغرافیای جهانی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است، تمدنی چندهزارساله که از انباشت تجربیات آن، لایه ضخیمی از چهارچوب‌های کنش و بینش روی یکدیگر نشسته و تغییر آن به نظر کار دشواری است. از طرف دیگر فکر جهان‌شمول ایرانی-اسلامی را نیز نباید فراموش کرد، جایی که ما ایرانیان معتقدیم هنر نزد ما هست و بس! جایی که به‌واسطه باورهای مذهبی خود، مرام خود را کامل‌ترین سلوک دنیا دانسته و از طرف دیگر اعتقاد داریم که به‌واسطه وجود حضرت‌مهدی(عج) این ما هستیم که پایان تاریخ را رقم زده و نظم جدید تمدنی را حاکم می‌کنیم.
با این توصیفات چالش اصلی نظریه دکتر سریع‌القلم آن است که چنین فرهنگی را راضی به آن کند که برای پیشرفت راهی جز آنچه در غرب به وجود آمده نیست.
خود دکتر سریع‌القلم می‌داند که شخصیت انسان ایرانی که از انباشت چندهزارساله تجارب گذشته به وجود آمده با فکر توسعه سازگار نیست، از همین‌رو در مقاله «مکتب تحول در شخصیت ایرانی» می‌کوشد اثبات کند ما باید تغییر کنیم، ما به‌واسطه تقدیرگرایی، زهد، ساده‌زیستی، حضور چند هزاره حکومت استبدادی، نگاه منفی به ثروت و قدرت، به‌سراغ تولید ثروت و انباشت سرمایه نرفته‌ایم، درحالی که تولید ثروت و انباشت سرمایه پایه فکر غربی در زمینه توسعه است و ما برای قوی‌شدن راهی جز این دو نداریم.
وی این ایده خود را در طرح بحث «چرا غرب‌شناسی؟/تلقی‌های کهنه و تحولات جدید» بسط می‌دهد. از نظر دکتر سریع‌القلم، اینکه ما در گذشته چه روابطی با غرب داشته‌ایم، چه ظلمی‌هایی از او تحمل کرده‌ایم یا چه افکار بلندی برای نظم نوین جهانی و تمدن پیش‌رو داریم، واقعیت امروز جهان را تغییر نمی‌دهد. واقعیت امروز صحنه بین‌الملل حاکمیت منطق ثروت و قدرت است، لذا مانند گذشته حماسه و غرور نمی‌تواند منجر به پیش‌روی یک کشور شود. وی در جای‌جای این مقاله به این بحث می‌پردازد که ما برای پیروزی مقابل غرب، راهی جز قوی‌شدن نداریم، راهی جز انباشت ثروت، قدرت و مازاد تولید نداریم. از طرف دیگر برای دسترسی به این منابع قدرت، تنها راه ممکن همان مدل توسعه رایج است که در ابتدا شرح آن گذشت، انسان ایرانی باید خرد مدرن را بیاموزد، حسابگر شود، نظام مشروعیت او متحول شود و تمام جامعه بر حول این باورهای جدید تشکل یابد و چهارچوب‌بندی پیدا کند. درصورت تحقق چنین امری توسعه از درون رخ می‌دهد. اما توسعه بیرونی نیز مکمل آن است. عنصر ایرانی باید بنشیند و با خود تامل کند که در این ظرف بین‌الملل چه مظروفی می‌خواهد باشد، چه نقشی می‌خواهد ایفا کند، درنتیجه وی پیشنهاد می‌کند به‌جای تمرکز بر الگوهای عملی که در زمان استعمار بر کنش بین‌الملل ما حاکم بود، به‌سمت الگوهای جدیدی برویم که بتوانیم اگر می‌خواهیم به نظام سلطه جهانی «نه» بگوییم، با زبانی مدرن و متفاوت این نه را بگوییم و نه با زبان نظامی و سلب کامل.
مبتنی‌بر سخنان فوق وی در طرح بحث خویش با عنوان «موانع فرهنگی تجدد در کشورهای اسلامی» به نقد ناخودآگاه ایرانی می‌پردازد که مبتنی‌بر آموزه‌های اسلامی، سراغ انباشت قدرت و ثروت نمی‌رود. درنهایت باید گفت دکتر سریع‌القلم راه‌حل برون‌رفت از این وضعیت و دست یافتن به شخصیت تحول‌گرا در جامعه را اصلاح نظام مشروعیت و تشکل‌یابی جامعه براساس مفاهیم مدرن می داند که از طریق ایجاد مدلی برای پیوند میان سه عنصر ایرانیت، اسلامیت و غرب در شخصیت به‌دست می‌آید.

  خلق حوزه‌های جدید قدرت، ابتکار فکر تحول‌خواه ایرانی
در این سطور قصد نقد و بررسی اندیشه‌های صاحبان‌نظر را نداریم، بلکه دیدگاه‌های انتقادی نسبت به اندیشه توسعه را در عناوین بعدی و در ذیل ایده‌های شخصیت‌های صاحب‌نظر این حوزه بیان می‌کنیم، اما در این بین سخنی به اجمال در نقد ایده دکتر سریع‌القلم درخصوص توسعه طرح می‌کنیم. این سخن دکتر سریع‌القلم کاملا درست است که برای عرض‌اندام جهانی و تقابل با غرب، نیاز به وجود حوضچه‌های قدرت است. تمدن غرب از اساس حیات و امتداد خود را مدیون عرصه‌آفرینی در زمینه قدرت است. زمانی بر انسان می‌گذشت که زمین‌داری تنها منبع قدرت به‌شمار می‌رفت. هرکس صاحب زمین‌های کشاورزی بود صاحب قدرت و ثروت در جامعه نیز بود. اما تمدن غرب به‌واسطه گسترش تجارت و تبدیل‌کردن آن به یک منبع جدید از قدرت، کاری کرد که اگر کسی تاجر موفقی بود، صاحب قدرت و ثروت جامعه می‌شد. تمدن جدید قلعه‌های فئودال‌ها را از میان نبرد، بلکه منبع جدیدی از قدرت به‌نام تجارت خلق کرد که دست فئودال‌ها از آن کوتاه بود، درنتیجه آنها خودبه‌خود و به‌مرور از میان رفتند. در ادامه نیز صنعتی‌شدن، ورود به عصر اطلاعات، مشاغل خدماتی و... ازجمله عرصه‌گشایی‌هایی بود که در زمینه قدرت از خود بروز داد. حتی برخی ورود دنیای غرب به مقوله «زندگی دوم»4 را نیز ازجمله همین عرصه‌گشایی‌های تمدن غرب در زمینه قدرت می‌دانند. اما گذشته از این سخن قطعا اگر فکر جهان‌شمول ایرانی-اسلامی هم بخواهد با تمدن غرب وارد چالش تمدنی شود، باید دارای قدرت باشد و این نکته دکتر سریع‌القلم کاملا درست است. اما مساله جدی آنجاست که این پرسش مطرح می‌شود آیا منابع قدرت و حوزه‌های قدرت، در فکر بلند ایرانی-اسلامی همان چیزی است که در تمدن غرب و فکر توسعه وجود داشته؟ آیا نمی‌توان تصور کرد منابع جدیدی از قدرت را که حداقل به اجمال طی چند دهه گذشته در عرصه عمل انقلاب اسلامی شاهد آن بوده‌ایم؟ طبیعتا پاسخ دکتر سریع‌القلم به این سوالات منفی است، از نظر ایشان مازاد تولید، انباشت ثروت و اقتصاد پویا مبتنی‌بر خرد ابزاری تنها منبع انحصاری قدرت است اما باز به اجمال باید عنوان کرد که باورهای انقلاب اسلامی در چالش تمدنی با غرب بزرگ‌ترین حوزه قدرت وی است که به‌واسطه آن توانسته در سطح جهانی برای غرب مزاحمت ایجاد کند، تشویق به رفتن سمت‌وسوی زیست غربی در زمینه توسعه، به‌نوعی تشویق به خالی کردن دست انقلاب اسلامی از حوزه‌های جدید قدرت است که متناسب با فکر خود آن را ایجاد کرده. البته این حوزه‌های جدید قدرت چیزی است که در اوایل پیروزی انقلاب و به‌واسطه جذابیت فکر امام‌خمینی(ره) ایجاد شد، اما لازم بود تا در ادامه با بسط این ایده جدید درخصوص زندگی و دنیا و تبدیل آن به یک الگوی زیست جهانی در رقابت با توسعه، حوزه‌های جدید قدرت برای رقابت با غرب تولید می‌شد که متاسفانه این مهم صورت نگرفته است.

  پی‌نوشت‌ها:
1. محمود سریع‌القلم: عقلانیت و توسعه‌یافتگی ایران، چاپ نوزدهم، ص۹
۲. همان، صص ۱۷-۱۵
۳. همان، ص۴۰
۴. شخصیت مجازی، نظیر چیزی که در متاورس تحقق یافته است.

مرتبط ها