کد خبر: 73310

نوذر شفیعی، کارشناس مسائل بین‌الملل در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:

چینی‌ها رویارویی با آمریکا را اجتناب‌ناپذیر می‌دانند

چینی‌هارویارویی با آمریکا را اجتناب‌ناپذیر می‌دانندودر این رویارویی داشتن متحدان مطمئن بیش از هر امر دیگری برای چینی‌ها ضروری است.

علی مزروعی، خبرنگار گروه سیاسی: به بهانه مکالمه تلفنی یک‌ساعته روسای‌جمهور ایران و چین در روز جمعه، به‌گفت‌وگو با نوذر شفیعی، کارشناس مسائل بین‌الملل پرداخته‌ایم. این کارشناس مسائل بین‌الملل با تأکید بر ظرفیت‌های موجود در روابط دو کشور، تعمیق روابط تهران-پکن را از الزامات تقویت جایگاه ایران و چین در نظام نوین بین‌الملل دانست. شفیعی همچنین چین و ایران را متقابلا نیازمند گسترش روابط دوجانبه در زمینه‌های مختلف دانست و تلاش چین برای توسعه روابط خود با ایران را در این پازل عنوان کرد. در ادامه، متن این گفت‌وگو را می‌خوانید.

جایگاه چین و مقابله‌اش با هژمونی آمریکا در نظم نوین جهانی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
امروزه یکی از نقاط عطف روابط بین‌الملل که گاهی اوقات از آن به‌عنوان یک بزنگاه یا پیچ تاریخی هم یاد می‌شود بحث انتقال قدرت است. به‌عبارت‌ دیگر امروزه صحبت از تغییر در ساختار نظام بین‌الملل است. در اینجا زمانی که ما از ساختار صحبت می‌کنیم منظورمان این است که یک نوع جابه‌جایی قدرت درحال رخ دادن است. ساختار زمانی تغییر پیدا می‌کند که یک قدرت نوظهور پیدا شده و قدرت مسلط هژمون را به چالش می‌طلبد. امروز چین به‌عنوان یک قدرت نوظهور درحال به چالش کشیدن قدرت ایالات‌متحده آمریکاست. معمولا این چالش در سه وضعیت ممکن است پیش بیاید، نخست زمانی که توانمندی ملی قدرت نوظهور به توانمندی ملی قدرت مسلط نزدیک می‌شود، دوم زمانی که توانمندی‌های ملی با هم برابر باشد و سوم گاهی اوقات هم زمانی که توانمندی ملی قدرت نوظهور از توانمندی ملی یک کشور هژمون مسلط عبور می‌کند. در هر سه حالت ممکن است اصطکاک‌هایی بین قدرت نوظهور و قدرت بزرگ به‌وجود بیاید. گاهی اوقات قدرت نوظهور به‌دلیل محدودیت‌هایی که قدرت هژمون برای او به‌وجود می‌آورد ممکن است حتی دست به جنگ علیه قدرت هژمون بزند. برعکس هم این است که گاهی اوقات قدرت هژمون مسلط برای جلوگیری از قدرت‌یابی، قدرت نوظهور ممکن است علیه او دست به تهاجم نظامی بزند. البته درگیری‌های نظامی یا تله پوسیده فقط یکی از سناریو‌های محتمل است. سایر سناریوها نیز ممکن است اتفاق بیفتد. امروزه حادترین مساله‌ای که رابطه آمریکا و چین را به‌سمت برخورد پیش می‌برد بحث تایوان است. به‌عبارت‌دیگر تایوان یک دستاویز خوبی برای ایالات‌متحده آمریکا است تا بتواند محدودیت‌ها و جنگی را به چین تحمیل کند. به همین میزان تایوان یک مساله مناسب برای چین محسوب می‌شود تا با استفاده از آن شرایط ازجمله جنگ را به ایالات‌متحده آمریکا تحمیل کند و سفر نانسی پلوسی (رئیس مجلس نمایندگان آمریکا) به تایوان نیز کاملا دارد این فضا را به‌وجود می‌آورد. به‌هرحال واقعیت موجود این است که ساختار نظام بین‌الملل درحال تغییر است و هنگام تغییر ممکن است جنگ حادث شود. درطول تاریخ نزدیک به 16 تغییر را شاهد بوده‌ایم که از این تغییرات 12 مورد به جنگ منتهی شده‌اند. جنگ‌ها عمدتا زمانی رخ داده که قدرت نوظهور از نظم سیاسی موجود ناراضی بوده و عدم وقوع جنگ‌ نیز در زمانی بوده که قدرت نوظهور از نظم سیاسی حاکم راضی بوده است، مثل جابه‌جایی قدرت بین بریتانیا و ایالات‌متحده آمریکا در اواخر قرن 18 و قرن 19. بنابراین ما در یک شرایط تاریخی به سر می‌بریم و احتمالا وزن امنیت بین‌الملل از این به بعد به‌سمت حوزه آسیا پاسیفیک انتقال پیدا خواهد کرد، یعنی جایی که آمریکا و چین مستقر هستند.

در نظم نوین جهانی و سازوکارهای همکاری بین کشورها مزیت نسبی ایران چه چیزی است، آیا این مزیت می‌تواند کشورهایی همچون چین را قانع کند که در بلندمدت همکاری با ایران به‌عنوان یک کشور تحریم‌شده را ولو به قیمت ایجاد کدورت با آمریکا ادامه دهند؟
درباره ایران باید بگویم هرچه تعداد قطب‌ها بیشتر باشد آزادی عمل کشور‌های کوچک و متوسط بیشتر است. دلیلش این است زمانی که کشورهای کوچک از ناحیه یک‌قطب تحت‌فشار قرار می‌گیرند، می‌توانند به‌سمت قطب دیگر حرکت کنند. بنابراین هرچه تعداد قطب‌ها بیشتر باشد، آزادی عمل ایران در عرصه بین‌المللی نیز بیشتر خواهد بود. در ارتباط با چین باید گفت که این کشور مجبور است به‌سمت ایران حرکت کند و این حرکت برای چین یک انتخاب نیست؛ چراکه چین اگر بخواهد این دوره گذار را با موفقیت طی کند نیازمند حامیانی است. این حامیان باید کشورهایی باشند که دارای موقعیت استراتژیک بوده و از توانمندی نظامی و اقتصادی برخوردار باشند و همچنین دارای منابع غنی باشند. ایران این ویژگی را برای چین دارد و حتی به‌اندازه کل کشورهای عربی خاورمیانه برای چین ارزشمند است؛ چراکه ایران همه این مختصات را یکجا دارد. امارات‌متحده عربی و عربستان ممکن است سرمایه و انرژی داشته باشند اما سایر مختصات قدرت را ندارند. بنابراین چین به‌طور اجتناب‌ناپذیر هم برای قدرتمند شدن خودش و هم برای موفقیت در مقابل آمریکا و همین‌طور عبور موفقیت‌آمیز از این دوره گذار به‌طور اجتناب‌ناپذیر به ایران نیاز دارد و به همین خاطر شاهدیم طی سال‌های اخیر دیپلماسی چین بسیار روی ایران متمرکز است.

در شرایطی که ایران زیرفشار تحریمی آمریکا قرار دارد، چین روزانه 700 هزار بشکه نفت از ایران می‌خرد، این اتفاق درحالی رخ می‌دهد که آمریکا بارها در مراوداتی که با چین داشته است از این کشور خواسته مراوداتش را با ایران تعدیل کند. به نظر شما با وجود این فشار چرا چین همچنان حاضر به واردات نفت از ایران است ؟ آیا این همکاری با ایران برای چین هزینه‌زا نخواهد بود؟
چینی‌ها رویارویی با آمریکا را اجتناب‌ناپذیر می‌دانند، در جهان‌بینی آنها تاریخ پایان ندارد و در گذر تاریخ جابه‌جایی قدرت امکان‌پذیر است، از نگاه چینی‌ها در این جابه‌جایی ممکن است تله پوسیده پیش بیاید، اما در جهان‌بینی آمریکایی تاریخ پایان‌پذیر است و در این فرآیند تاریخی ممکن است یک قدرت مسلط شود و در آینده نیز به سلطه خودش ادامه بدهد، چینی‌ها با توجه به جهان‌بینی که دارند خود را برای برخورد با شرایط آینده آماده می‌کنند. در این رویارویی داشتن متحدان مطمئن بیش از هر امر دیگری برای چینی‌ها ضروری است، چین مطلقا به‌خاطر ایران با آمریکا نمی‌جنگد، چین فقط به‌خاطر خودش با آمریکا می‌جنگد و در این رویارویی نیز ایران را پشتوانه‌ای برای خودش می‌داند، بنابراین هیچ‌وقت نباید تصور کنیم که چین به‌خاطر ایران ممکن است با آمریکا درگیر شود و حتی در یک سطح پایین‌تر نباید گمان کنیم که ممکن است چین به‌دلیل همراهی با ایران حاضر است فشارهای سیاسی و اقتصادی زیادی را متحمل شود.
به‌محض اینکه فشارهای آمریکا روی چین کاهش پیدا کند، به‌همان میزان نیز سیاست‌های چین نسبت به ما اجبارآمیزتر می‌شود، بنابراین ایران نباید در این فکر باشد که روزی ممکن است در صورت درگیری بین چین و آمریکا، چین به‌عنوان متحد مطمئن کنارش قرار بگیرد، ایران باید به‌طور مستقل محاسبات سیاسی، نظامی و اقتصادی خودش را انجام بدهد.
 بهترین شرایط برای ایران این است که قطب‌هایی مثل چین، آمریکا و روسیه درگیر باشند و در این درگیری نیز ایران از وضعیت «احساس نیاز استراتژیک قدرت‌ها» در راستای منافع ملی خودش استفاده کند. درست مشابه کاری که تقریبا ترکیه دارد در مواجهه با قطب‌های جهان انجام می‌دهد.

ایران پیش از این به‌دلیل تحریم‌های سازمان ملل متحد و تحریم‌های آمریکا نتوانست در طرح یک کمربندی-یک جاده حضور داشته باشد، همچنان تحریم‌های آمریکا علیه ایران پابرجاست و همچنان قرار نیست طرح یک کمربندی-یک جاده از ایران بگذرد، با توجه به نزدیک شدن ایران به چین طی سال‌های گذشته آیا می‌توان امیدوار بود که در آینده نیز ایران سهمی از این طرح داشته باشد؟
ایران حتما در ابتکار یک کمربندی-یک جاده نقش خواهد داشت. این نقش‌آفرینی به‌خاطر تلاش‌های دیپلماتیک ایران برای قرار گرفتن در این کمربندی نیست، بلکه نیاز چین به موقعیت و بازار ایران است که باعث می‌شود پکن کشورمان را در ابتکار یک کمربندی-یک جاده مشارکت دهد. منتها در بعضی کشورها این ابتکار با سرعت بیشتری حرکت کرده است و در بعضی کشورها با سرعت کمتر. اساسا این طرح به‌ این دلیل که ابرپروژه است به‌کندی پیش می‌رود، به‌سبب این کندی و موقعیت ایران هنوز به شرایطی نرسیده‌ایم که متوقع باشیم طرح یک کمربندی-یک جاده اثر خودش را بر کشورمان نشان بدهد، به‌محض اینکه پایه‌های اولیه این پروژه در کشورهای همجوار چین و کشورهای حلقه نخست مرتبط با طرح یک کمربندی-یک جاده زده شود به‌طور خودکار این پروژه در ایران هم شروع خواهد شد و آثار خودش را نمایان خواهد کرد، ضمنا این‌گونه نیست که چینی‌ها به ایران بیایند و بگویند قرار است طرح یک کمربندی-یک جاده را از یک نقطه خاص شروع کنیم و در یک نقطه خاص به اتمام برسانیم. هم‌اکنون سرمایه‌گذاری‌های چین در حوزه‌های مختلف مرتبط با انرژی در ایران یا طرح‌هایی چون جاده تهران شمال، و کریدور شمال به جنوب نیز بخشی از طرح یک کمربندی-یک جاده می‌تواند باشد. همه این موارد مانند تکه‌های پازلی است که در یک زمان مشخص به هم متصل می‌شوند و درنهایت عنوان دقیق‌تری به نام پروژه یک کمربندی-یک جاده پیدا می‌کنند. بنابراین سال‌هاست که این ابتکار در ایران و خیلی از کشورها شروع ‌شده، هرچند به این نام شناخته نشود. در پایان بحث ذکر این نکته ضروری است که توافقنامه 25ساله ایران و چین می‌تواند یکی از نقاط برجسته مشارکت ایران در طرح یک کمربندی-یک جاده باشد.

مرتبط ها