کد خبر: 69070

رضا مشتاقی، پژوهشگر حقوق در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:

پلیس برای اعمال قانون به امکانات بیشتری نیاز دارد

در یک قیام و قعود در مجلس می‌شود قانون را تغییر داد. اما اینکه پلیس‌مان را آموزش بدهیم یا امکاناتش را بیشتر کنیم، عدالت در توزیع نیروهای پلیس را در همه مناطق کشور رعایت کنیم، اینها کارهای سختی است.

نرگس چهرقانی، خبرنگار گروه سیاست: پیرامون بررسی قانون به‌کارگیری سلاح توسط ماموران نیروهای مسلح با رضا مشتاقی، پژوهشگر حقوق به گفت‌وگو پرداختیم.

باتوجه به اتفاقاتی همچون شهادت مامور نیروی مسلح که چندین بار رخ داده است، به‌نظر شما درجهت کاهش چنین اتفاقاتی چه باید کرد؟ اصلاح قانون به‌کارگیری سلاح توسط نیروهای مسلح می‌تواند یکی از اقدامات برای کاهش چنین اتفاقاتی باشد؟

اصلاح قانون به‌کارگیری سلاح توسط نیروهای مسلح، بحث کلی‌تری‌ است که در این فرصت نمی‌گنجد، ولی اگر سوال شما ناظر به این است که باتوجه به این اتفاقی که اخیرا افتاده و یک مامور پلیس توسط فردی در یک درگیری خیابانی به شهادت رسیده است، باید قانون اصلاح بشود، به‌نظر من خیر. چون این قانون، امکانی را به آن مامور می‌داده که با سلاحش دربرابر آن فرد از خودش دفاع کند. طبق ماده سه این قانون، مامور نیروی مسلح برای دفاع از خود دربرابر کسی که با سلاح گرم یا سرد به آنها حمله می‌کند، می‌تواند از سلاحش استفاده کند. بعد یک‌سری شرایط گذاشته که اول تیر هوایی بزند و بعد تیراندازی کمر به پایین و بعد تیراندازی کمر به بالا. اینجا می‌گوید درصورت امکان مراتب یعنی اگر امکان رعایت این مراتب نیست و ناچار است می‌تواند همان اول، کمر به بالا شلیک کند. این قانون به‌نظر من منعی برای دفاع این مامور از دست‌رفته ما دربرابر این فرد ایجاد نمی‌کرده است.

این قانون با ماده 156 قانون مجازات اسلامی تداخلی پیدا نمی‌کند؟ به‌طوری‌که مامور نیروهای مسلح برای عواقب این مجازات، با اکراه و نگرانی دست‌به استفاده از سلاح می‌برد و خب در مواردی به‌خاطر این اکراه و نگرانی مامور نیروهای مسلح جانش را از دست می‌دهد.

قانون تداخلی با آن ماده ندارد. آن ماده درباره دفاع مشروع است، که فرد برای دفاع مشروع از خودش –هر فردی دیگر نه‌فقط یک مامور نیروی انتظامی- از دیگری هم با رعایت شرایطی می‌تواند دفاع کند. این قانون هم اجازه دفاع از خود را به ماموران نیروی انتظامی داده است، اجازه دفاع از دیگران را هم به ماموران نیروی انتظامی داده و یک‌سری اجازه‌های دیگر هم داده است، مانند برخورد با سارق یا شخصی که دارد فرار می‌کند یا برای حفظ اماکن نظامی و حفظ سلاح. تداخلی با آن ندارد، فقط یک‌سری اختیارات بیشتر هم به ماموران داده است.

به‌غیر از اصلاح قانون، چه اقدامات دیگری درجهت کاهش چنین رخدادهایی مانند شهادت نیروهای مسلح می‌شود به‌کار برد؟

درمورد استفاده از سلاح دو بحث وجود دارد؛ بالاخره باید محدودیت وجود داشته باشد، چون شما نمی‌توانید محدودیتی بر استفاده از سلاح توسط ماموران پلیس نگذارید و اجازه کشتن شهروندان را به صرف احساس خطر بدهید. شما وقتی کسی را می‌کشید، یک قتلی اتفاق می‌افتد، باید ببینید آن قتل ضرورت داشته یا نداشته است و بعد باید بتوانید آن ضرورت را اثبات کنید. ازنظر شرعی هم اگر شما بخواهید پایتان را از این مساله فراتر بگذارید، در مرحله قانون‌گذاری قطعا با ایراد شورای نگهبان مواجه خواهد شد. پس آن محدودیت‌ها باید باشد و ضرورتش هم احراز شود و آن لزومی که فرد برای به‌کار بردن سلاح داشته است، احراز شود. مساله‌ای که اینجا پیش می‌آید این است که ممکن است مامور بگوید من نمی‌توانم این را اثبات کنم، در آن لحظه درگیری من اگر ناچار به استفاده از سلاح شوم، نمی‌توانم آن را اثبات کنم. اینجا باید شما یک‌سری امکانات تامینی انجام دهید؛ مثل اینکه امکانات اثبات ادعا را افزایش بدهید. یعنی همه ماموران پلیس روی لباس‌شان دوربین داشته باشند که صحنه را فیلمبرداری کند، یا جلوی داشبورد ماشین‌شان دوربین داشته باشند. همچنین در ماموریت‌هایی که احتمال درگیری بالا است، یک مامور تنها به عملیات فرستاده نشود؛ هم از بعد حمایتی یک تیمی باشد تا مانع وقوع جرایم شوند، هم اینکه اگر اتفاقی افتاد بتوانند در بحث اثباتش نقش‌آفرینی کنند. یک بحث دیگر این است که ما می‌توانیم استفاده از سلاح‌های غیرکشنده را افزایش دهیم؛ مانند شوکرهای برقی که استفاده از آنها معمولا مسئولیت کمتری را متوجه مامور پلیس می‌کند و آسیب‌های کمتری هم دارد و احتمالا با خیال راحت‌تری هم از آنها می‌تواند استفاده کند.

این مواردی که اشاره کردید قابل افزودن یا گنجاندن در قانون هست یا باید به‌صورت بخشنامه یا دستورالعمل یا ابلاغیه درنظر گرفته شود؟

امکان گنجاندش در قانون که هست، چون مجلس می‌تواند در همه امور قانونگذاری کند، ولی معمول این است مواردی که پروتکلی و بیشتر عملی و میدانی هستند و دستگاه مجری آشنایی بیشتری با خصوصیات و لوازمش دارد، در قالب بخشنامه و دستورالعمل مصوب شوند. مساله‌اش هم فقط بخشنامه یا دستورالعمل نیست، چون بالاخره شما در یک منطقه‌ای باید نسبت‌به سرانه جمعیتی و محدوده جغرافیایی که تحت پوشش یگان انتظامی است، نیرو، امکانات و لوازم کافی را داشته باشید. وقتی در توزیع امکانات تولیدکننده امنیت عدالت رعایت نشده باشد و آنجا شما کمبود نیرو داشته باشید یا اصلا نیرو هست ولی ماشینی که بتواند برود آن ماموریت‌ها را انجام بدهد وجود ندارد یا نیرویی که وجود دارد، نیروی آموزش‌دیده‌ای نیست و نیروی حرفه‌ای نیست، با دستورالعمل کار راه نمی‌افتد. ما یک حالت هیجانی داریم که می‌گوییم «قانون را تغییر بدهیم و ای‌کاش آن پلیس می‌توانست از سلاحش استفاده کند.» تغییر دادن قانون کار راحتی است. در یک قیام و قعود در مجلس می‌شود قانون را تغییر داد. اما اینکه پلیس‌مان را آموزش بدهیم یا امکاناتش را بیشتر کنیم، عدالت در توزیع نیروهای پلیس را در همه مناطق کشور رعایت کنیم، اینها کارهای سختی است. در پایان این را هم بگویم که فجایع به‌خاطر آن شدتی که افکار عمومی و احساسات جامعه و مسئولیت سیستم حاکم را درگیر می‌کند، امکان اصلاح‌گری خیلی بالایی دارد. مثلا فاجعه پلاسکو می‌تواند منجربه این شود که ما در سیستم ساختمان‌سازی‌مان، در سیستم آتش‌نشانی‌مان و...  اصلاحات بسیار گسترده‌ای انجام بدهیم، اما معمولا این اتفاق نمی‌افتد، چرا؟ در همین ماجرایی که این افسر پلیس به شکل فجیعی شهید شد، این می‌تواند یک‌سری اصلاحات را درپی داشته باشد، به‌شرطی‌که مطالبه‌گری شکل بگیرد، ولی از همان ابتدا قضیه احساسی می‌شود و مسیر مطالبه‌گری معمولا به سطحی‌ترین بخش ماجرا منحرف می‌شود، که چرا این پلیس از سلاحش استفاده نکرد؟ درحالی‌که ما در این ماجرا می‌توانستیم خیلی قبل‌تر را ببینیم، حتی در آن سطح پلیسش هم این را ببینیم که آیا آن پلیس آموزش کافی دیده بود؟ چرا آن پلیس آنجا تنهاست؟ چرا یک تیم از پلیس‌ها همراه آن نیستند؟ اگر از سلاحش استفاده نکرده، چه دلایلی داشته؟ اگر می‌ترسیده برای استفاده از سلاحش، به‌خاطر کمبود امکانات اثباتی نبوده؟ آیا با قانون خوب آشنا نبوده؟ اینها سوالاتی ا‌ست که می‌تواند پرسیده بشود. می‌توانیم به عقب‌تر برویم که آن آدم چرا آنجا قمه‌کشی کرده؟ چرا طرح‌های امنیت اجتماعی پاسخگو نبوده؟ ما نزدیک به 15 سال است داریم این طرح را اجرا می‌کنیم، ما ارزیابی کرده‌ایم که این طرح‌ها چقدر اثربخش بوده؟ یا اینکه چرا این افراد در اینستاگرام به‌صورت سلبریتی درآمدند که دارند شرارت می‌کنند؟ یک سطح به عقب‌تر بیاییم که اینها چرا هستند؟ تدابیر اجتماعی ما چه بوده؟ الان ما چه خواهیم کرد؟

مرتبط ها