کد خبر: 67867

زندانی به وسعت ایران

وجود سازمان‌ها و نیروهای اطلاعاتی و امنیتی در هر کشوری امری لازم و ضروری به نظر می‌رسد که عدم وجودشان، هرج‌ومرج ‌آفرین است؛ اما شاه با سیاست‌هایش، ساواک را فراتر از یک سازمان امنیتی تعریف کرده و از این سازمان غولی با هزار شاخ و دم ساخته بود تا چون زندانبانی بتواند ایران را کنترل کند.

مهدی عسگری، خبرنگار: تهران شهری است که باستان‌شناسان قدمت آن را تا هفت هزار سال نیز بیان کرده‌اند. روستایی که از دوران صفویه به بعد مورد توجه شاهان قرار گرفت و کم‌کم به شهری بزرگ و سپس به پایتخت ایران تبدیل شد. پایتختی که در دوران معاصر، مردمانش روزهای غم، کم ندیده‌اند؛ کشتار آزادی‌خواهانش در انقلاب مشروطه، قحطی‌های دوران جنگ بین‌الملل، اضطراب حمله روس‌ها و اشغال تهران، قیام 30 تیر، روزهای خونین خرداد 1342 و... . از طرف دیگر این پایتخت روزهای شادی هم بسیار داشته است؛ به نتیجه رسیدن جنبش مشروطه و تاسیس شورای ملی، ملی شدن صنعت نفت و... .

26 دی‌ماه 1357 یکی از همین روزها بود؛ زن و مرد و پیر و جوان بعد از شنیدن خبری باورنکردنی در خیابان‌های تهران حاضر شدند؛ «شاه رفت!» این خبر برای مردم بیشتر شبیه معجزه می‌ماند. شاهی که در دوران 37 ساله سلطنتش و به‌خصوص بعد از کودتای 28 مرداد 1332 تمام تلاشش را در راستای پلیسی کردن کشور کرده بود حالا بر فراز آسمان زندانی خودساخته، به سمت مصر پرواز می‌کرد. زندانی که خودش به دست نیروی تحت امرش، سازمان امنیت و اطلاعات کشور(ساواک) ساخته بود، فروریخت و مردم زندانی که حالا می‌توانستند طعم آزادی را مزه کنند از فرار زندانبان‌شان خوشحال بودند.

وجود سازمان‌ها و نیروهای اطلاعاتی و امنیتی در هر کشوری امری لازم و ضروری به نظر می‌رسد که عدم وجودشان، هرج‌ومرج ‌آفرین است؛ اما شاه با سیاست‌هایش، ساواک را فراتر از یک سازمان امنیتی تعریف کرده و از این سازمان غولی با هزار شاخ و دم ساخته بود تا چون زندانبانی بتواند ایران را کنترل کند.

سازمان اطلاعات و امنیت کشور(ساواک) از سال 1336 فعالیت خود را آغاز کرد. رژیم پهلوی هدف از تشکیل این سازمان را مبارزه علیه کمونیسم و ایجاد امنیت عنوان کرد اما با گذشت زمان اهداف این سازمان گسترش پیدا کرد و به سازمانی فراقانونی تبدیل شد که مستقیما زیرنظر شخص شاه هدایت می‌شد. این سازمان که قرار بود امنیت جامعه را تامین کند، پس از مدتی دست به پرونده‌سازی برای سیاستمداران می‌زد تا در روز مبادا از آن پرونده‌ها استفاده کند. رویه‌ای که در سیاستمداران متوقف نماند؛ ساواک در ادارات و سازمان‌های دولتی نیز نفوذ کرده و از بین کارمندان این ادارات خبرچین و جاسوس استخدام می‌کرد. ساواک کم‌کم پا را فراتر از این گذاشت و در استخدام کارمندان دولتی نیز ایفای نقش می‌کرد. کارمندان هر اداره برای استخدام باید پرسشنامه‌ای را پر می‌کردند که نسخه‌ای از پرسشنامه مستقیما تحویل ساواک داده می‌شد تا در مورد استخدام این فرد نظر مستقیم ساواک لحاظ شود.

کریستین دلانوآ، در کتاب خود با نام ساواک، نفوذ این سازمان در ادارات را چنین توصیف می‌کند: «ساواک در همه نهادها و سازمان‌های سرزمین شاهنشاهی حضور دارد، حتی در موسسات خدمات انسانی... . ساواک حتی در صدور پروانه‌های صنعتی هم مداخله می‌کند... به بهانه امنیت با برخی از وزارتخانه‌ها بر سر تامین کالاها مخالفت می‌کند. با ممنوع کردن استخدام بعضی از اشخاص، موسسات صنعتی را که به افرادی متخصص نیازمندند متزلزل می‌کند.»

دانشگاه‌ها و نهادهای علمی نیز از دخالت و نفوذ ساواک مصونیت نداشتند؛ نفوذی‌ها و جاسوس‌های ساواک پای ثابت کلاس درس بودند و برخی از اساتید دانشگاه‌ها هم حقوق بگیر مستقیم ساواک. در طول فعالیت‌های ساواک در دانشگاه‌ها، متخصصان و اساتید شایسته کنار رفته و افرادی به ریاست دانشگاه یا دانشکده می‌رسیدند که رابطه خوبی با ساواک داشته باشند. اوضاع در مدارج تحصیلی پایین‌تر هم به همین منوال ادامه داشت؛ به‌عنوان مثال در آن زمان‌ها شایعاتی بر سر زبان‌ها بود درباره‌ اینکه از کلاس اول دبیرستان به بعد، در هر کلاس حداقل دو دانش‌آموز، مخفیانه با ساواک همکاری دارند.

فضای جامعه ایران آنچنان پلیسی شده بود که وابستگان رژیم پهلوی نیز از اظهارنظرات خود بیم داشتند. فریدون هویدا، برادر عباس هویدا، نخست‌وزیر و سفیر شاه در سازمان ملل، در کتاب «سقوط شاه» می‌نویسد: «[ساواک] تمام سعی خود را به کار می‌گرفت تا محیطی آکنده از ترس به وجود آورد و با این کار چنان جو مسمومی بر تمامی جامعه از صدر تا ذیل حکفرما کرده بود که هیچ‌کس واقعا جرأت نداشت در حضور دیگران سخنی به زبان بیاورد تا جایی که اگر دوستانم هم می‌خواستند مطلبی را با من درمیان بگذارند، معمولا مرا به گوشه‌ خلوتی در باغچه منزل می‌بردند و در آنجا با صدایی آهسته حرف خود را می‌زدند.»

علاوه‌براین، ساواک از تمام شایعاتی که قدرت و نفوذش را بیشتر نشان می‌داد، استقبال می‌کرد و حتی خودش منبع پخش این شایعات می‌شد؛ برای مثال، در سال 1356 خبری پخش شد که از «هر سه ایرانی، یک نفر با ساواک همکاری می‌کند!» ساواک نه‌تنها این خبر را تکذیب نکرد بلکه خود مسبب پخش اخبار این‌چنینی می‌شد تا قدرتش را در بین مخالفان داخلی و خارجی، دوچندان نشان دهد.

با وجود گستردگی، توسعه و رشد روزافزون ساواک، با اوج گرفتن خشم و نفرت عمومی مردم و سرعت گرفتن جریان انقلاب، کاری از دست این اختاپوس چندسر و مخوف نیز برنیامد و رهبر اصلی ساواک، محمدرضاشاه پهلوی، درنهایت مجبور به فرار از ایران شد و این آغاز رهایی مردمان زندانی در چنگال ساواک بود. رهایی‌ای که باعث خلق تصاویر خاطره‌انگیز از شادی مردمِ آزاد ایران در 26 دی‌ماه 1357 شد.

مرتبط ها