کد خبر: 66053

حمله محدود یا جنگ منطقه‌ای؟

برخلاف محاسبات صهیونیست‌ها، جنگ علیه حضور آمریکا از دو سال پیش به شکلی جدی در منطقه آغاز شده است و واشنگتن در این مدت شاهد تصویب قانون اخراج نیروهای آمریکایی از عراق و عقب‌نشینی از 9 پایگاهش در عراق، هدف قرارگرفتن متعدد دو پایگاه اصلی‌اش در این کشور، فرار از افغانستان و همچنین آغاز فاز تهاجمی علیه پایگاه‌هایش در سوریه بوده است.

سیدمهدی طالبی، روزنامه‌نگار: منابعی از نیروهای مسلح ایران می‌گویند پس از قرارگرفتن مذاکرات لغو تحریم‌ها در ریل صحیح و امکان شکل‌گیری تفاهم میان طرف‌های حاضر در توافق هسته‌ای، برخی شواهد حکایت از احتمال شیطنت نظامی صهیونیست‌ها در منطقه دارد. این مساله یک احتمال است اما با توجه به وضعیت بغرنج صهیونیست‌ها، دست زدن آنان به اقدامی جسورانه دور از ذهن نیست. بر همین اساس منطقی است با فرض چنین تهاجمی، فضای منطقه پس از حمله به‌نوعی ترسیم شود.

مقامات تل‌آویو گمان می‌کنند با حمله به تعدادی از تاسیسات هسته‌ای ایران به شکل محدود می‌توانند تهران و واشنگتن را در انتخاب بین گزینه‌هایی دشوار قرار دهند. آنها اینگونه تصور می‌کنند که ایران با وجود برخی گشایش‌ها در مذاکرات وین، حتی در صورت واکنش علیه رژیم‌صهیونیستی، سطح آنان را به‌گونه‌ای تنظیم می‌کند تا این حمله منجر به جنگ و حتی تنش جدی در روابط تهران و غرب نشود؛ با این حال تل‌آویو امید دارد واکنش نظامی تهران علیه این رژیم فضای منطقه را همچنان متشنج نگاه دارد. آمریکا نیز با وجود مخالفت برخی مقاماتش نسبت به ماجراجویی‌های رژیم‌صهیونیستی، پس از مواجهه نظامی تهران و تل‌آویو، ناچار به کمک به این رژیم می‌شود. واشنگتن هرچند پیش از بروز جنگ به آسیب‌های آن آگاه است اما احتمال دارد با تغییر فضای صورت‌گرفته پس از واکنش نظامی ایران، هزینه‌های عدم‌دفاع از تل‌آویو را بیشتر از هزینه دفاع از آن ارزیابی کند، زیرا واشنگتن به‌هرحال با اوانجلیست‌ها (مسیحیان افراطی طرفدار صهیونیسم) روبه‌روست که 30 تا 35 درصد از جمعیت آمریکا (90 تا 100) میلیون را تشکیل می‌دهند و گروهی قدرتمند در این کشور هستند. از سوی دیگر 6.4میلیون یهودی نیز ساکن آمریکا هستند که ثروت قابل‌توجهی داشته و در سیاست این کشور نیز نفوذ بسیاری دارند. به‌عنوان نمونه آنتونی بلینکن وزیر خارجه فعلی آمریکا به همراه وندی شرمن قائم‌مقام این وزارتخانه یهودی به شمار می‌روند. برخی یهودیان آمریکایی منتقد اقدامات رژیم‌صهیونیستی هستند اما به نظر نمی‌رسد در یک جنگ منطقه‌ای خواهان ضعف مفرط و نابودی آن باشند. از این‌رو تل‌آویو حساب بسیاری روی برانگیختن احساسات بیش از 100میلیون طرفدار قدرتمند خود در آمریکا پس از واکنش نظامی ایران باز کرده است؛ احساساتی که می‌توانند تصمیم واشنگتن برای کاهش مداخله و تعداد نیروهایش در غرب آسیا را تغییر دهند تا صهیونیست‌ها از کابوس خارج شوند.

در اینجا البته باید دانست صهیونیست‌ها به‌هیچ‌وجه خواهان درگیری جنگ منطقه‌ای نیستند بلکه تنها خواهان جرقه‌ای هستند که در آن تهران با دست‌زدن به یک واکنش نظامی محدود علیه تهاجم رژیم‌صهیونیستی، آمریکا را وارد مرحله‌ای کند که دست به تهدید جدی و معتبر علیه ایران بزند.

  چه چیز به تل‌آویو جسارت بخشیده؟

صهیونیست‌ها نگاهی متفاوت به تهدید ایران پیدا کرده‌اند. از نگاه تل‌آویو اگر محاسبات تهران بر این اصل استوار باشد که رژیم‌صهیونیستی از ترس ایجاد جنگ منطقه‌ای دست به تهاجم علیه ایران نمی‌زند، باید درمقابل تهران نیز از ترس کشیده شدن واشنگتن به این جنگ، منازعه را در سطحی پایین‌تر از جنگ منطقه‌ای یا جنگ با آمریکا دنبال کند. این فرض است که می‌تواند یکی از پیشران‌های اصلی در دست‌زدن صهیونیست‌ها به اقدامی جسورانه علیه ایران باشد. با وجود این وضعیت در منطقه آنگونه نیست که صهیونیست‌ها برداشت می‌کنند.

برخلاف محاسبات صهیونیست‌ها، جنگ علیه حضور آمریکا از دو سال پیش به شکلی جدی در منطقه آغاز شده است و واشنگتن در این مدت شاهد تصویب قانون اخراج نیروهای آمریکایی از عراق و عقب‌نشینی از 9 پایگاهش در عراق، هدف قرارگرفتن متعدد دو پایگاه اصلی‌اش در این کشور، فرار از افغانستان و همچنین آغاز فاز تهاجمی علیه پایگاه‌هایش در سوریه بوده است.

تل‌آویو حداقل در دو دهه گذشته تصمیماتی اتخاذ کرده که نتایج ناگوار و پرهزینه‌ای برای امنیت این رژیم به بار آورده‌اند. ناکامی در اشغال جنوب لبنان، جنگ 33روزه سال 2006 و تهاجمات بی‌نتیجه و پی‌درپی به غزه، روی کاغذ منجر به پیروزی صهیونیست‌ها می‌شد اما همه آنها نتایجی معکوس داشته‌اند. در شرایطی که محاسبات استراتژیست‌ها و تحلیلگران نظامی صهیونیست در مواجهه با جنبش‌هایی همچون حزب‌الله لبنان و حماس که از نظر جغرافیا و توان پاسخگویی قابل‌قیاس با یک کشور نیستند، حاصلی جز شکست نداشته، چگونه می‌توان محاسبات آنان در مواجهه نظامی با یک کشور بزرگ همچون ایران که دارای ظرفیت‌های دفاعی و تهاجمی غیرقابل‌قیاس با جنبش‌های مقاومت است را درست دانست؟

ایران و دیگر اعضای محور مقاومت هم‌اکنون به‌عنوان یکی از پیش‌زمینه‌های نابودی رژیم‌صهیونیستی، باورهای تقویت‌شده‌ای نسبت به «اخراج آمریکا از منطقه» پیدا کرده‌اند، زیرا حضور نظامی واشنگتن را عامل بسیار مهمی در حیات تل‌آویو و حتی دیگر دیکتاتوری‌های منطقه می‌دانند.

نیروهای محور مقاومت پیش‌تر و پس از حمله مشترک رژیم‌صهیونیستی و آمریکا ۲۲ مهرماه به مواضع مقاومت در منطقه تدمر، 28 مهرماه در اقدامی تلافی‌جویانه پایگاه آمریکایی «التنف» در مرزهای سوریه با اردن را هدف حملات پهپادی خود قرار دادند. واکنش حساب‌شده محور مقاومت به آمریکا نشان داد نمی‌توانند با استفاده از «مارک» رژیم‌صهیونیستی در منطقه دست به ماجراجویی زده و از عواقب آن مصون بمانند و از سوی دیگر به تل‌آویو نیز نشان دادند هیچ ابایی از رویارویی نظامی با واشنگتن ندارند که بخواهند از واکنش علیه متحدان منطقه‌ای آن ابایی داشته باشند.

با این داده‌های میدانی، دست‌زدن رژیم‌صهیونیستی به یک اقدام تهاجمی علیه ایران نه‌تنها به حملات مستقیم تلافی‌جویانه بلکه به جنگی فرسایشی در سطحی متناسب منجر خواهد شد که حمله صورت‌گرفته توسط ایران، تنها یک چتر برای حملات منطقه‌ای علیه تل‌آویو خواهد بود. پیش‌تر هم گروه‌های مقاومت منطقه که به موشک‌های کروز و پهپادهای انتحاری با برد بلند مجهز هستند با پیوستن به معادله قدس که همان چارچوب جنگ منطقه‌ای علیه تل‌آویو است از آمادگی خود برای رویارویی مستقیم با صهیونیسم سخن گفته بودند. در این مرحله قبل از آغاز واکنش مستقیم علیه رژیم‌صهیونیستی دور جدید فشارها علیه آمریکا آغاز خواهد شد و به ‌تبع آن محور مقاومت سیاست «فشار پایانی» را علیه تل‌آویو در پیش می‌گیرد.

مرتبط ها