کد خبر: 64819

محیط زیست را قربانی توسعه نکنیم

جنبش‌های زیست‌محیطی در نقد توسعه چه می‌گویند؟

صنعتی‌سازی به‌عنوان یکی از ستون‌های جامعه مدرن به‌قدری دارای اهمیت است که اختراع موتور بخار و تحولات صنعتی پس از آن، هم‌عرض انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب معرفتی آلمان شمرده می‌شود. جامعه‌شناسان در مقام بیان وجه تمایز‌های جامعه سنتی از مدرن، همواره صنعت را مورد ملاحظه قرار داده‌اند.

علی عسگری، روزنامه‌نگار: «صنعتی‌سازی» و «مصرف»، دو عنصر تفکیک‌ناپذیر از سیاست‌های توسعه درطول تاریخ بوده‌اند. این دو مولفه همان‌گونه که در نسخه‌های اولیه توسعه، مورد اهتمام قرار داشته، در آخرین نسخه از برنامه‌های توسعه یعنی «توسعه پایدار ۲۰۳۰» نیز مورد توجه بود، به‌نحوی‌که در هدف نهم و دوازدهم به آن اشاره شده است. اما صنعتی‌سازی و مصرف حداکثری چه با آینده انسان و طبیعت او خواهد کرد؟ آیا  مقوله صنعت پایا و مصرف مسئولانه می‌تواند مرهمی بر زخم‌های ناشی از توسعه بر محیط زیست باشد؟

  صنعتی‌سازی مرز میان جامعه سنتی و مدرن

یکی از انگاره‌های مشهور در شناخت تمدن غربی، ابتنای آن بر سه انقلاب مبنایی است:
الف: انقلاب اجتماعی و سیاسی در فرانسه
ب: انقلاب معرفتی در آلمان
ج: انقلاب صنعتی در انگلستان

همان‌گونه که مشاهده می‌شود، صنعتی‌سازی به‌عنوان یکی از ستون‌های جامعه مدرن به‌قدری دارای اهمیت است که اختراع موتور بخار و تحولات صنعتی پس از آن، هم‌عرض انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب معرفتی آلمان شمرده می‌شود. جامعه‌شناسان در مقام بیان وجه تمایز‌های جامعه سنتی از مدرن، همواره صنعت را مورد ملاحظه قرار داده‌اند. در این میان ماکس وبر، جامعه‌شناس آلمانی با تمرکز بر مقوله تقسیم کار، یکی از ویژگی‌های جوامع مدرن را تقسیم کار پیشرفته ناشی‌از صنعت می‌داند یا در گفتمان‌های دیگر، جامعه سنتی به کشاورزی و استخراج مواد خام شناخته شده و کشور‌های مدرن با توانایی پردازش مواد خام یا همان صنعت معرفی می‌شوند. ازطرف دیگر، تولید صنعتی به‌معنای تولید انبوه بوده و این مهم فراهم نمی‌شود مگر با مصرف حداکثری، از همین‌رو دو مقوله مصرف و صنعت، همواره به‌عنوان وجه تمایز جامعه مدرن از سنتی موردتوجه واقع شده است. این اهمیت باعث شده تا برنامه‌های توسعه از همان نسخه‌های ابتدایی تاکنون، صنعتی‌سازی و مصرف را به‌عنوان اهداف خود معرفی کردند و موردتوجه قرار دهند. اما ظرفیت پایین طبیعت برای پشتیبانی این چرخه گسترده تولید صنعتی و مصرف انبوه، انتقاداتی را به برنامه‌های توسعه وارد ساخته که موجب شکل‌گیری جنبش‌های سبز، احزاب سبز و نگره‌های طبیعت‌گرا شده است. این جریان‌ها هرچند در کشور‌های غربی در قیاس با کشور ما قدرت بیشتری داشته، اما به‌طور نسبی در سراسر جهان طرح بحث می‌شود. طبیعت‌گرایان به‌واسطه دغدغه ملموس خود در نقد طبیعت، یعنی نابودی زمین و بی‌خانمانی آیندگان، گاه توانسته‌اند به جریان رسمی قدرت تبدیل شده و درقالب احزاب سبز، یک جریان سیاسی را شکل دهند.

  تغییرات اکوسیستمی

تغییر در نظم سیستم طبیعت، شالوده انتقادات احزاب و جریان‌های طبیعت‌گرا به برنامه‌های توسعه است. ازنظر آنها توسعه با صنعتی‌سازی، چرخه و نظم طبیعت را دستخوش تغییراتی کرده که آینده فرزندان ما را با چالش مواجه می‌سازد. مجموع انتقادات زیست‌محیطی به توسعه را می‌توان در سه بخش دسته‌بندی کرد:
1 افزایش گازهای گلخانه‌ای: با مصرف بیش‌از حد سوخت‌های فسیلی و از همه مهم‌تر، مصرف روزافزون آن، مقوله افزایش گازهای گلخانه‌ای و درنتیجه آن تغییرات آب‌وهوایی ازجمله افزایش دمای زمین به مساله مهمی تبدیل شده است. افزایش دمای سطح زمین، آب شدن یخ‌های قطب شمال و جنوب، افزایش سطح ارتفاع آب دریاها، تهدید منابع آبی و مشکلات متعدد دیگری را به‌دنبال می‌آورد. همه این مسائل موجبات کنترل آن توسط کشور‌های جهان را در پیمان آب‌وهوایی پاریس فراهم آورده است؛ پیمانی که یکی از اهداف خود را «نگه داشتن افزایش میانگین دمای جهانی بسیار پایین‌تر از ۲ درجه سلسیوس بالاتر از سطوح پیشاصنعتی و پی گرفتن تلاش‌ها برای محدود کردن افزایش دما به 5.1 درجه سلسیوس بالاتر از سطوح پیشاصنعتی» معرفی کرده است. اما نکته مهم درخصوص این پیمان، تعارض منافع حاکم میان توسعه کشور‌های عضو و کاهش مصرف سوخت‌های فسیلی بوده که آن را تا حدی بی‌اثر کرده است.
2 مادرکشی: زمین در اصطلاحی نمادین، به‌واسطه خصلت بخشندگی خود، مادر انسان خوانده شده است، اما این مادر پیر و فرتوت، توان استفاده بدون حد و مرز انسان را ندارد. یکی از مشکلات دیگر توسعه، مقوله فرسایش خاک و رانش زمین است. استراحت ندادن به زمین و کشت‌های چندباره در هرسال منجربه فقر مواد مغذی زمین و درنتیجه روی‌آوری به کود‌های شیمیایی شده است. ازطرف دیگر استفاده بیش از حد از منابع آب زیرزمینی، منجربه رانش زمین و مشکلات دیگر می‌شود. همه اینها تهدیداتی است که توسعه افسارگسیخته، به‌منظور هرچه بیشتر متورم ساختن سرمایه به بار آورده است، این درحالی است که سالیانه در کشور‌های غربی، مقادیر زیادی محصولات کشاورزی، به‌منظور تعدیل قیمت به دریا ریخته می‌شود.
3 اتمام منابع زیستی: سوخت‌های فسیلی، حاصل میلیون‌ها سال فعل‌وانفعالاتی است که در بطن زمین درجریان بوده است. وضعیت استخراج گسترده این منابع در حدی است که بنا بر گمانه‌زنی‌ها، در صدسال آینده باید زمین را بدون آنان تصور کرد. ازطرف دیگر روی آوردن به سوخت‌های جانشین همچون سوخت‌های هسته‌ای، معضل زباله‌های اتمی و تشعشعات رادیواکتیو را به‌همراه داشته که گسترش آن در تمام دنیا آسیب‌های جبران‌ناپذیری بر محیط زیست انسانی وارد می‌سازد. ازطرف دیگر گسترش بی‌رویه صنایع سنگین، به‌واسطه تکیه آن بر آب، منابع آبی زمین را تهدید می‌کند، به‌گونه‌ای‌که طبق برخی گمانه‌زنی‌ها، جنگ آینده، نبرد بر سر آب است. افزون بر این مسائل، پروژه‌های انتقال آب و سدسازی‌های گسترده نیز چرخه زیست‌محیطی را با اخلال مواجه ساخته و برخی بحران‌های فعلی آبی در سراسر دنیا، ناشی‌از سیاست‌های توسعه در زمینه انتقال آب است.

زیربنای مشکلات زیست‌محیطی در کجاست؟

در مقام دفاع از توسعه ممکن است چنین تصور شود که با گسترش تکنولوژی و رشد روزافزون دانش بشری، تمام مشکلات موجود حل خواهد شد، اما در نگاهی دقیق‌تر چنین عنوان می‌شود که با گسترش و رشد عامل وضع موجود، نمی‌توان اصلاحی را رقم زد، بلکه راه‌حل تنها در  اصلاح نگره زیربنایی است که محیط زیست انسانی را به چنین روزی دچار ساخته است. به‌عبارت دیگر تغییر در ابزار، کافی نیست، بلکه تغییر در روش و نگرش لازمه حفظ محیط زیست خواهد بود.

در کشور ما شاید نتوان جریان‌های گسترده طبیعت‌گرایی موسوم به جریان‌های سبز را آن‌گونه که در اروپا حضور دارند یافت، بلکه طبیعت‌گرایی و دغدغه‌های محیط زیستی، به‌عنوان انتقادات روبنایی توسط دیگر نگره‌ها به خدمت گرفته می‌شود. برای نمونه، سنت‌گرایانی همچون سیدحسین نصر، ازجمله اشخاصی هستند که دغدغه‌های محیط زیستی را در خدمت نگره اصلی خود در نقد تجدد و توسعه به‌کار می‌گیرند. برای نمونه ایشان در کتاب «دین و محیط زیست» خود، ریشه بحران‌های زیست‌محیطی را در نوع نگاه انسان مدرن به طبیعت می‌داند، از همین‌رو معتقد است با پیشرفت تکنولوژی نمی‌توان مساله محیط زیست را حل کرد، بلکه لازم است در افق دید و معنویت انسان مدرن تغییری حاصل آمده تا نسبت خود با طبیعت را تغییر دهد.

شهید سیدمرتضی آوینی نیز در مقاله دیکتاتوری اقتصاد، به مساله تشعشعات رادیواکتیو وارد شده و بحران آینده بشر را زباله‌های اتمی می‌داند.

درخصوص این نحوه از انتقادات ذکر این نکته خالی از ضرورت نیست که نقد اصلی این تفکرات به توسعه، دارای بنیان‌های عمیق‌تر هستی‌شناسانه و انسان‌شناسانه است، اما تمسک به طبیعت به‌عنوان یک دغدغه انسانی و همگانی در لایه‌های رویین‌تر اندیشه قرار گرفته و لذا نمی‌توان رویکرد  این اشخاص را طبیعت‌گرایی نامید.

  طبیعت‌گرایی و توسعه پایدار

احزاب سبز و طبیعت‌گرایان به‌نحو عمده در لایه مبانی انسان‌شناختی و هستی‌شناختی با برنامه‌های توسعه دارای تضاد نیستند، از همین‌رو زاویه دید آنان را باید به‌عنوان مکمل توسعه فهم کرد؛ مکملی که با انتقادات خود، به‌ روزآمدی و کارآمدی هرچه بیشتر برنامه‌های توسعه کمک کرده است. به‌دنبال همین انتقادات طبیعت‌گرایان، طرح بحث توسعه پایدار امروزه شکل گرفته و به‌عنوان یک مدل جامع‌تر در این زمینه مطرح شده است. در توسعه پایدار، مصرف بی‌رویه با مصرف مسئولانه و صنعتی‌سازی پیشین، با صنعت پایا جایگزین شده است. در اینجا مجدد به پرسش ابتدایی نوشتار رجوع می‌کنیم، آیا چنین تغییراتی در برنامه‌های توسعه، باوجود حفظ بنیان‌های انسان‌شناختی و هستی‌شناختی تمدن مدرن مبتنی‌بر حق انسان در تصرف بر طبیعت و... می‌تواند از نابودی محیط زیست انسانی جلوگیری کند؟ هرچند در میان جریان‌های توسعه‌گرا، پاسخ‌های امیدوارانه‌ای به این پرسش‌ها داده می‌شود، اما در برخی نگره‌های انتقادی، بدون تغییر در لایه بنیادین و هستی‌شناسانه توسعه، امکان اصلاح وضع موجود ممکن نبوده، بلکه تنها حرکت آن آهسته‌تر خواهد شد.

مرتبط ها