کد خبر: 60306

میلاد جلیل‌زاده:

بهترین‌های صنعت سریال‌سازی اقتباسی هستند

در ایران رمان‌های زیادی نوشته می‌شوند، همچنین تعداد بسیاری داستان کوتاه اما مجموعا درام در آنها بسیار کمرنگ است. چیزهایی شبیه جریان سیال ذهن یا داستان‌های خرده‌پیرنگ با پایان باز که حتی خیلی‌هایشان به نوع متکلف‌تری از دلنوشته یا وبلاگ‌نویسی شبیه هستند، هیچ‌کدام نمی‌توانند منبع خوبی برای اقتباس باشند.

میلاد جلیل‌زاده، روزنامه‌نگار: وقتی درباره اقتباس سینمایی از روی محصولات ادبی، چه داستان کوتاه و چه نمایشنامه یا حتی کتاب‌های خاطرات خودنوشت و دیگرنوشت در سطح جهانی صحبت به‌میان بیاید، می‌دانیم که درباره بخش قابل‌توجهی از بدنه سینمای جهان حرف زده‌ایم، چه سینمای روشنفکری و چه سینمای عامه‌پسند، چه سریال و چه حتی فیلم‌های کوتاه، چه ژانر کودک و انیمیشن و چه محصولات +۱۸ که تماشای آن برای نوجوانان ممنوع است، در تمام اینها یک منبع بزرگ برای قصه‌پردازی در صنعت فیلمسازی دنیا، ادبیات دراماتیک است. برخلاف ایران که در آن اقتباس ادبی یک پدیده نادر است، در سینمای جهان این یک روال معمولی به‌حساب می‌آید؛ چنانکه در جوایز فیلمنامه اسکار هم چنین دوگانه‌ای درنظر گرفته شده و بخش اقتباسی و غیراقتباسی را از هم جدا کرده‌اند. اما اینکه ایرانی‌ها کمتر به اقتباس ادبی در آثار سینمایی و تلویزیونی علاقه دارند، عموما به نبود علایق ادبی در میان فیلمسازان ما ربط داده می‌شود، حال آنکه آنچه بخش اصلی و اعظم ماجرا را تشکیل می‌دهد، به کمبود قصه در ادبیات معاصر کشور در ایران برمی‌گردد. در ایران رمان‌های زیادی نوشته می‌شوند، همچنین تعداد بسیاری داستان کوتاه اما مجموعا درام در آنها بسیار کمرنگ است. چیزهایی شبیه جریان سیال ذهن یا داستان‌های خرده‌پیرنگ با پایان باز که حتی خیلی‌هایشان به نوع متکلف‌تری از دلنوشته یا وبلاگ‌نویسی شبیه هستند، هیچ‌کدام نمی‌توانند منبع خوبی برای اقتباس باشند. شاید کمتر کسی به گوشش نخورده باشد که برتولت برشت می‌گفت همه ما فرزندان شهرزاد قصه‌گو هستیم اما عجیب است در کشوری که از پیشگامان فن قصه‌گویی در دنیا، چه عامیانه و شفاهی و چه مکتوب و حتی منظوم بوده تا این حد قصه‌گویی در دوران معاصر مهجور واقع شده و نویسندگان سراغ ترفندهایی می‌روند که آنها را پشت کلیشه‌های روشنفکری پنهان می‌کند و به‌بهانه فرار از کلیشه‌های قصه‌گویی، اساسا آن را از میان می‌برند.

به‌هرحال در صنعت فیلمسازی جهان، اقتباس یک سیستم است. نسبت ادبیات داستانی با سینمای جهان، به نسبت نفت و صنعت می‌ماند اما سریال‌سازی یا همان قالب درام‌های تلویزیونی هم از این منبع بی‌بهره نبوده، هرچند در راه استفاده از آن چالش‌های مخصوص به خودش را دارد؛ یکی از این چالش‌ها مواجه شدن با اقتباس‌های سینمایی است. یک اثر سینمایی در یکی، دو ساعت قصه را به‌پایان می‌رساند و همه از انتهای ماجرا مطلع می‌شوند، حال آنکه در سریال، بزرگ‌ترین و مهم‌ترین عاملی که برای دنباله‌روی مخاطبان کشش ایجاد می‌کند، کنجکاوی نسبت به اتفاقاتی است که در آینده قرار است رخ دهد. می‌شود از این ‌جهت روی اینکه همه مخاطبان کتاب را نخوانده‌اند، حساب کرد اما نمی‌شود روی اینکه همه آنها فیلمی را که قبلا از روی این کتاب اقتباس شده است هم ندیده باشند، حساب باز کرد. برای عبور از این چالش راهی جز پذیرفتن بازار رقابتی در محصولات فرهنگی نیست. هرکس در چنین بازاری سعی می‌کند مزیت‌های خودش را نسبت به رقبا ببیند و روی آنها تاکیدهای بیشتری داشته باشد که سریال‌ها هم تلاش می‌کنند از این روش در مواجهه با نسخه‌های سینمایی استفاده کنند؛ از اینکه قالب ساخت آنها امکان بسط و گسترش قصه را می‌دهد، به‌علاوه راحت‌تر در اختیار مخاطبان قرار می‌گیرد.

اما از این چالش جدی‌تر محدود شدن سازندگان یک سریال به قالب یک رمان است. وقتی یک سریال از روی یک رمان اقتباس شده باشد، ساخت سری‌های بعدی آن حتی اگر در اوج محبوبیت و استقبال بدرقه شده باشد، در هاله‌ای از ابهام قرار خواهد گرفت، چون وقتی داستان تمام‌شده و نویسنده نسخه ادبی‌اش قصد ندارد دنباله‌ای بر آن بنویسد، نویسندگان فیلمنامه هم حق ندارند بنابر میل خودشان قصه را ادامه بدهند. البته برای رفع این چالش تدابیری درنظر گرفته شده، مثلا به‌طور معمول یا یک رمان را تبدیل به مینی‌سریال می‌کنند و پرونده‌اش در همانجا بسته می‌شود یا اقتباس برای درام‌های تلویزیونی از روی مجموعه داستان‌ها صورت می‌گیرد که آزادی عمل بیشتری به تهیه‌کنندگان سریال خواهد داد. در ادامه به معرفی سه مجموعه بسیار پرطرفدار تلویزیونی در سال‌های اخیر پرداخته شده که براساس اقتباس‌های ادبی ساخته شده‌اند. البته مجموعه «بازی تاج‌وتخت» هم می‌توانست به این فهرست اضافه شود و در صدر آن قرار بگیرد اما از آنجا که به‌نظر می‌رسید نیاز به معرفی ندارد، می‌شود از آن صرفنظر کرد.

تسخیرشدگی خانه هیل

امتیاز 8.7

The Haunting Of Hill House

«تسخیرشدگی خانه هیل»، یک سریال اینترنتی آنتولوژی در ژانر ترسناک فراطبیعی است که توسط مایک فلنگن خلق شده‌است. مجموعه آنتولوژی در رادیو، تلویزیون یا سری فیلم، به نمایش‌های پیاپی و مستقل از هم گفته می‌شود که با ژانرهای مختلف و ارائه یک داستان متفاوت و مجموعه‌ای متفاوت از شخصیت‌ها در هر قسمت، فصل یا بخش پیش می‌روند، مثلا فلنگن پس از ساخت مجموعه تسخیرشدگی خانه هیل در 2018، در ۹ اکتبر ۲۰۲۰ مجموعه دیگری به‌نام «تسخیرشدگی عمارت بلای» با همان بازیگران منتشر کرد که و همان فضا و حال‌وهوا را داشت. اما سریال تسخیرشدگی خانه هیل، اقتباسی مدرن از یک کتاب ترسناک کلاسیک به همین نام نوشته شرلی جکسن است. این سریال از محصولات اصلی نت‌فلیکس است و توسط همین شرکت ساخته و توزیع شده ‌است. داستان آن که روایتی غیرخطی دارد، از آنجا شروع می‌شود که تابستان سال ۱۹۹۲، زن و شوهر جوانی به نام هیو و اولویا کرین همراه پنج فرزندشان به‌طور موقت به خانه‌ای بسیار قدیمی و بزرگ می‌روند؛ خانه‌ای که پیش‌تر خانواده دیگری به نام هیل در آن سکونت می‌کردند. هیو قصد دارد با تعمیر کردن خانه که برای مدت زیادی خالی از سکنه بوده، آن را بفروشد تا بتواند پول خوبی به‌دست آورد اما به‌مرور رخدادهایی غیرقابل‌پیش‌بینی در خانه به وقوع می‌پیوندد که سرنوشت خانواده را برای همیشه عوض می‌کند. آنها کتاب یک پزشک را دنبال می‌کنند تا فعالیت‌های ماوراءالطبیعه را در خانه‌ای که بسیاری معتقدند جن‌زده است، کشف کنند... .

ابتدا قرار بود سریال تنها یک ‌فصل داشته باشد اما حالا قرار است که فصل دوم آن هم منتشر شود. این مجموعه با امتیاز شگفت‌انگیز 8.7 توسط مخاطبان با بدرقه باشکوهی مواجه شد.

دکستر

امتیاز 8.6

Dexter

دکستر نام یک مجموعه تلویزیونی درام جنایی و معمایی، ساخته‌شده توسط شبکه شوتایم آمریکاست و در فاصله سال‌های ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۳ در قالب هشت فصل از این شبکه پخش شد. داستان مجموعه با محوریت دکستر مورگان (با بازی مایکل سی‌هال) روایت می‌شود که برای بخش جنایی پلیس میامی به‌عنوان کارشناس تحلیل آثار خون کار می‌کند. تحلیل آثار پاشیدگی خون (به‌اختصار: BPA) یکی از گرایش‌های تخصصی در رشته جرم‌شناسی است که در آن کارشناسان تحلیلگر آثار خون، با ردیابی نوع پاشیدگی خون در محل انجام جنایت و همچنین تجزیه‌وتحلیل دی‌ان‌ای موجود در خون یافت‌شده در محل جرم و مقایسه نمونه‌های خون‌ها ممکن است به نتایجی دست یابند که به حل معماهای جنایی و یافتن بزهکاران کمک کند. اما دکستر درعین‌حال به‌صورت مخفی، آدمکشی زنجیره‌ای هم هست و قاتلانی را که از شکاف‌های سیستم قانونی گریخته‌اند، شکار می‌کند. فصل اول این مجموعه براساس رمان «دکستر رویاپردازی تاریک» اثر جف لیندزی ساخته شد و سایر فصل‌ها به‌صورت مستقل از کتاب‌های لیندزی توسعه یافتند. دکستر تحسین بسیاری از منتقدان را همراه داشت و چهارفصل اول تحسین جهانی را به‌دست آوردند، اگرچه این استقبال چشمگیر در فصل‌های بعدی تاحدودی کاهش یافت. این مجموعه جوایز متعددی را به‌دست آورده است؛ ازجمله دو جایزه گلدون گلوب. در آوریل ۲۰۱۳ شوتایم اعلام کرد که فصل هشت، آخرین فصل مجموعه خواهد بود و همین باعث شد قسمت اول فصل هشتم با سه‌میلیون بیننده در شب پخش، پربیننده‌ترین قسمت دکستر شود اما در اکتبر ۲۰۲۰ اعلام شد که دکستر با یک مجموعه محدود ۱۰ قسمتی، با عنوان «دکستر: خون جدید» مجددا با بازی مایکل سی‌هال پخش خواهد شد؛ تولید در زمستان ۲۰۲۰ آغاز و پخش مجموعه از ۷ نوامبر ۲۰۲۱ شروع خواهد شد.

آنه بدون حرف ئی

امتیاز 8.6

Anne With An E

شخصیت اصلی این سریال همان آن‌شرلی معروف خودمان است. لوسی مود مونتگومری OBE (زاده 30 نوامبر 1874 - 24 آوریل 1942)، یک نویسنده کانادایی بود که بیشتر به‌خاطر مجموعه‌ای از رمان‌ها در سال 1908 با محوریت شخصیت دختری یتیم به‌نام آن‌شرلی شناخته شد. این کتاب بلافاصله با موفقیت روبه‌رو شد. بعد از اولین رمان، مجموعه‌ای از دنباله‌ها به آن -به‌عنوان شخصیت اصلی- اضافه شدند و سینمای داستانی، انیمیشنی و صنعت فیلمسازی جهان تا به‌ حال بارها از این داستان و مشتقاتش بهره برده‌اند. اما سریال «آنه با یک حرف ئی» که برای اولین‌بار در سال 2017 منتشر شد، شاید برای صدمین‌بار سراغ اقتباس از این مجموعه آثار رفت اما با استقبال حیرت‌انگیزی مواجه شد. منتقدان بسیاری به آن پنج‌ستاره دادند و مردم عادی هم امتیازهای بسیار بالایی به آن در سایت رده‌بندی بخشیدند. ماجرای سریال از این قرار است که در سال 1896، یک جفت برادر و خواهر سالخورده به‌نام‌های متیو و ماریلا کاتبرت (که با هم زندگی می‌کنند و هرگز ازدواج نکرده‌اند) تصمیم می‌گیرند یک پسر یتیم را به فرزندی بپذیرند تا در مزرعه اجدادی‌شان واقع در گرین گیبلس، در حومه یکی از شهرهای کانادا، در جزیره پرنس ادوارد به آنها کمک کند. وقتی متیو می‌رود تا کودک را در ایستگاه راه‌آهن تحویل بگیرد، در عوض آن‌شرلی 13 ساله را می‌بیند؛ دختری خیال‌پرداز، روشنفکر، با روحیه بالا و پرحرف. آنه در چندماهگی یتیم شد و قبل از قرار گرفتن در یتیم‌خانه به‌عنوان خدمتکار در میان خانواده‌های مختلف زندگی می‌کرد. درحالی‌که متیو دوست دارد او بماند، ماریلا با توجه به وضعیت او به‌عنوان یک یتیم ناشناخته و بی‌فایده بودن یک دختر جوان برای کار در مزرعه، به آنه اعتماد نمی‌کند. بی‌اعتمادی او زمانی تایید می‌شود که یک سنجاق‌سینه را گم می‌کند و به شک می‌افتد که آنه دزد است... .

مرتبط ها