کد خبر: 59848

گزارش «فرهیختگان» از 7 حاشیه دامنه‌دار و هزینه‌زای سینمای ایران در دهه 90

آقای وزیر جدید ارشاد، عبرت بگیر

چند روزی است که وزیر جدید فرهنگ و ارشاد اسلامی بر کرسی خود مستقر شده و آن‌طور که اعلام کرده، چندان عجله‌ای برای معرفی مدیران و معاونت‌های زیردست خود ندارد. امیدواری‌ها بیشتر شده است که وزیر جدید با اشراف روی برخی سیاسی‌کاری‌ها طی دهه گذشته و حواشی بیهوده‌ای که این رفتارها بر فرهنگ و نظام سیاسی کشور تحمیل کرده، حال با وسواسی زیاد، در پی تعیین مهره‌هایی است که از بروز حوادثی از این‌دست جلوگیری به عمل آورد.

مجتبی اردشیری، روزنامه‌نگار: چند روزی است که وزیر جدید فرهنگ و ارشاد اسلامی بر کرسی خود مستقر شده و آن‌طور که اعلام کرده، چندان عجله‌ای برای معرفی مدیران و معاونت‌های زیردست خود ندارد. این گزاره، در داخل، با برخی انتقادها درمورد رتق‌وفتق سریع خرابی‌ها در حوزه فرهنگ مواجه است؛ اما قدرمسلم، امیدواری‌ها را بیشتر کرده که وزیر جدید با اشراف روی برخی سیاسی‌کاری‌ها طی دهه گذشته و حواشی بیهوده‌ای که این رفتارها بر فرهنگ و نظام سیاسی کشور تحمیل کرده، حال با وسواسی زیاد، در پی تعیین مهره‌هایی است که از بروز حوادثی از این‌دست جلوگیری به عمل آورد.  حوادث و رویدادهایی که ریشه آنها سینمایی نشان داده می‌شد؛ اما خاستگاه‌هایی سیاسی داشت و بنگاه‌های خبرپراکنی در خارج از مرزها، نهایت استفاده را از این محل درگیری به نفع خود به عمل آوردند. حواشی دامنه‌دار و هزینه‌زا برای سینمای ایران که ریشه‌هایش داخل سینما نبود و با دامن زدن برخی جریان‌های سیاسی، کار حتی به برخی منازعات سیاسی نیز کشید. این‌چنین شد که قاطبه سینما در هاله‌ای از دود به‌جامانده از این حواشی، پنهان ماند و خواست‌ها و نیازهای واقعی سینما و فعالان حاضر در آن، چندان به چشم نیامد. همین که کمی از غبار این منازعات کاسته شد، مشکلات حقیقی، خود را بیشتر نشان داد و وضعیت سینما و سینماگران به جایی رسید که امروز مشاهده می‌شود. در این بلبشو اما برنده واقعی، سلسله‌جنبان‌هایی بودند که در کیلومترها دورتر از مرزهای کشور، پازل یک درگیری ظاهرا درون‌صنفی را طراحی می‌کردند. طرح‌هایی که به موجب آن، یک اختلاف سلیقه یا بند قانونی در سینما، جرقه ابتدایی را می‌زد و در ادامه، کار به زیر سوال بردن زیربناهای فرهنگی و حتی نظام سیاسی کشور و آدم‌های مسئول نیز می‌کشید. وادادگی فضای مجازی در کشور نیز این امکان را برای آنها فراهم می‌آورد که ابعاد تبلیغاتی این بازی را به سمع و نظر تعداد بیشتری از مخاطبان هدف که طیف گسترده‌ای از مردم ایران بودند، برسانند. چنان‌که اگر در اواخر دهه 80، از مردم عادی می‌پرسیدند که «خانه سینما» کجاست و چه فایده‌ای دارد، آنها حتی نام این نهاد را هم نشنیده بودند اما در اوایل دهه 90 بود که جمع کثیری از مردم، پیگیر اتفاق‌های این خانه بودند و می‌خواستند ببینند وضعیت تعطیلی این نهاد به کجا رسیده است.  در یک دهه اخیر، اتفاق‌های بسیاری بوده که با یک حرکت لاک‌پشتی، ضمن طولانی‌شدن پروسه، هزینه‌های بسیاری را برای ساختار فرهنگی و نظام سیاسی کشور تراشیده است. هزینه‌هایی که نفع طرف برنده، در طولانی‌شدن و موضوعیت داشتن آن ناهنجاری‌ها و درنتیجه کشاندن آن حاشیه به ابعاد مختلف بوده است.  در ادامه نگاهی خواهیم داشت به 7 مورد از حاشیه‌های بیهوده سینمایی طی یک دهه اخیر که تنها هزینه‌زا بودند و هیچ گرهی را از ساحت سینمای ایران و آدم‌های شاغل در آن باز نکردند.

   انحلال خانه سینما

نیمه‌ دی‌ماه 1390 بود که وزیر وقت ارشاد از انحلال رسمی خانه سینما خبر داد و دلیل این تصمیم را تخلفات این خانه طبق اعلام‌نظر هیات نظارت بر مراکز فرهنگی اعلام کرد. آنچه در ظاهر امر پیدا بود آن‌که خانه سینما تشریفات ابتدایی و قانونی مربوط به تاسیس موسسات فرهنگی و هنری را طی نکرده است. دلیل اینکه این مهم، تازه در این برهه از زمان (ابتدای دهه 90) رسانه‌ای می‌شد، نگارش اساسنامه جدیدی بود که توسط سازمان سینمایی جدیدالتاسیس تنظیم شده بود. تیم مدیریتی خانه سینما این اساسنامه را به رسمیت نشناخته و همین اتفاق، یک دوقطبی را میان سینماگران حامی خانه و دولتمردان به وجود آورد. گرچه بعدها در داخل دولت نیز انشقاق‌هایی به وجود آمد. چنان‌که بین هنرمندان نیز این اتفاق افتاد. برخی از آنها در ظاهر، طرفدار برقراری خانه بودند اما در لفافه، ژست اپوزیسیون گرفته و خواستار انحلال شدند. یک سال‌ونیم پس از این اتفاق، احمدی‌نژاد در آخرین روزهای قدرتش، از رئیس سازمان سینمایی می‌خواهد تا انحلال خانه سینما لغو شود اما این دستور به جایی نمی‌رسد. در شهریور همان سال و درحالی‌که یک ماه از استقرار «حسن روحانی» می‌گذشت، خانه سینما بعد از حدود 2 سال تعطیلی، بازگشایی شد.

موضوع لغو انحلال خانه سینما به کلید بزرگ روحانی برای به دست آوردن رضایت جامعه سینمایی در انتخابات خرداد 92 تبدیل شد. همین قول که: «با انتخاب من، خانه سینما بازگشایی می‌شود»، کافی بود تا سلبریتی‌ها برای روحانی سنگ‌تمام گذاشته و سبب پیروزی ناپلئونی او در انتخابات شوند. یک دوگانه پررنگ در ابتدای دهه 90 که شاید دولت احمدی‌نژاد به ناخواسته دچار آن شد و آن را طرح مساله کرد؛ اما طرف دوم، قاعده بازی را چنان پیش برد که کار به دوقطبی رسیده و همین دوقطبی، کلید پیروزی روحانی در انتخابات باشد. روحانی بدون هیچ هزینه‌ای، خانه سینما را بازگشایی کرد و طی 8 سال، دیگر کاری به سینما نداشت.

   لاله

در سال 91، ارسال پیامک مشکوک «فیلم سینمایی لاله به کارگردانی اسدالله نیک‌نژاد با سرمایه‌گذاری 5/2 میلیاردی مرکز گسترش تولید می‌شود»، زمینه‌های بروز حواشی را برای «لاله» به وجود آورد. گروهی، این مبلغ را برابر با دو سال بودجه این مرکز قلمداد کرده و آن را اجحافی در حق سینماگران جوان و تازه‌کار که مرکز گسترش باید از آنها حمایت می‌کرد، دانستند. عده‌ای نیز پیشینه کارگردان را مطرح کردند و وی را سازنده و حامی فیلم‌های پورن‌استار عنوان کردند. در ادامه، بودجه فیلم، تا 5 میلیاردتومان عنوان شد. حال آن‌که در همان سال، فیلم‌هایی در ایران، با چند برابر این مبلغ توسط نهادهای دولتی ساخته می‌شدند. باز هم یک دوقطبی میان تیم سینمایی دولت و برخی نمایندگان مجلس و سینماگران به وجود آمد. پروژه بلافاصله منحل و قراردادها به‌دلیل معلق شدن فیلمبرداری، باطل شد. سرمایه‌گذار خارجی هم که متوجه این فوت وقت شد، از پروژه بیرون رفت. با رفع برخی سوءنظرها، پروژه در اسفند 91 کلید خورد و در طول یک دهه، بارها به‌دلیل حواشی، از ادامه فعالیت بازماند. درنهایت فیلم از اواخر اسفند سال گذشته روی پرده رفت و با کمترین حاشیه ممکن نمایش داده شد و حدود 100 میلیون تومان هم فروخت. یک تصمیم‌گیری اشتباه و حساس کردن برخی جناح‌ها به مسائل فرعی این پروژه سبب شد «لاله» نه‌تنها به‌عنوان پرحاشیه‌ترین فیلم یک دهه اخیر که یکی از پرحاشیه‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای ما لقب بگیرد.

 خانه پدری

فیلم در سال 89 ساخته شد و در همان ابتدا توقیف شد. در تیم سینمایی جدید دولت روحانی، خواستند فیلم‌های توقیفی دولت قبل را نمایش دهند. اما همان تک‌نمایش فیلم در جشنواره سی‌ودوم فجر، زمینه توقیف طولانی‌تر فیلم را رقم زد. «خانه پدری» در اول آبان 98 دوباره روی پرده آمد و در کمتر از 5 روز توسط دادستانی توقیف شد. با رفع شبهات، فیلم از 22 آبان 98 نمایش داده شد و خیلی زود از پرده پایین آمد. حین نمایش فیلم هم نسخه بدون سانسور آن قاچاق شد تا ضربات مهلک به این فیلم، تا انتهای کار پیش رود.

فیلم نمایش داده شد و مخاطبان متعجب از اینکه این فیلم، یک دهه تنها به‌دلیل یک سکانس که خشونت آن بسیار کمتر از برخی فیلم‌های روز ایران بود، توقیف شده است! رسانه‌ها و بنگاه‌های خبری خارجی، در طول یک دهه، حواشی فیلم را از آن یک سکانس، به کلیت فیلم تعمیم دادند و بحث‌هایی را راجع‌به نقض حقوق و آزادی‌های زنان در ایران مطرح کردند و به‌خوبی توانستند از فرصتی که نهادهای داخلی در اختیارشان قرار داده بودند، بهره ببرند.

عصبانی نیستم

محدودیت‌هایی که برای این فیلم لحاظ شد تنها به نفع کارگردان و بازیگر فیلم تمام شد. زمانی که فیلم با محوریت انتقاد از سیاست‌های 8ساله احمدی‌نژاد، در جشنواره سی‌ودوم رونمایی شد، جنجال‌های بیهوده‌ای در خارج از وزارت ارشاد شکل گرفت که سیمرغ نقش اول فیلم به «نوید محمدزاده» تعلق نگیرد. تصمیمی که قرار بود در خفا اعمال شود اما در همان عصر اختتامیه، همه متوجه این تصمیم‌گیری ناشیانه شدند. همین، دامنه حساسیت‌ها را نسبت به این فیلم بیشتر کرد. در پاییز 93 که قرار بود فیلم طبق قرارداد قبلی خود، نمایش عمومی داشته باشد، جلوی این تصمیم گرفته شد تا یک خودزنی دیگر در سینمای ایران رقم بخورد. جنجال‌ها و حواشی بسیاری حول محور آن فیلم شکل گرفت و رسانه‌های غربی تا توانستند آن را به وضعیت آزادی بیان و محدودیت‌های بسیار حکومت ایران در قلع و قمع و سانسور ربط داند. «رضا درمیشیان» و «نوید محمدزاده» خیلی زود به نام‌هایی آشنا برای مردم تبدیل شدند و سیاستی که طبق آن قرار بود جایزه‌ای به محمدزاده ندهد، طی دوره‌های بعدی، چند سیمرغ را با افتخار به این بازیگر تقدیم کرد. «عصبانی نیستم» با مخالفت‌های خارج از وزارت ارشاد به سکوی پرتاب درمیشیان و محمدزاده تبدیل شد و وقتی در اردیبهشت 97 به اکران عمومی درآمد، با این همه تبلیغی که در چند سال برایش شد، به فروش معمولی دست یافت. دغدغه‌های غیرحرفه‌ای عده‌ای، تنها برای نظام هزینه تراشید و سود در جیب سازنده و بازیگر فیلم رفت.

آشغال‌های دوست‌داشتنی

محسن امیریوسفی فیلم را در سال 91 جلوی دوربین برد. فیلمی که برخلاف شلوغ‌کاری‌هایی که صورت گرفت، غیرمستقیم به اتفاق‌های سال 88 می‌پرداخت و در این زمینه، به شیوه‌ای غیرداستانی، پازل‌های روایی خود را می‌چید. فیلم تا اندازه‌ای غیرمستقیم به این موضوع ورود کرده بود اما نام فیلم از زمانی بر سر زبان‌ها افتاد که حواشی عدم اکران آن، روزبه‌روز پربسامد و طولانی شد. اما حجم حواشی‌ای که متوجه فیلم بود بیش از قواره‌های خود اثر بود. برخی منابع، بازی «بهروز وثوقی» را یکی از دلایل توقیف فیلم عنوان کردند که اگر مشکل به همین مورد ختم می‌شد، به‌راحتی می‌شد آن را با بیرون کشیدن سکانس‌های این بازیگر حل کرد اما متاسفانه کمیسیون فرهنگی مجلس از یک‌سو، وزارت ارشاد از سوی دیگر، دبیر چند دوره جشنواره فجر از یک‌سو و شخص امیر یوسفی از سوی دیگر، در طول 6 سال، بر قبری که داخلش مرده‌ای نبود، مویه کردند تا دامنه اعتراضات و نقل و حرف‌ها به رسانه‌های سیاسی و غیرسینمایی کشیده شود.

درنهایت فیلمی که دستگاه فرهنگی کشور، 6 سال برای آن هزینه داد، در اواخر بهمن 97 روی پرده رفت و در کمال آرامش و بدون حاشیه خاصی به کار خود پایان داد.

رستاخیز

دغدغه‌مندی راجع‌به این فیلم، خیلی زودتر از نمایش ابتدایی فیلم توسط برخی جریان‌های خارج از سینما شکل گرفت. زمینه‌های آن از همان اکران خصوصی فیلم در 2 دی 92 ایجاد شد و در زمان نمایش جشنواره‌ای آن در بهمن 92 به اوج خود رسید. سنگ بزرگ منتقدان، نمایش دادن تصویر حضرت عباس(ع) بود اما خیلی بعید است تمام داستان به همین‌جا ختم شود. کسانی که روحیه «احمدرضا درویش» را می‌شناسند، می‌دانند که وی زیربار انتقادهای شخصی و سلیقه‌ای نمی‌رود، به‌خصوص برای فیلمی که آن را شانس بزرگ زندگی خود نامیده است. همین اتفاق سبب شده فیلم، 9 سال پس از ساخت، همچنان از نمایش عمومی محروم باشد. البته فیلم یک‌بار در اواخر تیرماه 94 روی پرده رفت و با اعتراض برخی افراد و حمله آنها به سینماها، به دستور وزارت ارشاد پایین آمد و این پایین کشیدن تا امروز نیز ادامه‌دار بوده تا «رستاخیز» که موفق به دریافت 8 سیمرغ از جشنواره فجر شده بود، یکی از موارد خجالت‌آور برای مدیریت فرهنگی کشور باشد که پس از 9 سال همچنان در ام‌القرای جهان اسلام، قابلیت نمایش و عرضه عمومی ندارد.

 جشنواره برلین

جشنواره‌ای که در روزگاری، رقیبی جدی برای کن و ونیز محسوب می‌شد، طی سالیان اخیر به‌دلیل برخی موضع‌گیری‌ها و جهت‌دهی‌ها به جوایزش، از درجه رقابت حرفه‌ای در عالم سینما فاصله گرفته و اکثریت سینمادوستان می‌دانند که چاشنی «سیاست» در جشنواره برلین، پررنگ‌تر از مباحث تکنیکال آن است. استقبال کمرنگ سینماگران مشهور جهانی از این رویداد طی یک دهه اخیر نیز گواه این اتفاق ناگوار است. جشنواره برلین، طی یک دهه اخیر مسیری را انتخاب کرده که به جای آنکه حرفه و هنر سینمای ایران برایش اهمیت داشته باشد بیشتر رفتار سیاسی برخی فیلمسازان در مواجهه با حکومت ایران، مهم بوده است. کارکرد کنش‌های سیاسی یک فیلمساز برای او تبدیل به نمادی برای جشنواره‌اش شده بود و جنس حمایت‌هایش را تا اندازه‌ گذاشتن یک صندلی خالی برای کارگردانی که اجازه خروج از ایران نداشت، گسترش داد. تمرکز بر جشنواره برلین و حرف و حدیث‌هایی درمورد آن هیچ فایده و آورده‌ای برای سینمای ایران نداشت. فیلم‌هایی که از جشنواره برلین جایزه گرفته بودند، حتی نتوانستند در مجامعی ولو محدود با استقبال مواجه شوند و برای کارگردانانش هم وجهه‌ هنری نداشت. شاید اینجا مجموعه رفتار حاکمیت در نادیده گرفتن این انتخاب‌ها و حساس نشدن روی آنها، به‌مراتب بهتر از 6 مورد قبلی عمل کرد و سبب شد موج‌سواری خاصی درمورد انتخاب‌های ایرانی این جشنواره صورت نگیرد و همه‌چیز در اندازه‌های یک خبر در یک بازه کوتاه‌مدت اثربخشی داشته و تاثیر چندانی در داخل کشور نداشت.

 تکمله

همان‌گونه که مشخص است و طبق نظر صریح رهبری که «دشمن برای سینمای ما برنامه دارد»، باید جلوی برخی اقدامات ناشیانه و احساسی را در داخل کشور گرفت. در بسیاری از حواشی پررنگ دهه 90 که مهم‌ترین آنها را در این گزارش مدنظر قرار دادیم، ردپای نیروهایی فراتر از وزارت ارشاد و حتی نهاد ریاست‌جمهوری مشخص است. جریان‌هایی که بدون درنظر گرفتن مبادی نظارتی یک اثر هنری خودشان را فراتر از کارشناسان هنر و فرهنگی می‌دانند و از قانون تخطی کرده و طبق سلیقه خود، هزینه‌های بزرگی را به نظام سیاسی و فرهنگی کشور وارد می‌کنند. این روزها که سینمای ایران حال و روز خوشی ندارد، تنها امید اهالی سینما به وزیر جدید فرهنگ و ارشاد اسلامی و رئیس سازمان سینمایی که هنوز انتخاب نشده، این است که بر مسائل و دغدغه‌های اصیل سینمای ایران متمرکز شود. دغدغه‌ای که باید از دل جریان‌های فعال سینما بیرون کشید وگرنه پرداخت به این حواشی و دامن زدن به آنها، همان بازی کهنه و نخ‌نمای همیشگی است که دشمن مترصد گل‌درشت نشان دادن و دخالت حاکمیت در آنهاست تا موج‌سواری خود را به انجام برساند. نقشه راه کاملا روشن است اما آیا آقای وزیر و مدیران سینمایی‌اش، نگاهی به گذشته دارند و از این حواشی بیهوده، درس عبرت می‌گیرند یا می‌خواهند تن به آب زده و مسیر قبلی را تکرار کنند. سینمای ایران درحال‌حاضر، با چشمانی نگران، در انتظار تماشای این خط‌مشی جدید است.

مرتبط ها