مریم رفائی، روزنامهنگار: مارک ایشام نوازنده ترومپت که آهنگسازی یکی از جنجالیترین فیلمهای اسکار امسال یعنی «یهودا و مسیح سیاه» را برعهده داشت درباره چالشهای ساخت موسیقی متن برای این فیلم گفت و در گفتوگو با خبرنگار ایرانی از سختیهای ساخت موسیقی برای فیلم سینمایی «توگو» صحبت کرد. ایشان که یکی از پرکارترین آهنگسازان فیلم است از روزهای ابتدایی فراگیری کرونا و تاثیر آن بر هالیوود نیز صحبتهایی را مطرح کرد که چطور این بیماری باعث تعطیلی هالیوود شد تا زمانی که هیچکدام از عوامل راههایی برای ادامه پروژههای سینماییشان پیدا کردند. او که هماکنون قسمت آخر فصل دوم سریال «پدر خوانده هارلم» را به اتمام رسانده معتقد است تاریخچه تمدن جهانی از ایران سرچشمه میگیرد و اجرا در ایران را شگفتآور خواند.
درباره ساخت موسیقی فیلم «رودخانهای از میان آن عبور میکند» بگویید، فیلمی که باعث شد شما برای نخستین بار نامزد جایزه اسکار و گرمی شوید.
من بعد از پنج، 6 سال آهنگسازی فیلم، موسیقی فیلم «رودخانهای از میان آن عبور میکند» را ساختم و پیش از آن بیشتر در زمینه موسیقی الکترونیک و بهصورت محدود در کارهای ارکسترال فعالیت داشتم و خیلی غافلگیر شدم وقتی رابرت ردفولت درخواست کرد که کاری کاملا ارکسترال برای او بسازم. مضطرب بودم و زمان بسیار محدودی داشتیم یعنی کمتر از یک ماه برای انجام این کار وقت بود که زمان کمی است. بهطور معمول 6 تا هشت هفته زمان لازم است و برای این کار کمتر از چهار هفته وقت داشتیم و ساخت آن سخت و البته شگفتانگیز بود.
موسیقی متن فیلم سینمایی 42 یکی از موسیقیهای لذت بخشی بود که شما ساختید و فکر میکنم طرفداران بسیاری را به سمت شما سوق داد و یک ادای احترام خیلی مناسب به ورزشکار آمریکایی بود. درمورد خلق این اثر به ما توضیح بدید.
جکی رابینسون در آمریکا یک قهرمان واقعی و یکی از بزرگترین الگوهای آمریکایی است و با اینکه خیلی خطرناک بود؛ علیه تبعیض نژادی ایستادگی کرد و این کار را خیلی عیان انجام داد و شخصیت بسیار مهمی در تحول جامعه آمریکا دارد. داستان بسیار بزرگتر از داستان بیسبال یا یک ورزشکار بزرگ هست، موضوع درباره تحولاتی است که به وسیله شخصیتش توانست ایجاد کند و به خاطر آن جنگید. این موضوع به تنهایی بسیار الهام بخش بود و موسیقی سعی میکند شامل این باشد که او علاوهبراینکه یک بازیکن بیسبال خیلی خوب بود (ضربات خیلی محکمی میزد و خیلی هم سریع میدوید) اما برای اهداف آمریکاییهای سیاهپوست و فرهنگ آمریکا بهطور کلی ایستادگی کرد و جنگید و آنچه که میخواست بهدست آورد.
چقدر زندگی واقعی جکی رابینسون روی موسیقی شما تاثیرگذار بود؟
تاثیر بسیار زیادی روی موسیقی من داشت و من مضمون را مینوشتم و مدام از خودم سوال میکردم که این مضمون علاوهبر نمایش استعدادهای ورزشی او، نشان بدهد این موضع چقدر برای آمریکا و نهایتا برای دنیا با معنا و مهم است و بهعنوان یک آمریکایی در این کشور برای بهبود جامعه آمریکا شروع به ایستادگی کرد. موسیقی فیلم سعی داشت اهمیت این موضوع را برای فرهنگ ما بازگو کند.
شما برای یکی از جنجالیترین فیلمها «یهودا و مسیح سیاه» آهنگسازی کردید. درباره ساخت موسیقی برای این فیلم و همکاری مشترک با کریک هریس بگویید.
ساخت این فیلم در پاییز 2019 شروع شد و برنامههای بسیار خوبی درباره آن داشتیم و ما قرار بود ماه مارچ طی سفری به نیویورک، ضبط را شروع کنیم و در سال 2020 با فراگیری بیماری کرونا، ناگهان تمام برنامهها ازجمله ضبط آهنگها «جَز» بهصورت زنده در نیویورک متوقف شد. من درحال ساخت این کار با «کریگ هریس» یکی از موزیسینهای بزرگ جَز بودم و هر دو مجبور به همکاری از راه دور و به صورت جدا از یکدیگر شدیم. او در کالیفرنیا و من در نیویورک مستقر بودیم و نمیتوانستیم در یک اتاق مشترک باشیم. به همین دلیل به اجبار دیدمان به فیلم را بهطور کامل تغییر دادیم. ما قصد داشتیم کار را بهصورت بداهه بسازیم که بر پایه موسیقی جَز باشد اما مجبور شدیم بیشتر به سبک مدرن و در کامپیوتر بنویسیم. دائما دمو برای یکدیگر ارسال میکردیم و این اتفاق روش کار را تغییر داد و فکر میکنم خروجی بسیار عالی شد و تعادل بهتری پیدا کرد. خوشبختانه نیویورک قوانین قرنطینه را تعدیل کرد و توانستیم در پایان 2020 در نیویورک ضبط را انجام دهیم و درنهایت اندکی نسبت به برنامه اولیه ارکسترالتر شد و خیلی جالب بود چراکه قرنطینه و فراگیری کرونا؛ تاثیر بسیاری روی سبک و روش نوشتن و نوع موسیقی داشت. قطعا فیلم بسیار عالی و خوش ساختی بود و ضبطی که برای فیلم انجام دادیم ضبط مدنظر ما نبود اما فکر نمیکنم که باید تغییری در آن ایجاد میکردیم و همینگونه مورد پسند است.
این فیلم به یک ماجرای واقعی یعنی نژادپرستی پرداخته که بخشی از تاریخ و انکارناپذیر است، نگاه شما به این مقوله چگونه است؟
خوشبختانه در خانوادهای بزرگ شدم که هرگز تبعیضنژادی در آن نبود و این موضوع برای من خیلی بیگانه بوده و درکی از آن ندارم. در جوانی به موسیقی جَز و فرهنگ سیاهپوستها علاقهمند شدم و به فرهنگ آنها وابستگی بسیاری داشتم و متعاقبا تبعیضنژادی در زندگی من وجود نداشت و دلیل تبعیضنژادی دیگران را درک نمیکردم. خوشبختانه در سنین پایینتر به همراه خانواده به سراسر دنیا سفر کردیم و با فرهنگ کشورها و سبک زندگی مردمانشان آشنا شدم. این واقعیت که ما یک سیارهای متشکل از تعداد زیادی از نژادها، سبک فکرها و سبک زندگیها هستیم جزئی از زندگی من بود و خوشبختانه همین را به فرزندانم منتقل کردم. من به ساخت موسیقی چنین فیلمهایی علاقهمند هستم و موسیقی فیلمهای زیادی را ساختم که مشکلات سیاهپوستهای آمریکا را مطرح میکند. فکر میکنم این موضوع خیلی مهم است. هنر بهخصوص فیلمسازی تاثیر طولانی مدتی برای بهبود وضعیت تبعیض نژادی دارد و به مردم زیبایی فرهنگهای مختلف و همزیستی کنار یکدیگر را آموزش میدهد.
شما برای فیلم سینمایی «دزد صادق» آهنگسازی کردید و این چندمین همکاری شما با «مارک ویلیامز» کارگردان فیلم بود، درباره روند ساخت موسیقی متن این فیلم به ما توضیح دهید و اینکه چقدر نظر کارگردان در ساخت موسیقی تاثیرگذار بود؟
بله؛ مارک نظرات بسیار مهمی درباره ساخت موسیقی داشت. ما از فیلم «حسابدار» شروع به همکاری کردیم که او تهیهکننده و «گَوین اوکانر» کارگردان بود و در آنجا با مارک آشنا شدم و فیلم «حسابدار» سنگ بنای ارتباط ما بهخصوص در فیلمهای اکشن بود. مارک در فیلم «دزد صادق» از من خواست که موسیقی طبع گرمتری داشته باشد و درواقع «دزد صادق» یک فیلم عاشقانه است هرچند که لیام نیسون (بازیگر) کار خودش را میکرد(خودش را میگرفت و بدقلق بود) اما در موسیقی و فیلم باید خونگرمی دیده میشد و موسیقی فیلم سعی بر نمایش رابطه بین افراد داشت. فکر میکنم هدف اصلی موسیقی بیان ارتباط قوی بین شخصیتهای اصلی به ببیننده بود و شخصیت خانم از مجرم بودن او (شخصیت لیام نیسون به اسم تام کارتر) صرفنظر کند. او راستگو شده و قصد تغییر زندگیاش را بهخاطر نقش مقابلش دارد. بازیگران بهخوبی ایفای نقش کردند و ما نیز باید مطمئن میشدیم که موسیقی این حس را منتقل کند؛ چراکه همه میخواهند آنها زوجی موفق باشند.
بازی لیام نیسون در این فیلم بسیار بحث برانگیز بود، نظر شما درباره ایفای نقش او در فیلم «دزد صادق» چیست؟
لیام نیسون بازیگر بسیار باسابقه است و ما 30 سال پیش در فیلمی به نام «نل» همکاری داشتیم. او در فیلم «نل» حضور داشت که من سالها پیش با جودی فاستر کار کردم و فکر میکنم «لیام» در سالهای اخیر تصمیم گرفت ستاره فیلمهای اکشن باشد. او با اینکه 60 سال دارد هنوز ستاره فیلمهای اکشن است و این کار را با ظرافت و آراستگی انجام میدهد. کار او دنیا را تغییر نمیدهد و در کارهای اکشن خوب پیش میرود و آرزوی بهترینها را برای او دارم.
شما تجربه ساخت موسیقی در ژانرهای مختلفی را داشتید اما به ما بگویید سبک مورد علاقه خودتان کدام است؟
سوال سختی است، من فکر نمیکنم جواب بهخصوصی داشته باشم. این واقعیت را دوست دارم که (ژانر مورد علاقهام) میتواند متغیر باشد. فکر نمیکنم هیچ چیزی بهتر از حضور در استودیو «اَبی رود» نیست که با یک ارکستر 75 نفره بیشتر کارهای فیلارمونیک لندن را اجرا میکنند. این یکی از بهترین تجارب در دنیا است که هماکنون در استودیو لغات جدید الکترونیکی که تا به حال شنیده نشده را طراحی کنم و این کار برای من فوقالعاده و خوشایند است و فکر میکنم بهترین جواب برای سوال شما؛ همین ژانری است که اکنون روی آن کار میکنم.
شما برای آهنگسازی مجموعه تلویزیونی «ماورا» درکنار استفاده از المانهای موسیقی الکترونیک از سازهای پیانو، ویلن و ویلنسل استفاده و بهنوعی از صحنه کلاسیک فیلم استقبال کردید. این چطور اتفاق افتاد؟
داستان فیلم « ماورا» در ابتدا فریبدهنده است و فکر میکنی یک داستان سبک ویکتوریایی است که در لندن شروع میشود و سپس فضاپیما و آدم فضاییها وارد میشوند. بنابراین موسیقی فیلم باید انعطافپذیر باشد و هر دو حالت را شامل شود و باید شما را متقاعد کند که: «این یک زندگی عادی در شروع قرن ویکتوریایی انگلیس است» اما باحضور سفینه و آدم فضاییها، باید تغییر و غافلگیری را کم کرد و یکباره آدم فضایی و دنیایی دیگر به ما حمله میکند. به همین خاطر رفتار طبیعی بود که از آلاتی استفاده کنم که بتوانم با استفاده از تمرینهای موسیقی کلاسیک که داشتم، بازتابنده آن دوره کلاسیک باشم و همینطور از علاقهام به المانهای الکترونیک استفاده کنم تا بتوانم حس علمی- تخیلی و آدم فضایی را نیز انتقال بدهم.
این تلفیق برای خودتان چطور بود؟
به شخصه خیلی لذت بردم و بهعنوان موزیسینی که با تجربه موسیقی کلاسیک بزرگ شدم و در ارکستر سمفونیکها اجرا میکردم و در همین حین با تولد موسیقی الکترونیک آشنا میشدم. من در سانفرانسیسکو زندگی میکردم و با یکی از مخترعان موسیقی الکترونیک مدرن بهنام دونالد بوکلا آشنا بودم. درواقع با موسیقی الکترونیک در سنین نوجوانی آشنا شدم و در تمام طول عمرم با آن درگیر بودم. مدتها علاقه من تلفیق موسیقی کلاسیک و الکترونیک بود سالها قبل موسیقی مجموعه تلویزیونی «جنایت آمریکایی» را ساختم که روال مشابهی داشت به این صورت که هم گروه کلاسیک کوچک و زنجیروار داشت که بههم متصل بودند و هم قسمت بزرگی از المانهای موسیقی الکترونیک داشت که در مقابل همدیگر بودند و نیز باهم تلفیق میشدند ترکیبی که سالها بهدنبال آن بودم تا با روشهای مختلف به صورت تلفیقی یا در تضاد هم استفاده کنم.
شنیده شده شما برای ضبط موسیقی فیلمBill & Ted Face the Music وارد چالشهایی شدید و مجبور به ضبط آنلاین در استودیویی دیگر شدید، درباره روند ساخت این اثر بگویید.
شما درست میگویید؛ درحال اتمام کار بودیم و با کارگردان ملاقاتهای آخر را انجام میدادیم که کرونا فراگیر شد. در هالیوود همه کارها تعطیل شد و کسی نمیدانست چه کاری باید انجام بدهد. حدود سه، چهار هفته طول کشید تا عوامل پستولید که فیلمبرداری نمیکنند و بعد از اتمام کار، فیلم را ویرایش میکنند؛ متوجه شدند میتوانند بهعنوان مثال آهنگساز، تدوینگر و کارگردان میتواند در خانه فعالیت داشته باشند با استفاده از اینترنت فایلها را به اشتراک بگذاریم و ادامه بدهیم. در این زمان نمیتوانیم فیلمی تولید کنیم اما فیلمی که تولید شده را میتوانیم ادامه دهیم. دانستن این موضوع یک ماه زمان برد و نهایتا فیلم بیل و تد از سر گرفته شد و ادامه دادیم. نوشتن را ادامه دادم و نسخههای اولیه را برای کارگردان فرستادم پس از تایید، نظراتی را عنوان کرد و من باید بهدنبال راهی میگشتم تا موسیقی را تولید کنم. شما درست میگویید؛ متوجه شدم در بوداپست مجارستان درصد کرونا بسیار کم و تقریبا وجود ندارد در آنجا استودیویی پیدا کردم که اعضای ارکستر میتوانستند با ماسک و فاصلهکم کنارهم در یک اتاق مشغول به ضبط شوند. استودیو را اجاره کردم تا از راه دور همکاری کنیم و من در استودیوی خودم در آمریکا و آنها در بوداپست بودند. قطعههای مختلف را ارسال میکردم و آنها پس از نواختن برای من ارسال میکردند. ما مجبور به پیدا کردن روشی برای میکس قطعات بودیم و باید فایل را به آن سوی شهر میفرستادیم و این کار بدون اینترنت امکانپذیر نبود اما با اینترنت میسر بود؛ چراکه فایلها را برای میکس کردن به استودیویی که 30 مایل با اینجا فاصله داشت ارسال میکردم. فردی آنها را میکس و ارسال میکرد و با بررسی مجدد نهایتا کار را به اتمام میرساندیم. بهتدریج فیلمسازان و نوازندگان از این روش برای کار خود استفاده کردند از ماه جون سال گذشته با این روش کار را پیش بردیم و توانستیم اکثر فیلمها از جمله «تنت» را به همین صورت انجام دهیم. «دزد صادق» فیلمی بود که در زمان کرونا منتشر شد. اولین فیلمی بود که در آمریکا اکران شد اما «یهودا و مسیح سیاه» فیلمی بعدی بود که به روش مذکور انجام دادیم.
با این حساب میتوان گفت وارد فاز جدیدی از فعالیتها در موسیقی شدیم.
کاملا همینطور است و فکر میکنم روش برگزاری نشستها هم تغییر کرده است با اینکه در لسآنجلس مردم ماسک نمیزنند اما همچنان برای برگزاری نشستها از برنامه زوم استفاده میکنند و دیگر نیاز نیست برای یک جلسه ساده سوار ماشین شویم.
در این فیلم موسیقی لحن راک به خود گرفته بود، این گرایش به خواسته خود شما بود یا با نظر کارگردان انتخاب شد؟
کارگردان عقیده داشت که کار حالت راکاند رول باشد او عاشق کارهای گیتاری است و از من محترمانه درخواست کرد.
موسیقی فیلم «توگو» لحنی غمگین به خود گرفته بود، ساخت موسیقی برای این فیلم چطور پیش رفت؟
سوال خوبی بود چون که بحث طولانی درمورد این فیلم داشتیم. کارگردان و استودیو (دیزنی) هرکدام درخواست متفاوتی داشتند و من بین آنها گیر کرده بودم. فکر میکنم موسیقی مقداری از المانهای درخواستی استودیو و مقداری المانهای کارگردان و کمی از علایق شخصی خودم را شامل میشود. از نظر من کار با فضای واقعیاش فاصله داشت. نظر کارگردان موسیقی آرامتر و مدرنتر بود اما این محصول دیزنی بود و استودیو میخواست به سبک دیزنی باشد. هرچند فهمیدیم... بگذریم! جالب بود ما قسمتهای مختلف را 2، 3 مرتبه از ابتدا ضبط کردیم. درکل کار سختی بود چون با نظرات مختلفی مواجه بودیم و بعضی اوقات باید کاری را انجام بدهی که صاحب اثر از تو میخواهد.
شما علاوهبر آهنگسازی برای فیلم و سریال، سابقه ساخت موسیقی برای انیمیشن را نیز دارید، چقدر فضای انیمیشن با کارهای سینمایی تفاوت دارد و موسیقی برای کودکان در انیمیشن چه مقدار میتواند روی فرهنگ شنیداری کودکان تاثیرگذار باشد؟
فکر میکنم کودکان بهصورت طبیعی به سمت موسیقی کشیده میشوند و طبیعتا از موسیقی لذت میبرند. بچههای من که اینجوری بودهاند. موسیقی در فیلمهای مختلف تاثیر زیادی دارد حتی بیشتر از چیزی که ما درک میکنیم و اکثر افرادی که فیلم بدون موسیقی را تماشا کردهاند؛ متوجه کمبودهای زیادی میشوند. نوشتن موسیقی برای انیمیشن و داستان کودکان را خیلی دوست دارم بهخصوص برای انیمیشن؛ چراکه میتوانی مستقیمتر باشی. موسیقی انیمیشن باید تمام داستان را تعریف کند حتی زمانیکه کاراکتر تغییر جهت میدهد، میتوانی با کمک ترسیم، حس چهرهاش را منتقل کنی. اگر یک بازیگر بزرگ داشته باشی نیاز به بیان تمام جزئیات نداری؛ چراکه بازیگر خودش اکثر این کارها را انجام میدهد با اینکه انیمیشنهای امروزی خیلی از بخشها را پوشش میدهد. با این حال موسیقی تمام خلأها را تکمیل میکند و نقش بسیار مهمی دارد و هر لحظه اهمیت تمام احساسات و جزئیات را منتقل میکند. بنابراین تجربه من در انیمیشن ثابت میکند که باید به جزئیات و تمام صحنهها توجه داشت تمامی لحظات را پوشش بدهی ممکن است بعض اوقات احساساتی شوی و زیادی اوج بگیری و حسهای بیشتری را منتقل کنی که به نظر من در این ژانر (انیمیشن) جواب میدهد.
لطفا به ما درباره زمانی بگویید که در استودیو هستید، معمولا چه کارهایی را انجام میدهید؟
آهنگسازی شغل من است که حدود 35 سال است که بهصورت حرفهای مشغول هستم. تقریبا از 9 صبح تا زمان شام فعالیت میکنم و اگر کاری به موعد تحویلش نزدیک باشد بعد از شام دوباره برمیگردم و چندساعت دیگر نیز ادامه میدهم. اوایل امسال بعد از کرونا خیلی پرکار بودم و همه درخواست موسیقی داشتند و من مجبور بودم هفت روز هفته از 6 صبح تا 10 شب کار کنم. من تعدادی کارمند دارم که دو نفر در ساختمان خودم و دیگران در خانه دورکاری میکنند و این کسبوکار من است. پس همانند یک حرفه با آن برخورد میکنم. رئیس خوبی هستم و اوقات خوشی داریم. صبح را با قهوه شروع کرده و سعی میکنم ناهار خوبی میل کنم و سعی بر این است که سالم بمانم چون کارهای زیاد و سختی برای انجام دارم. این حرفه با توجه به انتظارات عموم؛ نیازمند یک انسان مسئول و توانمند است وقتی غرق در افکار هستم در اطراف قدم میزنم و مدتی در حیاط پشتی (استودیو) مینشینم.
اکنون در استودیو مشغول چه کاری هستید؟
هماکنون قسمت آخر فصل دوم سریال «پدر خوانده هارلم» را به اتمام رساندم و روی یکی از صفحههای نمایشگر استودیو من؛ فیلم جدید «مارک ویلیامز» با بازی «لیام نیسون» است احتمالا قصد دارند باز هم از این دست فیلمها که دوست دارند بسازند.
لطفا نظرتان را درباره اثری که برایتان فرستادیم بگویید.
دو نوازی ذکریا یوسفی و تینا لاجرودیان (عود و بندیر) خیلی شگفتآور بود! من این دو ساز موسیقی را میشناسم و نمونههایی از این سازها را در استودیو استفاده میکنم. مخصوصا صدای طبل (بندیر) خیلی عالی بود و جذب ریتم موسیقی شدم. دارای ریتمی است که در بیس آهنگهای اروپایی موجود نیست و من عاشق آن هستم و ریتمهای پیچیده و جالبی دارد.
نظرتان درباره ایران و اجرا در اینجا چیست؟
تاکنون درخواستی برای حضور در ایران نداشتم. برای من اجرا در آنجا شگفتآور است. کشوری که همیشه من را مجذوب خودش کرده است و تاریخچه تمدن جهانی از این بخش دنیا میآید و از نظر من تجربه بودن در آنجا و کسب اطلاعات بیشتر، جذاب است. همچنین خیلی مفتخرم که در ایران هوادار دارم و به نظرم این خیلی عالی است. من برای کشور شما تحسین زیادی قائل هستم و همه شما را دوست دارم و متشکرم.