محمدرضا حاجیعبدالرزاق، روزنامهنگار: فردا هفتم مردادماه سالگرد بیستویکمین سال قهرمانی استقلال در آسیاست و از این جهت که این قهرمانی همواره بهصورت پررنگ موردتوجه هواداران این باشگاه قرار گرفته قاعدتا اتفاق مهمی برای طرفداران تیم آبیپوش به شمار میرود. از آنجا که بعد از این قهرمانی فقط یکبار دیگر یک تیم باشگاهی از ایران به این عنوان دست پیدا کرده و سالهای سال است که در رسیدن به جام قهرمانی آسیا باشگاههای کشورمان ناکام میمانند، این امر در فوتبال ایران نیز اتفاق مهمی به شمار میرود. استقلال با این قهرمانی به دومین ستاره آسیایی دست پیدا کرد و این درحالی است که بر سر همین ستارهها و تعداد عناوین قهرمانی داخلی و آسیایی در سالهای اخیر یک کریخوانی سنگین بین هواداران استقلال و پرسپولیس به وجود آمده و هیچکدام هم کوتاهبیا نیستند. به بهانه قهرمانی دوم استقلال در آسیا با فردی همکلام شدیم که استقلالیها با نام وی زیاد برای حریف دیرینه خود کری میخوانند؛ مدافع سالهای دور این تیم که سه بار در فینال آسیا بازی کرده و سابقه گلزنی و قهرمانی در فینال آسیا را هم دارد. گفتوگوی «فرهیختگان» با رضا حسنزاده را در زیر میخوانید.
بگذارید به عقب برگردیم؛ چه شد که پیراهن استقلال را برای بازی انتخاب کردید؟
دوازده سیزده سال عاشق تیمی بودم که برایش بازی کردم و هنوز هم این تیم را دوست دارم. یک بچه محل داشتم که عاشق هزار آتشه استقلال بود آن زمان این هوادار من را به زمین دیهیم برد تا در رده پایهها تست بدهم در آن زمان حسن عضدی مربی پایههای استقلال بود و من عضو این تیم شدم، اما از آنجایی که منزل ما انتهای خیابان عباسی بود و خیلی هم پول نداشتیم برای آنکه به تمرینات صبح استقلال برسم باید ۵ صبح از خواب بیدار میشدم و ۶ حرکت میکردم تا با اتوبوس به زمین دیهیم برسم و تا برسم و تمرین را آغاز کنم برایم شرایط واقعا سخت بود و دیگر نتوانستم ادامه بدهم. از سویی دیگر میدان راهآهن نزدیک منزل ما بود و پیاده میتوانستم ۱۰ دقیقهای به زمین راهآهن برسم بنابراین برای دادن تست بهمنظور پیوستن به تیم پایههای راهآهن اقدام کردم و قبول شدم و در ادامه به عضویت این تیم در ردههای سنی جوانان و سپس بزرگسالان درآمدم و در ادامه هم بازگشتم به آنجایی که دوست داشتم.
میگویید عاشقانه استقلال را دوست داشتید اما در اواسط راه از این تیم جدا شدید تا به کشاورز بپیوندید.
این مساله یک مقدار مقدمه طولانی دارد. تیم کشاورز تازه تشکیل شده بود و وزیر کشاورزی وقت اقدام به تیمداری کرد و چند مدتی من به همراه جواد زرینچه و یکی دو نفر دیگر از استقلال به این تیم رفتیم. در آن سالها استقلال از لحاظ مالی مشکلات زیادی داشت و ما هم از آنجایی که بازیکنان جنوب شهری بودیم، مشکلات مالی داشتیم و میخواستیم از این جهت پیشرفت کنیم. در هر صورت ما هم نسنجیده رفتیم و این کار را انجام دادیم و برخی اتفاقات افتاد، اما در ادامه وقتی بحث برگشت شد حاجآقا اولیایی، مدیرعامل وقت استقلال دید تنها کسی که میتواند حریف ما بشود پدرم است. او بزرگ خاندان ما بود و احترامش واجب و در آن زمان حال خوشی هم نداشت. وقتی آقای اولیایی با پدرم صحبت کرد، پدرم من را خواست و به من گفت «خجالت نمیکشی؟» و این جمله جالب را به کار برد که «در یک جایی بازی میکنی که حکم سرهنگی را داری و میخواهی به جایی بروی که گروهبان شوی! خجالت بکش. دفعه آخرت باشد و دیگر نشنوم از این کارها بکنی و فردا هم سر تمرین استقلال میروی.» و من هم گفتم چشم و دوباره سر تمرینات استقلال رفتم. دیگر وقتی حرفی زده میشد آن هم از جانب پدرم برای من حجت بود و نمیشد روی حرفش حرف بزنم. در ادامه پدرم عمرش را به شما داد و اتفاقاً سه روز بعد از فوت پدرم در تیم استقلال جلوی کشاورز بازی کردم و آن زمان این اتفاق افتاد که دوباره به استقلال بازگشتم. احترام به بزرگتر همیشه برای ما واجب بود و دیگر حرف پدرم و خانواده مطرح بود و امروز هم احترام پیشکسوتان و بزرگتر از ما در فوتبال واجب است.
فردا سالگرد دومین قهرمانی آسیا برای استقلال است و بهعنوان یکی از پرافتخارترین بازیکنان تاریخ این باشگاه هواداران استقلال زیاد پز شما را میدهند.
ما خودمان پز میدهیم که بازیکنان استقلال بودیم و لباس این تیم را پوشیدیم و با استقلال حال کردیم و کنار این هواداران متعصبتر از همه ما هستیم ما خودمان پز آنها را میدهیم، دیگر چطور است که آنها پز ما را میدهند و واقعا جای افتخار دارد.
درباره پیوستن به استقلال با جزئیات بیشتری توضیح دهید.
زمانی که در راهآهن بازی میکردم با استقلال در امجدیه بازی داشتیم، وقتی که بازی تمام شد بهعنوان یک نوجوان با مرحوم رضا احدی سلامعلیک کردم و آنقدر با من خونگرم برخورد کرد که واقعا لذت بردم. به قدری این آدم افتاده و خاکی بود که باورم نمیشد که او بازیکن استقلال و تیم ملی است، البته نه تنها آقارضا بلکه همه استقلالیها چنین برخوردی با من داشتند، وقتی که اینطور شد واقعا لذت بردم. قراردادم که با راهآهن تمام شد هم استقلال من را میخواست و هم پرسپولیس، اما به خاطر این برخوردها و از آن جایی که استقلال را دوست داشتم به استقلال پیوستم و هرچه در توان داشتم برای این تیم در بازیهایم گذاشتم تا هم در آینده برای خودم رزومه خوبی داشته باشم و هم برای استقلال مفید باشم. حضور در تیم بزرگ و مردمی استقلال از لحاظ شخصیتی برای من خیلی خوب بود و برای من خیلی مهم بود که با همه وجود برای انسانهایی مثل منصور پورحیدری یا ناصر حجازی و مربیان بزرگی که با آنها در استقلال کار کردم عملکرد خوبی همیشه در زمین داشته باشم و با جان و دل برای آنها و لباس تیم و هواداران استقلال بجنگم. هواداران اقدام به نقد و تحلیل بازیکنان میکنند که چه از لحاظ فوتبالی و چه از لحاظ اخلاقی، نقد آنها خیلی مهم است و چیزی که همیشه به یاد میماند منش و اخلاق خوب در کنار فوتبال خوب است. برای یک هوادار عاشق رفت و آمد به استادیوم جز زجر و هزینه چیزی ندارد اما این هواداران آنقدر استقلال را دوست دارند که این زجر و مشقت را به جان میخرند. از جیب هزینه میکنند و به استادیوم میآیند تا بازی را از نزدیک ببینند و بازیکنان را تشویق کنند و دوست دارند تیمشان نتیجه بگیرد و بهترین بازی را ارائه بدهد و چه در سطح ایران و چه در سطح آسیا مقام بیاورد. چه چیزی بهتر از این برای من بهعنوان یک بازیکن؟ چه چیزی بهتر از این که هواداری که در سرما و گرما به استادیوم میآید را بتوانم خوشحال کنم، چون میدانم اگر خوشحال شود در بازگشت به خانه، منزلش پر از نشاط و شادابی میشود پس چرا نباید این کار را کنم؟ هواداران ما این شکلی هستند و ما همه کار میکردیم تا هواداران ما خوشنود از ورزشگاه بازگشته و سرشان همیشه بلند باشد و الان هم هیچوقت این عشق تمامی ندارد. به شخصه خودم ۵۰ سال است که طرفدار استقلال هستم و هواداران آن سالهای ما دیگر خودشان بهنوعی پیشکسوت هواداران محسوب میشوند.
از دومین قهرمانی استقلال در آسیا که اتفاقا در دیدار مقابل نماینده چین گلزنی هم کردید صحبت کنید. چه خاطراتی از آن دوران به یادتان باقی مانده؟
این دیدارها در بنگلادش برگزار شد. واقعا گرما و رطوبت این کشور ما را خیلی اذیت کرد. این موضوع زبانزد بود و واقعا سخت بود که بخواهیم در چنین شرایط آب و هواییای بازی کنیم، حالا ببینید در این زجر و سختی تلاش میکردیم تا قهرمانی را برای هواداران بهدست بیاوریم. چیزی که برای ما خیلی مهم بود فقط نگاه هواداران به ساقهای ما بود و از خدا میخواستم که شرایطی را بهوجود بیاورد تا دست خالی از بنگلادش برنگردیم تا شرمنده هواداران نشویم. شاید باور نکنید، اما دو هفتهای که در بنگلادش بودیم فقط سه روز برای گردش و استراحت از هتل خارج شدیم، بقیه آن تمرین و بازی بود تا بتوانیم یک نتیجه خوب بگیریم و خدا را شکر این اتفاق افتاد.
خاطره جالبی هم از آن تورنمنت دارید؟
بله، اتفاقا یک خاطره ناگفته هم به یاد دارم، من به همراه هماتاقی و دو سه نفر از بچهها پول جمع کردیم تا میوه بخریم. تدارکات ما بهجای آنکه آناناس بگیرد ۱۶ عدد نارگیل گرفت و وقتی که برای ما آورد با تعجب گفتیم چطور باید این نارگیلها را بشکنیم و بخوریم؟ او گفت چون نارگیل ارزانتر بوده این تصمیم را گرفته! در آن زمان نارگیل و آناناس به آن صورت در ایران نبود و خیلی کم بود و بهنظرم چیزی که خودش دوست داشت را گرفت! اما واقعا شرایط سختی را در بنگلادش داشتیم، اما توانستیم بر این شرایط سخت غلبه کنیم و با جان و دل بجنگیم که حاصل آن قهرمانی استقلال در آسیا بود که خودم هم در فینال گل زدم و شرایط قهرمانی تیم را آسان کردم. این موضوع را هم برای اولینبار میگویم؛ بعد از یکی از بازیهای استقلال بهقدری خسته بودیم که خدابیامرز منصورخان از همه بازیکنان استقلال خواست تا ماساژ بگیریم و چند ماساژور برای ماساژ ما آمدند و وقتی که به اتاق ما آمدند شروع به ماساژ دادن کردند و در ادامه از من و هماتاقیهایم سوال کردند که آیا میخواهید سر و موهایتان را هم ماساژ بدهیم و وقتی که ما دیدیم مفت و مجانی است گفتیم موهایمان را هم ماساژ بدهند، بعد از این اتفاق حدود 10 دقیقه بعد دیدم منصورخان با یک برگه به اتاق آمده و با عصبانیت به ما گفت که چرا موهایتان را ماساژ دادید؟ جالب اینکه ماساژورها بابت ۳ ماساژ سر ۱۰۰ دلار اضافه گرفته بودند که منصورخان این ۱۰۰ دلار را از ما گرفت. در ادامه وقتی که به سر تمرین رفتیم منصورخان گفت اگر هنگام تمرین توپ به سرتان بخورد میکشمتان و در ابتدای آن تمرین اصلا سر نزدیم تا اینکه بعد از چند دقیقه مجوز سرزنی از سوی منصورخان پورحیدری صادر شد البته او به شوخی گفت سر نزنید تا موهایتان خراب نشود.
بعد از قهرمانی آسیا و بازگشت به ایران طبق فیلمهایی که موجود است، استقبال خوبی از شما شکل گرفت و حسابی در فرودگاه سورپرایز شدید.
ما با یک فوتبال زیبا و سراسر هجومی در آن زمان قهرمان آسیا شدیم و بعد از بازگشت به ایران در فرودگاه علی آقای پروین و محمود خوردبین برای استقبال و عرض تبریک به اعضای تیم و منصور پورحیدری آمده بودند. بعد از مدتها ما دوباره قهرمان آسیا شده بودیم و شرایط فوتبال کشورمان را در آسیا به رخ کشیدیم که چقدر زیبا بازی میکنیم و دوباره در سطح فوتبال آسیا قدرتمند شدیم. ما یک فوتبال به روز با سیستم 3-5-2 را در بنگلادش ارائه دادیم و همه چیز خیلی خوب بود. بچهها همه آماده بودند و واقعا در آن سال تمام اعضای تیم بیستوچهار و پنج نفری که آقای اولیایی و منصورخان پورحیدری جمع کرده بودند اگر بخواهیم سرجمع حساب کنیم امروز بالای 70، 80 میلیارد تومان در مجموع ارزش داشتند و این یعنی اگر بخواهید امروز آن تیم را جمع کنید باید بالای ۸۰ میلیارد تومان هزینه کنید. در آن زمان فقط ۶ بازیکن استقلال در ترکیب تیم ملی فیکس بازی میکردند تا جایی که دو ماه بعد در بازیهای آسیایی پکن تیم ملی ایران با سرمربیگری علی پروین قهرمان آسیا شد و ۶ بازیکن استقلال در ترکیب تیم ملی فیکس بازی کردند و در جمع ذخیرهها هم بازیکنان استقلال حضور داشتند و حدود ۹ نفر مجموعا از تیم قهرمان آسیا در تیم ملی آن سال در بازیهای آسیایی بازی میکردند که به نظر من نفع این موضوع را علی پروین و تیمملی فوتبال کشورمان بردند که با آماده بودن تیم استقلال توانستیم قهرمان آسیا هم بشویم.
پوشش رسانهای رقابتها در آن سالها مثل سالهای اخیر نبود و کمتر دیدارهای پراهمیت پخش مستقیم میشد. امروز در بین کری هواداران استقلال و پرسپولیس که مدام به ستارهها اشاره میشود حسرت نمیخورید که دو فینال آسیا را به راحتی از دست دادید تا دو ستاره روی پیراهن استقلال از دست برود؟ فکر نمیکنید کماهمیت بودن این موضوع در آن زمان به خاطر همین پوشش رسانهای اندک بود؟
بله، درست میگویید، پوشش رسانهای اخبار هرگز مثل امروز نبود. امروز کوچکترین اتفاقات تحتالشعاع قرار میگیرد. بالاخره شما حساب کنید من خودم در سه فینال بازی کردم که یک قهرمانی و دو نایبقهرمانی در آن به دست آمد. در این بین هیچکس فکر نمیکرد در سال ۷۶ در فینال آسیا در تهران 2 بر یک در زمانی که خدابیامرز ناصر حجازی سرمربی ما بود به حریف ژاپنی ببازیم، در این دیدار هرچه که زدیم به در بسته خورد. در نیمه اول باید چهار گل میزدیم اما توپهایمان به گل نرفت و در ادامه آنها روی دو اشتباه به دو گل رسیدند. گل اول را هم خودم اشتباه کردم و درنهایت 2 بر یک به جوبیلو ایواتای ژاپن باختیم. همان سال در مرحله نیمهنهایی به دالیان چین خوردیم و این تیم را به سختی شکست داده و به فینال رفتیم. اگر بخواهید شرایط را با امروز که رقابتها به دو منطقه غرب و شرق آسیا تقسیم شده است و تا فینال تیمهای دو منطقه به یکدیگر نمیخورند مقایسه کنید، این سوال را میپرسم اگر از همان ابتدا تیمهای شرق آسیا با تیمهای غرب آسیا بازی کنند آیا نمایندگان ایران امروز به فینال میرسند یا خیر؟ این خیلی مهم است که بتوان با توجه به شرایط امروز فوتبال ایران یک پاسخ منطقی به این سوال داد. الان فوتبال به این شکل شده و این موضوع را هم مدنظر قرار دهید. ضمن اینکه امروز ۴ تیم برتر لیگ و حذفی به آسیا میروند ولی آن زمان فقط تیم قهرمان لیگ راهی جام باشگاههای آسیا میشد و تازه قهرمان جام حذفی هم به جام در جام میرسید و در جام باشگاههای آسیا که مهمترین رویداد قاره بود فقط یک تیم از ایران حضور پیدا میکرد که ما هم سالها بهعنوان نماینده ایران در این رقابتها شرکت کردیم و بعد از انقلاب سه بار هم در زمانی که خودم بازی میکردم به فینال رسیدیم اما الان ۴ سهمیه داریم که یکی از آنها قهرمان جام حذفی است و باید این شرایط هم درنظر گرفت.
در این سالها پرسپولیسیها در کریهای خود اینطور مطرح میکنند استقلال در رقابتهایی با حضور تیمهای اندک مثل 4 تیم و ۸ تیم قهرمان آسیا شده و به شوخی میگویند استقلال قهرمان کوپا امجدیه است. در این خصوص چه صحبتی دارید؟
اصلا شما بگو دوجانبه و با حضور دو تیم. ما باز هم با حضور پرسپولیس در لیگ ایران، این تیم را میبردیم و قهرمان میشدیم و به آسیا میرفتیم. آن زمان هم پرسپولیس در رقابتهای داخلی شرکت میکرد و این تیم را شکست داده و قهرمان شده و در آسیا قهرمان میشدیم.
برخی استقلالیها میگویند حسنزاده به تنهایی از تاریخ باشگاه پرسپولیس بیشتر افتخار دارد و در سه فینال آسیا حضور پیدا کرده و پرسپولیسیها فقط دو بار بودند.
این را هم یادتان رفت بگویید که میگویند پرسپولیس فقط یک دقیقه قهرمان آسیا شده است(باخنده) اما خارج از این شوخیها و کریخوانیها هواداران استقلال عزیز و دوست داشتنی هستند و بعضا هم اینطور میگویند که حسنزاده سه بار در فینال حضور داشته و یک بار قهرمان شده و در سال قهرمانی در فینال گل هم زده است و جالب اینکه بهعنوان یک مدافع هم گلزنی کرده و اینطور میگویند که پرسپولیس تازه به سر زانو یا مچ حسنزاده رسیده است و برای اینکه به افتخارات این بازیکن برسد باید خیلی بیشتر از اینها تلاش کند. هواداران این صحبتها را میکنند و آنها لطف دارند و همانطور که گفتید برای یکدیگر کری میخوانند و این کریها هم تمامی ندارد و تا جایی که بیاحترامی نشود موجب لذت فوتبال است. با این حال معتقدم هر زمانی که فوتبال دو تیم استقلال و پرسپولیس قوی بوده فوتبال ایران هم خوب و قدرتمند در میادین ظاهر شده است.
به شرایط روز استقلال برسیم. به صورت کلی درخصوص وضعیت این تیم از نتایجی که میگیرد تا اختلاف بین کادرفنی و بازیکنان با مدیریت و مشکلات مالی که وجود دارد صحبت کنید.
ببخشید که اینطور میگویم؛ نزدیک به سه، چهار سال است که روند مدیریتی استقلال پلشت و بسیار بد شده است. الان این باشگاه ساختار ندارد. آقای مددی دارد تیمداری میکند نه باشگاهداری. فکر میکند استقلال یک تیم معمولی و محلی است که میگوید پول نداریم و فردا یک فکری میکنیم. این مدیرعامل یک تیم بزرگ و مردمی است. مگر میشود این تیم آنقدر مشکل داشته باشد. به خدا آدم از این اوضاع و احوال خندهاش میگیرد. من نمیدانم چه فکری در مورد تیم استقلال کردهاند اما مشخص است که میخواهند کاملا استقلال را از ریشه بزنند که نمیتوانند. الان هم فرهاد پای کار ایستاده و میگوید تا آخر هم هست و تا امروز موفق عمل کرده و موفق هم میشود چون زمانی که سرمربی پشت بازیکن خود بایستد تحت هر شرایطی به همین شکل بازیکن هم پشت سرمربی خود میایستد و تمام تلاش خود را برای موفقیت آن سرمربی انجام میدهد. از سویی دیگر سرمربی هم دارد برای بازیکنان خود همه تلاشش را چه از لحاظ مالی و چه از لحاظ روحی و روانی میکند و اینها مکمل هم هستند.
بالاخره بازیکن پول میخواهد و پول او را باید باشگاه و مدیریت بدهد و امروز هم این پول در استقلال عقب افتاده است.
در هر صورت این ضعف بزرگ مدیریت را فرهاد دارد پوشش میدهد که بخش مهم آن شرایط مالی است و بچهها هم به خاطر فرهاد کوتاه میآیند و یک مقدار دقت میکنند و شرایطی را به وجود میآورند که هم خودشان و هم تیم استقلال آسیب نبیند. اینکه شما میگویید مدیریت من تعجب میکنم، مگر استقلال مدیر هم دارد؟ من که چنین چیزی ندیدم یعنی اصلا مدیر در استقلال ندیدم. مگر مدیری وجود دارد؟ دیدید وقتی در بازی یکی میبازد و میخواهند او را اذیت کنند میگویند مگر فلانی هم بود، من او را ندیدم. امروز شرایط استقلال هم به همین شکل است و اصلا مدیری من نمیبینم.
پرسپولیس هم در آستانه جشن پنجمین قهرمانی پیاپی در رقابتهای لیگ برتر است.
بالاخره این موضوع تکراری است و همه ما هم میدانیم و گفتن آن سودی ندارد. باید صبر کنیم تا با رئیسجمهور جدید تغییر و تحولات به وجود بیاید و خیال ما هم راحت شود. در هر صورت لیگ برتر ایران این هفته به پایان میرسد و فقط جام حذفی و رقابتهای آسیایی مانده که بخش مهم آن نیز دیدار با الهلال در مرحله یکهشتم نهایی لیگ قهرمانان آسیاست.
این دیدار را چطور پیشبینی میکنید؟
این روندی که من در تیم میبینم به لحاظ رفاقت و انسجام بازیکنان به یک همدلی خاص رسیدند که به نظر من این رفاقت حرف اول را در هر تیمی میزند. انسجام تیمی که الان در استقلال به وجود آمده خودش راهگشای تیم در رقابتهای مهم آینده خواهد بود. همین استقلال که از لحاظ بازیکن و چیدمان در دیدار مقابل نساجی تا اندازه زیادی تغییر کرده بود خیلی خوب بازی کرد و توانست حریف را شکست بدهد. با این وضعیت فرهاد مجیدی میتواند روی جوانان مثل داجلری، خاقانی، متینزاده و مهری و سایرین که اتفاقا در دیدار با نساجی جواب اعتماد او را دادند حساب کند. این جوانان نشان دادند چیزی کم و کسر از بقیه بچههای دیگر ندارند و فقط از لحاظ تجربه عقبتر هستند که با زحمت و تلاش میتوانند این موضوع را هم رفع کرده و به سایرین برسند. پس میتوان برای مسابقات حساس آینده روی آنها حساب کرد.