کد خبر: 57911

رابرت مالی، نماینده ویژه آمریکا در امور ایران گفته کارزار فشار حداکثری دولت ترامپ به‌ طرز وحشتناکی شکست خورد

تشریح شکست تحریم با صدای آمریکا

رابرت مالی گفته ایران در این مدت برنامه هسته‌ای خودش را سرعت داده است و اقدامات ثبات‌زدای منطقه‌ای خودش را تشدید کرده است و این درحالی است که کارزار فشار حداکثری قرار بود به همین مسائل بپردازد. بایدن می‌خواهد به این میراث دولت ترامپ پایان دهد تا بیش از این بر منافع آمریکا آسیب وارد نشود.

رابرت مالی، نماینده ویژه آمریکا در امور ایران در گفت‌وگو با یک شبکه آمریکایی، کارزار فشار حداکثری دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق ایالات متحده علیه ایران را ناکام دانسته است. او برای بیان عمق این ناکامی از واژه «شکست وحشتناک» استفاده کرده است. مالی گفته ایران در این مدت برنامه هسته‌ای خودش را سرعت داده است و  اقدامات ثبات‌زدای منطقه‌ای خودش را تشدید کرده است و این درحالی است که کارزار فشار حداکثری قرار بود به همین مسائل بپردازد. نماینده ویژه آمریکا در امور ایران بر همین اساس گفته است: «بایدن می‌خواهد به این میراث دولت ترامپ پایان دهد تا بیش از این بر منافع آمریکا آسیب وارد نشود.»

به گزارش خبرگزاری‌ها، رابرت مالی نماینده ویژه آمریکا در امور ایران در گفت‌وگو با «مهدی حسن» خبرنگار ارشد انگلیسی‌ مستقر در واشنگتن به سوالاتی درخصوص وضعیت مذاکرات وین برای احیای توافق هسته‌ای پاسخ داد. مالی در پاسخ به مجری برنامه که معتقد بود آمریکا ابتدا از برجام خارج شده و بر همین اساس نیز ابتدا باید به برجام بازگردد، ضمن اذعان به شکست کارزار فشار حداکثری ترامپ علیه ایران، ادعای دولت جو بایدن درباره آمادگی واشنگتن برای بازگشت به برجام درصورت «تعهد ایران به تعهداتش» را تکرار کرد. به گزارش فارس، این نماینده ویژه دولت بایدن گفت: «ببینید ما یک وضعیتی را به ارث برده‌ایم که رئیس‌جمهور بایدن تصمیم گرفته که به آن پایان دهیم، وضعیتی که طی آن کارزار فشار حداکثری که دولت ترامپ علیه ایران اعمال کرده بود، به‌ طرز وحشتناکی شکست خورد و این به طرز بدی به منافع ایالات متحده آسیب زده است.»

رابرت مالی ادامه داد: «ما می‌بینیم که ایران برنامه هسته‌ای خودش را سرعت داده است، اقدامات ثبات‌زدای منطقه‌ای خودش را تشدید کرده است و همه اینها بعد از آغاز کارزار فشار حداکثری اتفاق افتادند، درصورتی‌که قرار بود این کارزار به همین مسائل بپردازد.» این مقام ارشد آمریکایی گفت: «رئیس‌جمهور بایدن به ما دستور داد اگر می‌توانیم با ایرانی‌ها دیدار کنیم یا همان‌طور که خود آنها خواسته بودند،  به‌صورت غیرمستقیم دیدار داشته باشیم و ما به‌صورت خیلی شفاف گفته‌ایم که آماده بازگشت به توافق (برجام) هستیم، اگر آنها آماده انجام این کار باشند. به‌عبارت دیگر اگر بخواهم صحبت کنم، ما آماده رفع تحریم‌ها هستیم، اگر آنها آماده بازگشت به توافق و انجام تعهدات هسته‌ای خودشان و عمل به محدودیت‌هایی که در توافق سال ۲۰۱۶ به آن متعهد شدند، باشند.»

نماینده دولت بایدن در امور ایران افزود: «این موضوع کم و بیش روی میز (مذاکرات وین) بوده است، البته هیچ وقت یک توافق در این باره انجام نشد، اما یک سلسله نظرات و ایده‌هایی وجود داشت که ما (در مذاکرات وین) آن را مطرح کرده‌ایم.»

مالی در ادامه به اظهارنظر عجیب حسن روحانی که مدعی بود اگر مصوبه مجلس نبود، تحریم‌ها در اسفندماه برداشته می‌شد نیز اشاره‌ای داشت. او خطاب به مجری گفت: «شما تنها حرف من را ملاک قرار ندهید. از رئیس‌جمهور ایران و وزیر خارجه ایران سوال کنید. هر دوی آنها چندبار و حتی همین هفته گذشته گفته‌اند که اگر ایران خواهان برداشته شدن تحریم‌ها است، می‌توانست در ماه مارس، آوریل، می، ژوئن و جولای به این موضوع برسد؛ چراکه در تمام این دوره‌ها (6 دور مذاکرات در وین) ایده‌هایی وجود داشت که ایالات متحده آنها را درباره برداشتن همه تحریم‌هایی که رئیس‌جمهور ترامپ در نقض توافق هسته‌ای اعمال کرد، ارائه داده بود، البته در ازای برگشتن ایران به تعهدات برجامی خودش.»

اشاره مالی به برداشتن تحریم‌های اعمال‌شده در دولت ترامپ درحالی است که او پیش‌تر (اوایل تیرماه) در گفت‌وگو با پایگاه «ان‌پی‌آر» در پاسخ به این سوال که ایران در چارچوب مذاکرات وین خواستار انجام چه کاری است که انجام آن برای طرف آمریکایی دشوار است، گفته بود: «چیزی که آنها می‌خواهند رفع تمامی تحریم‌هایی است که بعد از سال ۲۰۱۸ توسط دولت رئیس‌جمهور ترامپ اعمال شد. این خواسته زیادی است. ما گفته‌ایم آماده رفع تحریم‌هایی هستیم که برای بازگشت ما به برجام لازم است، اما همه تحریم‌هایی را که دولت ترامپ اعمال کرد، رفع نخواهیم کرد.» جدا از این اظهارنظر مالی، گفته می‌شود یکی از دلایل اصلی عدم به نتیجه رسیدن مذاکرات در وین، اصرار طرف آمریکایی بر باقی ماندن بخشی از تحریم‌هایی است که دونالد ترامپ با برچسب‌های متفاوت و با هدف اثرگذاری بر بازگشت آمریکا به برجام، علیه ایران اعمال کرد.

یکی دیگر از موضوعات مورد توجه مجری در این گفت‌وگو، اقدام دولت ترامپ در ترور سپهبد شهید قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. مالی صراحتا گفته که سیاستمداران آمریکا مخالفتی با حذف سردار سلیمانی نداشتند، اما سوال‌شان این بود که این اقدام منجر به امن‌تر شدن آمریکا خواهد شد یا خیر؟ نماینده ویژه آمریکا در امور ایران در این باره گفت: «من دقیقا نمی‌دانم (در دولت ترامپ) چه اتفاقی افتاد، اما فکر می‌کنم که مردم آمریکا این حق را دارند از این موضوع برآشفته شوند که سیاستی که ادعا می‌کرد هدف آن امن نگه‌داشتن مردم آمریکا بوده، سیاستی که از طریق کشتن (ترور) قاسم سلیمانی و اعمال کارزار فشار حداکثری انجام شد؛ سه سال از این اقدامات گذشته اما همه‌چیز کاملا روشن است، آمریکا کمتر از قبل امن است؛ چراکه ایران برنامه هسته‌ای گسترده‌تری (به نسبت قبل از انعقاد برجام) دارد و فعالیت‌های منطقه‌ای خودش را شدت داده است.»

وی افزود: «موضوع سر این نیست که درباره کشتن (ترور) قاسم سلیمانی قضاوتی کنیم و به‌نظرم همه ما می‌توانیم سر این موضوع با هم توافق داشته باشیم، اما موضوع بر سر این است که کشتن او آیا آمریکا را امن‌تر کرد یا نکرد؟ به‌نظر من مساله کاملا روشن است؛ چراکه این کار باعث ایجاد مشکلات بیشتر شد و باعث کم‌کردن تنش‌ها نشد.»

پیش از برجام

دولت باراک اوباما، رئیس‌جمهور اسبق آمریکا همواره مخالف فشارهای رژیم‌صهیونیستی برای نابودسازی تاسیسات هسته‌ای ایران با یک عملیات نظامی بود. اوباما باتوجه به دانش بومی ایران در حوزه هسته‌ای، حمله نظامی به این تاسیسات را بی‌اثر می‌دانست و بر همین اساس نیز مذاکره جدی با ایران را آغاز کرد تا از این طریق با اعمال محدودیت‌هایی، روند بدون توقف برنامه هسته‌ای ایران را کند و کندتر کند. برای درک اینکه آیا او در این زمینه موفق بود، کافی است به وضعیت برنامه هسته‌ای ایران پیش و در دوران برجام پرداخته شود. پیش از آغاز مذاکرات هسته‌ای در سال 92، برنامه غنی‌سازی ایران شامل حدود هزار سانتریفیوژ نسل دو (IR-2) و تقریبا 18 هزار و 500 سانتریفیوژ نسل اولی (IR-1)بود که از این تعداد، 15 هزار و 500 سانتریفیوژ در نطنز و حدود 3 هزار سانتریفیوژ در فردو نصب بودند. درمجموع ایران 19 هزار و 500 سانتریفیوژ داشت که از این تعداد 9 هزار و 200 سانتریفیوژ نسل‌اولی در نظنز و 700 سانتریفیوژ نسل‌اولی در فردو مشغول غنی‌سازی اورانیوم بودند. در همان دوران، ذخایر اورانیوم غنی‌سازی شده ایران شامل حدود 7.6 تن اورانیوم با غنای کم (حداکثر 3.67%) به شکل6UF، حدود 2.4 تن اورانیوم با غنای کم به شکل اکسید (یا درحال تبدیل شدن به اکسید) و حدود 100 کیلوگرم اورانیوم با غنای تقریبا 20درصد می‌شد. علاوه‌بر این، ایران نزدیک به 200 تن آب سنگین تولید کرده بود.

در برجام

برجام یک مجمو‌عه پیچیده و همراه با جزئیات دقیق محدودیت علیه برنامه هسته‌ای ایران بود. برپایه این توافق ایران علاوه‌بر پذیرش محدودیت در تعداد و نوع سانتریفیوژ، در حوزه‌هایی همچون تحقیق و توسعه سانتریفیوژها، ساخت سانتریفیوژ، مکان و سطح غنی‌سازی و ذخایر اورانیوم غنی‌سازی نیز محدودیت‌هایی را در بازه زمانی 10 تا 15 ساله پذیرفت. در برجام، ایران پذیرفت که تقریبا دوسوم سانتریفیوژهای نصب‌شده را از بین ببرد و تنها 5 هزار سانتریفیوژ نسل‌اولی در نطنز و حدود هزار سانتریفیوژ نسل‌اولی در فردو داشته باشد. به‌عبارت ساده‌تر، تعداد سانتریفیوژهای ایران از 19 هزار دستگاه به 6 هزار و 104 دستگاه رسید. از این 6هزار دستگاه، تنها 5060 عدد اورانیوم غنی‌سازی می‌کند. برپایه این توافق، سانتریفیوژها و زیرساخت‌های غنی‌سازی مرتبط با آن که از نطنز و فردو برچیده، در نطنز و تحت بازرسی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی انبار شدند. در نطنز ظرفیت غنی‌سازی به مدت 10 سال به کمتر از 5 هزار سانتریفیوژ نسل‌اولی و با حفظ ساختار آبشارهای آن محدود شد. این تاسیسات، غنی‌سازی با درجه غنای کم را ادامه می‌دادند. یک‌سوم 1000 سانتریفیوژ نسل‌اولی باقیمانده در فردو به‌گونه‌ای تغییر داده شدند تا برای تولید ایزوتوپ‌های پایدار مورداستفاده قرار گیرند و دوسوم سانتریفیوژهای باقیمانده در وضعیت آماده به‌کار باقی ماندند. درمورد سانتریفیوژهای پیشرفته نیز ایران آبشار آزمایشی 164 سانتریفیوژ، که متشکل از سانتریفیوژهای IR-2m و IR-4 بود را برچید، اما مجاز شد آبشارهای آزمایشی شامل حداکثر 30 سانتریفیوژ از نوع IR-6 و IR-8 را 8.5 سال پس از توافق راه‌اندازی کند، البته در هیچ‌یک از فعالیت‌های آزمایشی در 10 سال، مجاز به انباشت اورانیوم غنی‌سازی‌شده نشد. جدا از این محدودیت‌ها، ایران تا 13 سال پس از توافق، تنها مجاز به غنی‌سازی محدود (حداکثر 3.67) شده است.

پس از برجام

با وجود محدودیت‌های برجامی ایران، دولت دونالد ترامپ در اردیبهشت‌ماه سال 97 از برجام خارج شد. دولت حسن روحانی تا اردیبهشت سال بعد(98) منتظر وعده‌های طرف‌های اروپایی برای تامین منافع تهران ماند اما پس از اینکه اروپایی‌ها هیچ اقدامی نکردند، شورای عالی امنیت ملی با صدور بیانیه‌ای اعلام کرد، جمهوری اسلامی ایران در راستای صیانت از امنیت و منافع ملی مردم ایران و در اعمال حقوق خود مندرج در بندهای 26 و 36 برجام، از 18 اردیبهشت 98 برخی اقدامات خود در توافق برجام را متوقف می‌کند. پس از صدور این بیانیه، قرار شد در 5 گام دوماهه درصورت تامین نشدن منافع برجامی ایران، جمهوری اسلامی قدم‌به‌قدم از تعهدات هسته‌ای خود بکاهد. در نخستین گام از 18 اردیبهشت 98 فروش ذخایر اورانیوم غنی‌شده و آب‌سنگین توسط ایران متوقف شد. پس از آنکه اقدام جدی برای حفظ برجام از سوی کشورهای‌ حاضر در این توافق صورت نگرفت، گام دوم کاهش تعهدات هسته‌ای ایران در 16 تیرماه 98 برداشته شد. در این گام ایران از غنی‌سازی 3.67 درصدی اورانیوم عبور کرد. دو ماه بعد در شهریور 98 سومین گام کاهش تعهدات ایران با لغو محدودیت‌های تحقیق و توسعه برداشته شد، اما باز هم طرف‌های غربی حاضر به انجام کامل تعهدات برجامی‌شان نشدند تا گام چهارم کاهش تعهدات هسته‌ای از آبان 98 آغاز شد. در این گام گازدهی به 1044 سانتریفیوژ نیروگاه هسته‌ای فردو آغاز شد و درنهایت بعد از گذشت 8 ماه از آغاز اولین گام کاهش تعهدات، دولت 15 دی‌ماه 1398 در گام پنجم، محدودیت تعداد سانتریفیوژها را در برنامه هسته‌ای ایران کنار گذاشت. پاسخ ایران به بدعهدی طرف‌های غربی به این 5 گام خلاصه نشد.

سال گذشته و پس از ترور دانشمند هسته‌ای شهید محسن فخری‌زاده، مجلس شورای اسلامی قانون راهبردی لغو تحریم‌ها را تصویب کرد. براساس این قانون درصورت تامین نشدن منافع ایران و عدم لغو تحریم‌ها، جمهوری اسلامی اجرای داوطلبانه پروتکل‌های الحاقی را متوقف کرده و از نظارت‌های فراپادمانی بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی جلوگیری می‌کند. در بهمن 99 ایران دو زنجیره ۳۴۸ تایی از سانتریفیوژهای آی.‌آر.‌۲.‌ام (IR2M) را در نطنز» نصب کرد و دو زنجیره سانتریفیوژهای آی.‌آر.‌۶ (IR6) هم در فردو نصب کرد. قانون راهبردی مجلس باعث شتاب گرفتن پیشرفت هسته‌ای ایران نیز شده است به نحوی که در شرایط کنونی بنابر گفته علی‌اکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی میزان ذخایر اورانیوم 20 درصد ایران به 90 کیلوگرم، اورانیوم 60 درصد بالای 2.5کیلوگرم و اورانیوم 5 درصد به بیش از 5 تن رسیده است. ایران همچنین ساخت سانتریفیوژهای IR6 را از ماه‌ها قبل آغاز کرده و قرار است ظرف یک سال هزار ماشین IR6  تولید کند. مجموع این اقدامات نشان می‌دهد در برنامه هسته‌ای نیز ایران پس از برجام با یک جهش غیرقابل تصور حرکت کرده است.

منطقه به چه سمتی رفت؟

مایک پمپئو، وزیر امور خارجه دولت ترامپ به موازات خروج آمریکا از برجام، 12 شرط یا به‌عبارت بهتر پیش‌شرط را برای مذاکره با ایران با هدف رسیدن به یک توافق جدید مطرح کرد. خلاصه شروط پمپئو، تغییر رفتار ایران براساس آن‌چیزی بود که آمریکا در کارزار فشار حداکثری دنبال می‌کرد. تلقی آمریکا این بود که ایران یا به این 12 شرط عمل می‌کند یا اینکه به اندازه‌ای زیر فشار خواهد رفت که ناچار این شروط را بپذیرد. نیمی از این 12 شرط، به مسائل موشکی و منطقه‌ای بازمی‌گشت. مطابق آنچه پمپئو لیست کرده بود، تهران باید دست از حمایت از حزب‌الله لبنان، حماس و گروه فلسطینی جهاد اسلامی در منطقه خاورمیانه می‌کشید؛ اجازه می‌داد شبه‌نظامیان شیعه عراق خلع‌سلاح و منحل شوند؛ حمایت نظامی از شبه‌نظامیان شیعه حوثی را متوقف و کلیه نیروهای نظامی تحت امرش در سوریه را خارج می‌کرد؛ تهران همچنین باید حمایت نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از متحدان شبه‌نظامی‌اش در سراسر جهان را متوقف کرده و به رفتار تهدیدآمیز دربرابر همسایگانش! -که بسیاری از آنها متحدان آمریکا هستند– پایان می‌داد. در ذیل این بند، پمپئو خواستار توقف تهدید به نابودی رژیم‌صهیونیستی و همچنین پرتاب موشک به عربستان سعودی و امارات‌متحده عربی شده بود و تاکید کرده بود: «این شامل تهدید کشتیرانی بین‌المللی و عملیات خرابکارانه سایبری نیز می‌شود.»

دیروز اما رابرت مالی صراحتا گفت که کارزار پمپئو و ترامپ علیه ایران موفق نبوده؛ چراکه منجربه «تشدید اقدامات ثبات‌زدای ایران در منطقه» شده است. آنچه او به‌عنوان اقدامات ثبات‌زدای ایران از آن یاد می‌کند را می‌توان مجموع حوادثی دانست که بعد از زیرپا گذاشتن برجام در منطقه رخ داده است. به‌موازات خروج از برجام، آمریکا یک بازه کوتاه‌مدت را برای پایان دادن به خرید نفت از ایران تعیین کرد تا از این‌طریق صادرات نفت ایران را به صفر برساند. همزمان با بازگشت تحریم‌های آمریکا، حسن روحانی در آذر 97 در نطقی جسورانه اظهار داشت: «اگر جلوی صادرات نفت ایران گرفته شود، نفتی از خلیج‌فارس صادر نخواهد شد.» روحانی توضیح بیشتری در این‌باره نداد، اما کمی بعد «ریچارد سون» فرمانده عملیاتی نیروی دریایی آمریکا به این تهدید پاسخ داد و گفت که «ایالات‌متحده با استفاده از زور هم که شده، آزادی رفت‌وآمد کشتی‌ها در تنگه هرمز را حفظ خواهد کرد.»

چندماه بعد در اواخر اردیبهشت‌ماه سال 98، چندین انفجار در بندر نفتی الفجیره امارات رخ داد؛ انفجارهایی که بنابر گزارش شبکه المیادین منجربه آتش‌سوزی 7 تا 10 نفتکش شد. مهم‌تر از هدف قرارگرفتن نفتکش‌ها، محلی بود که این اتفاق در آن افتاد. فجیره قرار بود به‌عنوان مرکز مهمی برای صادرات نفت و گاز خلیج‌فارس، جایگزین تنگه هرمز شود. به‌عبارت ساده‌تر، توسعه این بندر، تهدید ایران برای بستن تنگه هرمز را تقریبا بی‌اثر می‌کرد. یک ماه بعد، اتفاق مهم‌تری در خلیج‌فارس افتاد. تهران یک فروند پهپاد نورثروپ گرومن آر کیو-۴ گلوبال هاوک آمریکا را که وارد حریم هوایی ایران شده بود، در نزدیکی تنگه هرمز منهدم کرد. این پهپاد که از مدرن‌ترین ابزارهای نظامی آمریکایی و بزرگ‌ترین هواپیماهای بدون سرنشین جهان بود، پس از نادیده گرفتن اخطارها توسط سامانه موشکی سوم خرداد نیروی هوافضای سپاه پاسداران مورد هدف قرار گرفت. انهدام این پهپاد علاوه‌بر نشان دادن سطح فناوری‌های دفاعی ایران، پیامی مهم برای آمریکا داشت و آن اینکه ایران در صیانت از خطوط قرمز خود ابایی از عملیات میدانی ندارد.

اگرچه ایران فعالیت‌هایش در منطقه را تشدید کرده بود، اما طرف‌های غربی نیز تنها نظاره‌گر این اوضاع نبودند. دو هفته بعد از اقدام ایران در سرنگونی پهپاد آمریکایی، نیروی دریایی بریتانیا 13 تیرماه 98، نفتکش ایرانی گریس1 را با 2 میلیون بشکه نفت‌خام، در تنگه جبل‌الطارق توقیف کرد. رایزنی‌های ایران برای آزادسازی نفتکش گریس1، بدون نتیجه ادامه پیدا کرد تا اینکه رهبر انقلاب در دیدار 25 تیرماه 98 خود با ائمه‌جمعه با اشاره به دزدی دریایی انگلیسی‌ها تاکید کردند که «جمهوری اسلامی و عناصر مؤمن نظام، این خباثت‌ها را بی‌جواب نمی‌گذارند.» کمتر از 48 ساعت پس از این هشدار رهبر انقلاب، سپاه پاسداران یک شناور خارجی حامل یک میلیون لیتر سوخت قاچاق در جنوب جزیره لارک در خلیج‌فارس را توقیف کرد. این کشتی هنگام عبور از تنگه هرمز به‌علت «رعایت نکردن قوانین و مقررات بین‌المللی دریایی» بنا به درخواست سازمان بنادر و دریانوردی استان هرمزگان، توسط یگان شناوری منطقه یکم نیروی دریایی سپاه توقیف شد. پس از این اقدام ایران، دولت انگلیس ناچاربه رفع‌توقیف نفتکش ایرانی شد.
شدیدترین سطح درگیری‌های مستقیم میدانی ایران و آمریکا در 13 دی‌ماه سال98 و با ترور سردارسلیمانی و ابومهدی المهندس در فرودگاه بغداد به دستور مستقیم دونالد ترامپ شکل گرفت؛ تروری که رابرت مالی نیز آن‌را عامل ناامن‌تر شدن آمریکا دانست. پس از این ترور و درحالی‌که آمریکا تلاش داشت با تهدید هدف قراردادن 50 نقطه فرهنگی ایران، مانع از پاسخ نظامی تهران بشود، ایران بزرگ‌ترین پایگاه نظامیان آمریکایی در عراق (عین‌الاسد) را هدف حملات موشکی خود قرار داد. ایران درحالی چنین واکنشی نشان داد که از سال 1945 تا به آن روز هیچ کشوری جرات حمله نظامی به پایگاه نیروهای آمریکایی را نداشته است.

حمله موشکی ایران به عین‌الاسد، فتح‌بابی برای گروه‌های مقاومت در عراق شد تا هرازچندگاهی با هدف اخراج آمریکا از عراق، پایگاه‌های آمریکا را مورد حملات راکتی قرار دهند. تکثر حملات گروه‌های عراقی به پایگاه آمریکا منجربه نقل‌مکان این نیروها به‌سمت پایگاه‌هایی در شمال عراق شد. البته حضور در این منطقه نیز نتوانسته متضمن امنیت آمریکایی‌ها باشد و ماهی نیست که پایگاه‌ها یا کاروان‌های آمریکایی از حملات راکتی و پهپادی در امان باشند.

تشدید درگیری‌ها البته محدود به خلیج‌فارس یا عراق نشد. ایران در سال‌های گذشته از مسیرهای غیرقابل شناسایی، تسلیحاتی را دراختیار گروه‌های مقاومت در فلسطین قرار داده بود که این تسلیحات در نبرد اخیر رژیم‌صهیونیستی و مقاومت اسلامی بیش از گذشته مورداستفاده قرار گرفت. در تاریخ فلسطین تقریبا بی‌سابقه بود که مقاومت در غزه در حمایت از فلسطینیان مرزهای 1948، به صهیونیست‌ها اولتیماتوم بدهد و پس از آن سرزمین‌های اشغالی را موشک‌باران کند و نهایتا نیز رژیم‌صهیونیستی را مجبور به پذیرش آتش‌بس کند. جنگ غزه باعث شد نتانیاهو که پیش از این توانسته بود با استفاده از فریب ایجاد امنیت کاذب برای اشغالگران کرسی نخست‌وزیری را حفظ کند، نهایتا درپی یک بحران سیاسی بعد از 12 سال جای خود را به نفتالی بنت بدهد.

جدا از این اقدامات، در یمن نیز انصارالله در سه سال گذشته با دست بازتر با رژیم سعودی وارد نبرد شد و توانست به‌جای هدف قراردادن پایگاه‌های نظامی، شریان اقتصادی عربستان یعنی تاسیسات نفتی آرامکو را هدف قرار دهد.

آنچه از اتفاقات میدانی برمی‌آید، سیاست فشار حداکثری ترامپ نه‌تنها امنیت را برای رژیم‌صهیونیستی و عربستان و سایر متحدان آمریکا به ارمغان نیاورد که واشنگتن را نیز زیر ضربه مقاومت برد. سیاست فشار حداکثری ترامپ به‌جز ناکامی حاصلی برای آمریکا به‌دنبال نداشت.

مرتبط ها