کد خبر: 55524

شاید که آینده از آن آن‌ها

چه چیزی نوجوانان و تتلو را به‌هم پیوند می‌دهد؟ امیرتتلو با همه هست و با هیچ‌کس نیست. با همه سابقه عکس دونفره و همکاری موسیقایی دارد و از عالم و آدم دل پری دارد. او همان‌طور که نمی‌پذیرد، پذیرفته هم نمی‌شود و همان‌طور که جدی نمی‌گیرد، جدی نیز گرفته نمی‌شود.

مهدیه نامداری، پژوهشگر حوزه نوجوان: دو روز مانده به برگزاری انتخابات دوازدهمین دوره ریاست‌جمهوری، یعنی در روز چهارشنبه، بیست‌وهفتم اردیبهشت 96، یکی از اتفاقات مهم آن دوره از انتخابات رخ داد. اتفاقی که از یک «دیدار انتخاباتی» ساده فراتر رفت و به موضوعی بدل شد که نه‌تنها در شور و حال انتخاباتی، که در سال‌های بعد نیز بارها بازخوانی و دیده شد. تیتر «دیدار «تتلو» با حجت‌الاسلام رئیسی»! چیزی بود که برای هرکسی و با هر موضعی، مناقشه‌برانگیز محسوب می‌شد. حمایت یک هنرمند از یک نامزد سیاسی نه در سطح دنیا و نه در ایران چیز جدیدی نبود. حتی سابقه دیدار با هنرمندی که فعالیت‌هایش از نظر نظام جمهوری اسلامی غیرقانونی شمرده می‌شود نیز در سال‌های قبل‌تر (البته توسط طیف مقابل سیدابراهیم رئیسی) اتفاق افتاده بود. اما هیچ‌وقت یک نامزد انتخاباتی، در دیداری رودررو با یک خواننده غیرمجاز که بارها سابقه دستگیری را در کارنامه خود داشت، قرار نگرفته بود. امیرحسین مقصودلو چه چیزی داشت که توانست مشاوران رئیسی را به تدارک دیدن این دیدار راضی کند؟
چهار سال بعد، وقتی که کشور ایران در آستانه انتخابات دوره بعدی ریاست‌جمهوری بود، امیر تتلو در کانال تلگرامی خود، سرنخی درباره پاسخ این سوال داد. او در پیامی که در کانال میلیونی تلگرامش منتشر کرد، نوشت: «در ضمن دوره قبلی همه ما رو مسخره کردن که هوادارای ما به سن قانونی نرسیدن آقا این دفعه چند سال گذشته و رسیدن. با اینکه خودم اصلا به سیاست اعتماد ندارم ولی باز اگه چهار سال پیش به حرف من گوش می‌کردین لااقل الان چهار سال جلوتر بودین و زودتر عملکرد آقای رئیسی براتون روشن می‌شد.» این پیام‌ها سرنخی جدی برای دنبال کردن چیزی بود که چنان وزنی به دیدار مشهور سال ۹۶ داد. تتلو مرد «ترین‌ها»ست. اگرچه عمده رکوردهای او پس از سال 97 و خروجش از ایران اتفاق افتاده، اما محبوبیتی که با آن می‌توان به 18میلیون کامنت اینستاگرامی و چهارصدهزار بیننده در یک لایو شخصی اینستاگرامی رسید، حاصل مسیری است که سال‌ها مخاطبانش را با خود همراه کرده و می‌تواند در یک بزنگاه از آنها دعوت به همراهی کند. این همراهی می‌تواند در ثبت یک رکورد اینستاگرامی اتفاق بیفتد یا در دنبال کردن صفحات خواننده در پلتفرم‌های پخش صدا و تصویر یا در یک کارزار سیاسی.
چه چیزی نوجوانان و تتلو را به‌هم پیوند می‌دهد؟ چه چیزی باعث می‌شود نوجوانانی که از قضا تحت بیشترین نظارت و کنترل از طرف خانواده و اجتماع هستند و آزادی‌های بسیار کمتری از بزرگسالان دارند، این‌چنین جذب کسی شوند که توسط هیچ گروهی به تمامی تایید نمی‌شود؟ چگونه می‌توان نوجوانی که سرگرم بازخوانی و تعریف شخصیت خودش است را به کسی که در هیچ چارچوبی نمی‌گنجد نسبت داد؟ امیرتتلو با همه هست و با هیچ‌کس نیست. با همه سابقه عکس دونفره و همکاری موسیقایی دارد و از عالم و آدم دل پری دارد. او همان‌طور که نمی‌پذیرد، پذیرفته هم نمی‌شود و همان‌طور که جدی نمی‌گیرد، جدی نیز گرفته نمی‌شود. هیچ‌کس تتلو را نمی‌بیند، تا وقتی که روی عرشه ناو نیروی دریایی ایستاده باشد یا درخواست یک پارتنر جنسی زیر سن قانونی داشته باشد. او می‌تواند در سبک‌ها و عرصه‌های مختلف فعالیت کند و در همه آنها موفق ظاهر شود و توسط قدیمی‌تر‌های آن حوزه بی‌اهمیت تلقی شود. او به هیچ جایی تعلق واقعی ندارد و با هر جایی در ارتباط است. درواقع این‌طور فکر می‌کنم که اگر کمی به خود تتلو دقت کنیم، دریابیم که هیچ شخصیتی جز تتلو نباید بتواند چنین اقبالی را در میان نوجوانان بیابد. تتلو نوجوانی است که حالا در میانه دهه چهارم زندگی هنوز به نوجوانی خود مشغول است.
نوجوانی عرصه تغییر است. لحظه‌ای بنیادی که فرد در آن از کودکی که توسط خانواده تعریف می‌شود، عموما منفعل است، هویت تکینی ندارد و وظایف و اختیارات کمتری دارد، به بزرگسال بدل می‌شود. فردی که هویت مستقل و فعالی در جامعه دارد و با وظایف، انتظارات و اختیاراتی که در دست اوست با جامعه وارد ارتباط می‌شود. لازمه عبور از کودکی به بزرگسالی، یافتن مولفه‌هایی است که هویت فرد را تعریف می‌کنند و یافتن این مولفه‌ها در بسیاری از استراتژی‌ها از مسیر آزمون و خطا می‌گذرند. سرک کشیدن به درهای نیمه‌باز، شکستن درهای مهروموم‌شده و سوزاندن پل‌های بی‌فایده راهی است که هر نوجوانی -خواه عامدانه یا نه- برای تعریف شخصی هویتش پیش می‌گیرد. او که تا مدتی قبل با فهمی غیرانتزاعی(تر) با جهان روبه‌رو می‌شده و در برابر تعین‌های زندگی مادی دست به فراروی نمی‌زده، حالا می‌تواند راه‌هایی را ترسیم کند که هیچ‌گاه پیش از این با آنها روبه‌رو نشده است و آزادی‌هایی که اندک‌اندک به دست می‌آورد به او اجازه تلاش برای امتحان کردن آن راه‌ها را می‌دهند؛ آزادی‌هایی که با رسیدن به سال‌های آخر نوجوانی و ورود به دانشگاه، احیانا تغییر محل زندگی و آغاز کم‌رمق زندگی شغلی می‌توانند درآمدی بر تغییر همه‌جانبه زندگی او باشند.
احتمالا اکثر ما در اطراف‌مان نوجوانانی داریم که فکرکردن به آنها بخشی از زمان ما را مشغول کرده. برادر و خواهری کوچک‌تر، شاگردهای کلاس‌های اینجا و آنجا، خاله‌زاده و عموزاده‌ای که گاه در دورهمی‌ها با چشمی لبریز از سوال جمع را زیرنظر می‌گیرد یا فرزندی که ارتباط داشتن با او روزبه‌روز پیچیده‌تر و سخت‌تر می‌شود. چرا ما به نوجوان‌ها فکر می‌کنیم؟ اگر قواعد عمومی اخلاقی‌ای را که ما را در برابر هر موجودی در هر جای جهان مسئول می‌دانند کنار بگذاریم، چه دلیل موجه دیگری می‌توان یافت تا به‌خاطر آن نوجوانان را دید، شناخت و به آنها کمک کرد؟ برگردیم به پیام تلگرامی تتلو؛ پیامی که در آن گفته بود «دوره قبلی همه مارو مسخره کردن که هوادارای ما به سن قانونی نرسیدن آقا این دفعه چند سال گذشته و رسیدن» و همین سرنخ را برای یافتن پاسخ دنبال کنیم. او می‌گوید که وقتی چهار سال قبل از یک کاندیدا حمایت و طرفدارانش را به رای دادن به او تشویق کرده، این پاسخ را شنیده که «طرفدارهای تو نوجوانند و حق رای ندارند» و حالا با رندی به ما یادآوری می‌کند کسانی که در 29 اردیبهشت 96 مابین 14 تا 17 سال داشتند، حالا و در آستانه 28 خرداد 1400 از مرز قانونی 18 سال عبور کرده‌ و آماده رای دادن‌ هستند. زمزمه‌هایی که می‌توانستیم در برابرشان خودمان را به نشنیدن بزنیم کم‌کم به عربده‌های کرکننده‌ای بدل می‌شوند که دیگر نمی‌توانیم گوش‌مان را بر آنها ببندیم. دانش‌آموزان و دانشجویانی که از آنها به خیره‌سری و «تفاوت با نسل‌های قبل» یاد می‌کردیم و با برچسب «دهه هشتادی» به آنها برچسب می‌زدیم تا چند سال دیگر تنه اصلی «نیروی انسانی کشور» را تشکیل خواهند داد و توفانی که زمانی در امتداد خط افق به چشم می‌خورد، حالا پشت دروازه ایستاده است.
ایده‌هایی از این دست -ایده‌هایی که بررسی یک پدیده اجتماعی را ناظر به خطرات احتمالی آتی آن آغاز می‌کنند- همواره در لبه پرتگاه کنترل‌گری، سرکوب یا انکار قرار دارند. این خطر که ما خود را مرکز عالم ببینیم و سعی کنیم نوجوانی را که درحال تلاش برای تعریف «خود» است، به‌مثابه یک شیء تغییر دهیم و به خود شبیه کنیم، قلع و قمعش کنیم یا جوری با او برخورد کنیم که انگار وجود ندارد، نهایتا هیچ سودی نخواهد داشت. اگر موفق شویم، آینده را به هویتی ناقص‌الخلقه و ناکارآمد تحویل خواهیم داد و اگر شکست بخوریم، در برابر هیولای عصیان نسلی که سال‌ها تحت‌فشار بوده هیچ شانسی نخواهیم داشت. به نظر می‌رسد تنها راه منطقی برای مواجهه با نوجوانی آن است که آن را به‌مثابه یک پدیده چندوجهی اجتماعی/فرهنگی/روانی/سیاسی و... ببینیم و سعی کنیم با فهم دقیق‌تر آن (که طبعا از مجرای متخصصان هر وجه خواهد گذشت) موضع مناسبی در برابر آن اتخاذ کنیم.
انتخابات 96 تمام شد، ابراهیم رئیسی انتخاب نشد، حسن روحانی -رقیب اصلی او- سخت‌ترین دوره مدیریت دولت را پشت‌سر گذاشت، امیر تتلو از ایران رفت و درکنار همه این اتفاقات، ‌نوجوانانی که آنها را به حساب نیاورده بودیم بزرگ و بزرگ‌تر شدند. حالا یک هفته مانده تا انتخابات سال 1400، کاندیداها از همیشه تاریخ ضعیف‌ترند، امیر تتلو پیج شخصی اینستاگرامی‌اش را از دست داده و احتمالا هیچ‌وقت نمی‌تواند در این پلتفرم صفحه‌ای داشته باشد و نوجوان‌ها بازهم بزرگ و بزرگ‌تر می‌شوند.

 

 

مرتبط ها