ابوالقاسم رحمانی، دبیر گروه جامعه: همین یکی، دو هفته پیش که آخرین گزارش محیطزیستی این صفحه را مینوشتم و از لایحه مدیریت جامعه آب گفتیم و ایراداتی که به آن وارد بود، گمانم بر این بود که شاید آخرین ضربات دولت روحانی به پیکره محیطزیست کشور و مردم باشد، یادم هست در تیتر گزارش هم به همین مساله اشاره کردیم، منتها بعد از چند اتفاق و تصمیم دیگر، خیلی زود مشخص شد که نه، حالاحالاها قرار نیست دست از سر محیطزیست و منابع طبیعی این کشور بردارند و به قولی هردم از این باغ بری میرسد! البته بیانصافی نکرده باشیم و خیلی هم در این حوزه به دولت روحانی خرده نگرفته باشیم، بهتر این است که بگوییم در نابودی و حمله به محیطزیست، سهم همه دولتهای قبلی هم باید در نظر گرفته شود و به قولی در این مساله همه شاهد یک همدستی هستیم که حالا سهم دولتهای یازدهم و دوازدهم، تا حد قابلتوجهی بیشتر از بقیه است. ایراد بیشتر کار هم اینجاست که قبلیها خیلی ادعای حفظ و توجه به محیطزیست نداشتند، ولی دولت فعلی اصلا و اساسا با شعارهای پرزرق و برق و خوشرنگ و لعاب زیستمحیطی به قدرت رسید و قرار نبود اینطور باشد. از این چند خط گلایه که عبور کنیم، ماجرا دوباره حول آب و طرحهای انتقال میچرخد. دوباره یک گوشهای از این مملکت، عدهای سودجو چشم به منابع طبیعی دوخته و برای رودخانههای کشور نقشه کشیدهاند. کم به جان کارون و زایندهرود و... افتادند، حالا نوبت به رود کر و مارگون در استان فارس رسیده است. جالبتر اینکه اینبار خبر از انتقال بیناستانی (نظیر آن بلایی که بر سر کارون و... ) نیست، یعنی قرار نیست آب خوزستان را به اصفهان و کرمان ببرند و... ، در خود فارس، میخواهند آبی را که به رودخانه کر، آن هم در این خشکسالی سرازیر میشود و با سد درودزن آب شرب شیراز و شهرها و شهرکهای اقماریاش را تامین میکند جای دیگری ببرند و کشت دیم منطقهای بیآب را به کشت آبی تبدیل کنند و مثلا برنج بکارند، البته آخر قصه مشخص است و میتوان از ائتلاف مسئولان استانی برای اجرای چنین طرحی بو برد که عاقبت این انتقال هم همچون بقیه نه آب میشود برای مردم آن مناطق و نه نان، فقط عدهای سرمایهدار نوکیسه، تجربه استانهای دیگر را تکرار میکنند و با این آب و آن زمینهایی که به قیمت اندک صاحب شدند، ویلاهایی را در شهرباغهای آینده میسازند و متری خداتومان به خلقالله میفروشند. یعنی آب شرب مردم شیراز و... ، صرف عیش و خوشگذرانی سرمایهداران خواهد شد! این خلاصهای بود از آنچه در فارس درحال وقوع است و نقشهای که برای جان مارگون و کر کشیدهاند. در ادامه و در گفتوگو با کارشناسان و فعالان حوزه محیطزیست ابعاد مختلف ماجرا را با هم بررسی خواهیم کرد.
در منطقه درگیر خشکسالی برنج میکارند؟!
قبل از مرور اظهارات کارشناسان و فعالان محیطزیست، گفتههای یکی از چهرههای شاخص این ماجرا، یعنی مدیر جهاد کشاورزی شهرستان سپیدان را با هم در ارتباط با این طرح مرور میکنیم. مهدی نصیری شهریور سال گذشته در ارتباط با این طرح گفت: «این طرح جهت تامین و توسعه باغها در اراضی شیبدار راهاندازی شده است که آب آن از رودخانه و آبشار زیبای مارگون سرچشمه میگیرد. طول خط انتقال 8.6 کیلومتر و میزان اراضی بهرهبردار از این طرح 300 هکتار است. اشتغال 700 نفر بهطور مستقیم و غیرمستقیم در این طرح پیشبینی شده است.» بعد از این ماجرا، فعالان استانی و محیطزیستی نسبت به این ماجرا واکنش نشان دادند و از مسئولان نسبت به انجام چنین طرحی گلایه کردند. اما مثل همیشه نهتنها کسی گوشش بدهکار نبود که حتی بسیاری از مسئولان و حتی آنهایی که میبایست و میتوانستند جلوی چنین فاجعهای را بگیرند از آن دفاع کردند!
بهمن ایزدی از فعالان محیطزیست که دیرزمانی است در جریان این واقعه قرار دارد و از مخالفان اجرای این طرح است به «فرهیختگان» گفت: «اینجا چند منطقه آبخیز داریم که آب شیرین پرکیفیت را از طریق رودخانههایی تامین میکنند که نهایتا همه آنها به رود کر و بعد در سد درودزن میریزد و در ادامه بعد از آن حدود 20 کیلومتر به سمت جنوبشرقی میرود و آب زیستی بختگان را تامین میکند. یکی از حوزهها و سرشاخههای رود کر رودخانه مارگون است. به دلیل اینکه در سیاستگذاریهای خود در حوزه توزیع و حفاظت از منابع آب شتابزده عمل کردیم. متاسفانه در چند دهه گذشته وزارت نیرو و وزارت جهاد کشاورزی با جانماییهای غلط در سیاستگذاریهای خود موجب شدند آب رودخانه کر در سد درودزن بماند و با ایجاد آببندهایی که در حوزههای مرتفع رودخانه کر بود، با ایجاد کانالهای متعدد بخش زیادی از آب رودخانه کر را به کشاورزی در جلگه 12هزار هکتاری کامفیروز اختصاص دادند که متاسفانه به دلیل سیاستگذاریهای جهاد کشاورزی درخصوص ارائه برنامههای متناوب کشت، آن منطقه کلا زیرکشت برنج رفته است. آبی که از رودخانه کر به سد درودزن میآید بخشی از آب، آب پرکیفیت شرب شهرهای شیراز، مرودشت، صدرا و یکسری از شهرکهای اقماری اطراف شیراز را تامین میکند. امسال به دلیل خشکسالی بهوجودآمده برای توزیع آب شرب این شهرها سازمان آب منطقهای مشکلات متعددی دارد. درست مدیریت نکردن منابع آب در حوزههای رود کر و سرشاخههای اصلی که آب بختگان را تشکیل میداد، موجب شد دریاچه بختگان خشک شود. امسال همانطور که میدانید فلامینگوها به نمک نشستند و با بیآبی مواجه شدند و خیلی از جوجهفلامینگوها، که ضرباهنگ استمرار زندگی پایدار این پرندگان را در بختگان و درکل کشور داشتیم که جزء هویت ملی و طبیعی ماست، دچار مهاجرت زودرس شدند و بسیاری از جوجهفلامینگوها باوجود تلاشی که انجام شد درحال از بین رفتن هستند. مهاجرت زودرس فلامینگوها و مرگومیر آنها مسالهای بعد از مشکلاتی بود که بهدلیل مسائل غیرکارشناسی در حوزه آب اتفاق افتاد. منطقه اجتماعی کربال و خرامه را نیز در برگرفت و بهدلیل بیآبی منطقه کربال که قطب کشاورزی استان فارس بود و حتی خرامه، الان سالیان سال است ضرباهنگ مهاجرت مردم از این ناحیه ارزشمند شدت گرفته و اگر این جوانان که الان حاشیهنشین شهرهای بزرگ شدهاند به برکت مسافرکشی تامین معاش نمیکردند، شاید چهره فقر در آن مناطق خیلی وحشتناکتر از حالت کنونی بود. سیاستهای بد وزارت نیرو در حوزه آب و جهاد کشاورزی موجب شد دریاچه بختگان خشک شود و زیستمندان منطقه فقیر و فقیرتر شوند. با انتقال حقابه زیستی بختگان و حقابه اقتصاد کشاورزی کربال و نواحیای که نام بردم، به جلگه کامفیروز در بالادست زمینهای زیادی که قبلا کشت دیم میشد و بسیاری از آنها منابع طبیعی بود، واگذار شد و به کشت برنج در آن نواحی اختصاص داده شد. به میزان 12هزار هکتار بود که هر هکتار 14هزار مترمکعب آب نیاز دارد و این کشت برنج کشت دوم است، یعنی یک کشت شخصی دارند که جو و گندم است و دیگری کشت برنج است. هم حقابههای پاییز و زمستانی دارند و هم حقابههایی که در بهار و تابستان به سمت مناطق پاییندست اختصاص مییابد. با این کار بخشی از دهها روستا در کربال فقیر و فقیرتر شدند و در کامفیروز بخشی را ثروتمندتر کردند که نتیجه این تصمیمات نابجا بود. الان با این مشکلات مواجه هستیم و در همین اوضاع یکی از بخشهای آب پرکیفیت و پردبی کر را در بالادست حوزه بخش کامفیروز رودخانه مارگون از سال 98 بند زدند تا آب را انتقال دهند و با توجه به اینکه اوایل فروردین سال 99 سیل آمد و بخشی از این سد خراب شد، نتوانستند کار را ادامه دهند و کار ماند. جالب است با توجه به اینکه یکی، دو سال این کار را زودتر انجام دادند در هفته دولت یعنی 11 شهریور 99 مسئولان جمع شدند. مجری این برنامه جهاد کشاورزی شهرستان سپیدان است که افتتاحیه و کلنگزنی این پروژه را انجام میدهد. نام پروژه هم طرح انتقال آب به 300 هکتار از اراضی دیم روستاهای اسفیان و تلزری است و تاکید کردند این طرح برای ایجاد باغ است.»
جلوی این انتقال گرفته نشود چهره فقر در این منطقه کریهتر از گذشته خود را نشان میدهد
این فعال محیطزیست ادامه داد: «داستان چیست که این اتفاق افتاده است؟ آن زمینهایی که عنوان میکنند فاقد سند است و خیلی از زمینها را کشاورزان از منابع طبیعی تصاحب کردند و هیچگاه کشت فاریاب نداشته یعنی کشت آبی انجام نمیشد. در بالادست هم تعجببرانگیز است. چرا در شرایطی که دچار مشکلات و تنشهای آبی و مشکلات اجتماعی هستیم و تعادل اکولوژیک منطقه و اقتصادی منطقه بههم خورده است بر طبل بحران میکوبند و در سرشاخهها با احداث چنین سازههایی میخواهند انتقال بینحوضهای داشته باشند و بحران را در حوزههای مختلف شدیدتر کنند. با رایزنیهایی که ما انجام دادیم و با توجه به سوابق موجود در سایر حوزهها که به نظر میرسد مورد تایید هم نباشد، گویا جاده بزرگراه شیراز و اصفهان در 30کیلومتری شمال شرق این زمینهاست و به موازات رودخانه کر است. با این وضعیت و با وجود اینکه بزرگراه یکسال دیگر افتتاح میشود این مسیر چهارساعته از شیراز تا این اراضی حدود 40 دقیقه میشود. این به چه معناست؟ یعنی جاده دسترسی دو کلانشهر تسهیل میشود و این زمینها تبدیل به باغشهرهایی میشود که تا الان هیچ نفعی برای اجتماع نداشته است؛ باغشهرهایی که نه منافع اقتصادی دارد و نه در حوزه اکولوژیک تاثیرگذار بوده است و درواقع با ایجاد چاههای متعدد و انتقال آب از حوضههای دیگر موجب شدند ویرانی سرزمینی را رقم بزنند و بحران ما را درخصوص آب و خاک تشدید کنند. در این شرایطی که دچار تنش آبی هستیم و مشکل داریم و پرندهای که حق زیستی دارد، عرضه رساندن آب را در آن منطقه نداریم. شهر شیراز به دلیل تامین آب از سد درودزن دچار مشکل است. در چنین شرایطی آب را انتقال میدهند که باغشهر درست کنند؟ که چه نتیجهای به دست بیاید؟ به دلیل سیاستهای بد جهاد کشاورزی درخصوص عدممدیریت درست در رابطه با توزیع و تولید محصولات باغی و کشاورزی مشکل داریم. کشاورز کشت میکند، محصول را به دست میآورد و بعد میبیند اگر بفروشد مقرون بهصرفه نیست و زمین را رها میکند. یعنی آب و خاک را از بین بردیم؛ چراکه جهاد کشاورزی مدیریت درستی نداشته است و کشاورز و توزیعگر ما دست خالیتر از همیشه است. در سال 97 خوشبختانه هیات دولت مصوبه خوبی داشت و براساس آن مقرر شد به غیر از استانهای مازندران و گیلان در هیچ نقطه داخلی کشور اجازه کشت برنج وجود نداشته باشد و در این رابطه به وزارت کشاورزی سه سال ماموریت دادند که در این سه سال کشت جایگزین در مناطقی که برنجکاری میشود، همانند جلگه کامفیروز انجام دهد و کشت برنج نداشته باشیم. متاسفانه در سال گذشته در بهمن ماه کمیسیون تلفیق مجلس یک نشست داشت و براساس آن تصویب کرد کشت برنج در کشور استمرار داشته باشد. برخی کارشناسان به این تصمیم اعتراض کردند. کمیسیون تلفیق اذعان داشت دولت به وزارت جهاد کشاورزی گفته سه سال برنامه کشت برنج را ارائه دهید و جای برنج کاری جایگزین کنید که محصولات کمآببر باشد. جهاد کشاورزی این کار را نکرده و درواقع به این معناست که دولت توان این کار را ندارد و این کار نشدنی است و اجازه داد مصوبه هیات دولت لغو شود و کشت برنج در حوزه داخلی کشور استمرار داشته باشد. مصوبه اولی بسیار عالی بود و نمیدانم چرا کمیسیون تلفیق این روند را کامل نکرده است. کشور ما دچار بحران آب و خاک است. در حوزه اختصاص بخشی از آبهای بختگان به این پروژه انتقال آب موجب فرونشست شده است که حدود 45-40 سانتیمتر است و بهخاطر این فرونشست زمینهایی که در کوهپایهها هستند شکافهای عظیمی برمیدارند و کیلومترها این شکافها جلو میروند. با این حال آبهای پرکیفیت را به این زمینها اختصاص میدهیم که هیچ بازده اقتصادی ندارد و باغشهرهایی که بلای جان نواحی مختلف کشور شده مثل ارومیه ایجاد میشود. همین باغشهرها در ارومیه باعث شدند حقابه زیست دریاچه ارومیه اختصاص نیابد و دریاچه خشک شود. این باغشهرها چه ثمری تاکنون برای ما داشتهاند؟ تولیدات سیب روی دست باغدار میماند و بخشی از بین میرود و بخشی بهعنوان محصولات دامی استفاده میشود. اینها نکاتی است که باید بدان دقت شود. اگر درخصوص مارگون دولت توجه جدی نکند و جلوی این امر را نگیرد و دستگاه قضایی وارد این مساله نشود و جلوی این حرکت خانمانسوز گرفته نشود در آینده نهچندان دور جلگه کامفیروز دچار آسیبها و تنشهای اقتصادی و اجتماعی شدید میشود و فقر نیز چهره کریه خود را آنجا نشان میدهد.»
میزان فرونشست در فارس 140برابر استاندارد شرایط بحرانی!
محمد درویش، فعال و پژوهشگر حوزه محیطزیست هم توضیحات کاملی در ارتباط با این ماجرا که خود از آن بهعنوان «مادر فاجعهها» نام میبرد، داشت و به «فرهیختگان» گفت: «پراکنشی از دشتهای ممنوعه و فوقممنوعه کشور منتشر کردم. بیشترین تعداد دشتهای ممنوعه و فوقممنوعه کشور در استان فارس است. استان فارس در طول 14 سال اخیر بیشترین میزان تراز منفی سفرههای آب زیرزمینی را دارد و کسری بیلان آن 3/2 میلیارد مترمکعب است. دوهزار و 600 درصد کاهش اتفاق افتاده یعنی نسبت به تغذیه و برداشت منفی دوهزار و 600 درصد است. بدترین وضعیت را در کشور و در جهان داریم، چون میزان فرونشست زمین در استان فارس به میزان 54 سانتیمتر در سال رسیده است که 140 برابر شرایط بحرانی است که بهعنوان استاندارد اعلام شده است. در این شرایط که بختگان خشک شده، ارژن خشک شده، پریشان و همه تالابهای استان فارس خشک شدهاند و چشمههای تولید گرد و خاک افزایش یافته است، یکی از سرشاخههای رودخانه کر که مهمترین رودخانه راهبردی استان فارس است را رودخانه مارگون و آبشار زیبای مارگون شکل میدهد، طرح انتقال آب را در آن اجرا کردند که اجازه ندهند همان میزان آب به سد درودزن برسد. سد درودزن منبع آب شرب شیرین مردم شیراز است و الان هم با کمبود آب مواجه است. درخصوص سد درودزن انگار مردم شیراز خودی هستند و آن بالا غیرخودی هستند و نمیخواهند آب به مردم برسد.»
نابودی زندگی 50هزار نفر برای ایجاد شهرباغ و ویلاسازی!
درویش ادامه داد: «در یک استان و در یک قلمروی استانی چنین فاجعهای اتفاق میافتد. به بهانه اینکه میخواهند برای 700 نفر شغل ایجاد کنند، 300 هکتار از اراضی دیم را آبی میکنند آن هم با این آب که در پاییندست بهشدت بدان نیاز دارند و بختگان خشک شده است. درواقع یک انجمن و سندیکایی مدیران آب منطقه درست کردند و زمینها را آنجا خریدهاند، قیمت زمین مفت بود چون آبی نداشتهاند و چون خود دستاندرکاران آب منطقه بودند، بعد که زمین را مفت خریدهاند طرح انتقال آب را به بهانه اشتغالزایی در سال مانعزدایی در تولید، اجرا میکنند و زمینها را که قیمت آن چندبرابر میشود چون آب آمده است بعد از مدتی تبدیل به باغشهر و ویلاسازی و شهرسازی میکنند. با این وضعیت آنجا کشاورزی تداوم نخواهد داشت. نهادهای بازرسی باید وارد ماجرا شوند که چگونه ممکن است در چنین شرایط بحرانی که بختگان، کامفیروز، سد درودزن، شیراز و... وجود دارد در بالادست همین مقدار اندک آب را منتقل کنیم. در بختگان 50هزار نفر بیکار میشوند و مهاجرت میکنند، شما برای اینکه برای 700هزار نفر شغل ایجاد کنید 50هزار نفر را نابود میکنید؟ رانتهای اطلاعاتی که برای مملکت مشکلزا بوده است، در این زمینه وجود دارد. فرد میگوید در بیابان زمین میگیریم و اقوام ما در اداره آب است و طرح انتقال آب را اجرا میکنیم و آنجا را آباد میکنیم. به همین مسخرگی است که بیان میکنم. مردم کامفیروز بهشدت ناراحت و نگران هستند ولی گفتوگوی رئیس جهاد کشاورزی سپیدان را دیدم که با افتخار بیان میکند در راستای سال تولید و مانعزدایی از تولید برای مردم شریف سپیدان اشتغال ایجاد میکنیم. مردم کامفیروز مگر جزء مردم استان نیستند؟ این صحبتها عجیب است. این امر نشان میدهد این افراد و مسئولان در زمینی که قرار است از دیم به آبی تبدیل شود، شریک هستند.»
ماجرای معدن طلا در زنوز و تهدید بزرگ برای مردم این منطقه!
درویش اما در ادامه به یک ماجرای عجیب دیگر اینبار در آذربایجان شرقی هم اشاره کرد که «فرهیختگان» حتما در آینده به آن بیشتر خواهد پرداخت. این فعال محیطزیست گفت: «من الان در زنوز در نزدیک مرند در آذربایجان شرقی هستم. زنوز معروف به شهر چشمههاست. یک باغشهر استثنایی است که بهخاطر میوهها و باغداری و کشاورزی و چشماندازهای زیبا بسیار مشهور است و زنوز بهعنوان مقصد گردشگری ثبت ملی شده است. اینجا سالها معدن کائولن بوده و منطقه را تخریب میکرده است. اخیرا به بهانه اکتشاف معدن طلا و مس در بالادست رودخانه زنوز که محل تامین آب شرب مردم زنوز است اتفاقاتی درحال رخدادن است. در اینجا حفاری و اکتشاف میکنند. معدن طلا به دلیل وجود ماده سیانور در استحصال فوقالعاده خطرناک است و اثرات سیانور تا هزار یا دو هزار سال در منطقه باقی میماند. در این شهر که قطب دامداری و قطب کشاورزی است نباید این کار را انجام داد. مردم این شهر افراد برخوردار و خوبی هستند، چرا باید در این شهر به بهانه استخراج طلا که نیمگرم در هر یک تن خاک است، اکتشاف انجام شود؟ تصور کنید چه حجم بزرگی از خاک را باید نابود کنند و سیانور وارد سرچشمه آب مردم شود. موقعیت معدن بسیار خطرناک است و در سرشاخه رودخانه زنوز قرار دارد که درنهایت وارد رودخانه ارس و دشت مغان در اردبیل میشود. منطقه بزرگی را نابود میکنیم به بهانه استخراج طلا و مس! مردم منطقه بهشدت ناراحت هستند. روز گذشته با اعضای شورای شهر زنوز جلسه داشتیم، با امامجمعه و ریشسفیدان شهر صحبت کردیم که همه مخالف هستند و در برابر این سد ایجاد کردند ولی اذعان دارند ما را تهدید میکنند. از یکسو شعار حمایت از کشاورزی میدهید و از سوی دیگر به بهانه استحصال طلا و مس کشاورزی منطقه را نابود میکنید. این در کجا با شعارها سازگار است؟ جنبشی راهاندازی کردیم و اطلاعرسانی و حمایت میکنیم و نامهای با کمک حقوقدانی به اداره کل محیطزیست استان آذربایجانشرقی مینویسیم که مطابق اصل 50 قانون اساسی این یک تخریب غیرقابل جبران است و باید بهعنوان نهاد ناظر دخالت کنید. جالب است که مرند شهر عیسی کلانتری، رئیس سازمان حفاظت محیطزیست است. مردم به اداره کل محیطزیست تبریز رفتهاند و به آنها گفته شد الان نمیتوانیم کاری کنیم و بعد از نفوذ سیانور و آلودگی محیطزیست و مشاهده لاشهماهیها میتوانیم اقدام کنیم. وقتی فاجعه اتفاق افتاد میآیند و صورتجلسه میکنند و کار را پیگیری خواهند کرد. این واقعا شبیه یک لطیفه و جوک است!»