کد خبر: 53660

خبرهای متعدد رسانه‌ای و رسمی حاکی از برگزاری یک دور گفت‌وگو میان ایران و عربستان در خاک عراق است

میز بغداد

سعید خطیب‌زاده روز دوشنبه در پاسخ به سوال خبرنگاران درباره وقوع این دیدار گرچه مدعی شد او نیز اخبار مذاکرات را در رسانه‌ها شنیده اما تکذیب نکردن این خبر توسط وی به‌نوعی تایید تلویحی مذاکرات بغداد بود.

سیدمهدی طالبی، روزنامه‌نگار: از روز یکشنبه هنگامی که روزنامه بریتانیایی فایننشال‌تایمز خبری حاکی از «گفت‌وگوهای مستقیم» میان ایران و عربستان را منتشر کرده، این خبر توسط منابع مختلفی تایید و تکذیب شده است. اما آنچه پس از کنفرانس خبری سخنگوی وزارت امور خارجه ایران مشخص شد تایید این مذاکرات بود. سعید خطیب‌زاده روز دوشنبه در پاسخ به سوال خبرنگاران درباره وقوع این دیدار گرچه مدعی شد او نیز اخبار مذاکرات را در رسانه‌ها شنیده اما تکذیب نکردن این خبر توسط وی به‌نوعی تایید تلویحی مذاکرات بغداد بود. گفته می‌شود سخنگوی وزارت امور خارجه ایران پس از گذشت 6سال از قطع روابط با عربستان‌سعودی با لحنی ملایم و احترام‌آمیز این کشور را «پادشاهی سعودی» خطاب کرده است.

فایننشال‌تایمز دور اول مذاکرات را نهم آوریل (۲۰فروردین) در بغداد اعلام کرده و سرپرستی هیات عربستان را نیز خالدبن‌علی الحمیدان، رئیس اداره اطلاعات سعودی معرفی کرده است. درباره هیات مذاکره‌کننده ایرانی نیز برخی تحلیلگران از سردار قاآنی، فرمانده سپاه قدس صحبت به میان آورده‌اند اما منابع سیاسی سطح اعضای شرکت‌کننده در این دیدار را نفرات رده پایین‌تر سیاسی می‌دانند.

گفته می‌شود مصطفی الکاظمی، نخست‌وزیر عراق سعی کرده است میان ایران و عربستان برای آغاز مذاکره میانجیگری کند تا گفت‌وگوها میان این دو قدرت منطقه تسهیل شوند. فایننشال‌تایمز در گزارش خود آورده است مصطفی الکاظمی دارای ارتباطات مناسبی در دستگاه سیاسی ایران است و همین ارتباطات را نیز در عربستان‌سعودی دارد. این روزنامه معتقد است نخست‌وزیر عراق برای آنکه بتواند کشورش را بهتر اداره کند نیازمند روابط خوب میان ایران و عربستان است تا آنها در عراق با یکدیگر درگیر نشوند. با وجود ادعای فایننشال‌تایمز واقعیت‌ها حاکی از کمک‌های گسترده ایران به دولت و ملت عراق بوده و درمقابل سعودی‌ها چه در دوران صدام و چه در دوران پس از اشغال درمقابل ملت و دولت‌های عراق قرار داشته‌اند. ارسال هزاران انتحاری سعودی به عراق شاهدی بر این حرف است.

سعودی‌ها با این حال تصمیماتی برای تغییر در سیاست‌هایشان اتخاذ کرده‌اند؛ تصمیماتی که ریشه‌هایش به چند سال اخیر بازمی‌گردد. براساس گفته‌های عادل عبدالمهدی، نخست‌وزیر پیشین عراق حاج‌قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس ایران قرار بود ساعت7 صبح روزی که به شهادت رسید جواب ایران به نامه عربستان‌سعودی را به وی تحویل دهد. عبدالمهدی گرچه لحن نامه سعودی‌ها را تند توصیف کرده‌ اما باید در نظر داشت همین تغییر رویه و ورود ریاض به فرآیند گفت‌وگو و ارسال پیام امری به‌شدت مثبت است.

تا پیش از سفر سردارسلیمانی به عراق برای تحویل جواب تهران به نامه ریاض یکی از آخرین گفت‌وگوها میان دو کشور زمانی رقم خورد که حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات ایران در سال1390 برای مذاکره با مقامات سعودی به عربستان سفر کرد. این سفر در بحبوحه تنش‌های سوریه انجام می‌شد و فضایی به‌شدت ملتهب میان دو کشور برقرار بود. این دیدار بی‌نتیجه ماند تا سعودی‌ها شانس خود را در آزمون سوریه بیازمایند. آنها در سال2015 به‌صورت همزمان وارد جنگ با یمن نیز شدند تا در همان سال به‌صورت کامل از معادلات سوریه خارج شوند. ریاض پس از آن به‌صورت کامل درگیر نبردی سهمگین در یمن شد. سعودی‌ها که میز مذاکره با ایران را در آغاز شروع بحران سوریه با خوشحالی ترک کرده بودند حالا مجبورند با اخم‌های درهم کشیده با پرونده شکست در یمن به میز مذاکره بیایند.

  چرا عربستان سعودی وارد مذاکره با ایران شد

عربستان سعودی بنا به دلایل مذهبی و نگاه قبیله‌ای نگاه بسیار تنگ‌نظرانه‌ای نسبت به بسیاری از مسائل دارد. آنها حتی در رابطه با آمریکا به‌عنوان یکی از نزدیک‌ترین متحدان‌شان نیز از برخی نارسایی‌ها در برقراری ارتباط کامل با آنها رنج می‌برند. با این توصیف عدم مذاکره با یکی از جدی‌ترین رقبای منطقه‌ای‌شان مساله چندان عجیبی نیست.

نگاه‌های تنگ‌نظرانه مذهبی و قبیله‌ای اما تنها شاخص‌های شکل‌دهنده به سیاست‌های سعودی نیست، بلکه گاهی ورود شاخص‌های دیگر می‌تواند شاخص‌های تنگ‌نظرانه ریاض را رقیق کرده و از شدت اثرگذاری آنها بکاهد. برخورد سعودی‌ها با «دیوار واقعیت» یا بهتر است بگویم کوبیده شدن ریاض به این دیوار باعث شده آنها بدانند نمی‌توانند اسب سیاست و جنگ را بی‌حدومرز و بدون درنظر گرفتن هیچ خطی به هر سویی بکشانند. در این قسمت به بررسی مولفه‌های موثر بر رضایت عربستان برای مذاکره با ایران پرداخته‌ایم.

واقع‌نگری سعودی‌ها در عراق و لزوم تسری آن به دیگر حوزه‌ها

 عربستان سعودی پس از سقوط رژیم صدام به سختی حضور شیعیان در رأس قدرت این کشور را نظاره می‌کرد. تا پیش از آن هیچ شیعه‌ای در جهان عرب قدرت را در دست نداشت‌. سعودی‌ها که خود را رهبر جهان عرب و جهان اهل سنت می‌دانستند با حضور شیعیان در بغداد به ناگاه انحصار اهل سنت را خدشه‌دار دیده و این‌گونه تلقی کردند که شیعیان عراق به دلیل مذهب هیچ‌گاه پیروزی از عربستان سنی مذهب را برنخواهند گزید. شیعیان درحالی قدرت در بغداد را در دست گرفتند که این شهر صدها سال مرکز خلافت سنی عباسیان بود. اگر قسطنطنیه برای مسیحیان اهمیتی نمادین و تاریخی دارد، بغداد نیز تا اندازه‌ای این اهمیت را برای حکام سنی دارد. این نگاه ریاض به پدیده قدرت‌گیری شیعیان بر عراق باعث شد تا آنها حکومت جدید این کشور را تا مدت‌ها به رسمیت نشناسند.

سعودی‌ها با وجود گذشت سال‌ها از سقوط صدام در آخرین روزهای سال 2015 تصمیم به اعزام سفیر به بغداد گرفتند. در این دوران ریاض با توجه به واقعیت‌های میدانی و تسلط شیعیان به خاطر جمعیت زیادشان بر عراق، دریافت که دیگر رویای بازگشت اهل سنت به بغداد تعبیر‌شدنی نیست. همین پذیرش باعث شده تا آنها نگرش فرقه‌گرایانه خود به عراق را تغییر داده و با واقع‌گرایی نزدیک کنند. سعودی‌ها زمانی که فرآیند تغییر نگاه خود به حکومت عراق را آغاز کردند مورد استقبال حیدرالعبادی، نخست‌وزیر وقت عراق قرار گرفتند که خواهان نزدیکی به آمریکا و کشورهای عربی بود. عربستان در ادامه ارتباطات خود را با گروه‌های دیگر شیعه نیز گسترش داد. یکی از نقاط برجسته این تغییر دیدگاه سفر مقتدا صدر رهبر جریان صدر عراق به جده و دیدار با محمد بن‌سلمان بود. این دیدار درحالی بود که مقتدا صدر از خاندان بانفوذ صدر برخاسته است که ازجمله برجسته‌ترین و ریشه‌دار‌ترین خاندان‌های علمای شیعه در ایران، عراق و لبنان هستند. در کنار این موضوع نکته‌ای مهم‌تر نیز وجود داشت. گروه‌های نظامی وابسته به مقتدا صدر در سال‌های ابتدایی اشغال عراق توسط آمریکا ضمن مبارزه با نظامیان این کشور حضوری پررنگ در درگیری‌های فرقه‌ای داشتند و به مقابله مسلحانه با گروه‌های تروریستی‌ای برخاسته بودند که در مناطق سنی‌نشین و تحت لوای القاعده فعالیت داشتند. درحال حاضر نیز سعودی‌ها به همراه امارات از برجسته‌ترین حامیان دولت مصطفی الکاظمی، نخست‌وزیر عراق هستند و در دوران ریاست او بر سازمان اطلاعات عراق با وی ارتباطاتی عمیق داشتند.

ارتباط سعودی‌ها با جناح‌های شیعه عراقی به معنای اهداف یکسان این گروه‌ها با ریاض نیست، بلکه جناح‌های شیعه نیز با توجه به ثروت، قدرت و نقش عربستان در منطقه خواهان همکاری با آن هستند تا سرمایه‌های ریاض راهی عراق شود. این گروه‌ها می‌دانند که اگر روابط مثبتی با ریاض رقم نخورد امکانات سعودی‌ها صرف ویرانی عراق خواهد شد. از این رو است که سعودی‌ها حتی با دولت عادل عبدالمهدی، نخست‌وزیر سابق عراق که به نیروهای مقاومت نزدیک بود نیز دارای روابط مناسبی بود.

سعودی‌ها در عراق به دیدگاه‌های واقع‌گرایانه‌ای رسیده‌اند که اگر بتوانند آن را به دیگر حوزه‌ها نیز ببرند خواهند توانست با کاهش ضررهای خود به دستاوردهایی برسند. به‌عنوان مثال آنها باید نقش شیعیان و گروه‌های مقاومت در لبنان را پذیرفته و با شیعیان زیدی یمن به رهبری خاندان حوثی کنار آیند. شیعیان نیمی از جمعیت فعلی کشور لبنان را شامل می‌شوند و تقریبا تمام این جمعیت در انتخابات پارلمانی به جناح مقاومت رای داده‌اند. در یمن نیز برای مدت 1300 سال قدرت در دستان جناح‌های مذهبی شیعیان زیدی قرار داشته و حتی در برهه‌ای خود ریاض حامی آنها بوده است. پس جنگ‌افروزی برای سرکوب چنین نیروی ریشه‌داری کاری بیهوده به‌شمار می‌آید.

خروج آمریکا از غرب آسیا

عربستان سعودی سال‌ها منتظر ماند تا آمریکا با ایران وارد یک درگیری نظامی بشود. آنها بارها از واشنگتن درخواست کردند تا جنگی حتی کوچک علیه ایران راه بیندازد. حاصل تمامی این دویدن‌ها و چالش‌ها حتی در دوران ریاست‌جمهوری ترامپ به یک درگیری کوچک منجر نشد. وقایع مربوط به شهادت سردار سلیمانی نیز در اوایل سال 2020 با وجود ویژگی‌هایش باعث افتادن ایران و آمریکا به جنگ نشد. عربستان درحالی به مدت حداقل دو دهه منتظر اقدام نظامی واشنگتن علیه تهران ماند که همزمان آمریکا درحال تلاش و تقلا برای خلاصی از دو جنگ عراق و افغانستان بود.

آمریکا البته نمی‌خواهد به حضور نظامی خود در منطقه پایان دهد، بلکه قصد دارد پایش را از جنگ و درگیری بیرون کشیده و تنها حالت استقرار نظامی در منطقه را حفظ کند. این سیاست حتی در شرایط فعلی که آمریکا درحال تمرکز بر شرق آسیاست نیز ادامه خواهد داشت اما به معنای کاهش مجدد تمایل آمریکا به درگیر شدن در منازعات منطقه خواهد بود. در همین راستا سعودی‌ها می‌دانند برای موازنه‌سازی در‌مقابل ایران دیگر همانند گذشته وزنه آمریکا را در دست ندارند. چه اینکه در دوران جنگ‌افروزی‌های شدید آمریکا در منطقه نیز تهران به عقب رانده نشده بود. ریاض برهمین مبنا می‌داند که نبود ابزاری مانند آمریکا و غیرقابل اطمینان بودن توان نظامی و سیاسی رژیم‌صهیونیستی برای موازنه‌سازی در‌مقابل ایران راهی جز ورود به گفت‌وگو با رقبا برایشان باقی نگذاشته است.

خارج شدن از فشارهای آمریکا

عربستان در سال‌های اخیر و به‌خصوص دوران ریاست‌جمهوری ترامپ به‌گونه‌ای عمل کرده که خشم دموکرات‌ها برانگیخته شده است. دخالت‌های بی‌پرده و گسترده محمد بن‌سلمان ولیعهد عربستان و بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر رژیم‌صهیونیستی در سیاست داخلی آمریکا برای جهت‌دهی به سیاست‌های منطقه‌ای آمریکا باعث شده تا این تلقی ایجاد شود که این دو تن سعی می‌کنند با نفوذ در سیاست آمریکا، واشنگتن را به انجام اقداماتی هدایت کنند که برخلاف منافع این کشور است. از همین رو بود که جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا اعلام کرد از این پس تصمیمات آمریکا باید در داخل کشور گرفته شود. واشنگتن نه برای آنکه به نفع مردم منطقه کاری کرده باشد بلکه برای آنکه خود از آسیب تا حدی ایمن شود، قصد دارد اقداماتی برای مهار افراد سرکشی مانند محمد بن‌سلمان و بنیامین نتانیاهو انجام دهد. مهار این افراد ماجراجو نه برای برقراری دموکراسی در منطقه بلکه برای جلوگیری از افتادن آمریکا در مخمصه توسط این سیاستمداران است.

به همین دلیل محمد بن‌سلمان تصمیم گرفته است تا جایی که می‌تواند خود را از آسیب‌پذیری خارج کند. روابط تنش‌آمیز ریاض و آنکارا پس از روی کار آمدن بایدن بهبود یافته است زیرا این دو پایتخت در ابتدای روی کار آمدن دموکرات‌ها درحال شنیدن تهدیدات این حزب بودند. محمد بن‌سلمان می‌داند برای آنکه بتواند فشارهای آمریکا را تا حدی تحمل‌پذیر کند باید نقاط ارتباطش را افزایش دهد. ترکیه و ایران ازجمله این نقاط ارتباط هستند که تفاهم یا آغاز مذاکره با آنها می‌تواند برای محمد بن‌سلمان مشروعیت‌بخش باشد و او با فراغ ‌بال بیشتری در‌مقابل برخی اقدامات دموکرات‌ها مقاومت کند. قطعا این موضوع معنایی مطلق ندارد. بن‌سلمان نمی‌خواهد با ایران علیه آمریکا ائتلاف کند، بلکه می‌خواهد با کم کردن تنش‌ها با رقبایش در‌مقابل متحد قدرتمند عربستان از آینده پادشاهی‌اش دفاع کند.

حملات پهپادی و موشکی یمن

یمنی‌ها در هفتمین سال از جنگ به شکلی بی‌سابقه سراسر خاک عربستان سعودی را زیر آتش گرفتند. هفته‌ای نیست که اهدافی در نقاط مختلف جنوب غربی و شمال شرقی این کشور مورد حمله پهپادی و موشکی قرار نگیرند. یمنی‌ها با افزایش ذخایر تسلیحاتی‌شان به شکلی گسترده زیرساخت‌های نظامی، سیاسی و اقتصادی سعودی را زیر آتش گرفته‌اند. تبعات اقتصادی مجموع این حملات چندگانه به شکل مستقیم و غیرمستقیم برای سعودی‌ها زیان‌های گسترده‌ای به‌بار آورده است.

حملات به تاسیسات نفتی تنها نیازمند خرید قطعات برای بازسازی نیست، بلکه شرکت‌های خارجی‌ای که ساخت و نگهداری این تاسیسات را برعهده دارند برای کارشناسان خود که قرار است در شرایط و محیط جنگی کار کنند، دستمزد بیشتری طلب می‌کنند. از سوی دیگر سعودی‌ها درصورتی‌که تاسیسات پمپاژ نفت مورد هدف قرار گیرد ضمن ناتوانی در رساندن نفت به دست مشتریان بزرگ و قدیمی خود با کاهش اعتبار نزد آنها مواجه می‌شوند، زیرا نتوانسته‌اند در موعد زمانی مقرر، نفت مشتری خود را تامین کنند، ضمن آنکه از دریافت پول فروش نفت نیز باز می‌مانند.

حملات به تاسیسات نظامی نیز با شدت کمتری نسبت به تاسیسات نفتی برای سعودی‌ها هزینه‌زاست، زیرا در این شرایط نیز شرکت‌های تعمیر و نگهداری تسلیحات نظامی برای نظامیان‌شان درخواست دستمزدهای بالاتری می‌کنند. همچنین برای نابودی هر فروند پهپاد چندصد دلاری یمنی‌ها، سامانه‌های پدافند هوایی این کشور باید موشک‌هایی را شلیک کنند که چند میلیون دلار قیمت دارند. سعودی‌ها همچنین برای کارآمدتر کردن سازمان پدافند هوایی خود مجبور به گسترش آن شده‌اند و دیگر تنها متکی به سامانه‌های مستقر روی زمین جهت رهگیری پهپادها نیستند. عربستان با صرف هزینه بالا اف-15‌های خود را به‌گونه‌ای ارتقا داده تا بتوانند پهپادهای پرواز‌کننده نزدیک سطح زمین را رهگیری و منهدم کنند. این اقدام ضمن هزینه‌بر بودن برای ارتقای جنگنده شامل صرف هزینه برای آموزش بیشتر خدمه نیز می‌شود. در این سیستم همچنین اف-15‌های زیادی باید برای کشیک نظامی به صورت شیفتی پرواز داشته باشند تا هنگام شلیک و عبور پهپادها در آسمان حضور داشته باشند. با درنظر گرفتن هزینه هر ساعت 20 هزار دلار برای پرواز با جنگنده اف-15 می‌توان فهمید شیفت‌بندی 24 ساعته برای این جنگنده‌ها برای حضور مداوم چند فروندی در آسمان چه هزینه کمرشکنی به ریاض تحمیل می‌کند.

مرتبط ها