کد خبر: 52331

به مناسبت سالگرد مرحوم مصدق، مستند خوش‌ساخت کودتای 53 را بررسی کرده‌ایم. روایتی که علی‌رغم پیچیدگی‌هایش پازل بی‌بی‌سی را تکمیل می‌کند

درخدمت کودتای 53

تمرکز مستند «کودتای ۵۳» بیش از هر چیز روی نقش سرویس‌های امنیتی انگلستان و آمریکا در انجام کودتاست و انقلاب اسلامی ایران را که در سال ۱۳۵۷ رخ داد، نتیجه آن کودتا یا به‌تعبیری انتقام مردم ایران از آمریکا و انگلستان می‌داند.

میلاد جلیل‌زاده، روزنامه‌نگار: مستند «کودتای ۵۳» که نام آن به سال ۱۹۵۳ یا طبق تقویم ما ایرانی‌ها ۱۳۳۲ اشاره دارد، روایتی از ملی شدن صنعت نفت ایران و سپس کودتای آژاکس است که به سقوط دولت محمد مصدق منجر شد. تمرکز این فیلم بیش از هر چیز روی نقش سرویس‌های امنیتی انگلستان و آمریکا در انجام کودتاست و انقلاب اسلامی ایران را که در سال ۱۳۵۷ رخ داد، نتیجه آن کودتا یا به‌تعبیری انتقام مردم ایران از آمریکا و انگلستان می‌داند. این نکته‌ای است که در اوایل فیلم از زبان برنی سندرز، سناتور آمریکایی هنگام مناظره انتخاباتی با هیلاری کلینتون بیان می‌شود و در اواخر فیلم یکی از مصاحبه‌شوندگان آن را به زبان فارسی بیان می‌کند. هالیوود ریپورتر هم در اولین سطرها از نقد و تحلیل مفصلی که برای این فیلم نوشته، درباره آن واقعه تاریخی که فیلم به آن ارجاع دارد، می‌گوید که آمریکا و انگلستان با انجام این کودتا و سرنگونی یک دولت دموکراتیک در ایران که منجر به روی کار آمدن شاه و حفاظی در برابر جریان‌های ضدبلوک غرب شد، باعث شدند که در 1979 یک «نظام بنیادگرا اسلامی» در ایران روی کار بیاید. چنانکه مشخص است، این فیلم اشتباه بودن دخالت کودتاگرانه آمریکا و انگلیس در امور سیاسی ایران را از چشم‌انداز منافع خود غربی‌ها زیرسوال می‌برد، نه منافع ملت ایران و حتی تعریفش از انقلاب اسلامی ایران و حکومتی که بر اثر آن روی کار آمد، با تعریف خود ایرانی‌ها از این رویدادها متفاوت است.

در این فیلم این ادعا مطرح می‌شود که آمریکا نقش خودش را در کودتا پذیرفته اما انگلستان هنوز در این‌باره مخفی‌کاری می‌کند و اتفاقا یکی از دستمایه‌های فیلم برای معمایی کردن روایتش و ایجاد تعلیق و جذابیت، جست‌وجو حول‌وحوش هویت یکی از ماموران MI6 به‌نام نورمن داربیشر است که به ادعای فیلم، نقشی محوری در این رویداد داشت. نهایتا داربیشر پیدا نمی‌شود، هرچند فیلمساز به متن مکتوب گفت‌وگوهایی که ادعا می‌کند او به‌صورت تصویری برای یک برنامه تلویزیونی انگلیسی با نام «پایان امپراتوری» انجام داده بود، دسترسی پیدا می‌کند؛ این مصاحبه که مفقود شدنش معما و تعلیق اصلی فیلم را تشکیل داده بود، ناگهان بدون هیچ‌مقدمه‌ای و صرفا با بیان این جمله از زبان تقی امیرانی که «شاید باورتان نشود اما متن اصلی مصاحبه را پیدا کردم»، وارد فیلم می‌شود. نورمن داربیشر در این گفت‌وگو تمامی جزئیات کودتای به‌زعم خودش بسیار حساب‌شده‌ای را که هدف نهایی‌اش سرنگونی محمد مصدق بوده، شرح داده است. این افسر سابق اطلاعاتی بریتانیا اعلام کرده که در چارچوب «عملیات بوت» او بیشتر از 1.5 میلیون پوند انگلیس برای انجام بهینه عملیات خرج کرده است. نورمن داربیشر همچنین افزوده که در این عملیات او شخصا دستورات را صادر و قیام خیابانی را رهبری می‌کرده است و حتی به قتل سرتیپ افشارطوس رئیس شهربانی تهران و از یاران مصدق اعتراف می‌کند. اما شهادت این افسر اطلاعاتی بریتانیا در سریال تلویزیونی «پایان امپراتوری» نیامده است که در این رابطه لاپینگ کارگردان و آلیسون روپر، پژوهشگر اصلی مستند پایان امپراتوری می‌گویند مطمئن هستند شهادت این افسر اطلاعاتی بریتانیا فیلمبرداری نشده و او نپذیرفته که مستفیما در این‌باره شهادت بدهد. گاردین نوشت با وجود این، شهادت انفجارگونه داربیشر در متن تایپ‌شده‌ای ثبت شده و هفته‌ای قبل از پخش سریال پایان امپراتوری در سال ۱۹٨۵، برای ناجیل هاوکس، خبرنگار اُبزِروِر ارسال شده است. تقی امیرانی بعد از دسترسی به متن مکتوب مصاحبه‌های داربیشر و ناامیدی از پیدا کردن تصاویر او، صحنه‌ای را عطف به‌ همان گفت‌وگو بازسازی می‌کند و کسی که ادعا می‌کند فیلمبردار اصلی همان گفت‌وگوی حذف شده بوده است و حالا مردی سالخورده‌ شده، در این بازسازی مجددا پشت دوربین قرار می‌گیرد. حالا رالف فاینز، بازیگر انگلیسی که برای بازی در فیلم‌های «فهرست شیندلر» و «بیمار انگلیسی» نامزد بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در مراسم اسکار شده بود، بازیگر نقش داربیشر است.

کودتای ۵۳ ابتدا قرار بود یک فیلم داستانی باشد اما خود امیرانی گفته است: «وقتی شخصیت‌های اصلی فیلم را دیدم و با آنها از نزدیک صحبت کردم با خود گفتم مگر دیوانه‌ای؟ وقتی این افراد وجود دارند و خودشان داستان را با جزئیات تعریف می‌کنند، چرا مستند نسازی؟» شاید به‌دلیل همین ذهنیت داستانی است که این مستند از یک روایت پرکشش برخوردار شده و فرم جذاب و سرگرم‌کننده‌ای پیدا کرده است. در بخش‌هایی از کار که برای روایت‌شان تصویری وجود نداشت، مثلا حمله کودتاچیان به خانه محمد مصدق و درگیری محافظان نخست‌وزیر با عوامل کودتا، از تکنیک بازسازی انیمیشنی استفاده شده که با روتوسکوپی و به سبک انیمیشن‌های واقع‌گرا صورت گرفته است.

والتر مرچ، تدوینگر کار و همکار امیرانی در کار نگارش فیلمنامه، (هرچند ظاهرا این همکاری روی کاغذ نبوده و موقع تدوین انجام شده)، یکی از تدوینگران باسابقه و نامی هالیوود است که تا به‌حال سه‌بار برای تدوین یا صداگذاری و میکس، برنده جایزه اسکار شده است. او تدوینگر فیلم‌های مشهوری مثل سه‌گانه «پدرخوانده»، «اینک آخرالزمان»، «اولین شوالیه»، «بیمار انگلیسی»، «روح»، «کوهستان سرد»، «مرد گرگ‌نما» و «نشانی از شر»، یعنی همان آخرین فیلم اورسن ولز در سال ۱۹۵۸ بوده است. موزیک فیلم کودتای ۵۳ را هم خاویر ناوارت ساخته که پیش از این برای موزیک فیلم «هزارتوی پن» نامزد جایزه اسکار شده بود. چنانکه می‌بینیم عوامل مستند کودتای ۵۳ حرفه‌ای‌تر از آن هستند که تصور کنیم با یک مستند دلی طرف هستیم و با اینکه فیلم محصول مشترک ایران، انگلستان و آمریکا عنوان شده، عبارت ایران در عنوان کشورهای صاحب اثر کاملا اشتباه است و حتی عملا به‌جز چند صحنه آرشیوی، هیچ‌تصویری از خود ایران نشان داده نمی‌شود.

انقلاب ایران؛ امید یا انتقام

کودتای ۵۳ یک نکته پررنگ دارد و چند نکته چالش‌برانگیز. آنچه در این مستند پررنگ می‌شود، نقش سرویس‌های امنیتی آمریکا و انگلستان در کودتای آژاکس است و اینکه چنین کودتایی، مسیر آمریکا در انجام کودتاهایی نظیر آن را در سایر نقاط دنیا باز کرد. از میان نکات چالش‌برانگیز فیلم اما دو بخش بیشتر از بقیه جلب توجه می‌کنند؛ اول اشاره‌ای است که فیلم به نقش آیت‌الله کاشانی در کودتا می‌کند، بدون اینکه حتی منصب سیاسی او در آن دوره معرفی شده باشد. این یک بحث قدیمی است که تابه‌حال بارها مطرح شده اما چیزی نیست که کاملا پذیرفته شده باشد و بتوان آن را به‌عنوان یکی از بدیهیات تاریخی و بدون هیچ‌توضیح دیگری نمایش داد. نکته دوم جایی است که فیلم می‌گوید انقلاب اسلامی ایران واکنش مردم این کشور به کودتای سال ۱۳۳۲ است. اینکه سدسازی آمریکایی‌ها و عموزاده‌های انگلیسی‌شان در مسیری که جریان عمومی جامعه ایران، از نهضت مشروطه به‌سمت یک مردم‌سالاری تمام‌عیار می‌پیمود، سرانجام به سرریز یک سیل عظیم انجامید، تنها بخشی از علل و‌ انگیزه‌های انقلاب ۱۳۵۷ را توضیح می‌دهد. در نوشتاری که به مستند کودتای ۵۳ مربوط است، مجال برشماری دیگر عوامل موثر در این رویداد وجود ندارد اما به‌طور خلاصه می‌شود گفت که در آن رویداد چشمگیر، عنصر امید هم وجود داشت و همه‌چیز در نفرت و انتقام خلاصه نمی‌شد. اگر دقیق‌تر توجه شود، فیلم اختلافات امروز ایران و آمریکا را هم به‌نوعی نتیجه نفرت مردم ایران از آمریکایی‌ها بر اثر کودتای آژاکس می‌داند و این نکته به‌خصوص در لحن مینیمال برنی سندرز، جایی که ابتدای فیلم با هیلاری کلینتون مناظره می‌کند، کاملا محسوس است. اما مساله ایران و آمریکا در دو واقعه کودتای آگوست ۱۹۵۳ و تسخیر سفارت آمریکا در نوامبر ۱۹۷۹ خلاصه نمی‌شود. دو واقعه‌ای که این فیلم می‌گوید اولی دیدگاه ایرانیان نسبت به آمریکا را شکل داده و دومی دیدگاه آمریکایی‌ها نسبت به ایران را. نوع رابطه دوستانه دو ملت ایران و عراق که یک جنگ خونین هشت‌ساله را در تاریخی بسیار نزدیکتر از کودتای آژاکس تجربه کرده‌اند، نشان می‌دهد اتفاقی که افراد ایرانی زیر ۶۷ سال در زمان وقوع آن به‌دنیا نیامده بودند، نمی‌تواند تنها دلیل دیدگاه‌های منفی ایرانیان نسبت به دولت آمریکا باشد و آنچه باعث خصومت‌ها شده، طی این سال‌ها تداوم داشته است. به‌علاوه، دلایل مختلفی را می‌توان برشمرد که نشان می‌دهند نفرت از آمریکا و به‌طور کل بلوک غرب، تنها عامل محرک جامعه ایران به‌سمت انقلاب اسلامی نبود.

هم در کودتای آژاکس عوامل شوروی، انگلستان و آمریکا همدست بودند و هم در انقلاب ۵۷ شعارها علیه شرق و غرب هم‌وزن بود؛ حال آنکه نفرت از آمریکا به تنهایی نهایتا می‌توانست به یک انقلاب کمونیستی منجر شود و از دوپینگ حمایت سرخ‌ها هم برخوردار باشد. مردم ایران امیدهای بزرگی داشتند و برای تحقق آنها انقلاب کردند و خصومت با آمریکا هم دلایلی فراتر از کودتای سال ۳۲ داشت. این درحالی است که شاید بتوان مساله تسخیر سفارت آمریکا در ابتدای انقلاب اسلامی را در نقطه مقابل، ریشه نخشکیده یأس‌ها، افسوس‌ها و خصومت‌های حکومت آمریکا با ایران دانست. آمریکا به‌جز کشور ۸۰۰ هزار نفری بوتان که کلا پنج سفارت در سراسر دنیا دارد، تنها در سه‌کشور دنیا سفارتخانه ندارد؛ کره شمالی، سوریه و ایران و نداشتن سفارت یعنی بسته شدن روزنه‌های نفوذ در کشوری که اتفاقا نفوذ در آن خیلی برای دولت آمریکا مهم است و جزء حیاتی‌ترین نقاط استراتژیک دنیا به‌حساب می‌آید. نفت ایران امروز ملی است و آنچه بر سر مصدق آوردند، دیگر قصه‌ای تمام شده به‌حساب می‌آید اما سفارت آمریکا در ایران هنوز بازگشایی نشده و لااقل به این زودی‌ها امیدی هم به بازگشایی‌اش نیست.

 اگر کسی تصور می‌کند فیلمی که محصول مشترک آمریکا و انگلستان است و به‌جز کارگردان، تمام دیگر عواملش آمریکایی و انگلیسی هستند، با نشان دادن نقش آمریکا و انگلستان در کودتای ۲۸ مرداد، سخنی تازه به‌نفع ایرانی‌ها گفته، در اشتباه‌اند و می‌توان به فیلم داستانی «آرگو» محصول سال ۲۰۱۲ توجه کرد که در ضدایرانی بودن آن توافق جامع وجود دارد. در سکانس‌های اولیه آرگو هم رئیس سازمان سیا به یکی از همکارانش می‌گوید تسخیر سفارت آمریکا نتیجه کودتای آمریکایی‌ها در سال ۱۹۵۳ است و حتی این جمله را به‌زبان می‌آورد که خب آنها (یعنی ایرانی‌ها) حق دارند... اعتراف به اینکه کودتای آژاکس یک اشتباه استراتژیک بوده و بعدها منجر به تسخیر سفارت آمریکا در تهران و بسته شدن روزنه نفوذ این کشور در قلب خاورمیانه شده، در فیلم ضدایرانی آرگو هم صورت گرفته بود و نکته‌ای نیست که فیلم کودتای ۵۳ به‌سبب طرح کردن آن، حرکت مترقی و منصفانه‌ای از جانب سینمای غرب انجام داده باشد. این یک بحث استراتژیک قدیمی در آمریکاست که دیگر برای خودشان به‌عنوان یکی از بدیهیات در آمده و در مقاطع خاصی از زمان، برای همسان‌سازی با رویدادهای معاصر، از گنجه‌های تاریخی بیرون کشیده می‌شود و برق انداخته می‌شود. از آنجا که کودتای آژاکس و پیش از آن ترور سرتیپ افشارطوس، زمانی که یک دولت جمهوری‌خواه در آمریکا و یک دولت محافظه‌کار در انگلستان روی کار بودند رخ داد، همزمانی دوره حکمرانی دونالد ترامپ در آمریکا و بوریس جانسون در انگلستان و به اوج رسیدن چالش هسته‌ای ایران و غرب، خروج آمریکا از برجام و ترور سردار سلیمانی، به‌نوعی می‌توانست توسط دموکرات‌ها به‌عنوان اشتباهی استراتژیک که با کودتای آژاکس همسان است، تعبیر شود. این مستند در ایام منتهی به انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا ساخته شده بود و گروه مخاطبان هدف آن در وهله اول، مخاطبان نخبه آمریکایی و انگلیسی بودند، یعنی کسانی که توانستند این فیلم را روی پرده ببینند.

درباره کارگردان

تقی امیرانی در ایران زاده شد اما سال 1975، چهارسال قبل از انقلاب اسلامی، از کشور مهاجرت کرد و به انگلستان رفت. او ابتدا به تحصیل رشته فیزیک در دانشگاه ناتینگهام پرداخت و اولین فیلمش در اواخر دانشجویی رشته فیزیک، مستندی درمورد تجربه ورود به سیاهچاله‌ها بود. او سپس دوره تحصیلات تکمیلی فیلم و تلویزیون را در دانشگاه بریستول گذراند و بعد به تلویزیون تیمز رفت تا به‌عنوان محقق مستند کار کند و در چندین پروژه حضور داشت. پس از آغاز حمله آمریکا به افغانستان در نوامبر 2001، امیرانی به آن کشور رفت و در اردوگاه پناهجویان طالبان با افغان‌های عادی مصاحبه کرد که نتیجه‌اش فیلم «خلع ید» بود، فیلمی که در ژانویه 2002 به‌عنوان اپیزودی از سریال «خبرنگار» در شبکه بی‌بی‌سی پخش شد. اما فیلم بعدی امیرانی که در خود ایران و در بحبوحه نهمین انتخابات ریاست‌جمهوری در سال 1384 ساخته شد، تا حدودی نوع نگاه او به ایران را مشخص می‌کرد.

 مستند «خطوط قرمز و ضرب‌الاجل‌ها» درباره روزنامه‌نگاری در ایران با تمرکز بر روزنامه اصلاح‌طلب شرق است و تکرار همان کلیشه غربی راجع‌به ایران درباره مظلومیت روزنامه‌نگاران غربگرا در این کشور را تکرار می‌کند. او در سال 1388 باز برای ساخت یک مستند به ایران آمد و سوژه کودتای آژاکس را انتخاب کرد که نتوانست طی مدت زمان سه تا 6ماه آن را به‌اتمام برساند و 10 سال بعد تولید آن را تکمیل کرد. خبرگزاری فرانسه که درحاشیه جشنواره فیلم لندن با تقی امیرانی گفت‌وگو کرده بود، درباره کودتای ۵۳ نوشت: «برای این کارگردان ایرانی، ساخت فیلمی درباره سقوط مصدق «یک موضوع شخصی» بوده است. کنجکاوی او پس از دیدن تصاویری از محمد مصدق، نخست‌وزیر سرنگون شده ایران درجریان تظاهرات طرفدار دموکراسی در ایران در سال ۲۰۰۹ (اعتراضات موسوم به جنبش سبز) به‌شدت تحریک شده است.»  او به خبرگزاری فرانسه در این‌باره گفته است: «این واقعیت که اگر مصدق در قدرت باقی می‌ماند، می‌توانست اوضاع ایران تفاوت‌های اساسی داشته باشد، در او طنین‌انداز شده و ‌انگیزه اصلی برای ساخت این فیلم را ایجاد کرده است.» تقی امیرانی همچنین افزوده است: «برای بسیاری از ایرانیان، ازجمله من، مصدق نمایانگر امیدها و آرزوهای یک ایران دموکراتیک و سکولار بوده است.»

درباره اکران فیلم و جنجال‌هایی که به‌پا کرد

مستند کودتای ۵۳، با انتشار آنلاین در ایالات متحده آمریکا، انگلیس، کانادا و ایرلند با استفاده از پلتفرم Eventive در 19 آگوست 2020 برای عموم مردم پخش شد و پس از نمایش به‌طور گسترده، با چالشی از سوی تولیدکنندگان سریال پایان امپراتوری روبه‌رو شد، چراکه آنها معتقد بودند ادعای فیلم امیرانی درباره سانسور یکی از مصاحبه‌شونده‌ها، اعتبار آنها را مخدوش می‌کند و می‌گفتند که هرگز مصاحبه تصویری با داربیشر نداشته‌اند، بلکه یک مصاحبه صوتی بوده و متن کامل آن را هم پیش از نمایش سریال، خود در اختیار نشریات آمریکایی گذاشته و منتشر کرده‌اند. بر همین اساس، ابتدا در پی شکایت این افراد دستور جمع‌آوری مستند کودتای ۵۳ از روی تمام پلتفرم‌های نمایش‌دهنده در سال 2019 صادر شد ولی پس از پیگیری‌های فراوان و توافق دو گروه، از ژانویه 2021 مجوز پخش این مستند مجددا صادر شد. این فیلم در جشنواره‌های تلوراید 2019، جشنواره فیلم BFI لندن 2019 و همچنین جشنواره بین‌المللی فیلم ونکوور 2019 به نمایش درآمده و جوایزی هم دریافت کرده است. کودتای 53 جایزه فیلم مستند منتخب مخاطبان را در جشنواره بین‌المللی فیلم ونکوور از آن خود کرد و همچنین نامزد بهترین مستند در جوایز فیلم مستقل انگلیس شد. به‌علاوه، این فیلم برنده بهترین مستند در جوایز MIFF ایتالیا در دسامبر سال 2020 شد. در جشنواره سینما حقیقت سال 1399 که به‌صورت آنلاین برگزار شد، این فیلم توانست منتخب تماشاگران شود و به رتبه دوم فروش دست پیدا کند. این فیلم در فجر سی‌ونهم هم نمایش داده شد، هرچند طبق آیین‌نامه‌ها به‌دلیل انتشار این فیلم در جشنواره‌های خارجی پیش از آن، چنین کاری قانونی نبود.

 

مرتبط ها