به گزارش «فرهیختگان»، «انقلاب اسلامی ایران، یکی از تحولات و پدیدههای بزرگ و تعیینکنندهای است که وقوع آن در سال 1357 به رهبری امام خمینی(ره) و با حرکت یکپارچه و متحد مردم، آثار، نتایج و دستاوردهای بسیار مهمی را در سه سطح داخلی، منطقه و جهان اسلام، و جهانی بر جای گذاشت. انقلاب اسلامی در وضعیتی به وقوع پیوست که کمتر کسی در جهان تصور میکرد در کشوری که در دهههای متوالی، تحتسلطه انگلیس و آمریکا و قدرتهای شرق و غرب بوده، انقلابی با این وسعت و کیفیت رخ دهد. در سطح داخل، انقلاب اسلامی ایران، موجب سرنگونی رژیم 2500ساله شاهنشاهی و تشکیل دولت و حکومت براساس موازین و اصول قرآنی و اسلامی و بر پایه اصل ولایت مطلقه فقیه شد. مردم، پس از قرنها سرکوب و خفقان ناشی از حاکمیت حکام خودکامه، مستبد و دستنشانده، طعم عدالت و آزادی را چشیدند و در سایه انقلاب اسلامی که «مردمسالاری دینی»، «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» و همچنین «بازنگری در منابع قدرت در جوامع مدرن بشری»، سه وجه بارز آن است، صاحب شئون و اختیار شدند. علاوهبر این، انقلاب اسلامی ایران، در حوزههای علمی-تکنولوژیکی و همچنین عرصههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، در حوزههای دفاعی و نظامی، و سایر عرصههای موجود داخلی، دستاوردها و پیشرفتهای سترگی داشته است.»
اینها در مقدمه کتاب «انقلاب چهلساله» آمده است، کتابی که به دستاوردها و فرصتهای چهلساله انقلاب اسلامی در زمینههای مختلف پرداخته است. این کتاب توسط انتشارات خط مقدم به چاپ رسیده تا از دستاوردهایی گفته شود که تابهحال خیلی کم به آن پرداختهایم. نویسندگان این کتاب، حمید خوشآینده، سیدروحالله میری و احمد کریمخانی هستند و مقدمهای هم از حجتالاسلام علی شیرازی در کتاب منتشر شده است. در این گزارش به بخشهای مهم این کتاب نگاهی داشتهایم.
وضعیت سیاسی ایران قبل از انقلاب
بخشی از کتاب «دستاوردهای چهلساله»، به مسالهای میپردازد که بسیار مهم است، اینکه ایران قبل از انقلاب چه شرایط سیاسیای داشته. نویسندگان کتاب در این بخش با پژوهشی دقیق در همه منابع سعی داشتند استدلالی برای مخاطب داشته باشند که قابلقبول باشد و در بخشی از آن مینویسند: «نظام سیاسی ایران در دوران قبل انقلاب اسلامی، نظام سلطنتی و پادشاهی موروثی بود و مردم ایران هیچ نقشی در به قدرت رسیدن شاه نداشتند. نظام سلطنتی شاهی، با هر نوع خصوصیت و ویژگیای، از اختیارات کامل برخوردار بود، و فرمان شاه، دستور خدا تلقی میشد. آخرین رژیم سلطنتی در ایران، رژیم منحوس پهلوی بود. رضاشاه، دیکتاتوری مستبد، خشن، بیرحم و بیگانهپرست بود. محمدرضا پهلوی نیز با نظر آمریکا و انگلیس به قدرت رسید و بسیاری از خصلتهای پدر در او وجود داشت. تحقیر مردم ایران از یکطرف، و بها دادن به خارجیها از طرف دیگر، از خصوصیات محمدرضا پهلوی بود. شاه ایران براساس همین نوع نگرش به مردم، در سال 1353 در یک کنفرانس مطبوعاتی میگوید: «این مردم، قادر به انجام هیچچیز نیستند. مثل گوسفندان میمانند.» این نوع نگاه به ملت ایران، در بسیاری از عناصر کلیدی اطراف شاه نیز دیده میشود. برای نمونه، در زمان ملی کردن صنعت نفت، نخستوزیر وقت، رزمآرا، با حضور در کمیسیون نفت مجلس شورای ملی، بر سر نمایندگانی که با جدیت موضوع ملی کردن صنعت نفت را دنبال میکردند، فریاد میزند و میگوید: «ایرانیای که نمیتواند یک آفتابه بسازد، شما میخواهید پالایشگاه را اداره کند؟!» این نوع خودباختگی در شاه و دولتهای او، منشأ بسیاری از مشکلات در کشور ازقبیل عقبافتادگیهای ملی و سلطه اجانب بر مقدرات کشور بود. در دوران پهلوی، نهادهای مردمسالار، هیچ جایگاهی نداشتند، و اگر انتخاباتی برگزار میشد، کاملا نمایشی و صوری بود. فساد مالی، اخلاقی و جنسی در دربار شاه، زبانزد است و اسناد فراوانی در این خصوص وجود دارد. منافع ملی در ایران دوران طاغوت، تنها منافع خاندان پهلوی بود، و این خاندان، بیتالمال را برای عیاشیها و سفرهای خارجی خود، بهمنزله ارث پدری میپنداشت. وابستگی به بیگانه، از مختصات حکومت رضاشاه و محمدرضاشاه بود. در وابستگی رضاشاه به انگلیس، همین بس که چرچیل و روزولت در کنفرانس تهران درباره او اعتراف کردند: «خودمان، او را آوردیم، و خودمان، او را برداشتیم.» همچنین محمدرضاشاه نیز از سوی بیگانگان به قدرت رسید، و او خود را مدیون آنان میدانست. روزنامه نیویورکتایمز مینویسد: «پس از کودتا، شاه گیلاس خود را با تعارف به کرمیت روزولت، رئیس بخش سیا در خاورمیانه، برداشت و گفت: من تاج و تخت خود را به خدا، مردم کشورم، ارتشم و به شما مدیونم.» در سطح مشارکت سیاسی هم اساسا در دوران پهلوی، به علت خفقان سیاسی و فقدان فضا برای مشارکت سیاسی، هیچگونه مشارکتی در عمل وجود نداشت. از سوی دیگر، به سبب اعتمادنداشتن به نظام وکارگزاران سیاسی، مردم به مشارکت سیاسی تمایلی نداشتند که درنتیجه، رویکرد مردم به دولت پهلوی، همواره ستیزهجویانه بود، و گروههای سیاسی و مذهبی، به جای پیگیری راهی برای مشارکت سیاسی، دنبال راههای مبارزه با رژیم شاه بودند.»
وضعیت فرهنگی ایران قبل از انقلاب
موضوع دیگری که این کتاب به آن پرداخته، بحث مسائل فرهنگی در قبل از انقلاب است. مسائل فرهنگی همیشه جای سوال برای مخاطب امروز داشته، اینکه اوضاع فرهنگی چه بوده است را فقط از اطرافیان و خانواده شنیدهایم. اما در این کتاب به این موضوع پرداخته شده و نویسندگان در این بخش میگویند: «امام خمینی(ره) درخصوص اوضاع فرهنگی و اجتماعی قبل از انقلاب و در دوران سلطنت پهلویها فرمودهاند: {اینها[رژیم پهلوی] میخواستند که هر قوهای که احتمال بدهند که در مقابل اجانب بایستد و اربابها بایستد، و هر فکری را که احتمال بدهند که این فکر در مقابل آنهاست، اگر بتوانند، فکر را از او بگیرند. فکر را چطور بگیرند؟ به اعتیاد به مشروبات؛ به اعتیاد به هروئین و امثال این مخدرات که فکر انسان را میگیرد؛ انسان را از میان تهی میکند؛ مراکز فحشایی که سرتاسر مملکت بود؛ مراکز فسادی که سرتاسر مملکت بود. خوب، این هم جوانها را مشغول میکرد به یک امور شهوانی که بهکلی افکار را از دستشان میگرفت. این یک برنامه بود... این برنامه، روی یک حساب [بود]؛ نه اینکه همینطوری میشد. یک حساب، حسابِ دقیق، این کارها انجام میگرفت.} با تأمل در این بیان رهبر کبیر انقلاب اسلامی میتوان بهخوبی به وضعیت فرهنگی که در دوران شاه و خاندان پهلوی بر ایران حاکم بود، پی برد. مبارزه با فرهنگ اسلامی و ملی، از مختصات فعالیتهای فرهنگی رژیم طاغوت است. اسلامزدایی از یکطرف، و ترویج فرهنگ غربی از طرف دیگر، از اولویتهای کاری تمامی دستگاههای فرهنگی رژیم گذشته بود. رادیو و تلویزیون، تئاتر و سینما، مطبوعات و کتاب، آموزشوپرورش، دانشگاهها و مراکز آموزش عالی، همگی ماموریت داشتند فرهنگ غربی را برای تغییر سبک زندگی ایرانیان از یک زندگی اسلامی و ملی به یک زندگی با سبک غربی ترویج کنند. دربار و خاندان پهلوی خود پیشتاز ترویج فرهنگ مبتذل غربی در ایران بودند. مراکز فساد و فحشا علنی برپا بود و عناصری از خود دربار و خاندان پهلوی در پشت صحنه این مراکز حضور داشتند. فساد خاندان حاکم بهویژه شخص محمدرضا پهلوی و نگاه او به زنان نیز بیش از پیش بر ابتذال فرهنگی دوران پهلوی افزوده بود. تاجالملوک، مادر محمدرضا، ضمن بیان خاطراتش، از هوسبازیهای فرزندش دفاع کرده و ضمن تایید وجود روابط میان شاه و طلا (یکی از معشوقههای محمدرضا) آورده است: «این حق پسرم بود که همسر و معشوقه را توأمان داشته باشد. اگر انسان شاه باشد و نتواند از پادشاهی خود لذت ببرد، پس چه فرقی با یک رعیت ساده دارد؟»
استقلال مهمترین دستاورد
یک نگاه مهم به پیروزی انقلاب اسلامی، بحث استقلالی است که ایران بعد از پیروزی توانست کسب کند، این استقلال باعث شد خیلیها در این 40سال درموردش صحبت کنند، باورش برای کشورهایی که در قبل از انقلاب میدیدند که چقدر حکومت وابسته به کشورهای غربی است اما بعد از پیروزی همه تلاشش را میکند تا این وابستگیها را کم کند و به استقلال برسد، سخت بود. کتاب در این بخش که به موضوع استقلال پرداخته، دلایل این استقلال را ذکر کرده و تحلیلی هم بر آن ارائه داده است و مینویسد: «هنگامی که امام خمینی در سال1341 قیام شکوهمند الهی خود را آغاز کردند، کسب استقلال برای میهن را یکی از مهمترین علل و انگیزههای قیام خویش خواندند. نقل شده است که امام خمینی در پاسخ به فرمانده نیروهای مسلح پاکستان فرمودند که مهمترین دستاورد انقلاب اسلامی، این است که {الان برای ایران، در تهران تصمیم گرفته میشود؛ نه در واشنگتن یا مسکو.} درک استقلال بهمثابه کاملترین دستاورد انقلاب، زمانی ملموستر است که بدانیم این روند، امروز هم نهتنها حفظ و تقویت شده است، بلکه با مقاومت مردم ایران و با رهبری امام خامنهای در مسیر امام و استادش، ما به این دستاورد درخشان رسیدهایم که تصمیمهایی که در ایران اسلامی گرفته میشود، در دنیا تعیینکننده است و موجب بیداری اسلامی شده و تأسی به انقلاب را پدید آورده است. باید توجه داشت که یکی از مهمترین مشکلات و مصائب ملت ایران در طول سالیان متمادی حکمرانی طاغوت، «وابستگی به بیگانگان» بود. حکومت پهلوی، ایران را در وضعیت وابستگی تمامعیار به قدرتهای استعماری در ابعاد گوناگون فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و... قرار داده بود. وابستگی، نقطه مقابل استقلال بهمثابه آزادی در ابعاد یک ملت است و موجب توسعه و تعمیق روزبهروز عقبافتادگیهای ملت و کشور میشود.»
هنر و ادبیات مردمی و اسلامی
فرهنگ یکی از آن موضوعاتی است که همیشه مهم بوده و نمیتوان بهراحتی از کنارش گذشت. پیروزی انقلاب اسلامی تغییر و تحولات مهمی را در حوزه فرهنگی ایجاد کرد که بارها هم به آن اشاره شده است. این موضوع در این کتاب هم موردتوجه قرار گرفته و نویسندگان به مسائلی پرداختهاند که کمتر به آن توجه شده است: «جامعه ایران، در سالهای آخر حکومت پهلوی، با سرعت بهسمت غربیتر شدن پیش میرفت. هرچند تلاشهایی از سوی دستهای از هنرمندان برای برقراری پیوند با سنتهای گذشته صورت میگرفت، عزم جدی دولت و نظام حاکم بر ایران، تقلید از غرب و ورود تکنولوژی و ساختار زندگی و فرهنگ و ترویج و تبلیغ هنر غربی بود؛ چنانکه حکومت پهلوی تلاش میکرد «مدرنیسم» را همپا با آخرین تحولات غربی در هنر ایرانی شکل دهد و هنرمندان را نهتنها برای شناخت آن، بلکه در مسیر همراهی و الگو قرار دادن آن شیوههای هنری تشویق کند. یکی از مقتضیات انقلابها در تمام زمانها و در همه جای دنیا، نفی هرگونه پیوند با نظام پیشین است. انقلاب اسلامی ایران نیز از این امر مستثنی نبود، و رویکردهای مدرنیستی هنر، آنگونه که در زمان پهلوی ترویج میشد، مقبول هنرمندان انقلابی نبود. این الزام به گسست از گذشته، نقطه عطفی برای ساختن جامعهای نو را ممکن کرد، و در کنار آن، نوعی «آرمانگرایی» در هنر را نیز تجسم بخشید. برای مثال، اگر در دوران پهلوی، نوعی روایت و تقدیس تاریخی در آثار هنری و ادبیات با اقبال روبهرو میشد، در دوران اولیه انقلاب، نگاهی «ضدروایت تاریخی» شکل گرفت که آرمانگرا بودن را در جهت تقویت علل غایی انقلاب اسلامی تبلیغ میکرد. بدینسان، کمکم «هنر مردمی» انقلاب، جای «هنر مدرن» را که از جانب رژیم پهلوی دنبال میشد، گرفت. ریشههای تئوریک این جنبش هنری را میتوان «هنر اعتراض» دانست که از سالهای 1320 شمسی به بعد با گسترش تفکرات چپگرایانه در بین هنرمندان ایران گسترش پیدا کرده بود. این جریان، پس از کودتای سال 1332 شمسی، در قالب ادبیات و هنر سیاه شکل گرفت و از دهه 40 به بعد، در قالبهای گوناگون، در نشریات مشاهده میشد. تا اینکه در دهه 50 و دقیقا در سال 1354، عدهای از هنرمندان به نقد جدی عملکردهای ضدمردمی رژیم شاهنشاهی رو کردند. این حرکت، با تلاش دانشجویان و فارغالتحصیلان جوان دانشگاه شکل گرفت و جریان رسمی هنر را به چالش کشید.»
یک موضوع دیگر که در این کتاب در حوزه فرهنگ به آن اشاره شده، بحث دفاع مقدس است که زمینه بروز خلاقیتهایی را برای اهالی هنر ایجاد کرد: «جنگ و دفــاع مقدس، زمینهای برای بروز خلاقیتهایی شد که تا آن زمان در ایران تــجربه نــشده بــود. هنرمندان، مانند سایر مردم، در این میدان حضور یافتند و به خلق آثار هنری بر بستر جنگ پرداختند. هنر دوره جــنگ، پیرو حرکتی بود که از اول انقلاب شکل گرفت؛ با این تفاوت که در زمان جنگ، هــنرمندان بــیشتری ازجــمله هنرمندان آکادمیک به این جریان روی آوردند. نیاز هنر و هنرمند جنگ، تلاش برای زنده نگهداشتن ابعاد وجودی و به تصویر کشیدن عمق باور مــبارزان ایرانی و منش آنها بود. این هنرمندان، بیشتر بهسوی آفرینش آثار هنری نمادین گرایش یافتند، و مهمترین علت آن نیز تــوجه بــه ارزشهای درونی و نیز خواست عمیق هنرمند برای بیان ذات مفاهیم به کمک تصویر بود. یکی از مواردی که در دوران جنگ در عرصه هنر ایران پدید آمد، نقاشی تصاویر شهدا روی بــوم یــا دیوار بود و در دوران قبل از آن وجود نداشت. عدهای از پژوهشگران هنر معتقدند که این اتفاق تازه و منحصربهفردی بــوده و در هیچجای دیگر چنین چیزی رخ نداده است؛ نقاشیهای دیواری با ابعاد بسیار بزرگ از جــنگ و قــهرمانان آن که در نوع خود بینظیر بود.»
سینمای بعد از انقلاب
سینما همیشه جذاب بوده است و پرده نقرهای آن با جادو میتواند مخاطب را سرگرم کند. در این کتاب به بحث سینما و دستاوردهایی که انقلاب برای این هنر داشته است، اشاره شده و نویسندگان میگویند: «سینمای قبل از انقلاب اسلامی در ایران، دربرگیرنده آثاری بود که برای تفریح و سرگرمی ساخته میشد، و ابتذال، واژهای مناسب برای توصیف اغلب این آثار است. گرچه فیلمسازانی نیز بودند که آثار شایسته و درخور توجهی ساختند و در مجامع بینالمللی حضور یافتند، در قیاس با سینمای پس از انقلاب، بسیار اندک بودند. یکی از نقاط قوت سینمای ایران که شاید در مقام مقایسه، کمتر کشوری را بتوان در این زمینه برتر دانست، حضور پرشمار فیلمهای ایرانی در رویدادهای سینمایی و کسب جوایز معتبر سینمایی است. به جرأت میتوان گفت که هیچ رویداد سینمایی را نمیتوان یافت که فیلم و فیلمسازان ایرانی در آن حضور نیابند. سبد افتخارات سینمایی ایران، مملو از جایزههای معتبر سینمایی است، و درخشش سینماگران ایرانی در جشنوارههای سینمایی، به امری عادی تبدیل شده است. سینمای ایران پیش از انقلاب اسلامی، 152 جایزه به دست آورده بود؛ درحالیکه فقط در سال 1395 شمسی، 366 جایزه به سینمای ایران تعلق گرفت. براساس آمار موجود، سینمای ایران، طی 40 سال اخیر، 34 هزار و 930 بار حضور در رویدادهای سینمایی داشته و سه هزار و 685 جایزه کسب کرده است. به این حضور بینالمللی درخشان میتوان هزاران نمایش آثار ایرانی در هفتههای فیلم، و نمایش در سینماها و شبکههای تلویزیونی را افزود و مهمترین سبب این همه موفقیت را نکته کلیدی اغلب آثار سینمای ایران دانست: نمایش انسانیت و اخلاق، و تأکید بر ضرورت صلح برای تمامی انسانها. علاوهبر این باید از جشنواره بینالمللی فیلم فجر نام برد که یکی از دستاوردهای اثرگذار و مهم سینمای ایران پس از انقلاب است. برگزاری اولین دوره جشنواره جهانی فیلم فجر، مربوط به سال 1361 است. جشنواره فجر، بزرگترین جشنواره فیلم ایران، هر ساله در تهران برگزار میشود. این رویداد، عرصهای مناسب برای تبادلات فرهنگی، نمایش دستاوردهای خلاقانه سینماگران، و نیز تقدیر از فیلمهای ملی و بینالمللی است. این جشنواره، از زمان تأسیس تاکنون، نقش مهمی در پیشرفت سینمای ایران ایفا کرده، و هر ساله کارگردانان پیشکسوت و فیلمسازان جدید، آثار خود را در آن به نمایش درمیآورند. جشنواره بینالمللی فیلم فجر، عرصه فعالیت را برای استعدادهای جوان این مرز و بوم هموار کرده تا با معرفی آثار خود در این جشنواره، توانایی خود را محک بزنند. در سالهای اخیر، این جشنواره، پلی برای موفقیتهای فیلمسازان و سینماگران در جشنوارههای خارجی شده است.»
اسمی که حاجقاسم بر کتاب گذاشت
سال گذشته که این کتاب آماده چاپ شد، مسئولان انتشارات کتاب را برای شهید حاجقاسم سلیمانی میفرستند و ایشان هم بعد از خواندن کتاب، یادداشتی را مینویسند که در این بخش به آن اشاره میکنیم: «با عرض سلام و خسته نباشید به همه کسانی که این اقدام ضروری و بسیار مهم را به رشته تحریر درآوردند تا در غوغا و دعواهای سیاسی و جناحبندی، عظمت انقلاب و جمهوری اسلامی و رهبر حکیم آن مورد غفلت و تهمت قرار نگیرد. این کتاب که گوشهای از کارآمدی اسلام در حکومت است و اگر بگذارند، و میگذاشتند حکومت قرآنی ولایت فقیه، این میراث گرانبهای مهدویت تحقق کامل بیابد، آن وقت اعجاز قرآن و دین، نمایانتر میگردید. من معتقدم این کتاب را باید جلد اول نامید چون حداقل در آنچه حقیر مطلع هستم، کاستیهایی به چشم میخورد، ازجمله معجزه جدید انقلاب، رهبری و مردم و رابطه جدید و دینیای که (به صورت) استثنایی پایهگذاری شد. ازجمله چگونگی تعامل و اطلاع رهبر از وضع مردم و رفتن بیش از یک روز به میان مردم در استانها (از دیگر موضوعات است. همچنین ارتباط) دین و جمهوری اسلامی یا دین و اسلام در ایران، حکمتهای رهبری در بحرانهای کمرشکن، نیروی قدس و نهضتها، یمن و...، بسیج و تاثیر آن در سطوح مختلف انقلاب، سپاه و ارتش، همپوشی، هماهنگی برادران، ارجحیت مردم و ارزش بودن خدمتگزاری و توجه به مصادیق (آن)، ایران و جهان و نقش درهمتنیده رهبری و مردم، ایران و اسلام، ایران و تشیع و... (که) انشاءالله در جلدهای دیگر به آن توجه شود.»
* نویسنده: عاطفه جعفری، روزنامه نگار